دانلود دو مقاله مدیریت:
1- رقابت پذیری از دیدگاه ( مدل الماس ) پورتر
1- رقابت پذیری از دیدگاه ( مدل الماس ) پورتر
.................................................................
مولف/مترجم: مرتضی مرادی- رسول شفایی
موضوع: مدیریت بازرگانی
سال انتشار(میلادی): 2006
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال شانزدهم-شماره 164
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
چکیده: گسترش تجارت جهانی، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، انقلاب در فناوری اطلاعات و همچنین افزایش در تعداد و کیفیت رقبای محلی و بین¬المللی در دو دهة اخیر مفهوم رقابتپذیری از اهمیت ویژه¬ای برخوردار گشته است. لذا در این مقاله مفاهیم اصلی و اساسی رقابتپذیری معرفی شده و همچنین مدل الماسگون پورتر که یکی از مهمترین نظریههای ارائه شده در زمینة رقابتپذیری است که در آن عوامل مختلف موثر بر رقابت پذیری دسته بندی و تفسیر شده است. علاوه بر این، برخی از انتقادات مطرح شده دربارة این مدل نیز موردتوجه قرار گرفته است.
مقدمه
فرایند جهانی شدن، به¬وجود آمدن سازمان
تجارت جهانی و یکپارچگی بازارهای جهانی، پیشرفتهای سریع و بنیادین
تکنولوژیک، پیشرفت¬های جدید در زمینه فناوری اطلاعات، افزایش تغییرات سریع
در الگوهای مصرف و تقاضا، تبیین کنترل های آلودگی محیط زیست و حفظ منابع
انرژی، کمبود منابع و هزینههای بالای آنها، چالشهایی هستند که بنگاهها و
صنایع مختلف در عرصة تجارت و فعالیتهای اقتصادی با آن روبرو هستند و ادامة
حیات آنها، منوط به تصمیم گیری درست و به¬موقع در برابر این تغییرات است.
در این میان، فرایند جهانی شدن و گسترش بازارهای مصرف و نیز افزایش تعداد
رقبا و شدت رقابت، باعث اهمیت بخشیدن به مفاهیمی مانند رقابتپذیری شده
است.این امر موجب گردیده تا بنگاهها، صنایع و کشورهای مختلف در جهت ارتقای
رقابتپذیری خود به شناسایی عوامل مؤثر بر رقابتپذیری و تقویت آنها تلاش
کنند. بسیاری از محققان جهت توجیه و تفسیر رقابتپذیری و عوامل مؤثر بر آن،
نظریه و مدلهایی را عرضه داشته¬اند و عوامل مؤثر بر رقابتپذیری را
دسته¬بندی کرده و در قالب مدل¬هایی ارائه کرده¬اند. این نظریهها و مدلها
نیز از تنوع نسبتا زیادی برخوردارند. اما در این میان مدل الماسگون مایکل
پورتر از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. لذا در این مقاله پس از
بیان مفاهیم اولیة رقابتپذیری به معرفی این مدل پرداخته شده است.
مفهوم رقابتپذیری
مطالعه
نظریات صاحب نظران و پژوهشگران مختلف نشان میدهد که از رقابتپذیری تعریف
و تعبیر واحدی وجود ندارد. اما به طور کلی میتوان رقابتپذیری را
قابلیتها و توانمندیهایی دانست که یک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا
هستند و میتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصة رقابت بینالمللی نرخ
بازگشت بالایی را در فاکتورهای تولید ایجاد کرده و نیروی انسانی خود را در
وضعیت نسبتاً بالایی قرار دهند. به عبارت دیگر، رقابتپذیری توانایی افزایش
سهم بازار، سوددهی، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بین
المللی برای یک دوره طولانی است.
رقابتپذیری در اثر ترکیبی از داراییها
و فرایندها به وجود میآید. داراییها یا به صورت موهبتی است (مثل منابع
طبیعی) و یا ساخته شده به¬وسیلة انسان است (مثل زیر ساختها) و فرایندها که
داراییها را به منافع اقتصادی حاصل از فروش به مشتریان تبدیل میکند و در
نهایت موجب ایجاد رقابتپذیری میگردند. این مطالب را می توان به صورتی که
در شکل (1) نشان داده شده به صورت فرمول رقابت پذیری جهانی نشان داد.
