بایگانی آبان ۱۳۹۴ :: بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

پابگاه علمی مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

پابگاه علمی مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

مشخصات بلاگ

پایگاه کتاب و مقالات علمی کلیه گرایشهای مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

کلمات کلیدی

دانلود رایگان مقاله مدیریت

دانلود رایگان مقاله مدیریت اسلامی

دانلود رایگان مقاله مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله مدیریت بازرگانی

رهبری

دانلود رایگان مقاله تجارت الکترنیک

دانلود رایگان مقاله مدیریت صنعتی

دانلود رایگان کتاب مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله اقتصاد

دانلود رایگان مقاله مدیریت توسعه

اقتصاد فضای مجازی

دانلود رایگان مقاله مدیریت ریسک

دانلود رایگان مقاله مدیریت بحران

دانلود مقاله نحوه تبلیغات اینترنتی

دانلود رایگان مقاله آینده پژوهی

دانلود رایگان مقاله تبلیغات اینترنتی

دانلود رایگان مقاله بانکداری الکترونیک

دانلود رایگان مدیریت جهانگردی و مدیریت فرهنگی

دانلود رایگان مقاله مهندسی ارزش

دانلود مقاله پژوهشی

دانلود رایگان مقاله مدیریت شهری

پرسشنامه مدیریتی

دانلود رایگان مقاله آی اس آی isi

دانلود رایگان جزوات مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله مدیریت سازمانی

بازمهندسی در نظام تنظیم بازار

مقاله انگلیسی مدیریت با ترجمه رایگان

دانلود کتاب مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید

دانلود رایگان مقاله انگلیسی با ترجمه فارسی

دانلود رایگان مقالات فارسی مدیریت

آخرین مطالب

۲۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

چکیده مقاله بازنگری در تعریف تبلیغات بازرگانی مبتنی بر تعلیم اسلامی

چکیده مقاله بازنگری در تعریف تبلیغات بازرگانی مبتنی بر تعلیم اسلامی

....................................................................................................
موضوع: مدیریت اسلامی
استاد راهنما: محمد هادی همایون
استاد مشاور: مصباح الهدا باقری کنی
پدیدآور:  سعیدی، اکبر
سال تحصیلی: پاییز ‎????
دانشگاه:  امام صادق علیه السلام
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir

چکیده: ساختار کنونی تبلیغات بازرگانی، صورت، محتوا، انواع و نیز آثار و تبعاتی دارد که در محک آداب، اخلاق و موازین موجود در آموزه‌های اسلامی، مورد نقد و نظر گرفته است. با فرض این که چنین وضعیتی، ریشه در شکل گیری این پدیده در چارچوب فرهنگی و اجتماعی جوامع صنعتی و عصر مدرنیته داشته، اولین گام در طراحی و استقرار ساختار جدیدی از تبلیغات بازرگانی در چارچوب فرهنگ و تفکر اسلامی، مساله‌ی بازشناسی عناصر، مولفه‌ها و اصول آن (به طور کلی، ساختار آن) در وضعیت موجود تلقی شده است. پژوهش حاضر، با پرداختن به این مساله، در صدد است. جریان تغییر و اصلاح در ساختار تبلیغات بازرگانی را در چارچوب تفکر اسلامی آغاز کند: لذا سعی شده است تا با گردآوری، تدوین و گزارش بررسی تحلیلی و تاریخی مرتبط با موضوع و با توضیح و تبیین آن، جایگاه این پژوهش در میان این جریان تعیین شود. در نهایت، به آن دسته از اصول و اهداف ساختاری تبلیغات بازرگانی مطرح در متون علمی حاضر، که با فرهنگ اسلامی مغایرت داشته، اشاره شده و با توجه به دو رویکرد جزئی و کلی در طراحی ساختاری مطلوب برای این پدیده، نکات و پیشنهاداتی ارائه گردیده است........................................

چکیده مقاله بازنگری در تعریف تبلیغات بازرگانی مبتنی بر تعلیم اسلامی

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مصادیق مدیریت اسلامی و نقش آن در تولید علم

دانلود مقاله مصادیق مدیریت اسلامی و نقش آن در تولید علم

.......................................................................................
مولف/مترجم: محمد علی مجرب و فاطمه معتمدی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2005
وضعیت: تمام متن
منبع: کتاب مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللى - دانشگاه آزاد اسلامى
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده:
فرآیند مدیریت از جمله مسائل بسیار مهم جوامع بشری است و از آنجائیکه انقلاب اسلامی ایران حاکمیت اصول و ارزشهای الهی بر محیط اجتماعی از جمله نهادها و سازمانهای مربوط به آن را ضروری ساخته است ، بنابراین تبیین رسالت مراکز علمی و پژوهشی بویژه مدیریت اسلامی در تحقق اهداف نهضت تولید علم یکی از آرمانهای بسیار مهم این نظام محسوب می شود .
بنابراین در راستای تحقق به این اهداف و در جهت ارتقاء سطح دانش و تولید علم و تبیین نقش مدیریت اسلامی دانشگاه ها در گسترش دانش و در جهت عمل به رهنمودهای مقام معظم رهبری و تأکید ایشان بر ضرورت راه اندازی نهضت علمی این مقاله با عنوان «مصادیق مدیریت اسلامی و نقش آن در تولید علم» در یک مقدمه و سه فصل تنظیم شده است .
واژگان کلیدی : تولید علم ، مدیریت اسلامی ،مراکز آموزشی .

مقدمه
مقدمه شامل کلیات و اهداف مصادیق مدیریت اسلامی در منابع علمی است

فصل اول
مدیریت و اهمیت آن در مراکز آموزشی
الف ) معنی مدیریت :
مدیر در لغت از کلمه «دَوْرْ» به معنی گرداننده ، آنکه می گرداند آمده است (1) و در اصطلاح اداره کننده اداره یا مؤسسه و مکانی را گویند ، ولی امروز با پیشرفتهای سریع سازمانهای انسانی که در اثر گسترش تمدن و آشکار شدن نیازهای فراوان برای زندگی کردن به وجود آمده است ،‌مدیریت غیر از معنای لغوی ،‌به مفهوم «هدایت کردن» یا به کارگیری مجموعه ای از آگاهیها و توانائیها شکل یافته است که بدین وسیله ،‌فرد با ایحاد هماهنگی در سازمان ، بازده آن را افزایش می دهد . (2)
مدیریت در مفهوم «هدایت کردن» امروزه به صورت یک تخصص جلوه گر شده و از فلسفه ، روش و فن خاصی برخوردار است ، و بهمین خاطر در دنیای پیشرفته کنونی به انواع مختلف مدیریت از جمله مدیریت بازرگانی ،‌مدیریت صنعتی ، مدیریت آموزشی ، مدیریت سیاسی و … بر می خوریم که هر یک در حوضه مدیریت خود اهمیت ویژه ای دارد .
از این جهت است که برخی مدیریت را عبارت از فرآیندی برای حل مسائل مربوط به تأمین هدفهای سازمانی به نحو مطلوب از طریق استفاده مؤثر و کارآمد از منابع کمیاب در یک محیط در حال تغییر ، می دانند. (3)
بنابراین مدیریت عبارت است از علم و هنر یافتن به کار گماردن شایسه‌ترین افراد ،‌تلفیق مساعی فکری و هماهنگ کردن این مساعی در جهت هدف یا هدفهای مورد نظر یک سازمان .

ب ) اهمیت مدیریت :
یکی از دانشهای بی شمار عصر حاضر که همه دولتها به آن توجه دارند ، علم مدیریت است که حیطه وسیعی یافته و مانند همه علوم دیگر قابل تعلیم و تعلم است . این دانش دارای زبانی ویژه و فرهنگی مستقل ، که برای بدست آوردن آن باید به فرهنگ و زبان آن آشنایی لازم پیدا کرد ، در غیر این صورت انتظار بهره مندی از این علم نمی رود و باید مدیریت سنتی را به مدیریت مدرن امروز تبدیل کرد . بویژه برای مدیران مراکز علمی و دانشگاهی این نظام که داعیه رهبری جهان اسلام را پس از قرنها و با زحمات زیادی به لطف و خواست خداوند متعال پیدا کرده اند ، به علم مدیریت برای تنظیم و پیشبرد آرمانهای مقدس اسلام و سنت رسول الله (ص) کمتر از نیاز به علوم دیگر نیست ، بویژه در زمانی که همه نیروهای اسلامی و علاقمند ما برای یک جهش بزرگ بسیج شده اند . (4)
از طرف دیگر رویارویی کشور ما با استکبار جهانی ایجاب می کند و هر چه سریعتر به دانشهای جدید دست یابیم و به ارزشهای بسیار عمیق و پر محتوای اسلام تمسک جسته و آن دو را در هم آمیخته و با توجه به رعایت تمام شئونات و دستورالعملهای شریعت و مدیریت اسلامی بتوانیم ترفندها و نیرنگ های شیطانی را که برای شکست ما طرح می کنند ، خنثی کنیم . در چنین شرایطی ، مدیران باید برای پشتیبانی دقیق سیاست ها و ترفندهای اهریمنان و راههای مقابله با آنها آمادگی داشته باشند . (5)
اهمیت مدیریت بویژه مدیریت اسلامی در منابع علمی بر هیچ کس پوشیده نیست ، نظر سنجی ها نشان میدهد که در چهار دانشگاه آزاد اسلامی در شمال خراسان 71% دانشجویان و 93% کارکنان و 69 % اعضای هیئت علمی از نحوه مدیریت هایی که ارزشی بودند و شئونات اسلامی در این دانشگاه ها بیشتر رعایت می شده است ، رضایت دارند . در همین راستا تولید علم و شرکت اعضای هیئت علمی این دانشگاه ها در همایشهای مختلف بیشتر بوده است . (6)
البته مدیریت به مفهوم امروزی ، خاص قرون اخیر است . توسعه صنایع و پیدایی و گسترش سازمانهای مختلف ، مسائلی را به وجود آورد که حل و فصل آنها به مدیر علمی و جهان بینی مدیریت نیاز داشت . بر همین مبنا ، امروزه تحقیقات علمی در زمینه های مدیریت ، بخش وسیعی از تحقیقات و مطالعات اجتماعی را به خود اختصاص داده است و دانشمندان و پژوهشگران دانش مدیریت در سراسر جهان نظریه های گوناگونی را با تکیه بر مشرب فکری خود پیشنهاد و ارائه کرده‌اند .
از جمله این نظریه ها سه دیدگاه مدیریتی مطرح شده است که عبارتند از (7) :
دیدگاه نخست آن است که می گوید مدیریت می تواند حداقل تا حدودی ، از علوم دقیقه شمرده می شود ، و وسیعاً بر پایه های محاسبه های ریاضی قرار گیرد که «فردریک تیلور» و پیروانش در اعتبار بخشیدن و جنبش مدیریت علمی این نظریه سهم فراوانی دارند .
دومین مکتب عمده مدیریت امروزی ، مکتب رفتاری (behavioral) است ، و بر پایه این نظریه مدیریت بیش از هر چیز بر بسط روابط صحیح بین افراد واقع است . بدین معنی که برای رسیدن به اهداف مورد نظر مدیریتی باید روابط انسانی و معقولی بین افراد آن سازمان و یا اداره برقرار شود .
نظریه سوم در واقع حول نظریه های هنری فایول (Henri fayol) درباره اداره کردن یک سازمان می باشد و این نظریه به علم اداره کردن نیز شهرت یافته است .(8)
هر چند دانشمندان علم مدیریت در قرن اخیر ، تمام روشها و قاعده های این علم را شرح کرده اند ، اما در کتاب آسمانی ما قرآن کریم و همچنین در تعالیم اسلامی و سیره نبوی ، اصول کلی مدیریت و رهبری مطرح شده است که نحوه هدایت و سرپرستی را ترسیم و مشخص می کند .
امروزه تقریباً در همه نظامها و بویژه ایران اسلامی نیاز به مدیریت و رهبری در همه زمینه ها و فعالیتهای اجتماعی و بخصوص مراکز علمی و دانشگاهای محسوس است و نگرش مثبتی در به کارگیری روشهای مؤثر و مدیریت اسلامی وجود دارد که در بحث بعدی چند نمونه از این نوع نگرش به مدیریت و رهبری جامعه از دیدگاه اسلام از نظر می گذرد .

