دانلود مقاله الگوی پژوهش در موضوع اسلام و دنیای متجدّد با الهام از اندیشه های استاد مطهری (2)
دانلود مقاله الگوی پژوهش در موضوع اسلام و دنیای متجدّد با الهام از اندیشه های استاد مطهری (2)
دانلود مقاله الگوی پژوهش در موضوع اسلام و دنیای متجدّد با الهام از اندیشه های استاد مطهری (2)
......................................................................................
مولف/مترجم: حسین سوزنچی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2004
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه اندیشه صادق، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، شماره 6-7
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
در اینجا مروری داریم بر تعارض های سنت و تجدد در دو
حوزه موضوعات نظری و مسائل عملی [64]. تأکید بر این نکته ضروری است که
برشمردن این تعارض ها، الزاماً به معنای حقانیت موضع سنتی و بطلان موضع
تجدد نیست. چنان که از استاد مطهری نقل شد، باید با برخی از این تعارضات و
تغییرات زمانه مبارزه و از برخی پیروی نمود.
بخش اول: تعارض های نظری سنت و تجدد
1ـ رویکرد کلی فلسفه و فیلسوفان
ـ توجه فیلسوفان به متافیزیک (هستی شناسی) یا بی فایده دانستن آن و پرداختن به معرفت شناسی و زبان شناسی
ـ پیوند فلسفه با دین یا گسستن از دین و پیوند با علوم تجربی
ـ خادمِ دین بودن فلسفه یا رقیب آن بودن و تلاش برای نشستن به جای حقایق دینی
ـ وجود فیلسوفان همراه و هم هدف و تکمیل کننده هم یا فیلسوفان منفرد، متعارض و رقیب
2ـ هستی شناسی
ـ اعتقاد به عالم غیب و مجردات و یا جهان موجودات را منحصر در محسوسات دانستن
ـ اعتقاد به علت غایی در آفرینش جهان و یا انکار آن
ـ قبول علیت یا انکار و تردید در آن
ـ قبول کلیات یا انکار و تردید در آن
ـ قبول علت نخستین یا انکار و تردید در آن
ـ رد تسلسل یا قبول آن
3ـ معرفت شناسی
ـ قبول معرفت های شهودی، علم حضوری و وحی یا رد آنها و تنها قبول معرفت های تجربی و حسی
ـ اعتقاد به امکان جمع میان عقل و ایمان یا ناسازگار دانستن آنها
ـ اعتقاد به امکان معرفت و رد شکاکیت یا پذیرش شکاکیت و تئوری پردازی برای آن
ـ اعتقاد به وجود گزاره های بدیهی (معرفت های کلی و ضروری پیشین و مستقل از تجربه) یا انکار چنین گزاره هایی
ـ اعتقاد به وجود فطرت (دانش ها و گرایش های ذاتی در انسان) یا همه معرفت ها را حاصل تجربه دانستن
ـ اعتقاد به امکان بحث از امور ارزشی یا رد آن و بی معنی دانستن گزاره های آن
ـ اعتقاد به امکان بحث از ماوراء طبیعت یا رد آن و بی معنی دانستن گزاره های آن
4ـ ارزش شناسی (فلسفه اخلاق)
ـ معنی داری زندگی یا پوچ انگاری و نیهیلیسم
ـ پذیرش یا نفی پشتوانه بودن دین برای اخلاق
ـ هدف اخلاقیات را سعادت اخروی (بهشت) یا سعادت دنیوی (آرمانشهر) دانستن
ـ اخلاقیات برخاسته از عبودیت و خداپرستی یا برخاسته از انانیت و خودپرستی و منفعت طلبی
ـ بدیهی دانستن مفاهیم و گرایش های اخلاقی یا بررسی منطقی، معرفت شناختی و معناشناختی مفاهیم اخلاقی
ـ انقیاد در برابر احکام اخلاقی وجدان یا چون و چرا و تردید در آنها
ـ قبول ارزش های مطلق یا نسبیت گرایی
ـ عینیت گرایی یا ذهنیت گرایی در اخلاق
ـ اعتقاد به حقایق نفس الأمری (رئالیسم) یا انکار آن (ایده آلیسم) و حداکثر توجه به فایده رسانی (پراگماتیسم)
5 ـ انسان شناسی
ـ اعتقاد به ارتباط یا عدم ارتباط انسان با سرچشمه الهی
ـ احساس تقدس یا انکار و رد آن
ـ پایبند بودن به مقدسات یا رهایی از قید آنها
ـ تجلیل از مقدسات یا تحلیل و کالبدشکافی آنها
ـ اعتقاد به جایگاه ویژه انسان در نظام خلقت یا انسان را هم عرض موجودات مادی دیگر دانستن
ـ اعتقاد به شرافت و کرامت ذاتی انسان یا انکار آن
ـ در پی شناخت و تفسیر جهان بودن و یا به دنبال نقد و تغییر عالم بودن
ـ اعتقاد به تفاوت ماهوی انسان و حیوان یا برچیدن این مرز
ـ اعتقاد به ارزش های ذاتی و الهی برای انسان یا قراردادی دانستن همه شؤون انسان
ـ لحاظ امتیاز معنوی برای فرد یا گروه یا نفی این امتیاز
ـ رأی را با اکثریت دانستن در برخی از امور یا حق را با اکثریت دانستن در همه امور