در
بررسی رقابتپذیری میتوان از زاویة دیگری نیز به مسئله نگریست و آن منابع
ایجاد رقابتپذیری است. منابع ایجاد رقابتپذیری را میتوان در سه دستة
فناوری، سازمان و نیروی انسانی تقسیمبندی کرد. مزیت رقابتی حاصل از نیروی
انسانی دوام و پایداری بیشتری نسبت به سایر مزیتهای رقابتی دارند و مدت
زمان بیشتری لازم است تا رقبا بتوانند این مزیتهای رقابتی را تقلید کنند.
مدل الماس پورتر
مایکل
پورتر از استادان دانشکدة بازرگانی دانشگاه هاروارد یکی از محققان فعال در
زمینه مطالعات رقابتپذیری است. وی در سال 1980 کتاب «استراتژی رقابتی»،
در سال 1985 کتاب «مزیت رقابتی» را به رشته تحریر در آورده است. همچنین در
سال 1990 کتاب «مزیت رقابتی ملتها» را عرضه داشت که در آن مدل «الماس»
(DIAMOND MODEL) در رقابتپذیری معرفی شده است. پورتر در این مدل همانگونه
که در شکل(2) نیز مشخص شده است، رقابتپذیری را حاصل تعامل و
بر همکنش چهار عامل اصلی میداند:
1- فاکتورهای درونی؛ 2- شرایط تقاضای داخلی؛ 3- صنایع مرتبط و حمایت کننده؛ 4 - استراتژی، ساختار و رقابت.
به
اعتقاد «پورتر»، این فاکتورهای چهارگانه به صورت متقابل بر یکدیگر تاثیر
دارند و تغییرات در هر کدام از آنها میتواند بر شرایط بقیه فاکتورها مؤثر
باشد[5]. علاوه بر آن، دو عامل بیرونی دولت و اتفاقات پیشبینی نشده نیز بر
عوامل چهارگانه تأثیر غیر مستقیم دارند و از طریق تاثیر بر آنها میتوانند
در رقابتپذیری نیز تاثیر گذار باشند.
الف - فاکتورهای درونی:
مجموعهای از عوامل مؤثر در تولید کالا یا خدمات، مانند مواد اولیه، کیفیت و
میزان دسترسی به آن، نیروی انسانی بدون مهارت و یا ماهر
و آموزش
دیده، بهره¬وری و خلاقیت و نوآوری نیروی انسانی، زیر ساختها، مسائل
تکنولوژیک، میزان سرمایه و دسترسی به آن، توانمندیها و قابلیتهای مدیریتی و
... که برای رقابت در عرصه بازارهای رقابتی ضروری است، فاکتورهای درونی
را تشکیل میدهند. جدول (1) یک دسته بندی از فاکتورهای درونی را نشان
میدهد.
پورتر فاکتورهای درونی را در دو دسته تقسیم بندی میکند[5]:
-فاکتورهای عمومی شامل مواردی مانند مواد اولیه، انرژی، نیروی انسانی بدون مهارت خاص.
-فاکتورهای تخصصی شامل مواردی مانند نیروی انسانی ماهر و متخصص، دانش فنی پیشرفته و فناوری پیشرفته.
فاکتورهای تخصصی در مقایسه با فاکتورهای عمومی مزیت رقابتی پایدارتری را ایجاد می کند (جدول شماره یک).
ب-
شرایط تقاضای داخلی: شرایط تقاضای داخلی ماهیت و چگونگی تقاضا را در
بازارهای داخلی برای محصولات یک صنعت مشخص میکند. اندازه و رشد تقاضا در
رقابتپذیری صنایع تاثیر بسزایی دارد. پورتر معتقد است که وجود بازار داخلی
بزرگ و در حال رشد موجب تشویق سرمایه گذاران برای توسعه فناوری و بهبود
بهرهوری گردیده و این مسئله به عنوان مزیت رقابتی برای آن ملت محسوب
میگردد. در مقابل، بازارهای داخلی کوچک که دارای رشد پایینی هستند شرکتها و
صنایع را به دنبال فرصتهای صادراتی میکشاند[7]. تقاضای داخلی دارای دو
جنبه کمی و کیفی بازار است. اندازه تقاضای داخلی حداقل مقیاس اقتصادی
فعالیتهای بنگاههای داخلی را تعیین کرده و آنها را قادر می سازد تا از یک
تقاضای پایدار برخوردار گردند. اما باید توجه داشت که منافع اصلی تقاضای
داخلی در رقابتپذیری از دیدگاه کیفی است. انتظارات مشتریان از کیفیت
محصولات و خدمات میتواند انگیزهای برای افزایش قدرت رقابتپذیری یک کسب و
کار گردد [1] و به عنوان محرکی قدرتمند در جهت توسعه و ارتقای رقابتپذیری
بنگاهها و حتی از دید کلان رقابتپذیری کشورها گردد.