فصل دوم
مصادیق مدیریت اسلامی
الف) تجلی مدیریت اسلامی در رهبری پیامبر اکرم (ص) :
براستی اصول و شیوه های حکومت نبی اکرم حضرت محمد(ص) به عنوان یکی از مصادیق بارز مدیریت اسلامی و به عنوان اساسی ترین راه گشا و اصول کاربردی مدیران نظام اسلامی ما محسوب می شود ،‌ از آنجائیکه اندیشه دینی که از زبان پیامبر(ص) مطرح شده شد بر خلاف زندگی قبیله ای که تربیت افراد را در چارچوب های محدود شکل می داد ، افراد را فراتر از محدودیت های قومی تربیت می کرد .
آن حضرت در دوران سیزده ساله درگیری با نظام جاهلی ، به جای این که از راه غلبه و قهر اقدام کند از طریق ایجاد روحیه اخوت میان مسلمانان ، همدلی به وجود آورد و به مرور زمان بر مبانی اشتراک در جهان بینی توحیدی و توافق بر سر رفتارهای اخلاقی ، تردید در نظام باصطلاح سیاسی و اجتماعی دوران جاهلی ایجاد کرد و به جای آن ، طرح نظام نوین اجتماعی دینی را پی ریخت .
اساسی ترین اقدام در جهت شکل گیری امت اسلامی و تثبیت حکومت ، هجرت به مدینه بود که با پشتوانه آیات نورانی قرآن به عنوان تکلیف شرعی مورد تأیید قرار گرفت . (9) از این پس مهمترین آموزه ها در جهت ولایت مطلق ، مطرح و رسول اکرم (ص) به عنوان مسئول اعمال این ولایت و حاکمیت الهی و به مدیریت جامعه اسلامی معرفی شدند . (10)
پیامبر (ص) در پرتو تعالیم اسلام نظام اجتماعی و حکوتی خود را بر پایه تعاون و همکاری دولت و ملت قرارداد ، به عبارت دیگر مطرح کردن قانون و قدرت اجرایی در کنار اخلاق .(11)
پیامبر (ص) بر اساس آموزه های الهی ، به مسلمانان آموخت که علاوه بر دفاع از جان و مال و ناموس ، میهن ، آزادی ،‌استقلال و دین خویش ، وظیفه دارند به دفاع از ستم زدگانی برخیزند که در سایر کشورها به تنهایی از عهده دفاع و یا مقابله با متجاوز بر نمی آیند و از مسلمانان درخواست کمک می کنند .
این مدیر الهی از آغاز تا انجام عمرش میان رفتار و گفتارش تضادی دیده نشد و دشمنانش نیز او را راستگو و امین شناختند . همواره با قاطعیت به آنچه گفت و انجام داد پای فشرد .
آن حضرت در اولین اقدام اساسی خود در جهت تثبیت حکومت الهی و تأمین کننده مصالح ملی امت اسلامی منشور یگانگی خود را که مشتمل بر سه بخش بود (1-روابط مسلمانان 2-عدم تعرض بین مسلمانان و یهود 3- وحدت مسلمانان) ، تشکیل داد (12) ، که این منشور با توجه به اینکه در پانزده قرن قبل منتشر شد ، امروزه نیز برای از میان بردن مشکلات اجتماعی ، حقوقی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی مسلمانان و حتی دیگر جوامع سودمند می نمایند و براستی از مصادیق بسیار ارزشمند مدیریت الهی در همه زمینه های زندگی می باشد که امنیت عمومی و آسایش روانی مسلمانان را تضمین می کند و همچنین ترسیم خط سیر حرکت های سیاسی و اجتماعی مسلمانان و تبیین مواضع اصولی و مترقی اسلام در برخورد با ستمگران ،‌هم پیمانان و … برخی از اهداف و پیامدهای این منشور تلقی شده است.
رویه حکومت آن حضرت در ایجاد قسط و بسط عدالت را ملاطفت و بر پایه منافع عمومی و بر پایه منافع عمومی اعلام کرد . (13)و از اصل مشورت و مشارکت دادن مردم در امور سیاسی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی بهره گرفت . (14)
بر همین اساس بود که رسول خدا (ص) در اتخاذ نقشه های نظامی ، تدابیر سیاسی و … مشورت می کرد . در غزوه بدر به توجیه متخصصان امر دفاع تغییر موضع داد (15) ، و در احد رأی جوانان را که اکثریت داشت بر رأی خود و دیگران ترجیح داد (16) ، و در محاصره احزاب پیشنهاد سلمان فارسی ، در حفر خندق و شیوه تدافعی را به کار بست . (17)
این موارد و هزاران مورد دیگر از مدیریت بسیار مترقی اسلام که در این موجز نمی گنجد و همه گواه بر این ادعا که اسلام دارای مدیریتی قوی و اصولی است و شایسته است همه مدیران و کارگزاران این نظام اسلامی تا دیر نشده است از این شیوه بهره لازم را ببرند . در اداره کشور و در تعامل دیگر ملل از آن شیوه ها استفاده نمایند .

ب- سیمای مدیریت در حکومت امام علی (ع) :
هرچند امام (ع) نتوانست در خلافت چهارسال ونه ماهة خود اوضاع به هم ریختة جامعة اسلامی را به طور کامل چون زمان پیامبر(ص) سازد، ولی انحرافاتی که می رفت چهرة اسلام را نزد انسان های آزادة جهان مخدوش وتنفرآور کند ، زدود و دل های مشتاق مدینة فاضلة رسول الله (ص) را امیدوار ساخت.
امام علی (ع) در کنار توصیه به لزوم رعایت آزادی زیردستان ، حس آزادیخواهی وآزادگی، وجدان بشری وشخصیت انسانی را در طبقات محروم وزیر دست بیدار و آنها را به صیانت از آزادی تشویق می کند.(18)
از نظر امام علی (ع) کلمه آزادی صرفاً معنای مقابل بردگی نیست بلکه مقصود آزادگی وشخصیت در برابر ضعف وزبونی است . به اعتقاد امام علی (ع) انجام وظایف وتکالیف اجتماعی ، اگر ناشی از حس مسئولیت واین حس مسئولیت اگر منبعث از آزادی واستقلال کامل در اراده و عمل نباشد ، مردم معتقد به همکاری در راه خوشبختی مشترک وایجاد تمدن نخواهند بودواین اعتقاد به مسئولیت وآزادی در همکاری است که پایه و اساس سعادت اجتماع را تشکیل می دهد.(19)
رعایت حقوق افراد وجامعه ومراقبت برعدالت در توزیع غنایم وثروت ملی دیباچة حکومت و مدیریت امام (ع) بود. او به ماموران دریافت مالیات دستور می داد: وقتی برمردم وارد شدید، سلام کنید وتحیت بفرستید وبا نهایت ملایمت بگویید: بندگان خدا، ولی خدا ما را فرستاد تا اگر در اموال شما حقی برای خدا یافت می شود ، به ما تسلیم کنید. سپس از یکایک بپرسید: آیا نزد تو حقی برای خدا هست؟ اگر گفت نه ، رهایش کنید، واگر گفت آری ، بدون اجازه اش حیوان بارکش او را نگیرید واگر خواست غله را با شما قسمت کند، وی را در انتخاب قسمتی که میل دارد آزاد بگذارید… زنهار کسی را تهدید نکنیدونترسانید.(20)
امام علی (ع)با این کردار چهرة جذاب ونیک پیامبر اسلام (ص) را به مردم ، به ویژه نسل جدید، نشان داد. پرهیز از تجمل گرایی وحالت استکباری از دیگر شیوه های مدیریت امام علی (ع) بود، که در برابر شوکت کسرایی وقیصری معاویه ، چون تهی دستان وبینوایان زندگی می کرد. در روزهای گرم بیرون از دارالاماره در سایه می نشست ، مبادا مراجعه کننده ای بیاید ودر آن هوای گرم به او دسترسی پیدا نکند.
امام علی (ع) در نامه ای به والی خود در حجاز نوشت : در هر بامداد وشام ساعتی برای رسیدگی به امورمردم معین کن، خود پرسش های آن ها را پاسخ ده ونادان وگمراهشان را متوجه ساز. با دانشمندان در تماس باش، جز زبانت واسطه ای بین خود ومردم قرار مده وجز چهره ات حاجبی مپذیر.(21)
به مالک اشتر نوشت : برای ارباب رجوع وقتی را در نظر بگیر وخود به گرفتاریهای آنان رسیدگی کن .(22)
از دیگر خصایص و ویژگی مدیریت امام علی(ع) در حکومت پرهیز از حزب گرایی و خاندان محوری بود، او هرگز دوستان وخویشاوندان وخاندان خود را بردیگران مقدم نمی داشت و حاضر نبود هیچ یک از یاران و بستگانش از عنوان خلافت سوء استفاده کند. اگر بری خرید به بازار می رفت ، می کوشید کسی را بیابد که او را نشناسد.
با آن همه گرفتاریهای طاقت فرسا ذخایرگرانبهایی از معارف الهی وعلوم اسلامی در میان مردم به یادگار نهاد وچه زیبا امام خمینی (ره) در این باره می گوید: « ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی ومعنوی وبالاترین کتاب رهایی بخش بشر است ودستورات معنوی وحکومتی آن بالاترین راه نجات است ، از امام معصوم ماست .(23)
نتیجه این که امام علی (ع) نخستین مسلمانی است که در فلسفة الهی اندیشید ، به سبک استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت ومسایل نوین را ، که تا آن زمان در میان فلاسفة جهان مورد توجه قرار نگرفته بود، طرح کرد.او به این امر بسیار اهمیت می داد ودر بحبوبة جنگ ها نیز به بحث علمی می پرداخت .(24)

