دانلود مقاله نگاه نهج البلاغه به نظریه تصمیم (1)
دانلود مقاله نگاه نهج البلاغه به نظریه تصمیم (1)
دانلود مقاله نگاه نهج البلاغه به نظریه تصمیم (1)
...........................................................
مولف/مترجم: محمد نجفزاده
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی):
وضعیت: تمام متن
منبع:
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
مقدمه: این
مقاله که خلاصهای از یک پایان نامه است به دنبال نقد یکی از نظریات
مدیریت غربی در زمینه تصمیمگیری است. در جامعهای که بر پایه انگیزهها و
مقاصد دینی بنا نهاده شده و«سیره علوی» را سرلوحه رفتار خود قرار داده است و
به دنبال پیاده کردن احکام حیات بخش اسلام میباشد؛ یقیناً هر نظریه و
تئوری نمیتواند در رفتار عملی، الگو و سرمشق افراد و حکومت قرار گیرد. این
مقاله به روشنی نشان میدهد که چگونه یک نظریه، علیرغم ظاهر ساده خود
میتواند در تعارض اساسی با مبانی فکری و عقیدتی حاکم بر یک جامعه دینی،
چون جامعه ما باشد.
امروزه حتی اندیشمندان غربی نیز، در علوم اجتماعی،
کمتر از نظریات جهانشمول و فراگیر سخن میگویند. موضوع مطالعه علوم
اجتماعی، انسان است و هر چه زمان میگذرد اختلاف میان انسانها که قرآن کریم
از آن به عنوان عامل معارفه میان آنها یادکرده، بیشتر خودنمایی میکند.
اگر تا نیمه اول قرن بیستم نظریه پردازان غربی برای انسان نیز بسان طبیعت،
به ماهیت کاملاً مکانیکی قائل بودند و او را محکوم قوانین ثابت طبیعت
میدانستند،امروزه عدهای از صاحب نظران علوم اجتماعی از وجودنداشتن هر
نوع قانون ثابت، در رفتار انسانها، سخن میگویند.
یکی از عوامل اثرگذار بر رفتار انسان و در نتیجه بر
نظریات علوم اجتماعی عامل «فرهنگ» با تمامی زیرمجموعههای آن است. دین و
مذهب، از اساسیترین نمودهای فرهنگ به شمار میآیند؛ لذا نمیتوان از
تأثیرات دین بر تکوین نظریات غفلت ورزید. از این رو به نظر میرسد نقد
محققانه نظریات غربی از منظر دین، گام آغازین در تدوین نظریات راهگشا و
قابل اجرا باشد. برای سیر به سوی چنین مقصودی، نهج البلاغه به عنوان یکی از
متون ناب دینی میتواند یاری رسان باشد. لذا این نوشتار به دنبال نقد
نظریه رفتار اداری سایمون ـ به عنوان محوریترین نظریه در زمینه
تصمیمگیری ـ از دیدگاه نهج البلاغه است.
زیربناهای فکری و فلسفی نظریه
سایمون برگرفته از مکتب «پوزیتویسم منطقی» است، لذا در این مقاله ضمن توجه
لازم به آموزههای این مکتب، نشان داده شده است که عناصر اصلی نظریه رفتار
اداری سایمون از دیدگاه نهج البلاغه تأیید نمیشود.
تعریف موضوع مورد مطالعه و تبیین اهمیت
«تصمیمگیری»
در میان مباحث علم مدیریت جایگاهی بس رفیع دارد. شاید به جرأت بتوان ادعا
کرد که هیچکدام از مباحث این علم از اهمیت «تصمیمگیری» برخوردار نیستند.
دلیل این سخن را میتوان، گستردگی ادبیات آن و رواج روزافزون نظریات
تصمیمگیری دانست.
40 سال از زمانی که سایمون با شهامت هر چه تمامتر
«مدیریت را همان تصمیمگیری خواند و جوهره مدیریت را تصمیمگیری شمرد»
میگذرد. (SIMON, 1960, P.4)؛ اما هنوز این سخن سایمون در میان انبوه
نظریات علم مدیریت، مستحکم و پرتوان باقی مانده است.