ج- صنایع مرتبط و
حمایت کننده: صنایع مرتبط و حمایت کننده می تواند شامل تأمین کنندگان مواد
اولیه یا تجهیزات و ابزارآلات، توزیع کنندگان و فروشندگان، سیستمهای
توزیع محصول، موسسات تحقیقاتی، سرویسهای مالی مانند بانکها و بورس اوراق
بهادار، سیستمهای حمل و نقل، دانشگاهها، مراکز و مؤسسات تحقیقاتی و
صنایعی باشد که از یک نوع فناوری، مواد اولیه و امکانات آزمایشگاهی استفاده
میکنند. ارتباط و همکاری با این صنایع و مراکز در توسعه سطح محصولات و
خدمات و بهبود آنها و در نهایت ارتقای رقابتپذیری مؤثر است.
د-
استراتژی، ساختار و رقابت: شرایطی که طبیعت و جوهره رقابت را در سطح کلان
اجتماع تحت کنترل دارد و همچنین راه و روشی که بنگاهها و سازمانها تأسیس،
سازماندهی و مدیریت میشوند بر رقابتپذیری تأثیر بسزایی دارد. بنابراین،
ساختار و استراتژیهایی که برای مدیریت و راهبری یک بنگاه یا صنعت تدوین و
اجرا میگردد، تاثیری مستقیم بر عملکرد و رقابتپذیری آن دارد. پورتر به
منظور ایجاد مزیتهای رقابتی، استراتژیهای عمومی را پیشنهاد می کند. بر
اساس این استراتژیها یک کسب و کار از دو راه میتواند برای خود مزیت
رقابتی ایجاد کرده و موقعیت رقابتی
خود را بهبود ببخشد:
- ارائه کالا و یا خدمات با هزینة کمتر (مزیت هزینهای)؛
- ارائه کالا و خدمات متنوع با ویژگیهای متمایز (مزیت تمایز).
هر
یک از این استراتژیها میتواند توسط بنگاهها اعمال گردد و یا تنها بخشی
از آن را پوشش دهند. هر یک از این استراتژیها موقعیت رقابتی خاصی را برای
بنگاه ایجاد میکند.
علاوه بر این، پورتر ماهیت و میزان رقابت در هر
محیط صنعتی را به مجموعهای از پنج نیروی مختلف که در شکل(3) مشخص شده¬اند،
وابسته میداند و معتقد است که با افزایش تعداد رقبا و شدت یافتن رقابت
بین این نیروهای پنج گانه، رقابتپذیری کل صنعت و به تبع آن کل کشور افزایش
خواهد یافت. دلیل این مسئله را میتوان در تلاش متقابل رقبا برای افزایش
کیفیت و یا کاهش هزینههای محصولات و یا خدمات برای کسب رضایت مشتریان
دانست که در نهایت موجب افزایش سطح استانداردهای زندگی و رضایت¬مندی بیشتر
در مشتریان خواهد شد.
ه – دولت: دولت به عنوان یک نیروی عمده، همواره در
رقابتپذیری مؤثر است و با مداخله خود در امور مختلف سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی و اعمال قوانین و مقررات بر رقابتپذیری تأثیر مثبت و حتی منفی
داشته است. سیاستهای پولی، مالی و بازرگانی و قوانین مالیاتی، سیاستهای
حمایتی، سیاستهای اداری و تشکیلاتی، قوانین مربوط به صادرات و واردات، نرخ
ارز، حجم پول و نرخ بهره، تورم، هزینههای دولت و تصمیمگیریهای دیگر در
سطح اقتصاد خرد و کلان، توافقهای رسمی و غیر رسمی مقامات سیاسی، برقراری یا
توسعه روابط سیاسی تجاری و یا قطع روابط اقتصادی- تجاری با سایرکشورها از
جمله بارزترین عوامل تأثیر گذار بر رقابتپذیری بنگاهها، صنایع و کشورها
هستند که به طور مستقیم با دولتها درارتباطند.