نتیجه بحث :
در خاتمه این فصل می توان چنین نتیجه گیری کرد که مصادیق مدیریت اسلامی ، مدیریتی است که مسئولیت و سرپرستی موقعیت را به عنوان امانت الهی می پذیرد و در جهت تحقق اهداف این رسالت از هیچ نوع کوششی فرو نمی گذارد و حرکت دهنده جامعه به سوی تقوی ، عزت و سربلندی است ، همچون کوه استوار است و در مقابل مشکلات گوناگون زمانه سر خم نمی کند .
بویژه در این عصر که تولید علم و نظریه پردازی با سرعتی سرسام آور انجام می گیرد و اگر هر ملتی در این بابا کندی کند جبران آن غیر ممکن و یا بسیار مشکل است ، بنابراین پذیرفتن مدیریت دانش و پژوهش مستلزم چنین نگرشی است که اولاً توجه به هویت ملی و مذهبی داشته باشد و دیگر اینکه از منابع غنی مکتب کاملاً استفاده کرده و آنها را الگوی کار خود قرار دهد و از علوم جدید نیز غفلت نورزد.
ج- صفات وویژگیهای مدیر اسلامی :
چنانکه از سیرة رسول اکرم (ص) وامیرمومنان علی (ع) بدست می آید در مدیریت قابل قبول از نظر اسلام تنها هماهنگی نیروها وامکانات جهت تحقق اهداف سازمانی وایجادحداکثر کارآئی در محیط سازمانی مطرح نیست بلکه مدیرعلاوه برهماهنگی فعالیتها باید زمینه ساز رشد وتعالی افراد در سازمان (اعم از بعد معنوی ومادی ) باشد.
در ارتباط با چنین طرز تلقی از مدیریت افرادی که عهده دار چنین وظایف ومسئولیتهائی می شوند باید دارای صفات وویژگیهایی باشند تا بتوانندگرایش دلهای همکاران ودیگر افراد را نسبت به هدفهای موسسه تحت سرپرستی از این طریق تامین نمایند که باتوجه به اهمیت موضوع به پاره ای از این صفات وویژگیها ذیلاً اشاره می شود:
1- ایمان به خداوند متعال
نخستین واساسی ترین ویژگی برای مدیر با توجه به معیارهای اسلامی ایمان قلبی وعملی او به خداوند تبارک وتعالی است .زیرا« معیار گرایش دلهای مردم به یک نظام حکومتی ایمان وعمل صالح مسئولان آن نظام وکارگزاران آن حکومت است وخداوند تنها در پرتو اعتقاد صحیح دولتمردان ورفتار شایسته خدمتگزاران است که محبت مردمی را پشتوانه آنان قرار می دهد.»(25)
انعکاس ایمان فرد مومن در صفات ، حالات ورفتار او براساس فرمایش امام صادق (ع) بدین شرح است :
« - به هنگام شداید وسختیها سنگین وآرام باشد.
به هنگام گرفتاریها وآزمونهای ناخوش آیند دنیا بردبار باشد.
به هنگام فراخ روزی وآسایش ورفاه سپاسگزار وشاکر باشد.
بارش را به دوش دوستانش نیفکند ویا آنکه به خاطر عوالم دوستی بارگناه آنان را به دوش نکشد.
بدنش در طاعت از خدا وخدمت به خلق خداوند رنج وتعب باشد.
مردم از ناحیه او در آسایش ودارای خاطری آسوده باشند.»(26)
2-اعتقاد وتعهد در کار
اگر مدیر تمام کارهایش براساس تکلیف شرعی وبرای رضای حق باشد، مسلماً خود را در خدمت به مردم مسئول ومتهد می داند و همه کارهایش درست واخلاقی می شود: قُلْ اِنَّ صَلاتی وَنُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبَ الْعالَمینَ .(27) اگر مدیر مومن وبا تقوی باشد درکارش موفق خواهد بود، چنانکه امام علی (ع) می فرماید: «تقوی کلید درستی واندوخته روز قیامت است ، آزادی است که از قید هر رقیب ، نجات است از هر بدبختی .»(28)
همچنین تعهد وغمخواری مدیر متعهد نسبت به مسلمانان دیگردر حدیث نبوی چنین آمده است : «مَنْ اَصْبَحَ وَلایَهْتَمَ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمِ = هرکس شب را به صبح رساند وهمتش خدمت به مسلمانان نباشد مسلمان نیست .»(29)
در نتیجه مدیر با تقوی و متعهد همواره خود را در معرض بازخواست خدا می بیند وتمام اعمال خود را مطابق موازین وارزشهای الهی تنظیم می نماید.
3-تخصص ومهارت
داشتن تخصص و مهارت در کار از ویژگیهای بارز مدیریت اسلامی است .تجربیات عملی نشان می دهد که اهل فن به دلیل معلومات واطلاعات تخصصی خود ، نفوذ چشمگیری در سایر افراد سازمان دارند. نتایج بررسیهای متعدد نیز این موضوع را تائید می‌کند، چنانچه افراد یک اداره قبول داشته باشند که مدیر آنان در رشتة مربوط صاحب نظر و اهل فن است ، با میل ورضایت بیشتری از او تبعیت می کنند، به نظر بعضی کارشناسان علم مدیریت ،داشتن اطلاعات ،بویژه اطلاعات ومعلومات فنی وتخصصی ،یکی از صفات تقریبا عمومی مدیر به شمار می رود.چنانچه گفته اند: تا هنگامیکه افراد واجد صلاحیت را برای پست مدیریت انتخاب نکنیم وآموزشهای لازم به آنان ندهیم ، در صد مدیران شایستة جامعه تا آن میزان نخوهد بود که بتوان مشکلات مربوط به بازسازی کشور را به نحو موثر حل کرد(30) .حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند: هرکس بدون آگاهی کاری را صورت دهد فساد آن بیش از اصلاح آن خواهد شد.(31)
4-انعطاف پذیری وپرهیز از خود محوری
توجه به نگرشها اندیشه های دیگران سبب می شود که انسان از گرایش به جزعی بودن وخود کامگی دور ماند، هر مدیری می تواند با پی بردن به اندیشه ها وپیشنهادهای همکارانش ، بهرة فراوانی به دست آورد، اما استفادة درست از نظریات دیگران باید از تواناییهای باریک تشخیص وتمیز برخوردار باشد. به طور کلی ، مدیران باید این فرمان الهی را دستور کارخود قرار دهند، آنجا که می فرماید: آنان که می شنوند سخن را پس پیروی می کنند، بهترش را ، آنانند که رهبریشان کرد خدا وآنانند دارندگان خردها.(32)
امام علی (ع) می فرمایند: وَ اِیّاکَ وَالْاَعْجابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَهَ بِما یُعْجِبُکَ مِنْها وَحُبَّ الْاَطْراءِ = وبپرهیزید از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن .(33)
5-تقوی واخلاص
یکی از دیگر صفتهای لازم برای مدیر اسلامی ، داشتن تقوی است ، امام علی (ع) در این باره می فرمایند:
«تقوی کلید درستی و اندوخته روز قیامت است . آزادی است از قید هر رقیب ، نجات است هر بدبختی را ».(34) مدیر باتقوا همواره خود را در معرض بازخواست خدا می بیند وتمام اعمال خود را مطابق با موازین وارزشهای الهی تنظیم می نماید. مدیر مسلمان اعمالش منحصراً برای جلب رضای خداوند متعال و خشنودی اوست ، از آنجا که در اسلام وحکومت اسلامی پذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی یک تکلیف و یک ظیفه می باشد نه یک نقش بی جان وبی هدف لذا در چنین برداشتی ازمدیریت جهت گیریهای مدیر و فعالیتهایش برای جلب رضای یک شخص ، گروه ویا مقامی خاص نیست بلکه صرفاً برای خدا وبه خاطر رضای خالق می باشد .
6- عفو و اغماض وبخشندگی :
از دیگر ویژگیهای مدیریت اسلامی گذشت وبخشندگی از اعمال خطای همکاران ودیگر افراد مرتبط با اومی باشد .حضرت علی (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر می فرمایند:« الا ای فرمانفرما ، فرمانبران تو از دو صنف بیشتر نیستد یا مسلمانند که با تو برادرند و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند. همچنانکه تو را در زندگی لغزشی در پیش است آنها نیز بدون لغزش نخواهند بود پس باید با آن دیده در آنان بنگری که توقع داری خداوند در تو بنگرد.(35) خداوند متعال نیز می فرماید: « خُذِ الْعَفْوِ وَ اَمْرِ ابِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینْ = عفو وبخشش را پیشه خود ساز و به نیکی فرمان ده واز نادانان دور نما »(36)
7-قدرت تفکر وابتکار
برای پیشرفت جامعه اسلامی به تربیت مدیرانی با درایت وپخته ومبتکر نیازمندیم . مدیران نباید در تصمیم گیری های خود شتاب ورزند و بدون فکر ومشورت وسنجیدن جوانب کار به اقدام روی آور گردند، امام علی (ع) می فرمایند:
«وَاَکْثِرْمُدارَسَهَ الْعُلَماءِ وَمُنافَثَهَ الْحُکَماءِ فی تَثْبیتِ ماصَلَحَ عَلَیهِ اَمْرُ بَلادِکْ = و با دانشمندان فراوان گفتگو کن وبا حکیمان فراوان در میان نه ، در آنچه کارشهرهایت را استوار دارد.»(37)
در متون ادب فارسی در این باب سخنان بسیاری به چشم می خورد: « … واندر هر کاری رای را فرمانبردار خرد کن واندر هر کاری که بخواهی کردن نخست با خرد مشورت کن وبه هرکاری که بخواهی کردن چون در او خواهی شدن نخست بیرون رفتن آن کار نگر وتا آخر نبینی ، اول مبین »(38) همچنین خواجه نصیرالدین طوسی چنین پند می دهد : « بارها اندیشه کن پس در قول آر، پس در فعل آر ، که احوال گردان است ».(39)ودر وصایای افلاطون به شاگر خود ارسطاطالیس می گوید: « در هیچ کار پیش از وقت آن کار مپیوند وچون به کار مشغول باشی از روی فهم وبصیرت به آن کار مشغول باش… »(40)
8-خوش رفتاری وصبرو شکیبایی
موارد بسیاری پیش می آید که براثر ناآشنایی مدیران با مفاهیم اولیه علم مدیریت ونداشتن تجربة کافی ناشکیبایی روی می دهد که زیبندةمدیران نیست . حدیثی از رسول اکرم (ص)نقل شده : « اِنّی بُعِثْتُ لِاُتِّمَ لِمَکارِمَ الْاَخْلاقْ =من برای کامل کردن اخلاق کریمه برانگیخته شدم »(41) همچنین امام علی (ع) می فرمایند: «خود را به شکیبایی عادت ده در آنچه ناخوشایند است ، که شکیبایی ورزیدن عادتی پسندیده است »(42)
عنصر المعالی به فرزند خود چنین پند می دهد: « وبه هرکاری اندر مدارانگه دار، هرکاری که به مدارا برآید جز به مدارا پیش مبر وبیداد پسند مباش وهمة سخنها را به چشم داد بین وبه گوش دادشنو تا در همه کاری حق وباطل بتوانی دیدن »(43) امام علی (ع) خطاب به محمد بن ابی بکر می فرماید: ای پسر ابی بکر با مصریان مهربان وملایم باش وهمواره دیدار کنندگان را با قیافه باز ولبان خندان دیدار کن » (44)
همچنین به مالک اشتر می فرمایند: تو باید در دلت مهر رعیت را پرورش دهی ومهربانی وخوشرفتاری ونیکویی با رعیت را در دل خود جایگزین سازی .(45)
9- سعی وجهد
مدیر مسلمان همواره در کارهایش جدی است ودر جهت تحقق اهداف سازمانی و رشد وتعالی افراد سازمان از هیچ کوششی فروگذار نمی نماید، او برای انجام کارهای مردم زمان نمی شناسد وخود را در مجموعه ساعات مقرر اداری محبوس نمی کند بلکه از هر فرصتی برای رتق وفتق امور مسلمین ودیگر افرادی که به نوعی با سازمان همکاری دارند وبرابر معیارهای اسلام حقی برآنها در نظر گرفته شده است استفاده می کند، در این مورد امیر المومنین علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرمایند: ای مالک با تمام وسایلی که در اختیار داری وبامنتهای نیروئی که در جان تو است به جلب رضایت عموم وخرسندی جامعه بکوش .(46)
10- صداقت
مدیر اسلامی فرد صادقی در برابر همکاران ومراجعان است که تجلی عینی او صداقت در رفتار ، صداقت در گفتار وصداقت در کاربرد قوانین ومقرراتی است که برای اجرای آنها ماموریت یافته است‌.
11-متعادل بودن
از دیگر ویژگی مدیریت اسلامی تعادل اخلاقی است ، امام باقر (ع) در سفارشات خودشان به جابربن یزید جعفی می فرمایند: « بدان که دوست ما شمرده نشوی تاچنان محکم شوی که اگر همه همشریانت گردآیند وبه زبان واحد بگویند تو مرد بدی هستی مایة اندوه تو نگردد واگر همه گویند تو مرد خوبی هستی شادت نکند.››(47)
مدیر مسلمان با تعادل اخلاقی با ازدست دادن مقام ومنصب خود ویا کسب مقام ومنزلت در جامعه هیچگاه دچار تزلزل شخصیت نمی شود بلکه خدمت به مردم را وظیفه وادای تکلیف می داند چنانکه امام خمینی (ره) بارها چنین سفارشی را به کارگزاران نظام می فرمودند.
12- وفای به عهد وپیمانها
از دیگر خصایص و نمودهای عینی یک مدیر مسلمان وپایبند به اصول وارزشهای اسلامی وفا به عهد وپیمانهایی است که متعهد به انجام آن می شود که در غیر این صورت ارزش واعتبار او در محیط سازمانی خدشه دار شده وموجب بی اعتمادی همکاران نسبت به او می گردد . امام علی (ع) در فرمان مشهور خود به مالک اشتر می فرمایند:
« ای مالک به وعده ای که به مردم می دهی وفا کن همانطور که خداوند می فرماید وفا نکردن به عهد سبب خشم خداوند و مردم می گردد».(48)