در لسان دین «عزم»
مترادف واژه «تصمیم» بکار رفته است. در قرآن کریم «عزم»، بر یک امر جدی و
ضروری اطلاق شده، همچنین مقام عزم بسیار متعالی دانسته شده و امور مهم و
فریضهها، «عزایم» نامیده شدهاند (و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور)
اطلاق صفت «اولوالعزم» به فرستادگان ویژه الهی و پیامبران عظیم الشأن دلیل
دیگری بر اهمیت مقام تصمیمگیری است. (مرتضی جوادی آملی،صفحات 10-1)
علی (ع) در نهج البلاغه پیامبران را به قوت و تصمیمگیری آنها توصیف میکند:
عزم ولکن الله سبحانه جعل رسله اولی قوه فی عزائمهم... (خطبه 192).
در صورتی که خداوند پیامبران را با عزم و اراده قوی مبعوث کرد (نهج البلاغه، ص 389).
هیچ
مدیر و کارمندی از تصمیمگیری بینیاز نیست و به صورت مستمر باید
تصمیماتی اخذ کند؛ اما سنگینی این وظیفه بر دوش مدیران بیشتر است. مدیران
نه تنها باید تصمیمات مناسب اتخاذ کنند که باید مراقب تصمیمگیری زیردستان
هم باشند. (SIMON, 1960, P.5) مقوله اخیر یعنی «تصمیمسازی» جان و روح
نظریه رفتار اداری میباشد. سایمون در نظریه رفتار اداری به دنبال آن است
که نشان دهد، چگونه میتوان سازمانها را در قالب فرآیندهای تصمیم سازی آنها
شناخت.
علاوه بر آنچه بیان شد، هدف این مقاله به آن است که یکی از
توانمندترین دیدگاههای مدیریت غربی در مقوله تصمیمگیری را از دیدگاه نهج
البلاغه مورد نقدقرار دهد. همچنین به صورت اجمالی، به بررسی تأثیر
آموزههای دینی بر تصمیمگیری را بپردازد.
تعریف مفاهیم و واژگان
در این بخش بعضی از اصطلاحات کلیدی که در این مقاله نقش محوری دارند، به اجمال مورد بررسی قرار میگیرد:
1-4 تصمیمگیری:
«تصمیمگیری
نوعی واکنش است که فرد در برابر یک مسأله از خود نشان میدهد. بین وضع
موجود و وضع مورد نظر (یا مورد درخواست) فاصله یا تفاوت هست، و برای رسیدن
به وضع مورد نظر باید اقداماتی صورت گیرد.» (رابینز، 1374، ص 220)
یکی از متون مدیریت اسلامی تصمیمگیری را به صورت زیر تعریف میکند:
«عمل
و فعلی که بر اساس بینش اسلامی، در جهت اجرای اهداف عالیه اسلام،با
ملاحظه و بکارگیری ضوابط و معیارهای ارزشی ـ اسلامی در موردی معمول میگردد
(مرتضی جوادی آملی،ص3).
رویکردهای تصمیمگیری:
فرآیندی که در جهت
حل مشکل و یا استفاده از فرصت صورت میپذیرد و نهایتاً به تصمیم منجر
میشود میتواند به صورتهای مختلف انجام پذیرد. نوع تلاش فرد در راستای اخذ
تصمیم، رویکرد او را در مقوله تصمیمگیری مشخص میسازد (دقت، 1375، ج 1، ص
682). این تلاش میتواند با درجات مختلف نظام مندی و منطقی بودن (عقلانیت)
صورت پذیرد. در حقیقت رویکردهای تصمیمگیری را بر اساس میزان عقلانیت
میتوان توصیف کرد که در یکسو نظریات کاملاً عقلایی و در سوی دیگر نظریات
شهودی قرار دارند. نظریات تصمیمگیری به اندازهای که از عقلانیت فاصله
میگیرند به رویکردهای شهودی نزدیک میشوند. در اینجا به مهمترین نظریات در
مورد رویکردهای تصمیمگیری اشاره میشود:
الف) رویکرد عقلایی: این
رویکرد، زمانی صورت میپذیرد که فرد مسأله را به صورت سیستماتیک تجزیه و
تحلیل کند و مراحل منطقی را به ترتیب، برای رسیدن به راه حل، پشت سر گذارد.