و- اتفاقات پیشبینی
نشده: اتفاقات پیشبینی نشده حوادث و مسائلی هستند که بر رقابتپذیری
تأثیر- مثبت و یا منفی- داشته ولی به صورت تصادفی و خارج از کنترل
بنگاهها، صنایع و حتی دولتها رخ میدهند. حوادث غیر مترقبه، جنگ، تحریمهای
اقتصادی، شوکهای نفتی، بحرانهای اقتصادی- سیاسی و یا نوآوریهای عمیق
تکنولوژیک نمونه¬ای از اتفاقات پیشبینی نشده هستند.
نقدی بر مدل الماسپورتر
مدل
الماسپورتر اگر چه یکی از موفقترین مدلهای ارائه شده در زمینة
رقابتپذیری است و بسیاری از تحقیقات بر پایة این مدل پایهریزی شدهاند،
ولی مدل مزبور عوامل مؤثر بر رقابتپذیری را تنها محدود به محیط داخلی یک
کشور میداند و از تحرک و جابه جایی منابع و عوامل گوناگون تولید مانند
سرمایه، نیروی انسانی، فناوری، دانش فنی، تحقیق و توسعه در سطح جهانی و
بینالمللی، بهخصوص توسط سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی و شرکتهای چند
ملیتی غفلت کرده است. علاوه بر این، دگرگونیهای بینالمللی و شرایط سیاسی-
اقتصادی جهانی نیز رقابتپذیری کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد. از سوی
دیگر، علاوه بر شرایط تقاضای درونی یک کشور بازارهای جهانی و تقاضای
بینالمللی و پتانسیلهای موجود برای صادرات نیز در رقابتپذیری مؤثرند.
این مسئله بویژه با گسترش تجارت جهانی اهمیت فراونی یافته است. علاوه بر
این، دولتها در اقتصادهای نسبتا کوچک و کشورهای توسعه نیافته که بخش
عمدهای از فعالیتهای اقتصادی در آنها در اختیار دولت است، نقش تعیین
کنندهتری در رقابت پذیری دارا هستند. این
موارد موجب گردیده تا
توسط صاحب نظران اصلاحاتی در مدل الماس پورتر صورت گیرد که نتیجة آن معرفی
مدلهای دیگری مانند «مدل الماس مضاعف» و بعد از آن مدل الماسمضاعف تعمیم
یافته، گردیده است[3] که در آنها توجه بیشتری به مسائل بینالمللی و تاثیر
سایر کشورها بر رقابتپذیری یک کشور و صنایع موجود در آن شده است.
نتیجه گیری
رقابتپذیری
قابلیتها و توانمندیهایی است که یک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا
هستند و میتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصة رقابت بین المللی نرخ
بازگشت بالایی را در فاکتورهای تولید ایجاد کرده و نیروی انسانی خود را در
وضعیت نسبتاً بالایی قرار دهند، به منظور نظریهها و مدلها نیز از تنوعی
جهت توجیه و تفسیر رقابتپذیری و دسته بندی آن ارائه شده است که در میان
آنها مدل الماس پورتر از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. بر اساس
این مدل، چهار عامل اصلی فاکتورهای درونی، شرایط تقاضای داخلی، صنایع مرتبط
و حمایت کننده و همچنین استراتژی، ساختار و رقابت بر رقابتپذیری کشورها و
همچنین صنایع مختلف آن تاثیر مستقیم دارند. علاوه بر این، دو عامل دولت و
اتفاقات پیشبینی نشده نیز به صورت غیر مستقیم بر رقابتپذیری مؤثر هستند.