فصل سوم :
علم در فرهنگ اسلامی
در ادامه بحث قبلی و با این هدف که مدیریت منابع علمی اگر به اهمیت علم و جایگاه خود در فرهنگ اسلامی واقف شود می تواند در امر تولید علم بسیار مؤثر باشد و باستناد «النّاس عَلی دینِ مُلوکِهِمْ» دیگر استادان و پژوهشگران زیردست او بویژه دانشجویان آن مرکز از او الگو بگیرند و در این راه جدیت نمایند .
در تاریخ با عظمت ایران بعد از اسلام به افرادی همچون : خواجه نظام الملک طوسی ، خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشید الدین فضل الله همدانی و … بر می خوریم که با کوشش و همت خود به تأسیس مراکز علمی و پذیرفتن مدیریت این منابع همت گماردند که هنوز پس از قرنها ما به عنوان یک ایرانی به آن افتخار می ورزیم و مراکز علمی همچون : دانشگاه جندی شاپور ، دانشگاه مراغه و مدارس نظامیه و مستنصریه سهم بسیار بزرگی در تولید علم و تربیت دانشمندان در عرصه جهانی داشته اند .(49)
با توجه به مقدمه ای که ذکر شد اینک برای پی بردن به این مهم و اهمیت علم در فرهنگ اسلامی باختصار به چند نمونه آن با توجه به آموزه های دینی بویژه کلام الهی اشاره می شود :
خداوند متعال برای اینکه کرامت والای خود را در مورد انسان بکار ببرد می فرماید :
«وً رًبُّکَ الْاکرَمُ ،‌اَلّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمْ ، عَلَّمَ الاِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (50) = و پروردگار تو ، کرامتش نامحدود است از آن جهت که با قلم ،‌علم و آگاهی را به وی ارمغان داده است»
در این آیه ها خداوند تعلیم و اعطاء علم به انسان را نشانه ای از «اکرمیت» خود به انسان می داند و ضمناً به ما هشدار می دهد که نعمت علم و دانش نمایانگر والاترین کرامت الهی نسبت به بشر است .
در جای دیگر خشیّت و تقوای انسان را ویژه علما و دانشمندان معرفی می کند و می گوید :‌
«اِنَّما یخَشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (51) = در جمع بندگان الهی ، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند و حس تقوی و پرهیزگاری در دل آنها راه دارد»
خداوند متعال دانشمندان و تولید کنندگان علم را برتر و والاتر از همه رده های دیگر جامعه انسانی معرفی می کند :
«هَلْ یَسْتَویِ الّذینَ یَعْلَمونَ وَالّذینَ لا یَعْلَمونَ اِنّما یتذکر اولوالالباب (52) = آیا آنان که به سلاح علم مجهزند و افرادی که با جهل و نادانی دست به گریبانند برابرند؟!صرفاً اندیشمندانند که تفاوت عظیم و امتیاز میان آن ها را باز می یایند»
در آیه ای دیگر ، صفت مؤمن را به دانشمندان اعطاء فرموده است :
«یَرْفَعِ اللهُ الّذین آمَنوا مِنْکُمْ وَالّذینَ اوتو العلمَ دَرَجاتٍ»(53)
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند : «طَلَبُ الْعِلمِ فَریضَةٌ علی کُلِّ مُسْلِمٍ‌(54) = دانش طلبی و علم آموزی بر هر فرد مسلمانی لازم است »
امیرمؤمنان علی (ع) فرمود : «الْعِلْمُ ممیّت الْجهلِ (55) = دانش میراننده نادانی است»
و نیز فرمود : «العِلمُ قاتِلُ الجَهل (56) = دانش کشنده نادانی است »
و باز فرمود : «العِلمُ جَمالُ لا یَخفی (57) = دانش زیبایی است که پنهان نمی ماند»
و در جای دیگر از آن امام همام نقل شده است : «العِلمُ محییِ النَّفسِ و مُنیرُ العَقلِ و مُمَیِّتُ الجَهلِ(58) = دانش ، زنده کنده جان آدمی ، نور بخش خرد و کشنده جهل است».
در این روایات ، دو عنوان «کشنده» و «میراننده» در مورد علم به کار رفته است و این به آن جهت است که وقتی علم به مطلبی حاصل شد ، جهل به آن از بین رفته و آثارش نیز محو می‌شود‌.
و نیز از آن به «زنده کننده جان آدمی» و «نور بخش خرد و عقل» تعبیر شده است ، یعنی نفس جاهل ، حیات انسانی ندارد و عقل او در ظلمت و تیرگی گرفتار است و با آمدن علم ، حیات معنوی یافته و چراغ عقل روشن می گردد و روشن می شود .
بنابراین در یک جمله می توان علم آموزی و دانش پژوهشی را از کرامت باری تعالی بحساب آورد که به هر کسی عطا فرموده است نشانه ای از مهر و عطوفت الهی را می رساند که به آن شخص عطا شده است و هر کسی که از چنین کرامتی برخوردار نیست باید بیشتر تأمل کند و به عاقبت کار بیندیشد ، که چرا از این موهبت الهی برخوردار نشده است ؟!

نتیجه گیری و پیشنهادات :
اکنون که جمهوری اسلامی ایران برای پیمودن راه توسعه و جبران عقب ماندگیهای سالیان دراز ، و در راستای عمل به رهنمودهای مقام معظم رهبری (حفظ الله التعالی علیه) و ایفاد نقش علمی ، فرهنگی و در جهت ارتقاء سطح دانش و تولید علم و کم کردن فاصله علمی در عرصه جهانی و در شأن نظام مقدس اسلامی ،‌بیش از همیشه به مدیران لایق و صاحب نظر و متعهد نیاز دارد .
مدیرانی که علاوه بر داشتن تقوا و تعهد لازم ، دارای توانائیهایی در زمینه های مختلف علمی و پژوهشی با توجه به علم روز باشند ، یافتن مهارت و تشخیص پیچیدگی های کار ، مستلزم آموزش و تفکر و تجربه کاری است .
از این رو بر کارگزاران و مسئولان عرصه های علمی فرض است که بیش از این در این بخش و تربیت و شناسایی مدیران لایق و توانا همت گمارند و موجبات ترقی و پیشرفت کشور اسلامی را فراهم آورند . زیرا با نگاهی سطحی و همچنین با توجه به آمار و ارقام منتشره هر گاه در رأس عرصه هاس علمی و مدیریت منابع آموزشی و پژوهشی افراد کاردان و مسئولیت پذیر و متعهد قرار داشته ا ند ، شکوفائی علمی و ابتکارات و خلاقیتها بیشتر بوده است و بر عکس در هر مرکز علمی که چنین افراد لایقی در رأس امور قرار نگرفته اند رکود ، بی میلی و … در آن جا سایه افکنده و روزمره گری حاکم شده است .

بنابراین پیشنهاد می شود که در کنار خیلی کارها که برای جبران این عقب ماندگی باید انجام پذیرد به این نکات نیز در راستای اهداف این مقاله توجه شود :
مدیران عرصه های آموزشی و پژوهشی از بین افرادی متخصص انتخاب شوند که اولاً علاقمند به کارشان باشند و نیز متعهد خدمت به همنوعان باشند .
در تولید علم توجه لازم به منابع غنی ملی و مکتب داشته باشند و از تفکر ترجمه ای حتی المقدور پرهیز شود .
در تولید علم از سیاست زدگی و سیاست زدایی پرهیز نمایند .
مدیران مراکز علمی و پژوهشی همت خود را بر تشویق و حمایت از تولید کنندگان علم متمرکز نمایند .
در جلساتی توجیهی و یا در قالب نوشته هایی مشتاقان به امر پژوهش و تولید علم را راهنمایی و آنها را به پرداختن به هویت ملی و اسلامی و استفاده از فرهنگ متعالی شریعت ترغیب نمایند . (تشکیل کارگاه های آموزشی بطور دائم)
شناسایی و تشویق تولید کنندگان علم در عرصه های مختلف علمی و نظریه پردازی
پرهیز از طرحهای مشابه و کلیشه ای و نهایتاً بی فایده و نظارت کافی در این مورد
پرهیز از کاغذ بازی اداری که بعضاً باعث دلسردی و شاید انصراف از کار برای تولید کنندگان علم در پی داشته باشد .
تشویق به اندیشیدن بدون دغدغه و تبین آزادی بیان در چارچوب قانون
فراهم نمودن ملزومات تولید علم از قبیل کتابخانه های تخصصی ، آزمایشگاه و کارگاه های مجهز ، دستگاههای صوتی و تصویری و … توسط مدیران دانش و پژوهش و در دسترس قرار دادن به اهلش .
شناسایی دانشجویان مستعد و خلاق و حمایت و راهنمایی آنها در تولید علم
تأمین نیازهای مادی محقق و پژوهشگر در امر تولید علم تا بتواند بدون هیچگونه تفکر اضافی به این مهم بپردازد . زیرا در دنیائی که یک ورزشکار مثلاً یک فوتبالیست در یک بازی چندین برابر بودجه یک طرح علمی را می گیرد و جامعه به راحتی با او کنار می آید ، چرا یک پژوهشگر و تولید کننده علم که در فرهنگ اسلامی آنقدر از او تقدیر و تجلیل شده است و به آن اهمیت داده اند ، در تأمین نیازهای اولیه زندگی دچار مشکل باشد؟!

..........................................................................................

پی‌نوشتها
1. دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه دهخدا ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1373 ، ج 12 ، ص 155
2. فردریک تیلور (که از او به عنوان پدر مدیریت علمی یاد می کنند)
3. بارنارد چستر ، وظیفه مدیران ، ترجمه محمد علی طوسی ، مرکز مدیریت دولتی ، تهران ، ص 20
4. ملک مدنی ، اشرف ، فرهنگ لغات و اصطلاحات علوم اداری و مدیریت ، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی ، تهران ، 1356 ، ص 5
5. عسکریان ، مصطفی ، سازمان مدیریت آموزش و پرورش ، تهران ، 1366 ، ص 66
.

.

.

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مدیریت بر مبنای ارزش ها

دانلود مقاله مدیریت بر مبنای ارزش ها

......................................................
مولف/مترجم: مصطفی فراهانی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2006
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال هفدهم -شماره 175
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: شتاب تحولات در عصر ما، به حدی است که نمی توان وقایع و رویدادهای آینده را با معادلات عادی و ساده پیش بینی کرد. تغییرات در دنیا هم چون گذشته خطی نبوده و در نتیجه باید گفت آینده ادامه گذشته نیست . پیچیدگی و رشد فزاینده پدیده ها سبب شده است دیگر نتوانیم با اتکا به تجربه ها و رویکردهای سنتی، موفقیت سازمانهای کسب و کار را در آینده تضمین کنیم. مجموع این شرایط سبب شده است صاحب نظران رویکردهای جدیدی را برای مقابله با چالشهای فوق بیاندیشند. یکی از این رویکردهای نوین، رویکرد مدیریت برمبنای ارزشها (MBV) است . در این مقاله تلاش شده است رویکرد مدیریت بر مبنای ارزشها و جایگاه آن در سازمان بررسی شود.


مقدمه
اگر چه در گذشته مقوله ارزشها، بین رویکردهای مدیریتی از اهمیت زیادی برخوردار نبود، ولی امروزه ، ارزشها در روندهای مدیریتی از نقش محوری برخوردار هستند. شکل زیر این روند تغییر را نشان می‌دهد .
این تغییر جهت در کانون توجه مدیریت، عمدتاً ناشی از تقاضای فزاینده مدیران به مسئولیت پذیری حرفه ای، کیفیت و مشتری مداری بوده است. از طرفی دنیا هم مکان نامطمئن تر و پیچیده تری شده است و مدیران نمی توانند از توجه به پیچیدگیها اجتناب کنند و برای مواجهه با پیچیدگیها به مهارتهایی از قبیل درک تئوری پیچیدگی، تئوری سیستم ها و تئوری آشوب نیازمندند. امروزه محدوده پیشرفت و رشد پیچیدگی پدیده ها (شخص، سازمان و جامعه) درونی و همراه با ساده‌سازی سطح پدیده هاست و به همین دلیل «زنگ هشدار مدیریت» بایستی به صدا درآید.
همان طور که شکل نشان می دهد، در دهه 1920 مدیریت از طریق دستورالعملها (MBI) جوابگو بود، چون تغییرات سریع نبود و راهی که کارها در گذشته انجام می گرفت برای انتقال به دیگران کافی بود. اما تا دهه 1960، تغییرات به نقطه ای رسید که انعطاف پذیری بیشتری را از سوی مدیران ایجاب می کرد. پس مدیریت بر مبنای اهداف (MBO) مطرح شد و مدیران را به این سمت و سو سوق داد تا درباره جهت گیری و انتخاب استراتژی خود به صورت توافقی عمل کنند. در سال 1986 پرای گوگین استدلال کرد که برای درک رفتار سیستم های پیچیده و پدیده های پویا بایستی آنها را از نظر ارزشی تحلیل کرد. نتیجه سالها تحقیق او تصدیق کرد کلید درک و رهبری افراد، سازمانها و جوامع، نظامهای ارزشی هستند که این مفهوم امروزه در MBV تبلور یافته است .
حرکت پدیده های خطی، ساده، بی جان و دست ساز بشر از قبیل ماشین آلات، پلها، ساختمانها را می توان از طریق نیرو ها و جاذبه های ساده مانند جاذبه زمین درک کرد. اما در مورد پدیده های زنده و پیچیده این طور نیست . در این مورد، جاذبه های قوی به جای جاذبه ساده، برای درک فرم کلی رفتار راهگشا بوده و می تواند با سطح بالایی از اطمینان پیش بینی کند چه پدیده ای اتفاق خواهد افتاد. در خصوص افراد، گروهها، سازمانها و جوامع، نظامهای ارزشی جاذبه های قوی ای هستند که فرم کلی رفتارشان را تعیین می کند. (پاول چی پندال ، 2004)
 
 
 
