تفکر سیستمی
...............................
در متون مختلف علمی امروز، واژه سیستم بسیار رایج شده است و نگرش سیستم معطوف به نگرش جامع از جهان و تمامیت اشیا یا پدیدهها میباشد. با مروری بر تاریخچه جهانبینیها میتوان دریافت که اندیشه انسان درباره جهان، در طول تاریخ به صورت در دو مسیر جریان داشته است؛
مبانی تفکر جزءگرا و تفکرسیستمی
1- تجزیه گرایی، عنصر گرایی یا اتمیسم (تفکر جزءگرا)
2- ارگانیکی، کلی گرایی و یا مکتب توحیدی(تفکر سیستمی)
....................................................
1- معطوف شدن ذهنیت غالب محقق به بخش فیزیکی یا خارجی جهان:
به این معنا که به بعد معنوی جهان توجه نمی شود و تنها مادی گراست.
2- تاکید بر اینکه هر پدیده ای حاصل تجزیه سایر پدیده هاست:
به این معنا که به هر پدیده به دید عناصر تشکیل دهنده آن توجه می شود. بعنوان مثال در آب دو عنصر هیدروژن و اکسیژن را می بیند که ترکیب شدند.
3- تاکید بر کمی کردن روابط علت و معلولی:
به این معنا که عناصر و پدیده ها را علت می بیند و زیرسیستم ها را تنها معلول آن. بعنوان مثال مشکل ترافیک تهران را تنها در ازدیاد ماشین می بیند و به عوامل دیگر آن توجه ندارد.
4- افزایش دقت:
به این معنا که در یک بعد پدیده به صورت عمودی ریز می شود. این ویژگی تفکر تجزیه مدار در علومی مانند پزشکی و ریاضی بسیار موثر واقع شده است.
تفکر توحیدی (جهانبینی توحیدی) که مسلمانان از گذشته به آن اعتقاد داشتند و شامل برهان نظم و برهان علیت می شد ، دقیقا همین معنای تفکر سیستمی در علم مدیریت را دارد. مبانی تفکر سیستمی عبارتند از:
1- تصور ارگانیک:
به این معنا که در یک سیستم اجزا در تعامل با یکدیگر دیده می شوند و اگر در یک زیرسیستم مشکلی به وجود آید ، بر روی کل سیستم اثر گذار است و همچنین سیستم ها به صورت یک ارگانیسم زنده مدنظر قرار می گیرند. بعنوان مثال عملکرد سیستم بدن انسان(چو عضوی به درد آورد روزگار...دگر عضوها را نماند قرار). با این ویژگی یک دید افقی به سیستم ها وجود دارد و در جایی که لازم باشد ریز می شویم.
2- کل نگری:
به این معنا که به سیستم ها به صورت یک کل نگاه کردن. بعنوان مثال درترکیب H2O ، این پدیده تنها به صورت آب مدنظر قرار می گیرد و دیگر به عناصر تشکیل دهنده آن (هیدروژن و اکسیژن) توجه خاص نمی گردد.
3- مدلسازی:
به این معنا که برای شناخت کامل و جامع ، پدیده ها در ابعاد کوچک و ملموس به تصویر کشیده می شوند.
4- بهبود شناخت:
به این معنا که با تفکر سیستمی می توان به بالاترین درجه شناخت که همان معرفت به پدیده هاست دست یافت. با تفکر سیستمی جهان بینی ما نسبت به شناخت سنتی و تک بعدی متحول می گردد.1-تفکر سیستمی :(System Thinking) نحوه نگرش جدیدی برای مطالعه پدیده های طبیعی به مثابه یک سیستم.
2-نظریه عمومی سیستمها :(General System Theory) به کارگیری تفکر سیستمی با توجه به مسائل رشد و تکامل
3-علم سایبرنتیک:(Cybernetics) به کارگیری تفکر سیستمی با توجه به مسائل کنترل و ارتباطات.