سایمون برای رویکرد تصمیمگیری عقلایی 3 مرحله را برمیشمرد:
ـبررسی گزینههای رفتاری موجود به شیوه دورنمایی پیش از تصمیمگیری
ـ توجه به همه پی آمدهای پیچیده که به دنبال هر گزینش میآیند.
ـ بهرهگیری از نظام ارزشها به عنوان معیار کار و جدا کردن یک گزینه، از میان همه مجموعه گزینهها (هربرت سایمون، 1371، ص 99)
نظریات کلاسیک سازمانی، تصمیمگیری را یک رویکرد کاملاً منطقی و عقلایی میدانند.
ب
ـرویکرد عقلانی محدود: رویکرد عقلایی، یک روش آرمانی برای تصمیمگیری
سازمانی به شمار میآید. در نیم قرن اخیر نظریات مختلفی در مخالفت با
رویکرد عقلایی ظهور پیدا کرده است. بزرگترین ضربه بر نظریات کلاسیک
تصمیمگیری، توسط سایمون ـ در کتاب رفتار اداری (1943) و پس از آن در کار
مشترک با مارچ (1958) ـ وارد شد. دیدگاه سایمون در مورد عقلانیت محدود
انسانی با استقبال بسیار مواجه شد، تا آنجا که سایمون در سال 1978 جایزه
نوبل اقتصاد را به دلیل همین اندیشه، دریافت میکرد.
بررسی نظریات و دیدگاههای سایمون نشان میدهد که رویکرد عقلایی و عقلایی محدود تفاوتهای زیر را با هم دارند:
(نگاره شماره 1: تفاوتهای میان رویکردهای عقلایی و عقلانی محدود)
فرآیند تصمیمگیری به همان اندازه که از «عقلانیت»
فاصله میگیرد، به تصمیمگیری شهودی نزدیک میشود. سایمون محدودیتهای
عقلانیت انسانی را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد که به آن اشاره خواهد
شد. مطابق این رویکرد، حتی اگر فرد در تصمیمات برنامهریزی نشده و نامشخص
بخواهد کاملاً عقلایی عمل کند، ناچار است بر اساس قضاوتهای شهودی و تجربی
تصمیم نهایی را بگیرد.
ج) رویکرد شهودی (اشراقی): به هنگام ارائه راه حل
میتوان از فرآیندهای شهودی استفاده کرد. «نتیجه یک تحقیق نشان میدهد که
معمولاً مدیران بدون توجه به اثراتی که تصمیمات بر سود یا سایر نتایج قابل
سنجش دارد، اقدام به تصمیمگیری مینمایند... بسیاری از عوامل نامحسوس، در
امر انتخاب بهترین راه حل، اثرات شدیدی میگذارند. نمیتوان با یک روش
منظم(سیستماتیک) این عوامل را به سنجش درآورد؛ از اینرو افراد با اتکا به
قضاوتهای شهودی راه حل را انتخاب مینمایند. معمولاً مدیران تصمیم خود را
بر مبنای آنچه فکر(حس) میکنند مناسب است میگیرند، نه آنچه دادهها و
اسناد بر آن گواهی میدهند» (دفت، 1375، ج1، ص689)
سایمون در آثار
جدیدترش تأکید زیادی بر فرآیندهای شهودی در تصمیمگیری دارد. به نظر وی با
توجه به طبیعت و نوع مشکل، ترکیبی از این دو رویکرد مورد استفاده قرار
میگیرد و جدا دانستن و نامرتبط دانستن این دو رویکرد را نادرست برمیشمرد.
سایمون تصریح میکند که رویکرد شهودی در واقع استفاده از تجارب و دانش
گذشته است که در حافظه درازمدت فرد ذخیره شده و در یک «فرآیند تشخیص ـ و ـ
بازیابی» تعداد زیادی از الگوهای رفتاری؛ متناسب با شرایط تصمیمگیری
بازیابی میشود. لذا در هر تصمیمگیری، آمیختهای از شیوههای منطقی و
شهودی مورد استفاده قرار میگیرد که نوع این آمیخته در ارتباط مستقیم با
نوع مشکل است (SIMON, 1987, P.57-64)
از مجموع آنچه بیان شد میتوان گفت
که حتی اگر فرایند حل مسأله بتواند به صورت منطقی صورت پذیرد، شناسایی
مشکل و یا فرصت، غالباً حالت شهودی دارد (دفت، 1375، ج 1، ص 689).