اگر چه این مدل پایه و اساس بسیاری از مطالعات در سراسر جهان قرار گرفته و
مورد توجه بسیار از پژوهشگران بوده است ولی در مجموع دارای نقاط ضعفی نیز
هست که از آن جمله میتوان عدم تاکید بر مسایل بین المللی و بازارهای جهانی
و نیز در نظر نگرفتن جابه جایی عوامل تولید از طریق شرکتهای چند ملیتی و
سرمایه گذاری مستقیم خارجی یاد کرد. علاوه بر این، دولت در کشورهای توسعه
نیافته نقشی فراتر از تاثیر غیر مستقیم دارد. لذا لازم است در بررسی
رقابتپذیری بر اساس مدل الماسپورتر این موارد نیز مد نظر قرار گرفته شود.......
..............................................................................................
منابع و مآخذ
1-Kim, C. "A model development for measuring global
competitiveness of the tourism industry in the Asia-pacific region",
Korea Institute For International Economic Policy, 2002
2-Man, Thomas
W.Y. and Lau, T. and Chan, K.F., "The competitiveness of small and
medium enterprises A conceptualization with focus on entrepreneurial
competencies", Journal of Business Venturing 17, 2002, pp. 123–142
3-Moon,
H.C., Rugman, A. M. and Verbeke, A., "A generalized double diamond
approach to the global competitiveness of Korea and Singapore",
International Business Review 7, 1998, pp. 135–150
4-Porter, Michael E., "Competitive Advantage: creating and sustaining superior performance", New York: The Free Press. 1985
5-Porter, Michael E., "The Competitive Advantage of Nations" , New York: The Free Press, 1990
6-Thompson, J.L, " Strategic Management ", Thomson Learning, fourth edition, 2001
-7
عباس زادة شهانقی، لیلا، «بررسی عوامل مؤثر در وضعیت رقابتی و نحوة
ارزیابی آن در صنعت تولید الیاف مصنوعی در ایران» ، دانشگاه صنعتی خواجه
نصیرالدین طوسی، پاییز 1382
2- مدیریت نام های تجاری
2- مدیریت نام های تجاری
...............................................
مولف/مترجم: شهرزاد اسفرجانی
موضوع: مدیریت بازرگانی
سال انتشار(میلادی): 2006
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال هفدهم -شماره 171
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
مقدمه: فرزندان صنعت و تولید هستند، صنعتگران و تولید کنندگان ابتدا کالاها را در کارخانه ها میسازند و سپس نام این فرزند جدید را در ذهن مردم جا سازی می کنند. کلمه «برند» ترجمه دقیقی به فارسی که بار معنایی و مفهوم قدیمی آن را به درستی بیان کند، ندارد. در معنای اصلی و قدیمی آن به داغ کردن یک علامت روی چوب، چرم و ... می گفتند. در آن زمان، این راهی برای اثبات مالکیت و اصالت بود. مفهوم این واژه کم کم در طول زمان و با گسترش بازارها در جهان تغییر شکل داد و تبدیل به مفهومی شد که دارای اعتبار و قدرت است. این قدرت، همان توانایی نفوذ در رفتار خریدار است. برای مثال، یک لحظه در ذهنتان مرور کنید، می بینید که هر چه برای خودتان انتخاب کرده اید از کفش تا کیف، ازساعت تا قلم، تحت تاثیر مجموعه ای از تفکرات، احساسات، خاطرات و عقایدی است که شما نسبت به آنها داشته اید.
وزن و ارزش یک «برند» را به صورت جایگاهی که در ذهن
و قلب مردم دارد، می توان ارزیابی کرد. پس آگاه باشیم که چه بر سر
«برندمان» می آوریم؟
اگر هویت سازمانها را با جایگاه «برند» آنها یکی
بدانیم(که دور از هم نیستند)آن گاه می بینیم که چگونه نگهداری و مدیریت
برندها، سرنوشت سازمانها را تغییر می دهد. واقعیت این است که مدیریت ما در
عرصه دولتی و خصوصی در نگهداری و حفظ برندهای قدیمی و جدید، برنامه درستی
نداشته و اغلب موفقیتها مقطعی بوده و به ندرت دنبال شده است. تمامی
تصمیمهای آنی، سریعاً به وسیله مصرف کننده جذب می شود ودر نهایت جایگاه
محکم برندها را لرزان و شکننده می کند.