سیر تکامل مدیریت بر مبنای ارزشها
متناسب با نیاز روز افزون به جذب درجه های بسیار بالای پیچیدگی و عدم قطعیت در سازمانهای تجاری، رویکرد سنتی «مدیریت بر مبنای دستورالعملها» که در ابتدای قرن 20 بسیار مقبول بود، از دهة 1960 تاکنون جای خود را به «مدیریت بر مبنای اهداف» داده است و امروزه رویکرد دیگری در حال تکوین است که از آن به عنوان «مدیریت بر مبنای ارزشها» نام می‌برند.
در شکل زیر، نمایه ای از سیر تکاملی این سه رویکرد مدیریتی را ملاحظه می کنید . گفته می شود این سیر تکاملی پیامد ظهور 4 روند سازمانی در خلال دهه های اخیر است. این روند ها، سازمانها را وادار کرده اند تا به منظور حفظ قابلیتهای رقابتی خود در بازارهای بسیار متوقع و غیرقابل پیش بینی امروزی خود را با شرایط نوسازگار کنند.
این روند های چهارگانه در افزایش قابل ملاحظه پیچیدگی و عدم قطعیت در سازمانها مؤثر بوده و البته با یکدیگر پیوند متقابل دارند . این روندها عبارتند از :
-1 ضرورت بهبود کیفیت و مشتری مداری
-2 ضرورت تخصص گرایی، استقلال عمل و پاسخگویی در میان کارکنان
-3 ضرورت تبدیل «رئیسان» به رهبران و تسهیل کنندگان
-4 ضرورت ایجاد ساختارهای سازمانی «تخت تر» و چالاک تر
اگر می خواهید در بازارهای بسیار متوقع حضور پایدار داشته و قادر به رقابت باشید , باید بدانید که الگوهای صنعتی مرسوم در ابتدای قرن 20 که به تولید انبوه محصولات استاندارد شده معطوف بودند، امروزه کهنه و بی استفاده شده اند . شرایط رقابتی ایجاب می کند که فرایندهای تولید را به گونه ای بازآفرینی کنیم که اطمینان یابیم مشتری همیشه از رابطه بین قیمت، کیفیت و عملکرد کاملاً خشنود است. در موقعیت جدید، خطوط تولید باید هرچه بیشتر حالت «مقطعی – موردی » بگیرند و یا به عبارت دیگر برای مشتری و موقعیت خاص طراحی شوند. در نتیجه باید تأکید کرد که دیگر متمایز سازی محصول یا جهت گیری کسب و کار به سمت گروههای انبوه مشتریان که انتظارات و نیازمندیهای مشابهی دارند، کم کم به پایان رسیده و کارایی سابق را ندارد. بنابراین جهت گیری سازمانها به سمت ذائقه ها و نیازمندیهای متغیر مشتریان متوقع امروزی، در مقایسه با تولید انبوه محصولات استاندارد برای خریداران یا کاربرانی که قدرت خرید اندکی دارند، بسیار پیچیده تر می شود. ضرورت تخصص گرایی و استقلال عمل و پاسخگویی کارکنان و ظهور فناوری های نو از جمله رباتیک، اتوماسیون فرایند و مخابرات، تقاضا برای جهت گیری به سمت کیفیت بهتر و مشتریان منفرد را افزایش داده که این به نوبة خود سطح دانش و مهارتهای تخصصی را که بخش لاینفکی از تأمین محصولات و خدمات است افزایش می دهد .
 
 
 
 
در جدول 1، عامل مهم دیگری را نیز ملاحظه می کنید :
نمودار پیچیدگی سازمان، خطی نیست. در سمت راست شکل، نمودار پیچیدگی روند نزولی به خود می گیرد و نشان می‌دهد که مدیریت بر مبنای ارزشها به خوبی پیچیدگی سازمانی را جذب می کند و از اثرات این پیچیدگی می کاهد. به بیان دیگر سازمانی که به طور هوشمندانه ارزشهــای مشترک خود را می پذیرد، در مـقایسه با سازمانی که اهداف معینی را تعیین یا صرفاً از دستورالعملها یا آیین نامه ها پیروی می‌کند، در مدارا با خلاقیت و بهره برداری از پیچیدگی و عدم قطعیت به مراتب کارآمدتر عمل می کند.
اهداف و دستورالعملها پیچیدگی را کاهش می دهند و حتی شاید قادر به حذف کامل آن شوند (یا اثرات بد آن را بر کارکنان به صفر برسانند.) اما از افرادی که واقعاً به صورت تخصصی و خلاقانه عمل می کنند، بیشتر از این انتظار می رود . کارکنان دانش گر باید به زندگی با پیچیدگی عادت کنند و نه تنها با آن مدارا و آن را جذب کنند، بلکه از مزیتهای آن بهره ببرند . بزرگترین محدودیت «مدیریت بر مبنای اهداف» از آنجا ناشی می شود که اهداف عملیاتی به خودی خود بی معنی هستند. در واقع اهداف سازمانی فقط تا حدودی که مشتق از ارزشها و باورهای کاملاً پذیرفته شده و مشخص هستند، معنا پیدا می کنند . اگر ارزشها را با این دید ببینیم که به اقدامات ما معنا می دهند آنگاه می بینیم که اهداف عملیاتی این اقدامات را به شکل نتایج و ثمرات ملموس در می آورند.
همان طور که در جدول زیر بعد ملاحظه می کنید اهداف، ارزشها را به رفتار عملیاتی تبدیل می کنند و بدین ترتیب به ارزشها جامه عمل می پوشانند . در این مثال خاص، اصل یا ارزش «کیفیت» در صورتی که بتوان برای آن هدف مشخصی را در چارچوب زمان بندی واقعی تبیین کرد، فقط از طریق شکل ملموس دریافت گواهی نامه رسمی کیفیت درک می شود.
هنگامی که می کوشیم مدیریت بر مبنای اهداف را در سازمانی اعمال کنیم و معتقد به «کنترل سلسله مراتبی» کارکنان هستیم، تأثیر گذاری بالقوه آن به عنوان ابزاری برای انگیزش کارکنان در جهت انجام کارهای پرکیفیت خنثی می شود و کمابیش به شکل نسخه اصلاح شده مدیریت بر مبنای دستورالعملها در می آید . تعیین هدفی مانند «افزایش تولید به اندازه 9 درصد ظرف 6 ماه آینده، آن چنان تفاوتی با این ندارد که دستورالعملی با همین مضمون صادر شود. به ویژه آن که کارکنان تا حدودی که به آنها مربوط می شود، هیچ مشارکتی در تعیین این «هدف» ندارند.
سخن گفتن درباره ارزشها مطلقاً به این معنی نیست که هدفها باید فراموش شوند. ارزشها و هدفها رابطه متقابل دارند . بنابراین مدیریت بر مبنای ارزشها جایگزین مدیریت بر مبنای اهداف نمی شود، بلکه تا حدودی آن را کامل و از طریق معنا بخشیدن به آن، اجرایی شدن آن را تسهیل می کند . در واقع در همه کاربردهای مدیریت بر مبنای اهداف، نشانه هایی از توجه به ارزشها به طریقی وجود دارد . اما آنچه در مدیریت بر مبنای ارزشها پر رنگ تر می شود، نظام مند شدن این کار است . در واقع ارزشهای اساسی مشترک به «عامل های کلیدی موفقیت» تبدیل می شوند و ساختار اهداف را به عنوان واسطه های ابزاری تعیین می کنند.
(دولان و گارسیا، ترجمه وحیدی مطلق و ملکی فر، 2005)
جمع بندی
دراین مقاله سعی شد جایگاه مدیریت بر مبنای ارزشها و تاثیرات آن بر سازمانها تبیین شود. همان طور که تبیین شد، این رویکرد یکی از الزامات بقا و ماندگاری بنگاههای اقتصادی در شرایط بحرانی، پیچیده و رقابتی امروزهستند و می تواند مسیر موفقیت سازمانهای امروزی را هموار سازد. سیستم باورها و ارزشهایی که در سازمان های قرن بیستم کارایی داشت، در سازمانهای امروزی کارایی لازم را ندارد . لذا با توجه به حساسیت ها و پیچیدگی هاو الزامات فعلی محیط کسب و کار این رویکرد راهگشا خواهد بود.................

..............................................................................
فهرست مأخذ
1) Chippendale , paul (2004) , MBV – Management By Values ,
http : //www.minessence.net/ezines/ezine 19.htm
2) شیمون ال . دولان و سالوادور گارسیا، مدیریت بر پایه ارزش ها در هزاره نوین، ترجمه وحید وحیدی مطلق، عقیل ملکی فر (1384)، سایت اندیشکده وحید، http : //www.jila.net/vahid/

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله تبیین رابطه علم و دین در مدیریت اسلامی

دانلود مقاله تبیین رابطه علم و دین در مدیریت اسلامی

.............................................................................
مولف/مترجم: دکتر محمد علی رمضانی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی مدیریت اسلامی، شماره دوم، زمستان 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: مدیریت اسلامی از دو مفهوم عمده تشکیل می‌شود: یکی مدیریت که حکایت از یک نوع دانش بشری دارد و یکی هم پسوند اسلامی که حکایت از یک نوع گرایش دینی این دانش دارد و در واقع می توان گفت که مدیریت اسلامی حکایت از یک نوع پیوند و رابطه‌ای میان این دو مفهوم و میان علم و دین دارند. مفهوم دین 9 سطح پیدا می‌کند که شامل موارد قرآن کریم، روایات پیامبر(ص)، کتب احادیث، برداشت‌های دینی علما، رفتارهای فرهنگی و تمدنی مسلمین، دست آوردهای علمی دین، دست آوردهای عقلی دین، و دست آوردهای تجربی درباره دین می باشد. همچنین علم نیز سطوحی دارد که شامل قوانین کشف شده، علم عقلی، علم تجربی و... می باشد. برای تعریف علم دینی باید مشخص نماییم که در کدام خانه از ماتریس حاصل از تقاطع سطوح دین و علم بحث می کنیم تا مفهوم علم دینی به درستی بیان گردد. بنابراین علم دینی از یک روش شناسی کاملاً حساب شده و سنجیده و معقول برخوردار است و در این نسخه ای که دوستان هیأت مروجان رهبری و مدیریت اسلامی به دنبال آن هستند، کاملاً سنجیده شده است.
مفاهیم کلیدی: مدیریت اسلامی، علم دینی، علم، دین.


مقدمه:
پیرامون مباحث مربوط به مدیریت اسلامی به نظر بنده می رسد که جای کارهای مبنایی خیلی خالی است. از اینکه آیا اصل انقلاب اسلامی مثلاً از یک الگوی خاصی پیروی می‌کرده یا نه؟ و یا اینکه یک کار احساسی صرف بوده، مباحث زیادی مطرح شده تا اینکه مثلاً آیا اصل وجود مدیریت اسلامی یک سخن معقولی است یا خیر؟ ما مجبوریم همانطور که عرض کردم یک مقداری به عقب برگردیم، گرچه بعضی دوستانی به حمدالله آن قدر در این مباحث جلو رفتند مثل، دکتر نورمحمدی که به بحث‌های کاربردی می‌پردازند، ولی در بعضی مقاطع یا بعضی از مواضع انسان ملاحظه می‌کند که هنوز در ادبیات موضوع از این حیث دچار مشکل هستیم و در یکسری از بخش ها مطلب بیشتر است. یعنی این بحث‌های چالشی مدیریت اسلامی خیلی بیشتر است تا آن کسانی که عبور کرده باشند از این مراحل و رسیده باشند به آن مسئله کاربردی. از این جهت بنده به نظرم رسید که این بحث مبنایی که بحث ارتباط میان علم و دین است را عرض بکنم.

رابطه مدیریت و اسلام:
ما می‌دانیم که بحث مدیریت اسلامی از دو مفهوم عمده تشکیل می‌شود: یکی مدیریت که حکایت از یک نوع دانش بشری می‌کند و یکی هم پسوند اسلامی که حکایت از یک نوع گرایش دینی این دانش دارد و می‌شود گفت که مدیریت اسلامی یا هر علم دیگری که ما با پسوند اسلامی به دنبال آن باشیم مثل اقتصاد اسلامی یا جامعه شناسی اسلامی و هر علم دیگری با این پسوند، حکایت از یک نوع پیوند و رابطه‌ای میان این دو مفهوم میان علم و دین دارند. خود این بحث هم، یکی از مباحث تاریخی و دیرینه بشری است، این که میان علم و دین چه نوع ارتباطی است مورد بحث و سؤال می باشد.