د)
رویکرد مطلوب تلویحی: در این رویکرد نیز مانند رویکرد رضایت بخش (عقلایی
محدود) شخص تصمیم گیرنده میکوشد تا با ساده کردن فرایند تصمیمگیری،
مسائل پیچیده را حل کند. در این رویکرد، فرد نه منطقی عمل میکند و نه
عقلانیت وی عینی است؛ بلکه از همان ابتدا با توجه به نوع سلیقه و اعمال نظر
شخصی، یک راه حل بهتر را انتخاب میکند و اقدامات بعدی به این منظور است
که فرد مطمئن شود راه حل مورد نظر و مطلوب وی همان راه حل «درست» است
(رابینز، 1374، ج 1، ص 234).
پوزیتویسم منطقی
سایمون تصریح میکند
که مکتب پوزیتویسم منطقی را به عنوان نقطة عزیمت در نظریة خویش پذیرفته
است. لذا مناسب به نظر میرسد تا با آموزههای اساسی این مکتب آشنا شویم.
تاریخچة پوزیتویسم منطقی
پوزیتویسم
منطقی در سالهای دهة 1920 در دانشگاه وین شکل گرفت. از چهرههای این مکتب
فلسفی میتوان از «فلیکس کافمن»، «فیلیپ فرانک» و «هانسهان»، «مورتیس
شلیک»، «جان آیر» و «رودلف کارناپ» یاد نمود.
در مورد اینکه چرا به این
حلقه، پوزیتویسم منطقی اطلاق میشود؛ قید منطقی بودن «LOGICAL» یا
«CONSISTENT» بیانگر شمول تجربهگرایی در کلیة نظرات اعضای این حلقه است.
بنا به ادعای بانیان، این مکتب به هر موضعی که از لحاظ منطقی از دیگر مواضع
نتیجه شود ملتزم خواهد ماند (ملکیان، 1377، ص 224).
پوزیتویسم منطقی و متافیزیک
پوزیتویسم
منطقی، متافیزیک را به دلیل تحقیق ناپذیری تجربی، فاقد معنی و پوچ
میداند. هرچند رد متافیزیک قبلاً از سوی امپریستها، صورت گرفته بود و امر
جدیدی به شمار نمیآمد؛ اما پوزیتویستهای منطقی متافیزیک را محمل،پوچ و
فاقد معنی برمیشمرند (نه فقط بیفایده و غیر عملی آنگونه که امپریستها
بیان میکردند) (خرمشاهی، 1361، ص 10).
متا فیزیک در باور آنها شامل همة
معارف بشری به جز علوم تجربی، منطق و ریاضیات میشود یعنی تقریباً تمامی
فلسفه، علوم نظری، علوم اجتماعی و همچنین انواع ایدئولوژیها، علوم انسانی و
بویژه الهیات،عرفان، هنر، زیبایی شناسی و اخلاق (خرمشاهی، 1361، ص 24)
پوزیتویسم منطقی و اخلاق
علیرغم
اختلاف نظرهایی که میان اندیشمندان این مکتب وجود دارد،اما همة آنها، هر
نوع اخلاق متعالی و هر کوششی برای تمسک به حوزه ارزشها، که فراتر از عالم
تجربه باشد را محکوم میکنند. از نظر آنان احکام ارزشی و اخلاقی در قلمرو
متافیزیک قرار دارد: لذا بی معنی و مهمل است (خرمشاهی، 1361، ص11) همچنین
ارزشها و غایات اخلاقی مطلقاً ذهنی است نه واقعی. اعتقاد به نومینالیزم
ایجاب میکند که ورای عالم جزئیات، عالم دیگری که بتوان آن را عالم ارزشها و
غایات نامید، وجود نداشته باشد. قضایای اخلاقی مهمل است زیرا دلیلی وجود
ندارد که در ماورای عالم تجربه و حقیقت، اموری باشد که به تجربه حسی
درنمیآید (تائس، 1352، ص 11)