ـ تفکیک میان انسان آن چنان که هست و آن چنان که باید باشد یا نفی این تفکیک و تکیه بر انسان آن چنان که هست
ـ توجه با انسان کامل و ایده آل یا تأکید بر انسان متوسط منتشر در جامعه
6 ـ دین شناسی
ـ فطری دانستن دین یا ناشی از جهل و ترس و... دانستن آن
ـ معقول دانستن دینداری و ایمان یا مغایر عقل شمردن آن
ـ ایمان را چیزی برتر از علم (باور صادق موجه) دانستن (علم همراه تسلیم) یا آن را پایین تر از علم شمردن (باور غیرموجه)
ـ دین را مؤثر در همه شؤون فردی و اجتماعی دانستن یا آن را امری صرفاً فردی شمردن (سکولاریسم)
ـ اعتقاد به حقانیت بیشتر یک دین یا همه ادیان را راه های هم عرض به سوی حقیقت دانستن (پلورالیسم)
7ـ اندیشه های سیاسی
ـ دغدغه تکلیف داشتن (اصالت تکلیف در انسان ها یا حداکثر، جمع حق و تکلیف) یا دغدغة حقوق داشتن (اصالت حق در انسان ها)
ـ توجه به اخلاق و فضیلت محوری در جامعه یا توجه به حق و قانون محوری در جامعه
ـ پذیرش حق الهی در عرصه های مختلف یا انکار آن
ـ تشکیل سازمان اجتماعی بر اساس حقوق الهی یا بر اساس عقل بشری و قرارداد اجتماعی
ـ تعیین هویت فرد انسانی در نسبت با خدا و دین (امت) یا در نسبت با دولت (شهروندی)
- تأکید اصلی بر آزادی معنوی یا بر آزادی اجتماعی
ـ آزادی در راستا و چارچوب ارزش های دینی یا آزادی مطلق یا در محدوده آزادی دیگران
ـ دخالت دین و ارزش های الهی در سیاست یا عدم چنین دخالتی
ـ حق حاکمیت را در گرو صلاحیت دانستن یا در گرو مقبولیت بیشتر شمردن
ـ حق را ملاک عقیده و عمل افراد قرار دادن یا عقیده و عمل افراد (رأی اکثریت) را ملاک حق قرار دادن
8ـ اندیشه های حقوقی
ـ قانونگذاری با توجه بیشتر به زندگی فردی (فقه) یا با توجه بیشتر به زندگانی اجتماعی (حقوق)
ـ قانونگذاری در چارچوب تعالیم و ارزش های الهی یا صرف توجه به قراردادهای اجتماعی
قانونگذاری با معیار مصالح واقعی و به ویژه مصالح معنوی انسان یا صرفاً با معیار سودمندی دنیایی
ـ ثابت و ابدی دانستن برخی از قوانین یا متغیر دانستن همه آنها
ـ دغدغه تکلیف داشتن (اصالت تکلیف یا حداکثر جمع حق و تکلیف) یا دغدغه حقوق داشتن (اصالت حق در انسان ها)
ـ توجه به عقاید و باورهای افراد یا قضاوت تنها بر اساس ظواهر رفتارشان
ـ اختلاف مسلمان و کافر در برخی از حقوق اجتماعی یا عدم چنین اختلافی
ـ اختلاف زن و مرد در برخی از حقوق اجتماعی یا عدم چنین اختلافی
9ـ اندیشه های اقتصادی
ـ هدف از اقتصاد را برقراری عدالت یا انباشت ثروت دانستن
ـ پیوند اقتصاد با اخلاق یا عدم چنین پیوندی
ـ تقدم جامعه بر فرد در مصالح کلی یا تقدم فرد و منافع او
ـ تقدم اصالت و ارزش های انسانی و لزوم رشد همه استعدادهای او یا تقدم و اصالت افزایش تولید ولو با ضایع کردن استعدادها
ـ اصالت تقاضا در تولید یا اصالت عرضه همراه با تأکید فراوان بر تبلیغات
ـ اصالت حداقل مصرف (قناعت) یا ترویج مصرف گرایی هر چه بیشتر
ـ تولید حداقل برای و به اندازه مصرف یا مصرف حداکثر برای تولید بیشتر
ـ اصالت عدالت یا اصالت توسعه
ـ سهم داشتن خدا و دین در درآمد افراد یا عدم وجود چنین سهمی
ـ اهمیت تولید کشاورزی یا تولید صنعتی
ـ مطلوبیت بیشتر و نهایی را در کار دانستن یا در استراحت و رفاه شمردن
ـ ¬ اقتصاد و رفاه را به صورت محدود و مقدمه ارزش های متعالی و اخروی خواستتن یا اصالت دادن به آن و نه چیز دیگر
ـ وجود ملاک های شرعی و الهی در محدودیت مالکیت (حلال و حرام) یا بی توجهی به چنین ملاک هایی
10ـ علوم تجربی
ـ طبیعت را در سلسله مراتب هستی دیدن یا واقعیتی مستقل از مراتب بالا برای آن قائل شدن
ـ توجه به علل فوق طبیعی یا علل را منحصر به علل طبیعی دانستن
ـ توجه به علل غایی در تفسیر جهان یا صرف توجه و تکیه بر علل فاعلی
ـ پذیرش نظام اخلاقی برای جهان هستی حتی جهان طبیعت یا انکار آن
ـ شناخت طبیعت به عنوان آیات الهی و برای رسیدن به حقیقت یا برای سلطه بر طبیعت و کسب قدرت و ثروت
ـ توجه به ابعاد معنوی و کیفی پدیده ها یا ارجاع همه امور به جنبه کمّی صِرف
11ـ تعارض ها در علوم خاص
ـ در نجوم: زمین مرکزی یا خورشیدمرکزی یا ذره ای در آسمان کهکشان ها و نظریه انفجار بزرگ و...