تبیین مفهوم دین:
خوب ما اگر بخواهیم مثلا یک جدول ماتریسی رسم کنیم، یک ستون افقی خواهد داشت یا درست تر اینکه یک خط افقی خواهیم داشت که می‌توانیم این را تقسیم بندی به این شکلی که عرض می‌کنم داشته باشیم. ما زمانی که می‌گوییم "دینی"، مراتب و برداشت‌های مختلفی از دین به ذهنمان می‌آید. می‌خواهیم بگوئیم رابطه علم با دین چیست؟ برداشت‌های مختلف یا رویکردهای مختلف نسبت به دین می‌توان داشت. یک موقعی می‌گوئیم دین منظورمان دین عنداالله است، یعنی آنچه که خداوند برای هدایت بشر لازم می‌داند، امّا هنوز این جزء علم الهی است. هنوز هیچ تحقق و نزول خارجی پیدا نکرده و در علم الهی (لوح مکنون) محفوظ است. اگر بگوئیم آن دین است یعنی آن چه در پیش خداوند در لوح محفوظ است، این را دین تلقی کنیم حرف درستی است و حرف غلطی نیست و این یکی از مراتب دین است. طبیعتاً از این مرحله که عبور کنیم این دین از طریق وحی به افراد خاصی به اصطلاح نازل می‌شود، فرستاده می‌شود و ارسال می‌شود که آن ها را ما در عرف دین خودمان پیامبران می‌دانیم. پس آن چه که از طریق خداوند توسط وحی به قلب مبارک پیامبران علیهم السلام وارد می‌شود، اگر این را هم دینی بنامیم حرف اشتباهی نیست، این هم واقعاً دین است که طبیعتاً آن بزرگواران این دین را به زبان جاری می‌کنند و در قالب روایات و احادیث بخشی از آن، و آن بخشی که مستقیماً وحی است حداقل در دین اسلام در کتاب آسمانی متجلی می‌شود.
 پس دین یک مرحله بود و یکی وارد به قلب مبارک انبیاء شد و بعد تجلی پیدا کرد در کتاب آسمانی و سنت این بزرگواران، که سنت ایشان همان قول و فعل و تقریری است که در ادبیات دینی ما گفته می‌شود چه آن را عمل بکنند چه آن را به زبان بیاورند و چه تقریر کنند، به معنای اینکه فعلی را دیگری در حضور معصوم علیهم السلام انجام بدهد و ایشان صحه بگذارند، این ها را مجموعاً سنت می‌گوییم. آنچه که در قرآن و در روایات موجود می باشد اگر بگوییم دین است حرف درستی است و این هم یک مرحله از دین می باشد.
مرحله بعدی از دین برداشت انسان های غیرمعصوم از کتاب و سنت است. یعنی همین علما و غیرعلما در فهم متون دینی سعی می‌کنند. از این جا چه چیزی پدید می‌آید؟ علوم دینی یا همین علوم اسلامی پدید می‌آید، البته منظور ما نیت نیست مثل علم تفسیر، علم فقه، علم اخلاق، بلکه سعی علما در فهم متون دینی منجر می‌شود به همین کتاب های الهیات، فقه، کلام، عرفان، اخلاق، احکام و غیره. اگر بگوییم این ها کتاب های دینی هستند و آن چه در این ها نوشته شده این هم دین است باز هم حرف درستی است، چون ما که بعضاً انسان های غیرعالم مستقیماً از کتاب خدا ممکن است برداشت کافی نداشته باشند و یا برای ایشان از احادیث فهم به میزان کافی نباشد. این مفسران و شارحان هستند که این ها را تحلیل و پردازش می‌کنند و این متون دینی جدای از کتاب های اصلی دین مانند قرآن و روایات نیستند و کتاب های برداشت شده از آن ها می باشند.
مرحله بعدی را می توان دستاوردهای علمی دین نام گذاری نمود. یعنی آن چه که پیروان، یا در این جا مسلمین، به آموزه‌های دینی عمل کرده اند و تبدیل به یک رفتار شده است، مثلاً می‌گویند مسلمان ها در طول سال ها این کارها را انجام داده اند، و چه آن بخشی که مربوط به تمدن اسلامی است، یعنی یک بخش آن شد «فرهنگ اسلامی» و یک بخش آن می‌شود «تمدن اسلامی». تمدن اسلامی بخش سخت افزاری آن و فرهنگ اسلام بخش نرم افزاری آن می‌شود. مردم زمانی که بر اساس آموزه های یک دین رفتار کرده اند، یک فرهنگی پدید می‌آید به نام فرهنگ اسلامی یا فرهنگ مسیحی یا فرهنگ یهودی. همچنین یک سخت افزاری پدید می‌آید که همان نمادها و ساختارهای دینی است، مثل مساجد.
بخش دیگری از آموزه های علمی دین است. یعنی هر دینی یا حداقل دین مبین اسلام، خیلی پررنگ در متن خودش یک سلسله اشارات به مسایل هستی هم دار و این جهان را سعی می‌کند که شرح و تبیین کند. آیات زیادی داریم مثلاً این که از آسمان قرآن می‌فرستیم، گیاهان را این طور می‌رویانیم، هر چیز را جفت خلق کردیم، و از این دست مسایل. این توضیحاتی است که خداوند دارد از این عالم هستی و به انسان بیان می‌فرماید و شرح و توضیح می‌دهد. این ها را می توان بخشی از آموزه های علمی دین نام گذاری نمود، چراکه اگر بگوئیم این ها را دین به ما داده یا به بشر داده این هم باز حرف درستی است.
بعدها یک سری مطالعات عقلی درباره دین انجام شد، یعنی یک عده افرادی آمدند درباره دین و دین داران مطالعاتی انجام دادند، یک بخش مطالعات عقلی، درباره دین هست که به آن فلسفه دین می‌گوئیم. به تعبیر کتاب های فلسفه، دین هم در کتاب های دینی دسته بندی شده است که از یک نگاه جزء کتاب های فلسفی هم می‌شود دسته بندی شود.
باز در دوره‌های جدیدتر عده‌ای آمدند مطالعات تجربی درباره دین و دین داران انجام دادند که حاصل آن شد چیزی مثل جامعه شناسی دینی و روان شناسی دینی.
 در مجموع مفهوم دین مفهوم دین 9 سطح پیدا می‌کند که شامل موارد پیامبر(ص)، کتاب آسمانی، کتب احادیث، برداشت‌های دینی علما، رفتارهای فرهنگی و تمدنی مسلمین، دست آوردهای علمی دین، دست آوردهای عقلی دین، و دست آوردهای تجربی درباره دین می باشد. این 9 سطح ستون جدولی که در ابتدا اشاره شد را شکل می دهند. همین طور باید سطوح مختلف علم را تبیین کنیم تا آن ماتریس را درست کنیم.

تبیین مفهوم علم
علم هم یک مرحله اش همان قوانینی است که حاکم بر هستی می باشد. چون خداوند این عالم را به گونه‌ای آفریده است که یک سری قانونمندی‌هایی به آن حاکم است، چه بشر نسبت به آن ها آگاه بشود یا نشود. خیلی قانونمندی‌ها در این عالم وجود دارد که هنوز ما نفهمیدیم و ممکن است تا آخر زمان هم کسی نفهمد، ولی آن قانونمندی همان طور وجود دارد. بشر توانسته بخشی از آن قانون مندی را کشف کند. معنای کشف هم همین است، یعنی این قانون سرجای خودش وجود دارد حتی اگر ما آن را کشف نکنیم، حالا ما این را کشف می‌کنیم یعنی از آن پرده برمی داریم و آن را می‌فهمیم. در این مرحله از علم اگر بگوئیم این علم است که حاکم بر این هستی هست حرف درستی زده ایم.
یک مرحله دیگر از این علم آن تلاش عقلی است که بشر برای فهم این هستی انجام می دهد. بشر سعی می‌کند که با عقل خودش از اسرار این عالم سر در بیاورد، و به این مرحله از علم، علوم عقلی یا علوم فلسفی اطلاق می‌شود.
مرحله دیگر از علم تلاش‌های تجربی بشر برای شناخت همان قوانینی که حاکم بر هستی است می باشد و به این مرحله از علم، علوم تجربی یا سایشی اطلاق می‌شود. خود این سایش هم یک بحث عریضی در آن مطرح است، حداقل آنچه که در همین تاریخ علمی این چند قرن اخیر نشان می‌دهد حدود حداقل هشت مکتب و روش علم شناسی وجود داشته و وجود دارد، از بحث پُزیتیویسم منطقی شروع می‌شود تا بحث افراط گرایی، تا بحث انقلاب‌های علمی، تا بحث مکتب فرانکفورت، تا مکتب تفهمی و هشت روش شناختی و غیره. حدود هشت مکتب در خرد علم شناسی تجربی وجود دارد که این ها را هم باز می‌شود علم تلقی کرد، کما اینکه علم تلقی شده است.
بخشی از این علم هم تبدیل به تکنولوژی می‌شود که خود تکنولوژی هم رابطه اش با علم یک بحث بسیار مفصلی دارد که حالا تکنولوژی باعث رشد علم شده است یا علم باعث رشد تکنولوژی شده است؟ با این حال علم و تکنولوژی به شکل حلزونی باعث رشد هم دیگر می‌شوند و یک حرکت پیچش روبه بالا ایجاد می‌کنند. بحث تکنولوژی باز هم یک بخشی از بدنه علم است دست آوردهای علمی علم که به اصطلاح همین سازه‌هایی است که ما می‌گوئیم. مثلاً هواپیما، کامپیوتر، ماشین و غیره را علم ساخته است، و این ها دست آوردهای عملی علم است.
ما درباره علم هم مطالعات عقلی داریم که اسم آن می‌شود فلسفه علم.  همین طور مطالعات تجربی درباره علم داریم که می‌شود جامعه شناسی علم و روانشناسی علم.

نتیجه گیری:
بنابراین ما یک جدول و یک ماتریس خواهیم داشت که حدود 9 ستون داشت که ستون های مختلف دین بود، و از هشت سطر که از این طریق برداشت‌های مختلف از علم تشکیل شده است. حالا زمانی که می‌خواهیم بگوئیم علم رابطه اش با دین چیست، کدام یک از خانه‌های این ماتریس مورد نظرمان هست؟
گاهی همان طور که همان اول به ذهن می‌آید و اکثراً همان را می‌بینند و می‌گویند خوب این در زمان گالیله هم مطرح شد و ایشان هم یک حرف جالبی در این مورد دارد و می‌گوید که ما دو تا کتاب داریم، یکی همان کتاب تکوینی است که همین عالم طبیعت است و یکی هم عالم تشریع است که همین کتاب های آسمانی است و این ها با هم هیچ مشکلی ندارند، چرا؟ چون هر دوی آن را یک نفر نوشته است، یعنی هم تشریع از جانب خداوند است و هم تکوین از جانب اوست، و این حرف درستی است، امّا در خانه اول، یعنی آن جا که دین عندالله را داریم و با قوانین حاکم بر هستی نگاه می‌کنیم.
اما هرچه که ما به طرف دیگر جدول می‌آئیم هر کدام آن یک داستانی جدا برای خودش دارد، حتی کاملاً جدا می‌شود و مخصوصاً زمانی که وارد حیطه علم تجربی می‌شویم که خودش یک عرضی عریضی را دارد که از آن ارتباط پذیری خیلی به اصطلاح متسلب تأثیر دارد، که فقط می‌گوید مفاهیم تجربی معنادار است و غیر از این دیگر اصولاً مهمل و بیهوده است. از آن جا شروع می‌شود تا هرج و مرج روش شناختی که آقای رابینز، فیلسوف علم آمریکایی که به آن جدیدترین نسل می‌گوید. او می‌گوید علم همان چیزی است که در دانشمندان می‌گذرد، شما لذا اصلاً کاری به روش آن نداشته باشید و نباید بپرسید از کجا آورده ای؟ هرکه هرچه به عنوان علم این جا مطرح می‌کند و مردم می‌پذیرند این حرف درستی است. آقای رابینز می‌گوید اگر حتی مردم مثلاً وردهای جادوگران را که برای شفای بیماران می خوانند، این را ترجیح بدهند به پزشک متخصص، چون فهم مردم این است، بنابراین این بهتر است و هیچ دلیلی ندارد که آن علم پزشک متخصص از این وردخوانی این جادوگر بهتر است، در درمانگری بستگی دارد برای کدام یک مشتری باشد، هرکدام مشتری دارد همان درست است و نمی‌شود بگوئیم شما اشتباه می‌کنید سراغ جادوگر می‌روید و بایستی به آن پزشک متخصص مراجعه کنید.
ببینید چه عرض عریضی در این دنیای علم از اثبات گرایی و افراط گرایی که اشاره کردم به وجود می‌آید، و از آن طرف عرض عریضی که در فهم دین باز به وجود می‌آید. ما می‌خواهیم بین این دو یک هماهنگی ایجاد کنیم که از آن طرف علم دینی را استخراج کنیم. بنابراین نبایستی ساده نگری و ساده اندیشی کرد و فکر کنیم که مسئله حل شده است و علم دینی یک چیزی است که خیلی راحت می‌شود به آن دست پیدا کرد و بگوئیم که ما علم دینی را فهمیدیم. از آن طرف هم نمی‌خواهم بگویم که علم دینی دست یافتنی است یا دست نیافتنی است، فقط می‌خواستم که این نکته را ذکر نمایم که ما کاملاً با چشم باز به علم دینی نگاه کنیم. اگر خواستیم ادعا کنیم که یک علم دینی ارایه می‌کنیم، بایستی دیگران متوجه باشند که ما این تشکل را دیدیم، یعنی حداقل مثلاً این ماتریس 9×9 یا 8×9 را داریم بیان می کنیم، فکر نکنند که ما خیلی بسیط داریم فکر می‌کنیم و حالا آمده ایم یک چیزی از علم بگیریم و یک چیزی هم از دین بگیریم و به نحوی بخواهیم این ها را به یکدیگر گره بزنیم و یک چیز تلفیقی و التقاطی از آن در بیاوریم.
بنابراین علم دینی از یک روش شناسی کاملاً حساب شده و سنجیده و معقول در این نسخه ای که دوستان هیأت مروجان رهبری و مدیریت اسلامی به دنبال آن هستند، کاملاً سنجیده شده است.

 .......................................................................................................