4-رویکرد سیستمی:(System Approach) به کارگیـری نظریه عمومی سیـستمها و علم کـنترل و ارتباطات در مسائل صنعتی و اجتماعی.
5-سیستم :(System) به مجموعه ای یکپارچه از اجزاء به هم پیوسته که با هم ارتباط تعاملی داشته و هدف خاصی را دنبال می کنند.
”سیستم“مجموعه ای از اجزاء و روابط میان آنها است که توسط ویژگیهای معین به هم وابسته و مرتبط می شوند و این اجزاء با محیطشان یک کلی را تشکیل می دهند.
6-محیط:(Environment)
تعاریف متعددی از محیط شده است که از آن جمله اند:
1/6- هر آنچه غیر از سیستم را محیط گویند.
2/6- مجموعه عواملی که بر هدف و عملکرد سیستم اثر داشته ولی سیستم بر آن کنترل ندارد.
1- کمک به مدیر در برخورد با یک مسئله و تقسیم آن به مسائل کوچک تر برای حل مسائل در محدوده ی کوچک تر و استفاده از یک قالب کلی راه -حل ها برای حل مسئله اصلی
2- در نگرش سیستمی داشتن اهداف مناسب یک ضرورت است.
3- در نگرش سیستمی بر همکاری عناصر سیستم با یکدیگر و نیز تعامل این عناصر تأکید شده است.
4- بین سازمان و محیط تعامل وجود دارد.
5- در نگرش سیستمی بر اطلاعات بازخور توجه زیاد شده است.
نظریه عمومی سیستم ها
ü در عمق تمام مسایل یک سری اصل و ضابطه موجود است که به طور افقی تمام نظام های علمی را قطع می کند و رفتار عمومی سیستم ها را کنترل می کند
اهداف نظریه عمومی سیستمها (به اعتقاد بولدینگ(
1- تعریف مفهوم سیستم و مفاهیم وابسته به آن
2- طبقه بندی سیستم ها و کشف قوانین سیستم ها به طور عموم و طبقات خاص از سیستمها به طور اختصاصی
3- ایجاد مدل هایی (با درجات مختلف عمومیت) از عملکرد، تحول و به طور کلی رفتار سیستم ها
ایجاد منطق و روشی مناسب برای بنیان گذاری تئوری های سیستمی خاص و نیز ایجاد مکانیسمی برای بررسی و حل مسائل مربوط به اهداف (1)، (2)، (3(
از نظرحکمای اسلامی، جهان یک کل و یک موجودیت می باشد. از این نظرگاه ، ارتباط موجودات جهان بر طبق سلسله مراتبی و در درجاتی صورت می گیرد. اخوان الصفا ، که متشکل از گروهی از متفکرین قرن نهم میلادی بوده و اغلب آنها ایرانی بوده اند ، آثاری از خویش بجای گذاشته اند که عمده ترین آن رسائل آنهاست. در این رسائل ، ونیز در سایر نوشته های گروه اخوان صفا، جهانبینی کل گرایانه بخوبی جلوه گر می باشد. اخوان صفا در آثار خویش عالم را به صورت یک کل متشکل از اجزاء مرتبه بندی شده دانسته اند. سلسله مراتب عالم ، از نظر اخوان صفا ، دارای سیر صعودی ازموجودات جهان تا خالق عالم است. در نظر آنان ، که ملهم از افکار فیثاغوری نیز بوده اند ، عالم وجود دارای نه طبقه است که در پایین ترین آن موجودات عالم مثل جمادات، نباتات و حیوانات جای دارند و در فوقانی ترین مرتبه ذات باریتعالی که خالق عالم است جای گرفته است . اخوان صفا ضمناً به وجود تشابه میان جهان کبیروجهان صغیر(انسان) نیز اعتقاد داشته اند. باور آنها به این تشابه از جهانبینی کل گرایانه آنها ناشی می شده است، زیرا اخوان صفا جهان را یک واحد می دانسته و معتقد بوده اند که در این جسم جهانی نفسی واحد وجود دارد که آن نفس در کلیه اعضاء جهان جاری و ساری است. بر این اساس، اخوان صفا عناصر و پدیده ها رابا یکدیگر متشابه و متحد دانسته اند ودر پی آن ، تشابه جهان کبیر وجهان صغیر را برقرار نموده اند. از این نظرگاه ، آنان بدن انسان را به زمین تشبیه کرده اند. در قالب فکری اخوان صفا ، استخوان ها به کوه ها ، مغز به معادن ، شکم به دریاها ، گوشت به خاک ، و موی های بدن انسان به نباتات تشبیه گشته است. اینگونه تشبیهات در آثار دیگر متفکران اسلامی و در اعتقادات علمای کلام مسیحیت در قرون وسطی نیز فراوان می باشد .