ـ در زیست شناسی: نظریه داروین و خلقت و تکامل انواع، شبیه سازی از حیوانات و انسان و...
ـ در فیزیک: انرژی دانستن ماده، نظریه ماده منفی، سرعت نور و نتایج حیرت انگیز آن و...
ـ در پزشکی: پیوند اعضا، لقاح مصنوعی، کالا بودن خون و...
ـ در علوم انسانی: علوم انسانی صرفاً تجربی ـ تاریخی و نه دینی ـ عقلی
بخش دوم: تعارض های عملی سنت و تجدد
1ـ مسایل فرهنگی
ـ پیروی از سنت ها و آداب و رسوم گذشتگان یا قید و بند دانستن و سعی در رهایی از آنها
ـ آرامش ناشی از ایمان به هدفداری حیات یا اضطراب و یأس ناشی از پوچ انگاری و نیهیلیسم
ـ دیندار واقعی یا پیروی از دین نماها (مکاتب انسان ساخت، آیینهای ابداعی و...)
ـ دعا و ارتباط با خدا یا جبران معنویت از طرق دیگر
ـ مذموم بودن طلب لذت های آنی یا مطلوب بودن و بلکه ترویج آنها (مواد مخدر، مشروبات الکلی، خشونت، روابط جنسی)
ـ توجه به ارتباط سمعی یا تأکید بر ارتباط بصری (نوشتاری و تصویری)
2ـ مسایل مربوط به زن و خانواده
ـ محدود بودن روابط جنسی در خانواده یا گسترش آن به اجتماع (ازدواج های نامشروع، همجنس بازی و...)
ـ نقش زن در جامعه به عنوان شخص گران بها یا شیء گران بها یا شخص بی بها
ـ عشق های عمیق و عاطفی یا عشق های سطحی و مبتذل
ـ ارج نهادن به کانون خانواده یا بی توجهی به آن به خاطر فردگرایی و سودباوری
ـ التزام زوجین به یکدیگر و استحکام خانواده یا عدم این التزام و تزلزل خانواده
ـ نادر بودن طلاق یا شیوع و رواج عادی آن
ـ عواطف شدید میان والدین و فرزندان یا بی عاطفگی حاکم بر خانواده ها
ـ روابط خانوادگی و فامیلی عمیق و گسترده یا روابط اندک استثنایی و سطحی
3ـ کار، ورزش، تفریحات
ـ مطلوب بودن کار یا مطلوب بودن استراحت و رفاه
ـ دائمی بودن کار یا فقط مقدمه رفاه بودن آن
ـ کسب آمادگی جسمانی از طریق کار یا از طریق ورزش
ـ تفریحی بودن ورزش یا تبدیل شدن آن به کار و حرفه برای ورزشکار
ـ حاشیه ای بودن ورزش در جامعه یا تبدیل شدن آن به یک جریان فرهنگی و اقتصادی عظیم
ـ توجه به خصلت های جوانمردی در ورزش یا قهرمان پروری همراه با سوداگری
ـ جزئی بودن اوقات فراغت یا کلی و جدی بودن آن
ـ روش های فردی و محدود برای تفریح و پر کردن اوقات فراغت یا روش های فردی و گروهی بسیار متنوع برای آن
4ـ هنر، رسانه ها، صنعت
ـ تقدس هنر یا ابتذال آن
ـ خادم بودن هنر (برای دین، اندیشه های والا یا حداقل برای زندگی روزمره) یا موضوعیت و مطلوبیت خود هنر (هنر برای هنر)
ـ استفاده از آثار هنری در متن زندگی یا اختصاص آن به موزه ها و نمایشگاه ها
ـ ذوقی بودن هنر برای افراد مختلف یا تبدیل شدن آن به کار و حرفه برای هنرمند
ـ سمعی، نوشتاری و استدلالی بودن رسانه ها یا بصری و احساسی بودن آنها
ـ منطقه ای و محدود بودن رسانه ها یا جهانی بودن و ابزاری برای جهانی کردن یک فرهنگ
ـ ابزار تحت کنترل بودن رسانه ها و صنعت یا تبدیل شدن آن به غول غیرقابل مهار
ـ رعایت حق طبیعت و دیگر مخلوقات یا فدا کردن همه چیز برای منافع بیشتر بشر
ـ عجز و افتقار نسبت به خدا و طبیعت یا بیدار شدن حس خدایی و دخل و تصرف در همه چیز
محور چهارم پژوهشی: نقد سنت
بوده و هستند کسانی که سنت یا تجدد را فوق نقد یا دون نقد می دانند، یعنی مثلاً در باب سنت با تعریفی که از آن می کنند و آن را مطلق و مقدس می پندارند، دست نقد را از آن کوتاه می دانند و حاضر نیستند ذره ای از فضای سنتی و ارزش ها و بینش های آن دور شوند و در برابر، کسانی با تعریف و موضعگیری خاص خود سنت به آن، اساساً سنت را شایسته نقد نمی دانند و به طرد و نفی کلی آن فتوا می دهند. اما با تمایز قائل شدن میان سنت بالقوه و سنت بالفعل و تفکیک حساب اسلام از حساب مسلمین که این دومی ممکن است آمیخته به انواع نواقص و کاستی ها و عیوب باشد از یک سو، و با متفاوت دانستن دستاوردهایی از تجدد که نوعی انحراف است و باید با آن مبارزه کرد و پدیده هایی که اقتضای زمانه است و باید از آن پیروی نمود، از سوی دیگر، باب نقد سنت و تجدد گشوده می شود. یعنی با تعاریفی که ما از سنت و تجدد کردیم و شناخت آنها را دو محور مهم پژوهشی دانستیم، پس از بروز تعارض میان ابعاد مختلف آن دو، مسأله نقد به معنای بررسی و اظهارنظر در باب جنبه های درست و نادرست هر یک از آنها موضوعیت و ضرورت می یابد.