Explanation of the Relationship Between Science and Religion in Islamic Management

Mohammad Ali Ramedhani) PhD., member of the board Imam hosein university(

Abstract:
Islamic Management is consist from two major concept: first management; which is a human science and second Islamic suffix, which is a kind of religious tendency in this science. So this can be said that Islamic management is a relationship between these two concepts from religion and science. The religion has 9 levels which consist of Holy Prophet, Holy Book, Hadith books, the clerks perceptions, Moslems cultural and civilized behaviors, scientific achievements of the Religion, Rationale achievements of the Religion, and Experimental achievements of the Religion. For defining the Religious Science we should identify in which cell of matrix concluded from cross tab of Religion and Science we are. Therefore Religious Science –in the version which followed by the council of Islamic Management and leadership- has based on a completely Articulated Methodology.
Keywords: Islamic Management, Religious Science, Science, Religion...............

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مدیریت اسلامی از نگاه فلسفی و عقلی

دانلود مقاله مدیریت اسلامی از نگاه فلسفی و عقلی

...........................................................................
مولف/مترجم: دکتر محمد حسین لطیفی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی های مدیریت اسلامی، شماره اول، پاییز 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
خلاصه: این مقاله که مربوط به سخنرانی جناب آقای دکتر لطیفی در جلسات هفتگی هیات مروجان رهبری و مدیریت اسلامی می باشد، سعی دارد تا به طور اختصار از نگاه فلسفی و عقلی به بیان مفروضات و مسلمات مدیریت اسلامی بپردازد که در همین راستا 11 نکته به صورت ترتیبی بیان می شود.
مفاهیم کلیدی: مدیریت اسلامی، اسلام، مدیریت، ذات شناسی، متا تئوری، نظریه پردازی.

درخصوص اصطلاح ساخته شده "مدیریت اسلامی" مطالب (مفروضات و مسلمات) مختلفی می توان عنوان کرد که با توجه به فرصت اندک به نکات زیر اشاره می گردد:
1- قبل از ورود به بحث باید دو موجودیت واژه ای را تعریف کنیم که یکی مفاهیم (Concepts) و دیگری سازه ها (Constructs) هستند. این دو موجودیت در ارتباط با سطح بندی های تئوری مطرح هستند. مفهوم (مفاهیم)، تجریدی از رخدادهای مشاهده شده می باشد. "مفهوم" واژه ای است که مشابهت ها یا جنبه های مشترک اشیاء یا رخدادها را  بازنمائی می کند (مثل واژه هائی همچون انسان، حیوان، میز، درخت، مایع و غیره) که اگر این واژه های  تجریدی (مفاهیم) ساخته نشوند، اشیاء یا رخدادهای مشاهده شده همه  نسبت به هم بسیار متفاوت، منفرد و متشخص جلوه خواهند کرد که این امر مهار معرفتی ذهن بر پدیده ها را با دشواری مواجه می گرداند و سازه ها، درعوض تجریدهای سطح بالاتری هستند که با تلفیق مفاهیم و سازه هائی که از پیچیدگی کمتری برخوردارند تولید می شوند. مثلا کلماتی همچون حق، عدل، انگیزش و حل مسئله و حل مشکل ازمقوله سازه ها هستند..
  2- با توجه به این تعاریف می توانیم عنوان کنیم که واژه اسلام یک مفهوم و واژه "مدیریت اسلامی" یک سازه می باشد که از تلفیق یک مفهوم مجردی به نام "اسلام" و یک سازه کمتر پیچیده ای به نام "مدیریت" تلفیق و ساخته شده است.
  3- ماهیت ذاتی اسلام ساخته و پرداخته بشر نیست و به عنوان یک کتاب متشکل از گزاره های وحیانی است که از عالم دیگری نازل شده است. البته تفاسیر و استنباطات عقلانی – کلامی – فلسفی که از گزاره های وحیانی اسلام و کتاب مقدس قرآن و احادیث به عمل می آید و تفصیلاتی که در طول زمان صورت می پذیرد، در یک بستر سازه ای – انسانی جاری می گردد و رنگ انسانی پیدا می کند. از آن مهمتر این که  ترکیب  زوجیتی "مدیریت اسلامی" یک سازه نسبتا پیچیده ای است  که وارد حوزه تعاملات ذهن انسانی و تصمیم گیری های معرفتی توام با آزمون و خطا می شود.
  4- از همین رو است که گفتگو و تدوین مدیریت اسلامی از نظر عاطفی و اخلاقی خیلی ساده، ولی از نظر عقلی و فلسفی و تئوریک بسیار  پیچیده  و مشکل   می باشد، زیرا اگر فرض کنیم که منبع معرفتی اسلام فقط قرآن کریم است، غیر از این که یک بار به وسیله خداوند این کتاب نازل شده، ما برای این که مدیریت اسلامی از آن استخراج کنیم باید چندین لایه آن را تفسیر و تنزیل کنیم تا وارد حوزه معرفت اجرائی ما انسان ها بشود. تازه زمانی که از حیث عقلی– فلسفی بتوان ساختار و محتوی و چارچوب توصیفی مدیریت اسلامی را تدوین کرد، بعد اخلاقی مجریان در تمسک به روح مفاهیم وحیانی از امهات مسائل مدیریت اسلامی است که باید مورد اجرا و رعایت قرار گیرد.
  5- از طرفی، از آن جا که برای اجرایی کردن  مدیریت اسلامی که ناظر بر کلیت فعالیت های اجتماعی و تمدن ساز بشر باشد، نیاز به عدم مزاحمت های محیط پیرامونی باشد، لذا با توجه به این که محیط پیرامون جهانی براساس اسلام و مدنیت اخلاقی اسلام شکل نگرفته و فرآیندهای تصمیم گیری آن براین منهج صورت      نمی گیرد، اجرای تمامیت مدیریت اسلامی در صورت تنقیح تئوریک– فلسفی آن حتی با اشکالات و کاستی هائی روبرو خواهد بود، مگر اینکه کلیه مجاری و ساختارهای اجرائی تصمیم گیری های جهانی– بین المللی اسلامی شود. در کیفیت فعلی با مفاهیم نسبیت دار مدیریت اسلامی روبرو خواهیم بود.
  6- نکته مهم تر این که وقتی صحبت از "مدیریت اسلامی" به عمل می آوریم، باید این موجودیت سازه ای، تفاوت هائی با سایر سازه ها داشته باشد. این که "مدیریت اسلامی" مشابهت هائی با سایر سازه ها داشته باشد مهم نیست و این مشابهت ها نیست که آنرا اسلامی می کند، بلکه افتراقات و تمایزات و خصوصیات منحصر به فرد آن است که این موجودیت سازه ای را به عنوان "مدیریت اسلامی" تلقی می کند که ذاتیتی را جدا از ذاتیت های دیگر ارائه می دهد.
  7- از آن جا که اسلام یک دستگاه معرفتی غایت گرا می باشد، بدین معنی که افراد انسان اسلامی با کنش ها سروکار دارد و افراد انسان اسلامی رفتار خود را باید به گونه ای تنظیم کنند تا اهداف خلق شده به وسیله افراد یا اهداف کلان مطرح شده به وسیله اسلام تحقق خارجی پیدا کند، و از طرفی، این افراد انسان اسلامی هستند که معانی را و مقاصد و اهداف خود را خلق کرده و در انتخاب های واقعی که به عمل  می آورند مشارکت می کنند.
  8- براساس مفهوم غایت گرایانه بودن اسلام و به تبع آن مدیریت اسلامی است که با توجه به ذات شناسی (نه معرفت شناسی ) اسلامی می توان عنوان کرد که وقتی که بشر اولیه به این فکر رسید احساس کرد که در تصمیم گیری های مترتب به امور زندگی کمی فراتر از خود موجود می رود، هسته بنیادی مدیریت اسلامی شروع شده است ، حتی اگر اسم اسلامی هم نداشته باشد.. یعنی وقتی که بشر به این ادراک عقلی رسید که بتواند زمان را به گذشته، حال و اینده تقسیم بندی کند رسید و به  درجه ای از خود گاهی نائل آمد، مدیریت اسلامی شروع شده است. بشر اولیه ابزاری که برای استفاده می ساخت در ابتدا آن را مصرف می کرد وبیرون می انداخت ولی در مرحله ای از حیات و بلوغ عقلی به این نتیجه رسید که ابزار استفاده شده را برای مصارف بعدی نگاه دارد و محافظت کند.از این لحظه بود که آینده وارد ذهنیت خودآگاه فرد شد و چون غایت گرائی معطوف به آینده است، پس مدیریت اسلامی معطوف به آینده است و برآن است که حیات جمعی و تمامیت دار بشر را سر و سامان بخشد.
  9- حال وقتی که از نظر تاریخی – معرفت شناختی به ادیان ابراهیمی و در رأس آن اسلام نظر می افکنیم که مدیریت اسلامی را بر مبنای مفروضات و بنیانهای وحیانی آن می خواهیم بنا کنیم  باید عنوان کرد که  به محض این که انسان حس می کند که فراتر از خودش باید ارتباط برقرار کند، مدیریت اسلامی شروع می شود. لیکن این فراتر از خود یک فضای مبهمی را در بر می گیرد. اسلام در تمامیت خام خود غیر از آن اجمالیاتی که به وسیله ائمه اطهار(ع) و پیامبر اکرم (ص) به ما رسیده هنوز به اندازه تفصیل نیافته است تا ابهامات این فراتر رفتن از خود را به ما بیاموزد. هنوزما نتوانسته ایم ادیان ابراهیمی را در شکل متبلور آن وارد آن فضاهای گنگ فراتر رفتن از خود بنمائیم و آن جا را روشن کنیم تا مدیریت اسلامی دریک ساختار مدل علمی (علت و معلولی) وارد کارزار وهدایت امور بشر شود. این، مشکل معرفت شناختی ما در ارتباط با بنیان های اسلامی است والا ذات دین اسلام نه تنها دارای چنین کفایت هائی است بلکه تعهد تامین سعادت دنیا و آخرت بشر را در بردارد.
  10- یک اصل لایتغیّر که باید در طراحی مدیریت اسلامی در نظر گرفته شود این است که هر زوجیتی که ما در عالم فکر و اندیشه (استعاره، تشبیه و ترکیبات زوجیتی و غیره) همچون مدیریت اسلامی، عینیت – ذهنیت، فیزیک – متافیزیک، شکل و معنی و یا... می سازیم، همگی در ذیل زوجیت خالق – مخلوق تعریف و معنا می شود . نوع رابطه ای که خالق با مخلوقاتش با توجه به نگاه ها و چشم اندازهای وحیانی – کلامی – فلسفی برقرار می کند که در حقیقت همان کیفیت رابطه ای است که خداوند با مخلوقاتش برقرار می کند، به عنوان طرح کلی و به اصطلاح متا- متا تئوری (Meta-Meta-theory) مدیریت اسلامی باید قرار گیرد. اگر در این گفتگو بتوانیم اجمالی از کیفیت رابطه بین خالق و مخلوق را بیان کنیم، می تواند کیفیت معرفت شناختی آن به عنوان زیر ساخت بنیادی کلیه تئوری سازی ها در حوزه مدیریت اسلامی قرار گیرد.
  11- با توجه به آن چه که در نهج البلاغه در مورد رابطه بین خالق و مخلوق (اعم از انسان و حیوان و جماد و کائناتی که بشر می شناسد یا نمی شناسد) از جانب امام علی علیه السلام  عنوان شده، می تواند بنیادی ترین مفهوم نظریه پردازی در حوزه مدیریت اسلامی قرار گیرد. ایشان در خصوص چگونگی رابطه خالق و مخلوق عنوان می فرمایند که داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج فی الاشیاء لابالمباینه (خداوند داخل همه اشیاء و خلقت هستند ولی نه به حالت امتزاج ولی خارج آن ها هستند نه به حالت تباین و مباینت). این کیفیت رابطه بین خالق و مخلوق که از امهات حقایق و نوامیس عالم است که فیزیک و متافیزیک و عینیت و ذهنیت را و دین و علم را به هم می دوزد زیر ساخت مفهومی کلیه تحقیقات در حوزه های مختلف علوم انسانی و تجربی را می تواند تغذیه کند. درک این رابطه هم به صورت تاملی – قیاسی و هم به صورت استفرائی، در تطور تکامل روحانی بشر باید صورت گیرد ولی در عین حال  به طور اجمالی درکی که از این عبارت به عمل می آوریم این است که مسائل پیچیده نیازمند به کل نگری و جزء نگری توامان در شناخت و طراحی راه حل های مواجه ی با آن ها است. این اولیه ترین هسته مدیریت اسلامی می تواند تلقی شود.  و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته..............................

 

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله حج پژوهی

دانلود مقاله حج پژوهی

........................................