بینش کل گرایانه از جهان در اندیشه های اغلب متفکرین اسلامی به گونه ای قوی متجلی است.
مثال دیگر از جلوه این نظر گاه را می توان در آثار شهاب الدین سهروردی متفکر ایرانی قرن دوازدهم میلادی و بخصوص از حکمه الاشراق وی دریافت. جهانبینی کل گرایانه به گونه های دیگر نیز در فرهنگ شرق اسلامی استمرار و غنائت یافته است. ادبیات عارفانه حکما و شعرای ایرانی سرشار از جلوه های این شیوه نظاره هستی است. گویاترین نمونه در این مورد را می توان در کتاب مثنوی مولوی یافت . مولوی ، که از اندیشه های هندی ، نو افلاطونی ، و سایر مشربهای فکری ملهم بوده ، به زبان شعر مفاهیمی بس عمیق را در رابطه با جهانبینی کل گرایانه عرضه داشته است. معروفترین شعر او در این باره داستان پیل در تاریکی است. این داستان قبلاً در آیین هندی جین بصورتی وجود داشته و مولوی آن را به گونه ای متفاوت و در قالبی منظوم نقل نموده است. پیامی که ازاین داستان دریافت می شود آن است که شناخت جهان با رویکرد تجزیه گرایانه ممکن نیست و باید که سخت در شناخت کل نمود و وسایل بینش کل را فراهم آورد . بیان خود مولوی که محتوی پیام بالاست چنین می باشد :
پیل اندر خانه تاریک بود...عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی...اندر آن ظلمت همی شد هرکسی
دیدنش چون باچشم ممکن نبود...اندر آن تاریکش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد...گفت هم چون ناودانستش نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید...آن بر او چون باد بیرون شد پدید
آن یکی را چون کف بر پایش بسود...گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست...گفت خود این پیل چون تختی بده است
همچنین هریک بجز وی چون رسید...فهم آن می کرد هرجا می تنید
از نظر گه گفتشان بد مختلف...آن یکی دالش لقب کرد این الف
در کف هرکس اگر شمعی بدی...اختلاف از گفتشان بیرون شدی
مجموعه ای از اجزاء و عناصر مرتبط با یکدیگر و تشکیل دهنده یک کل که به عنوان یک موجودیت تلقی می گردد.
ü مجموعه ای است منظم از عناصر وابسته به هم که برای رسیدن به اهداف مشترک با هم کارمیکند
ü مجموعه ای از دانش ها و باورهایی است که به صورت یک کل سازمان یافته اند، پیکره ای جامع و فراگیر از دکترین ها، عقاید و نظریه ها مانند مکتبهای فلسفی، مذاهب، دولتها و غیره
راسل اکاف (صاحبنظر سیستم ها)
سیستم مجموعه ای است از دو یا چند عنصر با شرایط سه گانه ذیل:
*رفتار هر یک از عناصر، کل را متأثر می سازد.
*رفتار هر عنصر و تأثیر آن بر کل با دیگر عناصر وابستگی متقابل دارد.