بعضی از پوزیتویستهای منطقی مانند
آروکارناپ، نقش احکام و مفاهیم اخلاقی را حتی تا حد اصوات نحوی که از احساس
حکایت میکنند،تنزل میبخشند. مثلاً معتقدند کلمه «وای» بجای «بد» در
مشاهده یک حادثه ناگوار،مفهوم واحدی را میرساند (جوادی، ص 59، وبراین
مگی، ج 1، 1374، ص194)
پوزیتویسم منطقی و اصل تحقیقپذیری
پوزیتویستهای
منطقی دریافتند که با روش تجربی، بعضی از گزارهها را نه میتوان رد کرد و
نه قبول. برای رفع این مشکل بعضی از گزارهها را اصولاً بیمعنی تلقی
کردند.(ملکیان، 1377، ص 228) به طور کلی اصل تحقیقپذیری تجربی باعث میشود
که حداقل سه دسته از گزارهها فاقد معنی باشند: گزارههای فلسفی (و از
جمله منطق و ریاضیات)، گزارههای دینی و کلامی و گزارههای ارزشی (اخلاقی،
زیبایی شناسی و...) (ملکیان، 1377، ص234). این اشکال اساسی باعث شد که
پوزیتویستهای منطقی، معیار معناداری را بدین صورت مورد تجدید نظر قرار
دهند: «شرط لازم برای اینکه یک گزاره دارای معنای محصل باشد، این است که به
صورت قضیهای بیان شود که یا تحلیلی باشد (همانند قضایای منطقی و ریاضی،
صدقش از خودش برآید) و یا از نظر تجربی تحقیقپذیر باشد» (خرمشاهی، 1361، ص
24)
ابعاد فراتئوریک
مقصود از ابعاد فراتئوریک،زیربناهای فلسفی است
که نظریات علوم اجتماعی از آنها سرچشمه میگیرند. اهمیت این بحث در این
است که ابعاد فراتئوریک در هر نظریه، وظیه تعیین و تبیین مبادی تصوری و
تصدیقی آن نظریه را بر عهده دارد. نفوذ به لایههای زیرین، زیربنایی و
محوری هر نظریه، درک مفاهیم اساسی آن، درک نحوة تکوین و شکلگیری و موارد
مهم دیگر، تنها در پرتو شناخت این ابعاد ممکن است. هرچند در تعداد این
ابعاد نظر واحدی وجود ندارد، اما در این نوشتار چهار مبحث مهمتر یعنی:
معرفت شناسی، انسان شناسی، هستی شناسی و وظیفه شناسی مد نظر بوده است.
حداقل نتیجهای که این بررسی به دنبال دارد این است که نظریة رفتار اداری ـ
همانند سایر نظریات علوم اجتماعیـ محصول نوعی نگرش خاص به حقیقت
(معرفت)، هستی، انسان، وظیفه و مقولات مشابه است.
1- نظریة رفتار اداری
اگر بخواهیم تعریفی از نظریة رفتار اداری ارائه دهیم به نظر میرسد عبارت زیر مناسب باشد:
«با
توجه به آنکه هر رفتار نوعی تصمیم است و هر تصمیم از مفروضات ارزشی و
واقعی ناشی میشود، سازمانها از طریق فراگردهای اداری بر تصمیمات افراد
نفوذ میکنند و از این طریق رفتار آنها را در جهت تحقق اهداف سازمانی،شکل
میبخشند».
«نظریة رفتار اداری» به دنبال بیان آن است که چگونه سازمانها
برای وصول به اهداف تعیین شده، ابزارها و فراگردهای سازمانی را در اختیار
میگیرند و آنها را جهت میدهند تا تصمیمات افراد سازمانی در راستای اهداف
تعیین شده باشد. در واقع این نظریه، یک الگوی تصمیمسازی است.