روزگاری یکی از قدیمی ترین
واحدهای تولیدکننده لوازم خانگی کشور با «برند» کوتاه سه حرفی و خوش آهنگ
خود پیشگام تولید کنندگان لوازم خانگی بود، اما همین واحد بزرگ تولیدی با
مدیریت «بر اساس غرور» به جای مدیریت «براساس گسترش» برند را تضعیف کرد و
درنتیجه عرصه رقابت برای یکی از قدیمی ترین و معتبرترین برندها به رقابت در
قیمت کشیده شد. قیمت به جای قدمت، چه باخت بزرگی_
مدیریت یک برند، یک
قصه ناتمام است.ما باید مثل «شهرزاد قصه گو» هر روز برای ادامه بقا و رهایی
از نابودی، داستانی تازه بسازیم و مخاطب را تحت تاثیر قرار دهیم.
اغلب
برندهای معروف جهان بیش از 50 سال عمردارند. آنها استوارترین و ماندگارترین
داراییهای یک سازمان تجاری محسوب می شوند. آنها سالهای سال، بیش از مدیران
و دفاتر و مشکلات باقی میمانند.
آنچه ما را به از دست دادن برندهای قدیمی و افول سریع آنها کشانده، تنها مدیریت نادرست و نگاه مقطعی به استراتژیهای اتخاذ شده است.
مردم از برندها چیزی نمی دانند، آنها از پشت صحنه خبر ندارند، اما با برندها زندگی می کنند و نظر مشخصی در مورد آنها دارند.
مردم
فکر می کنند «برند»؛ یعنی همان «کالا» و به آن صفات مختلف می دهند. مردم
می دانند که این برند «جذاب» است، اما دیگری «یکنواخت»، این یکی «متمایز»
است و آن یکی فقط «خوب». این «شیرین و تازه» است، و آن یکی «بی مزه و
یکنواخت».
شباهت بین برندها، آدمها و سازمانها
واقعیت تلخ این است که
برندها مثل آدمها دوران مختلفی را پشت سر می گذارند و سرانجام پیر می
شوند. برندها مثل آدمها و سازمانها هستند، می توانند همیشه جذاب و فعال
بمانند و یا کهنه و پیر_ افرادی که جذابیت خود را از دست میدهند، کسل
کننده هستند، حرفهای تکراری میزنند، به دیگران وعده وعید می دهند و رفته
رفته تنها و منزوی شده و بالاخره فرسوده و از دور خارج می شوند.
اما
آنها که همیشه محبوب می مانند، غالباً لباسهای جدید و جذاب می پوشند، ظاهری
آراسته دارند، همیشه با داستانهای تازه و طنزآمیز شما را سرگرم می کنند،
صاحب نوآوری و خلاقیت هستند و ترکیب تازه ای از عناصر قدیمی می سازند. اغلب
اطرافیان، آنان را دوست دارند و روابط عمومی وسیعی دارند و بالاخره افراد
مسئولی هستند و به عهد خود وفا می کنند.
راستی بعضی از برندها چگونه پیر
میشوند؟ جایگاه یکی از روغنهای نباتی در کشور به پائینترین حد ممکن یعنی
حدود 18 درصد بازار کاهش یافته است. مدیریت آن با تغییر مداوم بستهبندی و
پیامهای متفاوت، هویت بصری برند را تضعیف کرده و از سوی دیگر پیشرفت یا
تحول قابل توجهی در «محصول» به وجود نیاورده است. مجموعه این عوامل است که
یک برند قوی را به بن بست رقابت در قیمت می کشاند.
شامپو «خمره ای»
فرآورده یکی از واحدهای باسابقه تولید محصولات بهداشتی در کشور جایگاه ویژه
ای در میان مردم داشت، اما به مرور به پائین ترین نوع مصرف تبدیل شد و
نامهای جدیدی که ما تا چند سال پیش نشنیده بودیم، جای آن را به سهولت
گرفتند. پس می بینیم که چگونه با مدیریت نادرست و منزوی کردن برندها، می
توانیم جایگاه آنها را درمیان مردم تنزل دهیم.
ما در دنیای جدیدی زندگی
می کنیم و باید اهمیت جهانی شدن برندها را در رشد اقتصادی و اجتماعی ملتها
تشخیص دهیم. برندهای موفق، آنهایی هستند که مردم آنها را می خواهند، چه
ایرانی (داخلی) و چه خارجی_