یکی دیگر از ابعاد ضرورت نقد سنت، مسأله تقلید کورکورانه از گذشتگان است که استاد مطهری به پیروی از آیات و روایات، این مسأله را یادآور می شود که اگر چه اقوام پیامبران از نظر سنن مختلف بوده اند و هر پیامبری تعالیم متناسب با وضع زندگانی آن مردم عرضه می کرده و با مشکلات و اشکالات خاص روبرو می شده، اما قرآن کریم یک اشکال عمومی که در همه اقوام بوده و همه پیامبران با آن روبرو بوده اند را مطرح می کند و آن تقلید از گذشتگان و به اصطلاح سنت گرایی مذموم است [65] و در واقع این تذکر و مذمت قرآن درسی است به ما که می خواهد مبنای پیروی ما تعقل و تفکر باشد، نه صرف قدیمی بودن اندیشه یا کاری [66]. مسأله سنتگرایی به معنای تقلید از عقاید و آداب گذشتگان در حوزه اندیشه های دینی اهمیت مضاعف می یابد.
رویکرد انتقادی به سنت در میان روشنفکران و متفکران ما سابقه طولانی دارد و برخی از آنها مقدم بر مرحله رویارویی با دنیای جدید غربی است. جهت آشنایی اجمالی با موضوعات و مباحثی که تا کنون مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و در ذیل هر یک از تحقیقات و تألیفاتی انجام شده، در اینجا به عناوین اصلی آن اشاره می نماییم؛ لازم به ذکر است که استاد مطهری ذیل همه این عناوین مطالبی به صورت مقاله، کتاب یا سخنرانی مطرح کرده که ما نیز خلاصه دیدگاه های ایشان را منعکس خواهیم کرد. شایسته است در تحقیقات مستقلی، آرا و نظریات اندیشمندان مختلف درباره هر یک از این موضوعات، استخراج و تنظیم شود.
الف ـ علل انحطاط مسلیمن؛ یعنی این مسأله که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات به قهقرا برگشتند. مسؤول این انحطاط و سیر قهقرایی چیست و کیست؟ آیا خود اسلام را باید مسؤول انحطاط مسلمین شناخت، آن چنان که بسیاری از غربیان ادّعا می کنند؟ یا اسلام از این مسؤولیت مبراست و مسلمانان مسؤول این انحطاط هستند؟ و یا علت این انحطاط ملل و اقوام غیرمسلمانند که با دشمنی و توطئه های خود موجب سقوط و انحطاط مسلمین شده اند؟ [67]
استاد مطهری با بیان این نکته که مسأله علل انحطاط مسلمین متجاوز از بیست سال است که نظر خود ایشان را جلب کرده [68]، می گوید: پاسخ به پرسش علل این انحطاط «کار ساده ای نیست و یک رشته مباحث نسبتاً طولانی باید پیش کشیده شود و در هر یک از آنها با اسلوب علمی تحقیق کافی به عمل آید» [69]، از نظر استاد مطهری موضوعات شایسته پژوهش در رابطه با این مسأله به قرار زیر است:
مقدمات: 1ـ نموداری از عظمت و انحطاط مسلمین؛ 2ـ بحث فلسفی درباره طبیعت زمان و عوامل اعتلا و انحطاط تمدن ها و بحث اسلام و مقتضیات زمان؛ اسلام: 3ـ قضا و قدر؛ 4ـ اعتقاد به معاد؛ 5ـ شفاعت؛ 6ـ تقیه؛ 7ـ انتظار فرج؛ 8ـ سیستم اخلاقی اسلام (زهد، قناعت، توکل...)؛ 9ـ حکومت از نظر اسلام؛ 10ـ اقتصاد اسلامی؛ 11ـ قوانین جزایی اسلام؛ 12ـ حقوق زن در اسلام؛ 13ـ قوانین بین المللی اسلام؛ مسلمین: 14ـ نقاط انحراف؛ 15ـ جعل و تحریف و وضع حدیث؛ 16ـ اختلافات شیعه و سنی؛ 17ـ اشعریت و اعتزال؛ 18ـ فلسفه و تصوف؛ 19ـ جمود و اجتهاد؛ 20ـ زمامداران جهان اسلام؛ 21ـ روحانیت؛ عوامل بیگانه: 22ـ فعالیت های تخریبی اقلیت ها در جهان اسلام؛ 23ـ شعوبیگری در جهان اسلام؛ 24ـ جنگ های صلیبی؛ 25ـ سقوط اندلس 26ـ حمله مغول؛ 27ـ استعمار [70].