الفـ اهداف سایمون از تدوین نظریة رفتار اداری
1- شناخت سازمانها در چارچوب فراگردهای تصمیمگیری آنها (سایمون، 1371، ص یک)
2- رفتار اداری به عنوان راهی برای گشودن دشواریهای عملی سازمان (سایمون، 1371، صفحات دو و هشت)
3- ناخشنودی از نظریات اداری موجود و تلاش جهت پروراندن آنها (سایمون، 1371، ص 21)
4- ایجاد یک رشته از ابزارهای لازم برای تعریف سازمان و بررسی کارکردهای آن(سایمون،1371،ص16)
5- ایجاد علوم اداری بر محور رفتار (سایمون، 1371، صفحات 17 و295)
بـ جایگاه نظریة رفتار اداری در میان نظریات علم مدیریت
همزمان
با انتشار نظرات سایمون در سالهای پایانی نیمة اول قرنی که گذشت، دو جریان
فکری در حوزة بررسیهای سازمانی شکل یافته، و جریان جدیدی نیز در حال تکوین
بود.
اختلاف میان این دو اندیشه ـ که به صورت عام به تئوریهای کلاسیک و
نئوکلاسیک مدیریت مشهوراندـ در برخورد با مسائلی مانند: «اختیار سازمانی»
و یا «سازمان رسمی» عمق بیشتری مییافت. در این شرایط سایمون ضمن ساده
دلانه خواندن بررسیهای تک متغیریِ این دو جریان، نهضتی را در حوزة بررسیهای
سازمانی آغاز نمود که «رابینز» از آن به «عقب گرد اصول گرایی» تعبیر
مینماید (رابینز، 1377، ص 438).
سایمون شدیدترین انتقادات را بر اصول
اداری کلاسیکها وارد نمود و آنها را در حد ضرب المثلهایی که هر کدام با
دیگری در تناقض هستند، تنزل بخشید (سایمون، 1371، ص 23). همچنین سایمون
انتقاداتی را نیز متوجه نئوکلاسیکها میکند و ضمن تأیید تأثیر ویژگیهای
شخصیتی عملکرد سازمانی،انتقاداتی که از سوی مکتب روابط انسانی متوجه
سازمان میشود را دلیلی بر اهمیت فراوان نقش سازمانها و تأثیر قابل توجهی
که بر رفتار افراد میگذارند، قلمداد مینماید (سایمون، 1371، ص نه). وی به
دلیل نقش غیرقابل انکاری که برای سازمان و تأثیر آن بر رفتار اجتماعی قائل
است، درصدد برآمد که در قالب رفتار اداری چارچوبی برای تحلیل و تعریف
موقعیتهای اداری فراهم آورد و به نحوی اصول اداری را از آسیب ابهام درونی و
تناقض متقابل نجات بخشد (سایمون، 1371، ص303)
سایمون با روشن بینی و
واقع نگری قابل تحسین، که از ویژگیهای برجسته او است، سنگ بنای نظریات
جدیدتر را در مدیریت بنا نهاد. هر چند دو دهه طول کشید. تا نظریه پردازان
سازمان، اهمیت سخنان او را درک نمایند و نسبت به آن واکنش نشان دهند
(رابینز، 1377، ص439)
رویکرد اقتضایی در مدیریت، تا حدودی وام دار
اندیشههای سایمون است. همچنین جدیدترین نظریات سازمانی، که سازمانها را به
عنوان عرصههای سیاسی «قدرت ـ کنترل» قلمداد مینمایند. مدیون تعالیم
سایمون هستند. «جفری ففر»، بر اساس «مطالعات سایمون و مارچ»،مدلی از
تئوریهای سازمانی ارائه داد، که در آن ائتلافهای قدرت،برای حفظ منافع شخصی
اعضای ائتلاف، شکل میگیرد و مواردی مانند هدف گذاری و کنترل سازمانی نیز،
در راستای همین منافع صورت میپذیرد (رابینز، 1377، ص 440)
(نگاره شماره 2: پارهای از تفاوتهای میان رویکردهای کلاسیک و نئوکلاسیک با نظریه رفتار اداری)
رفتار اداری سایمون یک نظریه عقلایی است، اما
همانگونه که خود سایمون تأکید میکند، عقلانیت مورد نظر او متمایز از
عقلانیت اقتصادی و عقلانیت منعکس در نظریات کلاسیک مدیریت است.