*تأثیر سیستم های فرعی بر روی مجموعه و بی توجهی به اثر عناصر و اجزاء به طور مستقل یا مجزا .
1. سطح ساختارهای ایستا
این سطح، سطح چهارچوبها نیز نامیده می شود
مانند: نقشه زمین یا نمودار سازمانی
2. سطح سیستمهای متحرک ساده:
سطح ساخت گونه ها و حرکات از پیش تعیین شده
مانند: حرکت دوچرخه و موتورها و منظومه شمسی (بیشتر علوم فیزیک شیمی اقتصاد
3. سطح سیستمهای سایبرنتیکی
کنترل های خودکار و خود تنظیم
مانند: ترموستات و موشکهای قاره پیما
4. سطح سیستمهای باز، خود کفا و قادر به تولید مثل
مرز جدایی موجود زنده از جماد نظیر سیستمهای یاخته ای یا سلولی
5. سطح سیستمهای تکاملی رستنی، نظیر گیاهان
تقسیم کار بین سلولها، مراحل مشخص تکوینی
6. سطح سیستمهای حیوانی
سیستمهای برخوردار از تحرک و خودآگاهی، دارای گیرندهای اطلاعاتی و قدرت تعبیر وتفسیر و واکنش مناسب
7. سطح سیستمهای انسانی
خودآگاه، توان کسب خودآگاهی، هدف جو، کمال جو، آرمانی
8. سطح سیستمهای اجتماعی
جزو پیچیده ترین سیستمهای شامل سیستمهای سازمانی
9. سطح سیستمهای ماوراء الطبیعه، نمادی و مجرد دنیای ناشناخته ها
انسان از طریق دانش نتوانسته به آن راه یابد
مانند: مرگ، روح و. . .
* سیستم فیزیکی (Physical System) از منابع فیزیکی تشکیل شده است. مانند سازمان
* سیستم ادراکی Concepl ual Systcm از منابع اداراکی (داده ها و اطلاعات) استفاده می کند تا سیستم فیزیکی را ارائه نماید.
در واقع اهمیت سیستم ادراکی به دلیل ارائه سیستم فیزیکی است.
ابتدا ساختار سیستم پلیس را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می دهیم؛
1- از نظر ساختمان داخلی و درونی سیستم و سهمی که عناصر و زیرسیستمها در شکل دادن و کلیت بخشیدن به سیستم دارند.
2- از نظر بیرونی و تعاملات خارجی سیستم با محیط (ورودیها، خروجیها و نتایج) و چگونگی تحقق ماموریتها و نقش پلیس در امنیت اجتماعی.
3- از دیدگاه زیر سیستمهای اصلی پلیس ایران.
لازم است ابتدا با سیستم کلان نیروی انتظامی آشنا شویم. دیدگاه هلیکوپتری (نگاه از بالا) در تحلیل سیستمها بسیار مفید بوده و یکی از ورودیها در مدل مفهومی تفکر استراتژیک میباشد.
سیستم پلیس ایران تلاش میکند با بهرهگیری از ورودیها (شامل: اطلاعات، منابع انسانی، فیزیکی، مالی و . . . ) و ترکیب عوامل در جهت بدست آوردن خروجیها (شامل: ماموریتهای ناجا مانند راهور، مرزبانی، کشف جرایم) نتایج و اثر خروجیها (شامل: امنیت واقعی، احساس امنیت، نظم و انضباط اجتماعی) را محقق نماید.لازم به ذکر است که هر یک از خروجیها در جهت تحقق قسمتی از نتایج هستند.