ب ـ احیای تفکر دینی: این اصطلاح جدیدی است و اولین بار این تعبیر را اقبال لاهوری به کار برد و کتابی با این عنوان ـ که مجموعه کنفرانس های اوست ـ نیز منتشر کرد. استاد مطهری این تعبیر و این ایده را از اقبال اخذ می کند و طی چند سخنرانی به بسط آن و ایراد نقطه نظرهای خود می پردازد. موضوع احیای تفکر دینی مبتنی بر این فرض است که باید میان اصل تعالیم دینی و طرز تلقی دینداران از آن تعالیم تفکیک قائل شد و نکته مهم تر اینکه خود دین و به ویژه مکتب اسلام در ذات خود زنده است و یک جوهر حیاتی دارد، اما طرز تلقی و برداشت پیروان و دینداران از تعالیم دینی نادرست و اصطلاحاً مرده است و لذا نیازمند احیا است. [71]
ج ـ اطلاحگری و مصلحان: تعبیرات اصلاح و مصلح سابقه زیادی در تمدن اسلامی دارد، به طوری که حتی در خود قرآن کریم و کلمات معصومین علیهم السلام نیز مشاهده می شود. جریان اصلاح و عملکرد مصلح علاوه بر جنبه نظری که در دو بحث علل انحطاط مسلمین و احیای تفکر دینی نیز مطرح بود، دارای جنبه عملی نیز هست. به این معنی که شخص مصلح اولاً دارای نظریه و تشخیص خاصی درباره مشکلات جامعه دینی است و ثانیاً برای رفع آن مشکلات اقدام به یک حرکت اجتماعی نیز می کند. استاد مطهری با بیان اینکه «اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است و هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است» و با اشاره ای به جنبش های اصلاحی در تاریخ اسلام، به بررسی تفصیلی عملکرد برخی از مصلحان و چهره های اصلی اصلاح گری در جهان سوم از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم به بعد می پردازد و الگویی برای مطالعات و تحقیقات گسترده تر در این زمینه ارایه می کند [72].
دـ آسیب شناسی دینی و دینداری: به طور کلی آفات و آسیب های دینی را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول اموری است که با اصل دین در تضاد و تعارض است، یعنی اموری که به دین ضربه می زند و مانع دینداری می شود و بلکه عاملی است برای بی دینی. بررسی مجموعه این علل و عوامل تحت عنوان «آسیب شناسی دینی» قابل طرح است. اما دسته دوم از آفات و آسیب ها در واقع خطاها، نقصان ها و انحراف هایی است که در دینداری افراد متدین وجود دارد، مانند بدفهمی ها، خرافات، افراط و تفریط ها و... بحث درباره این دسته از آفات دین، تحت عنوان «آسیب شناسی دینداری» مطرح می شود.
تعبیر و اصطلاح آسیب شناسی دینی یا دینداری کاملاً نوظهور است و چند سالی بیشتر از عمر آن نمی گذرد، ولی به خاطر تقدم منطقی، بحث و بررسی درباره آن بر موضوعات دیگری که برشمردیم مقدم است. استاد مطهری سخنرانی، مقاله یا کتاب مستقلی را به عنوان آسیب شناسی دینی یا دینداری اختصاص نداده، اما اولاً بارها از لفظ آفات یا آسیب های دینی استفاده نموده [73] و ثانیاً با توجه به دغدغه های ایشان نسبت به مسائل دینی، می توان عمده فعالیت های علمی ایشان را همین موضوع آسیب شناسی دینی و دینداری دانست. بحث آسیب شناسی دینی در آثار استاد به صورت پراکنده وجود دارد و می توان موضوعات علل گرایش به مادیگری و شبهات زیادی که در رابطه با مسائل خداشناسی، دین شناسی، انسان شناسی و... مطرح می نمایند، همچنین اشاره ایشان به تلاش های دشمنان اسلام در طول تاریخ و به ویژه استعمار در دوران کنونی را مصادیقی از مباحث آسیب شناسی دینی به حساب آورد. اما موضوع آسیب شناسی دینداری دقیقاً همان موضوع نقد سنت است که در اینجا به عنوان محور چهارم پژوهشی مطرح کردیم. با الگوگیری از افکار و آثار استاد مطهری می توان شاخه های این بحث را چنین ترسیم نمود:
الف) آسیب شناسی دینداری در مقام فهم تعالیم دین، شامل مباحثی مانند انواع بدفهمی ها و طرز تلقی های نادرست از اعتقادات، اخلاقیات و احکام دینی، نفی تعقل و جمود و قشریگری، روشنفکرمآبی و عقلگرایی افراطی، ترجمه و تفسیر نادرست از آیات و روایات و...
ب) آسیب شناسی دینداری در مقام عمل به تعالیم دین، شامل مباحثی همچون فساد اخلاق، عدم اهتمام به عمل دینی، عدم اهتمام به شعایر دینی، عدم رعایت اهم و مهم، افراط در یک ارزش، تحریف و...
ج) آسیب شناسی دینداری گروههای خاص، مانند آسیب ها و آفات جامعه دینی، علما و دانشمندان، مبلغین و مسأله تبلیغ دین، حاکمان و مسأله حکومت و نهضت دینی، شاعران و هنرمندان و...