3ـ عناصر تئوریک و فراتئوریک نظریه رفتار اداری
اساسیترین
مفاهم تئوریک و فراتئوریک نظریه رفتار اداری را میتوان در قالب نگاره
شماره 3 ارائه کرد. آنچه در این بررسی مشهود است. ارتباط میان این دو دسته
از مفاهیم است (ابعاد تئوریک و فراتئوریک). بر یعنی اگر سایمون صرفاً
شناختهای حسی را معتبر نمیدانست، هستی را منحصر در عالم ماده و محسوس و
انسان را موجودی تک بعدی نمیشمرد و همچنین ارزشها را غیرعقلایی قلمداد
نمیکرد، نظریه رفتار اداری بدین شکل صورت بندی نمیشد.
نگاره شماره 3: ابعاد تئوریک و فراتئوریک نظریه رفتار اداری
4ـ ارزیابی عناصر اصلی نظریه اداری از دیدگاه نهج البلاغه
همانگونه که پیشتر بیان شد، عقلانیت در نظریه رفتار اداری دارای ویژگیهای زیر است:
1- عقلانیت محدود به طراحی وسایل و روشها است و عقل توان پرداختن به اهداف را ندارد.
2- تصمیم، معادل رفتار است و عناصر «خودآگاهی»، «تعهد» و «برگزیدن عقلایی» در آن ضرورتی ندارد.
3- محدودة روانشناسی فرد، تعیینکننده رفتار او به شمار میآید.
الفـ عقلانیت در نهج البلاغه
همانگونه که پیشتر بیان شد، عقلانیت در نظریه رفتار اداری دارای ویژگیهای زیر است:
1- عقلانیت محدود به طراحی وسایل و روشها است و عقل توان پرداختن به اهداف را ندارد.
2- عقل تنها به «واقع» میپردازد و «ارزش» از محدودة آن خارج است؛ به عبارتی حوزه عقل غیرارزشی و حوزه ارزشها غیرعقلانی است.
3- اهداف عقلایی نیستند بلکه توسط قراردادهای اجتماعی تعیین میشوند.
4- اخلاق نسبی و ارزشها قراردادی است.
5- انسان
عقلایی، انسان اقتصادی است. انسان اداری مورد نظر سایمون، هر چند
تفاوتهایی با انسان اقتصادی دارد اما از لحاظ مبانی و مبادی همان انسان
اقتصادی است. لذا با انگیزههای اقتصادی برانگیخته میشود، و عقل متصدی
تنظیم وسایل، برای حداکثر سازی (یا در نظریه سایمون رسیدن به حد رضایت بخش)
این امیال است.
اما میتوان شواهدی ارائه نمود که عقلانیت در نهج
البلاغه،متفاوت از عقلانیت در نظریه رفتار اداری است. به عبارت دیگر
خردورزی در نهج البلاغه منحصر به طراحی روشها نمیشود ـ هرچند که به
عقلانیت ابزاری هم توجه شود ـ بلکه دامنهای بسیار گستردهتر دارد و بسیاری
از اموری که در نظریه رفتار اداری ـ به دلیل ماهیت پوزیتویستی آن ـ غیر
عقلایی به شمار میآید. در نهج البلاغه شرط خردورزی شمرده میشود. این بحث
در چهار بخش مجزا ارائه میشود.
تأکید نهج البلاغه بر عقلانیت و ارزش بی نظیر آن
پارهای از آموزههای نهج البلاغه،عقل را عامل نجات، اصلاح و هدایت انسانها برمیشمرد و بر نقش بینظیر آن تأکید میکند:
ما استودع الله امرأ عقلاً اِلّا استنقذه به یوماً ما (قصارالحکم 407)
خدا عقل را به انسان نداد جز آن که روزی او را با کمک عقل نجات بخشید (نهج البلاغه، ص 727)
... ولایغش العقل من استنصحه (قصارالحکم 281)
... کسی که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمیکند (نهج البلاغه، ص699).
تأکید نهج البلاغه بر عقلانیت ابزاری (عقل معاش)
نهج
البلاغه، از توجه به «وسایل مشروع» غافل نبوده و جایگاهی شایسته برای آن
بنا ساخته است، اما عقلانیت را منحصر به عقلانیت ابزاری نمیداند. نهج
البلاغه چگونه میتواند عقلانیت ابزارها را نادیده انگارد، در حالیکه
بزرگترین ضربات بر اسلام و جامعه اسلامی از سوی کسانی بود که با هدف حق
طلبی، به دنبال وسایل و روشهای باطل رفتند ـ همانند آن چه خوارج انجام
دادند؟! (نهج البلاغه، ص 111)
و لیس للعاقل ان یکون شاخصاً الا فی ثلاث: مرمه لمعاش، او خطوه فی معاد، او لذه فی غیر محرم (قصارالحکم 390)
...