زیرسیستمهای متنوعی در درون سیستم فوق فعال هستند، نظیر زیرسیستمهای پشتیبانی ستادی مانند: طرح و برنامه، بودجه، مالی، نیروی انسانی، آماد و پشتیبانی و . . . و همچنین زیرسیستمهای پشتیبانی ماموریتی مانند معاونتهای راهنمایی و رانندگی، آگاهی و مراکز مستقل و . . . و زیرسیستمهای ماموریتی مانند فرماندهیهای انتظامی استانها و سایر زیرسیستمهای مستقل مانند مراکز آموزشی و پژوهشی همگی سعی بر انجام ماموریتها به نحو مطلوب دارند تا این که نتایج مطلوب که همان امنیت اجتماعی و مشتقاتش میباشند حاصل شود و هر یک از زیرسیستمها هم قسمتی از منابع را جذب مینمایند.
Time Management
Time Management
.................................................
The object of time management is to get more out of and enhance the quality of your life. Time management is one of the most important tools that we use to fulfill our life goals.
Time is the "stuff of life". We can not buy or trade time. In order to create the life we want we must master our own time. We must create a script to follow and hold our self accountable for playing our part. The object of time management is to get the most out of life
In order to be successful we must learn the difference between activity and accomplishment.
Tycoons and paupers have the same of twenty-four hours in their day that you and I do, no more no less. It is what we do with our time that really matters. We often feel "so busy that we can"t get the things we need to do done, but it is really a matter of planning and priority. We feel that there are already too many demands on our time. Every one has had the felling that their life was compressing and that there was no way to do of all the things that need to get done. When we feel that events are spinning out of control we must step back and focus on one event and then another. Once we focus even on one event we stop the feeling of total loss of control. We then move on to the next event with a little more confidence, the list is getting shorter. The randomness of the events can be eliminated by focusing on one element one at a time.
مدیریت زمان
مدیریت زمان
...........................
موضوعی که در مدیریت زمان مطرح شده است افزایش و ارتقاء سطح کیفی زندگی شماست. مدیریت زمان یکی از مهمترین ابزاری است که جهت استفاده از آن برای زندگی بهتر و رسیدن به اهداف ، کاربرد دارد .
زمان "مادهء زندگی " است . ما نمی توانیم آنرا بخریم یا تجارت کنیم. برای داشتن یک زندگی خوب باید زمان در دسترس خودمان را جدی بگیریم . ما باید طرحی (نقشه) از زمان بسازیم و آنرا جهت حسابهای شخصی برای اجرای نقشه هایمان ، نگهداری کنیم.موضوع اصلی مدیریت زمان در زندگی هدر ندادن آن است.
بر طبق اصول موفقیّت ، ما باید یاد بگیریم تفاوت میان فعالیّت و هنر انجام آن.
. تایکون و پوپیرس هردو در یک شبانه روز 24 ساعت زمان داشتند ، نه کمتر و نه بیشتر. آنها بررسی کردند کارهایی راکه واقعاُ در این زمان انجام می دهند،(ما هم این کار را میکنیم) ما اغلب احساس می کنیم که زمان برای چیزهایی که نیاز به انجام آن داریم ، نداریم. اما در واقع این مادهء برنامه ریزی و داشتن حس برترس است.ما احساس می کنیم اینهاقبلاُ همان دامنه های بسیار زمان هستند.هر کس که در زندگی خود احساس فشار(روحی، مالی ، ...)می کند و راهی برای انجام کارهای مورد نیازش نمی یآبد دچار سرخوردگی می شود.وقتیکه ما احساس می کنیم کنترل اوضاع از دستمان خارج شده است ، در ان موقع باید کارهای انجام شده را بررسی کرده و نقاط ضعف و قوت آنرا سنجیده و بررسی کنیم.اول روی عاملی که سبب از دست دادن کنترل اوضاع شده است توّجه می کنیم. ما سپس اتفاقات بعدی که کمتر باعث کاهش اطمینان شده اند را بررسی می کنیم،حال لیست تهیّه شده کوتاهتر می شود. در نهایت انتخاب اتفاقی موارد خذف کند بوسیله دقت بر روی یک عنصر در یک زمان مشخص .
منبع : مدیریت آن لاین
ترجمه و ویرایش : امین کرمی متین