محور پنجم پژوهشی: نقد تجدد
در رویارویی با جهان جدید نیز مانند مواجهه با سنت، دو گرایش افراطی و تفریطی وجود دارد، بدین ترتیب که برخی آن را فوق نقد و گروهی آن را دون نقد می دانند، به این معنی که برخی با مطلق دانستن عالم جدید و دستاوردهایش تردیدی در پذیرش آن روا نمی دارند [74] و در مقابل گروهی با مردود شمردن صدر و ذیل و ریشه و میوه دنیای جدید به طرد کلی آن فتوا می دهند [75]. موضعی که این گروه نسبت به تجدد و هر فرهنگ غیرخودی می گیرد، چیزی نیست جز دیدگاه «دارالإسلام» نسبت به «دارالکفر» و طبیعی است که در چنین رابطه ای، دارالکفر اساساً شایستگی شناخت و توجه ندارد و لذا پیشاپیش با همین عنوان، ماهیت آن تعیین و رد می شود و نوبت به بررسی و نقد آن نمی رسد. [76]
از این دو گرایش افراطی و تفریطی که بگذریم، دیدگاه ها و نظریات دیگر مربوط به تجدد، طیفی را تشکیل می دهند که به نحوی دارای جنبه های انتقادی نسبت به تجدد هستند. مثلاً نفی جهان بینی و نیز دستورالعمل های حقوقی، سیاسی و اخلاقی و دیدگاه های غرب در مورد هستی انسان، جامعه، تاریخ و در عین حال پذیرش صنعت و تکنولوژی غرب و یا تفکیک بیشتر در این زمینه و دیدگاه های بینابین. [77]
دیدگاه های انتقادی نسبت به غرب را از نظر موضع ناقدان می توان به چند دسته تقسیم کرد: یک دسته از دیدگاه ها مربوط به گروهی است که از منظر سنت و با ملاک های سنت اما بدون شناخت دقیق و عمیق به نقد تجدد می پردازند. این گروه معمولاً کسانی هستند که علاوه بر دنیای جدید، درک جامع و عمیقی از ابعاد تفکر و تمدن سنتی ـ دینی خود نیز ندارند. استاد مطهری می فرماید: « اگر تنها ما بنشینیم و از تمدن و فرهنگ اروپایی انتقاد کنیم و از فرهنگ اسلامی هم تمجید کنیم و بعد هم بنشینیم و خیال بکنیم که فرهنگ اسلامی و روح اسلام همان است که ما امروز داریم، پس مردم دنیا بیایند از ما پیروی کنند، کاری از پیش نمی رود» [78] دسته دیگر از منتقدان تجدد کسانی هستند که به سنت گرایان (traditionalists) موسوم شده اند و شخصیت های بزرگی همچون رنه گنون، فریتهوف شوان، تیتوس بورکهارت، هیوستون اسمیت، مارتین لینگز و سید حسین نصر از چهره های شاخص آن هستند. این دسته به ویژه نسبت به فلسفه جدید غرب که معتقدند نقش مهمی در شکل دادن به تجدد ایفا نموده، موضع گرفته اند و آن را انحرافی از میراث ابدی بشریت می دانند و خود قائل به حکمت خالده هستند. [79]
دسته دیگر از منتقدان و جریان انتقادی تجدد، بر خلاف موارد فوق نه از منظر و با ملاک های سنتی بلکه از منظر و با ملاک های برآمده از خود دنیای جدید به نقد آن می پردازند. این جریان اصطلاحاً فراتجدد یا پست مدرنیسم نامیده می شود و می توان بنیانگذار آن را نیچه دانست که در اواخر قرن نوزدهم میلادی نسبت به پیامدهای هولناک تفکر و تمدن جدید هشدار داد. پس از نیچه باید به مارتین هایدگر، دیگر فیلسوف ژرف اندیش آلمانی اشاره کرد که بشدت به نقد و مخالفت با مبانی تفکر تجدد و مظاهر تمدن آن از جمله مسأله تکنولوژی می پردازد. در مرحله بعد متفکران و نویسندگان دیگری قرار می گیرند مانند تئودور آدورنو، یورگن هابرماس، ژاک دریدا و... پست مدرنیسم به عنوان سمبلی از بحران جهان متجدد، حکایت گر نقص ها و کاستی های تفکر و تمدن جدید است و سعی دارد نشان دهد که دوران الگوی درخشان و فریبنده جهان که در غرب ساخته می شد، سپری شده و باید به آن نه از منظر اِعجاب بلکه به دید تردید و انکار نگریست. تذکر این نکته ضروری است که گرچه آگاهی از جریان فکری و انتقادی پست مدرنیسم برای ما مهم است و لااقل ما را در شناخت بهتر و دقیق تر تجدد یاری خواهد کرد، اما باید به خاطر داشته باشیم که هیچ نسبت ضروری میان پست مدرنیسم و تفکر سنتی و بویژه اندیشه دینی وجود ندارد و لذا نباید گمان کرد که پست مدرنیسم به معنای نفی مدرنیسم و بازگشت به سنت و تفکر اسطوره ای یا دینی برای جبران خلأ معنویت است [80]. علاوه بر تفکیک نقدهای وارد بر تجدد از منظر و با ملاک های سنتی و یا از منظر و با ملاک های خود تجدد، تفکیک دیگری درباره این نقدها حایز اهمیت است و آن تفکیک نقدهای ریشه ای و کلان از نقدهای میوه ای و موردی است. آنچه تاکنون ذکر شد دیدگاه های انتقادی کلان در باب تجدد و تفکر و تمدن آن بود، اما جریان انتقادی دیگری نیز وجود دارد که به تک تک میوه ها و دستاورهای دنیای جدید نظر دارد و مثلاً در عرصه اندیشه های سیاسی، موضوع دموکراسی را مورد بررسی قرار می دهد و آن را به بوته نقد می کشد. البته در این جریان نیز می توان دیدگاه انتقادی از موضع و منظر سنتی و یا از موضع و منظر و ملاک های خود تجدد را از یکدیگر تفکیک نمود. اگر چه از دیدگاه سنتی، حجم زیادی از تحقیقات به نقدهای این چنین اختصاص پیدا نکرده، اما به خاطر رواج تفکر انتقادی در غرب متون زیادی در این رابطه وجود دارد و لذا یک منبع مطالعاتی در نقد تجدد، نقدهای خود غربیان بر موضوعات گوناگون و دستاوردهای مختلف تجدد مانند لیبرالیسم، کاپیتالیسم، تکنولوژی و... می باشد.