و خردمند را نشاید، جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین
زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت،یا به دست آوردن لذتهای حلال (نهج
البلاغه،ص 725)
... ولا عقل کالتدبیر... (قصارالحکم 113)
و هیچ عقلی، چون تدبیر اندیشیدن نیست. (نهج البلاغه، ص 650)
تأکید نهج البلاغه بر عقلانیت اخلاق و ارزشها
در
نهج البلاغه نه تنها اخلاق و ارزش، از دایره عقل خارج نیستند بلکه، توجه
نکردن به آنها موجب میشود تا خردورزی فرد، مورد خدشه و در معرض نابودی
قرار گیرد.
... و اعلموا ان الامل یسهی العقل و ینسی الذکر (خطبه 86)
... و بدانید که آرزوهای نفسانی خرد را به غفلت وا میدارد و یاد خدا را به فراموشی میسپارد. (نهجالبلاغه،ص145)
آن حضرت در توصیف شیفتگان دنیا میفرمایند:
... قد خرقت الشهوات عقله و اماتت الدنیا قلبه... (خطبه 109)
خواهشهای نفسانی پرده عقلش را دریده، و حب دنیا دلش را میرانده است. (نهج البلاغه، ص205)
این
بیان، لزوم توجه به اخلاق و ارزشها را مورد توجه قرار میدهد، زیرا در
صورت توجه نکردن به ارزشها،شهوات میتواند عقلانیت انسان را مورد تهدید
جدی قرار دهد.
آن حضرت در نامهای به شریح قاضی، حقانیت گفتار خود را به جمله زیر مؤکد میسازند:
شهد علی ذلک العقل اذا خرج من اسر الهوی و سلم من علائق الدنیا (کتاب 3)
به این واقعیتها عقل گواهی میدهد، هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته و از دنیا پرستی به سلامت بگذرد (نهج البلاغه، ص483)
کلام
مبارک آن حضرت، بیانگر این واقعیت است که عقل اسیر شهوات نمیتواند حقایق
را آنگونه که باید دریابد و به شناخت حقیقی دست پیدا کند. یعنی برای عقلی
که به شهوات آلوده است، دستیابی به عقلانیت عینی محال است.
در یکی از نامههای آن امام همام به معاویه آمده است:
... و انک والله ما علمت الاغلف القلب المقارب العقل(کتاب 64)
حضرت
در این نامه کسی را به تباهی عل و غیر عقلانی بودن محکوم میکنند که به
حسب ظاهر در عقلانیت ابزاری و تدبیر وسایل بسیار موفق عمل میکرد و
پیروزیهای فراوانی به دست آورده بود. جهت توضیح بیشتر مطلب،از حدیثی که در
جلد اول اصول کافی آمده است،بهره میگیریم.
]قلت له ما العقل قال:[ ما
عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان ]قلت: فالذی کان فی معاویه؟ فقال:[ تلک
النکراء، تلک الشیطنه و هی شبیهه بالعقل و لیست بالعقل
]شخصی از امام
صادق (ع) پرسید عقل چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند:[ چیزی است که به وسیله آن
خدا را بپرستند و بهشت بدست آرند. ]راوی گوید: گفتم: آنچه معاویه داشت چه
بود. فرمودند:[ آن نیرنگ و شیطنت بود، آن مانند عقل است ولی عقل نیست
(کلینی، اصول کافی،ج 1، ص16)
برخلاف اعتقاد دیدگاههای کلاسیک
تصمیمگیری، که کار عقل را پیروی از هواها و غرایز میدانند و عقلانیت
مورد نظر آنها، متصدی تدبیر وسایل برای حداکثر سازی خواستههای نفسانی است؛
نهج البلاغه یکی از کاربردهای عقل را،عدم پیروی از امیال نفسانی و
متقابلاً کنترل غرایز میداند،که جملات فوق گوشههایی از دیدگاه نهج
البلاغه در این مورد را نشان میدهد.
.............................................................................................