لازم به ذکر است که این محور پژوهشی یعنی نقد تجدد به صورت جدی و همه جانبه در آثار استاد مطهری به چشم می خورد که با توجه و دقت در آنها چند نکته اساسی را می توان به عنوان الگو و سرمشق در پژوهش های این چنین آموخت. همان طور که ذکر شد استاد مطهری تغییرات زمانه را بر دو قسم می داند: انحرافاتی که باید با آن مبارزه کرد و مقتضیات زمانه که باید از آنها پیروی نمود [81]. ایشان همین نکته را در نقد تجدد مورد توجه قرار داده و با اجتناب از پراکندگی، تحقیقات و فعالیت علمی و انتقادی خود را بر موضوعاتی متمرکز می کند که به عنوان پرسش یا مشکل اساسی در برابر اسلام و جامعه اسلامی خودنمایی می کند [82]. نکته دیگر توجه جدی استاد به ریشه های فکری و اعتقادی انحرافات است که از سویی این امر را به صورت نقد جدی بر تفکر فلسفی حاکم بر جهان غرب دنبال می کند [83] و از سوی دیگر به مهمترین شبهات مطرح شده در موضوعات مختلف اعتقادی [84]، اخلاقی [85]، فقهی [86]، تاریخی [87] و... می پردازد.
محور ششم پژوهشی: جمع سنت و تجدد یا ارایه راه حل
پس از شناخت سنت و شناخت تجدد و درک تعارض آنها و نقد و تعیین نقاط قوت و ضعف آنها، نوبت ارایه راه حلی برای رفع تعارض میان سنت و تجدد می رسد. این مرحله در واقع بازگشت به خاستگاه این پژوهش و پاسخگویی به این پرسش اساسی است که «چگونه می توان در دنیای جدید دیندار بود؟» پس از مرور مراحل پنجگانه قبل، اکنون به خوبی فهمیده می شود که اولاً این پرسش چه مقدار عمیق و دارای ابعاد و اضلاع زیادی است و ثانیاً روشن می شود که پاسخگویی همه جانبه و کامل به آن، نیازمند چه فعالیت عظیم پژوهشی است.
علاوه بر اینکه برای پاسخ به پرسش فوق نیازمند تجزیه آن به پرسش های کوچک و تلاش برای پاسخگویی به هر یک و در نهایت جمع بندی و ارایه راه حل کلی هستیم، در عین حال در بحث جمع سنت و تجدد، یا ارایه راه حل باید به یک نکته اساسی توجه کرد و آن اینکه به نظر می رسد ملاک اساسی در موفقیت یک راه حل این است که دو صفت اصلی زیر را با هم داشته باشد: یکی حفظ خلوص تعالیم دینی و دیگری توانایی و موفقیت راه حل پیشنهادی در مقام عمل.
اشکال اساسی راه حل های روشنفکران مسلمان که استاد مطهری وظیفه جمع سنت و تجدد و به تعبیر ایشان اسلام و مقتضیات زمان را بر عهده آنها می داند [88] این است که از یکی از دو صفت فوق غفلت می کنند. به این ترتیب که یا با انگیزه حفظ خلوص تعالیم اسلامی و یا به خاطر عوام زدگی و بی خبری از مسائل روز، راه حل هایی ارایه می دهند که در مقام عمل موفق و توانا نیست و نمی تواند مشکلات موجود را حل کند و یا با قصد موفقیت در مقام عمل، پیشنهادهایی عرضه می کنند که از خلوص و اصالت تعالیم اسلامی دور می شوند و به تعبیر استاد مطهری، سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند:
«پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کاری خالی از دشواری نیست. گویی همیشه راه اعتدال، یک خط باریک است که اندک بی توجهی موجب خروج از آن است. اینکه در آثار دینی وارد شده: «صراط» از «مو» باریک تر است، اشاره به همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کاری سخت و دشوار است.
بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو می شود و مشکلات نو، راه حل نو می خواهد. «الحوادث الواقعه» چیزی جز پدیده های نوظهور نیست که حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامی است. سرّ ضرورت وجود مجتهد در هر دوره و ضرورت تقلید و رجوع به مجتهد زنده همین است. و الا در یک سلسله مسائل استاندارد شده، میان تقلید از زنده و مرده فرقی نیست. اگر مجتهدی به مسائل و مشکلات روز توجه نکند، او را باید در صف مردگان به شمار آورد. افراط و تفریط در همین جا پیدا می شود.
برخی آن چنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام است و عوام هم گذشته گرا است و به حال کاری ندارد. برخی دیگر که به مسائل روز توجه دارند و درباره آینده می اندیشند، متأسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند؛ سلیقه روز را معیار قرار می دهند و به نام «اجتهاد آزاد» به جای آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه و روح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار می دهند. مثلاً [می گویند] مهر نباید باشد چون زمان نمی پسندد؛ تعدد زوجات یادگار عهد بردگی زن است؛ پوشیدگی همین طور، اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم است و فلان حکم دیگر یادگار عهدی دیگر. اسلام دین عقل و اجتهاد است، اجتهاد چنین و چنان حکم می کند...» [89]
استاد مطهری در مواضع دیگر آثار خود، این دو گرایش افراطی و تفریطی را جمود و جهالت می نامند [90]. یکی از ویژگی های مهم شخصیت و تفکر استاد مطهری در رابطه با بحث سنت و تجدد که با توجه به نکته فوق بهتر درک می شود، مبارزه با همین دو گرایش یا دو گروه از علما و دانشمندان اسلامی است: یعنی گروه جامدها و متحجرین از یک سو و گروه جاهل ها و التقاطیون از سوی دیگر. استاد این دو گرایش را نه منحصر به دوران کنونی، بلکه دارای ریشه در تاریخ تمدن اسلامی می داند و سابقه جامدها و متحجرین را به خوارج، اشاعره، اهل حدیث و اخباریون برمی گرداند [91] و از سوی دیگر
التقاط و روشنفکرمآبی جاهل ها را در طول تاریخ بر مواردی همچون حذف «حیّ علی خیر العمل» از اذان توسط خلیفه دوم [92] و انکار جن توسط معتزله [93] و به ویژه در دوران معاصر بر افکار شخصیت هایی مانند سیداحمدخان هندی [94]، فرید وجدی [95]، دکتر شریعتی [96]، گروه فرقان [97] و... تطبیق می نماید. به گمان ما، این دو ملاک استاد مطهری (جمود و تحجر یا جهالت و التقاط و روشنفکرمآبی) بهترین معیار برای نقد و ارزیابی هر راه حل پیشنهادی در جمع سنت و تجدد است.
محور هفتم پژوهشی: پژوهش درباره یکی از مصادیق تعارض سنت و تجدد
آنچه تاکنون در محورهای ششگانه فوق ذکر شد، مربوط به مطالعات کلی و کلان سنت و تجدد و تقابل آنها بود، که مثلاً به شناخت سنت یا تجدد و نقد آنها و یا بررسی تعارض های آنها می پرداخت و برای جمع آنها، راه حل جستجو می کرد. اما به نظر می رسد در کنار این سلسله پژوهش ها، نیازمند تحقیق درباره برخی مصادیق خاص از تقابل و تعارض سنت و تجدد هستیم. در این محور پژوهشی پس از مشخص کردن اینکه عقیده یا پدیده ای در تفکر و تمدن متجدد یا تفکر و تمدن سنتی ـ دینی ناسازگار است، به بررسی تاریخچه و خاستگاه پیدایش آن عقیده یا پدیده و تبیین ابعاد خود آن امر و نیز توضیح نتایج و لوازم و توابع آن در هر یک از دو حوزه سنت و تجدد پرداخته می شود و البته پس از نقد و نشان دادن نقاط ضعف و قوت هر یک سعی در ارایه راه حلی برای جمع این دو و رفع تعارض خواهد شد.
در اینجا با الهام از افکار و آثار استاد مطهری جهت فهم بهتر این محور پژوهشی، به نمونه و الگویی از این روش پژوهشی در یک موضوع خاص اشاره می کنیم. استاد مطهری خود اشاره می کند که سه چهار سالی را صرف تحقیق پیرامون مسائل مربوط به حقوق زن در اسلام نمودم [98] و این امر نشانه تأمل و برنامه ریزی دقیق ایشان نسبت به این موضوع است. در اینجا ما یکی از مباحث مربوط به حقوق زن که جنجالی ترین آنها نیز هست، یعنی مسأله حجاب را انتخاب نموده و فعالیت پژوهشی استاد مطهری را در این موضوع مطابق با مراحل یا گام های ششگانه تطبیق می نماییم:
گام اول (طرح بحث و نشان دادن تعارض سنت و تجدد در موضوع مورد نظر)
عده ای معتقدند که به نظر اسلام زنان باید خانه نشین و محبوس باشند و در صورت حضور در اجتماع باید چهره و دو دست خود را نیز بپوشانند. از سوی دیگر دنیای جدید و افراد متجدد طرفدار بی حجابی و بلکه مروج برهنگی زن و اختلاط او با مردان در جامعه هستند و البته روشن است که تعارض سنت و تجدد در این مسأله بسیار عمیق و جدی است و این دو دیدگاه و دو شیوه رفتار هرگز قابل جمع نیستند.
محور هشتم پژوهشی: بررسی دیدگاه اندیشمندان مختلف درباره سنت و تجدد.....................................