مولف/مترجم: دکتر حسن عابد جعفری
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی مدیریت اسلامی، شماره دوم، زمستان 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
مقدمه: قرآن کریم کسانی را که به خانه خدا دعوت کرده و میهمان خودش قلمداد کرده آب و جارو کننده خانه کعبه را حضرت ابراهیم علیه السلام قلمداد کرده و این باعث شرمندگی کسانی است که به حج مشرف می‌شوند، کسی که خانه خدا را تطهیر کرده، آماده کرده، تنظیف کرده برای اینکه این ها بتوانند از آن خانه بهره برداری کنند، حضرت ابراهیم علیه‌السلام است. در این خانه، جای اعمالی که حاجی‌ها انجام می‌دهند جای پای حضرت ابراهیم علیه‌السلام و خانواده ایشان همه جا هست. یعنی از حجر اسماعیل بگیرید تا آب زم‌زم تا جایی که خود خانه کعبه است که برافراشتن خانه کعبه را، تمیز کردن خانه کعبه را از بت‌ها، محل قدم حضرت ابراهیم علیه‌السلام است و خود حضرت اسماعیل علیه‌السلام؛ و همین طور محلی که به سمت آن نماز می‌خوانند و بین آن و خانه کعبه طواف می‌کنند باز مقام حضرت ابراهیم علیه‌السلام است.

اگر بخواهیم بشماریم تقریباً تمام مواردی که آنجا مربوط به برگزاری مراسم حج می‌شود به نوعی حضرت ابراهیم علیه‌السلام و اعضای خانواده ایشان سهیم و دخیل بوده‌اند، و در واقع سنتی که ایشان در پایان بنای خانه کعبه از خدا درخواست کرده‌اند که خدایا به ما چگونگی برگزاری مناسک حج را نشان بده و خداوند نشان داد و این ها عمل کرده‌اند. آن سنت در طول تاریخ جاری شده و هرکس از آن به بعد به طواف خانه کعبه می‌رود برای انجام مناسک، همان مناسکی را انجام می‌دهند که حضرت ابراهیم علیه‌السلام انجام داد. البته این که عرض کردم باعث شرمندگی است بیشتر به خاطر اینکه برای همین ماموریتی که به عهده حضرت ابراهیم علیه‌السلام گذاشته شده، بزرگترین امتحان‌ها است و آزمون‌های بسیار سنگین از ایشان به عمل آمده .
پاک‌ترین خانه در طول تاریخ و اولین خانه‌ای که برای مردم بنیان گذاشته شده را پاک‌ترین و ناب‌ترین انسان‌ها از جهت اعتقاد، یعنی اعتقاد به وحدانیت الهی و عملاً پس دادن آزمون معتقد بودن به وحدانیت و به تعبیر قرآن بالا آوردن، از بت پرستی و شرک تطهیر کرده‌اند و آماده کردن برای کسانی که از دور و نزدیک برای طواف خانه خدا میان و خانه خدا را طواف می‌کنند. این مراسمی که به عنوان مناسک در آیات به آن اشاره شده در یک محدوده‌ای انجام می‌شود که این محدوده یک سر آن به شهر مدینه بر می‌گردد و یک سر آن به مکه بر می‌گردد و به شکل لوزی است تحت عنوان محوطه حرم و اینجا حرم الهی است. به این تعبیر که غیر مسلمین به این محدوده ی حرم اجازه ورود ندارند و طبیعتاً از این جا هم راه‌های مختلف به کشورهای مختلفی که اطراف هستند، کشیده می‌شود. هر فردی که در این محوطه می‌خواهد وارد شود باید محرم شود، یعنی به لباس ویژه؛ به گفتار ویژه و به آداب ویژه مجهز بشود که بتواند وارد حرم بشود. جالب این است که از آن ها به عنوان میهمانان الهی یاد شده و از این ها تحت عنوان "ظیوف الرحمن" یاد می‌شود. میهمان هستند از این جهت که به خانه خدا دعوت شده‌اند و زیارت مدینه و حرم رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بقیع مزار چهار امام معصوم؛ اصحاب پیامبر صلوات الله علیه؛ فرزند پیامبر و عمه‌های پیامبر و همسران پیامبر؛ همسر علی‌ابن ابی طالب؛ مادر حضرت ابوالفضل ام‌البنین و مشاهد متعددی که غیر از طواف برای زیارت نیز وجود دارد. در همین قسمت حجر اسماعیل است که داخل حجر گفته می‌شود که چندین پیامبر مدفون هستند و مفصل موارد مختلف است.
ظیوف الرحمن که وارد می‌شوند به تعبیری دعوت شده‌اند برای این میهمانی و اولین لفظی که در موقع محرم شدن بیان می‌کنند، لفظ "لبیک" است. لبیک یعنی خداوندا دعوت تو را اجابت کردیم، آمدیم، یعنی دعوتی صورت گرفته و خداوند جزء اذکاری که در موقع محرم شدن واجب است که به زبان بیاورند لفظ لبیک است. لبیک یعنی اجابت کردیم دعوت تو را برای وارد شدن به این سرزمین؛ و بعد ادامه مناسک که طواف خانه کعبه است؛ و بعد سعی صفا و مروه است و بلافاصله بعد از هر طوافی نماز است؛ بعد هم تقصیر و بعد هم اعمال دیگر.
هر کس که وارد این مجموعه می‌شود و وارد خانه خدا می‌شود وارد حرم الهی شده است. مانند دو رکعت نمازی که ما معمولاً در مساجد وقتی وارد می‌شویم به عنوان نماز تهیت اقامه می‌کنیم؛ یک عمره مفرده اطراف حرم برگزار می‌کنند، یعنی هفت دور طواف می‌کنند و بعد دو رکعت نماز به جا می‌آورد، جمعیتی که با این وضعیت هر کس هر وقت وارد می‌شود این اعمال را انجام می‌دهد.همه افراد در این محوطه مستقر می‌شوند و مثل آبی که پشت سد جمع بشود می‌مانند؛ همینطور تلاطم می‌کند هر لحظه هم زیادتر می‌شود تا وقتی که مکه حدود دو میلیون جمعیت را در خود جا می دهد. یعنی تقریباً دیگر جایی نیست و ترافیک اطراف حرم تقریباً بسته می‌شود و امکان عبور و مرور با وسایط نقلیه امکان پذیر نیست و غیر ممکن می‌شود. زائران باید پیاده رفت و آمد کنند و همه آماده می‌شوند برای مراسم بزرگی که می خواهد اتفاق بیفتد. حضرت ابراهیم علیه‌السلام می‌فرماید  "ربنا ارنا مناسکنا" پروردگارا بعد از همه آن مشکلات و آزمون ها و برقراری پایه‌های خانه کعبه؛ به ما نشان بده مناسکی را که باید برقرار کنیم.
این مناسک همان مناسکی است که از آن سال به بعد مرتب ادامه پیدا کرده و هر سال افراد عین آن مراسم را اجرا کرده‌اند. این مناسکی که باید اجرا بشود همه موعد دارد، یعنی بدون استثنا زمان بندی تکلیفی دارد که هیچ کس خارج از آن تکلیف نمی‌تواند عمل کند. مثلاً کسی نمی‌تواند بگوید تا خلوت‌تر است من جلوتر بروم و مناسک را انجام بدهم. بایستی همه بایستند تا همه ی حاجیان بیایند و همه با هم مناسک را انجام بدهند. شلوغی بیش از دو و نیم میلیون جمعیت برای این است که این توقف باید صورت بگیرد تا زمان انجام تک تک مناسک برسد. هر کدام هم وقت خودش را دارد. وقت یکی تا اذان صبح است، یکی تا ظهر است، یکی تا غروب آفتاب است، یکی تا طلوع آفتاب است، هر کدام سر جای خودش قانون‌مندی خاص خودش را دارد و برای انجام این مناسک هم راه‌کارهای مناسب و اوراد و اذکار و انجام اعمالی را پیش بینی کرده‌اند. اگر کسی هم از این مناسک و از شکلی که گفته شده بخواهد عبور کند و از خط قرمز بگذرد پشت سر او یک کفاراتی گذاشته شده که این کفارات را حتماً بایستی بپردازد، از طعام به یک مسکین دادن شروع می‌شود تا قربانی شتر و... ادامه پیدا می‌کند؛ یا شصت روز روزه یا کفارات دیگر. 
 نکته جالب دیگر اینکه مجموعه انسان‌هایی که در حج جمع می‌شوند؛ امن‌ترین جمعیتی است که نه در این تعداد؛ بلکه در یک دهم و یا یک صدم این تعداد نمی‌توانند دور هم جمع بشوند، در حرم امن الهی می باشند و آن جا همه در امنیت هستند وقتی افراد همه محرم می‌شوند حتی به یک پشه هم نمی‌توانند بی احترامی کنند. بی احترامی در این حد که اگر پشه ای هم نشست روی فردی؛ بایستی صبر کند تا خودش بلند شود و برود. خاشاکی که اطراف ما است از جمله برگ ها، گیاهان و بوته های زیر پای ما همه در امنیت به سر می‌برند، یعنی در لباس احرام هیچ کس حق ندارد به هیچ موجود زنده ای بی احترامی کند. یعنی سلم و صلح و هم زیستی به اصطلاح امروز مسالمت آمیز در اوج  خودش در این سرزمین امن برقرار است و همه بایستی این کار را بکنند. یعنی این طور نیست که یک نفر دسته اول باشد و دیگری دسته دوم و آخری سیاهی لشکر. همه داخل این نمایشی که بایستی اجرا شود نقش اول هستند و نقش دوم اصلاً نداریم.
بنابراین امنیت به این معنی که همه چیز از دست انسان هایی که آن جا حضور دارند در امان است و حتی برای بدن خودشان هیچ صدمه‌ای مجاز نیست(مثلاً نمی شود از سر و صورت خود مو کند). بنده یک مثالی بزنم، شاید کمی به شوخی بماند، ولی واقعیتی است که اتفاق افتاد. چند سال پیش چند نفر از حاجیان زیر چادر در منا نشسته بودند؛ یکی از آنها کمی لم داده بود. فردی با لباس احرام به تندی به اوگفت: بلند شو این چه طرز نشستن است؛ چرا دراز کشیدی! حاج آقای خوشبخت آن جا نشسته بودند و به فرد نصیحت کننده گفتند: خوب یک گوسفند، آن فرد گفت من که چیزی نگفتم، فقط گفتم چرا اینجا دراز کشیدی، گفتند دو تا گوسفند، همین‌طور که او می‌خواست بگوید این حرفی نبوده، اهانتی نبوده و چیزی نبوده ایشان شماره می‌کرد. نتیجه اینکه در آنجا بالاتر از گل نمی شود به یکدیگر گفت و همه چیز در امنیت است.
اینکه این جمعیت چگونه در امنیت به سر می‌برند و خدا زمینه ایجاد امنیت را چگونه برقرار می‌کند این به نظرم جزو مطالعاتی است که هنوز باید انجام شود. تا کنون کسی روی این شیوه امنیت کار نکرده، ما معمولاً وقتی می‌گوییم امنیت؛ پلیس و ارتش و افزودن نیروی امنیتی به ذهنمان می‌آید؛ در حالی که در اسلام تنها اینگونه نیست. یعنی امنیت از برون به درون نیست بلکه امنیت از درون به برون است. یعنی همه احساس می‌کنند نسبت به دیگری وظیفه دارند؛ در حالی که  شما برگ یک درخت را مجاز نیستید که بکنید، خار زیر پایتان را مواظب باشید، مورچه را حق ندارید لگد بکنید و این یک تمرینی است برای انسان‌ها که بدانند در این عالم چگونه می‌شود هم زیستی مسالمت آمیز نه فقط با انسان های دیگر، بلکه با همه هستی داشت.
در پاریس وقتی که ما خدمت حضرت امام خمینی(ره) بودیم، وقت نماز شد، حضرت امام(ره) تشریف بردند و اقامه بستند و نماز را زیر چادری داشتند شروع می کردند که یکی از برادران  با عجله آمد تا به امام برسد، یک دانه از این برگ های شمشاد را کند که به عنوان مهر استفاده کند، حضرت امام(ره) یک نگاهی به او کردند و فرمودند از برگ‌های افتاده استفاده بکنید و برگ سبز درخت را نکنید. بنده هم تا حج نرفته بودم نمی‌فهمیدم که این تعلیم از کجا ایجاد شده است.
آنجا فهمیدم که چطور به انسان می‌آموزند که شما در تمام طول زندگی با مجموعه هستی باید در سلم، امنیت و سازش زندگی کنید؛ بدون این که به آن ها آزار برسانیی. بعد این مفهوم حدیث برایم روشن شد که می‌فرمودند: "وقتی شما شاخه یک درخت را می‌شکنید مثل این است که بال یک فرشته‌ای را می‌کنید و مجروح می‌کنید." کاملاً این ها با هم سازگار است؛ یعنی این آموزش‌ها برای این است که ما در زندگی خودمان هم بتوانیم این‌ها را جاری کنیم که در کنار هم بتوانیم امن زیست کنیم.
در ادامه مناسک به طریق خودش باید انجام بشود و لباس ویژه ای هم دارد. جمعیت از اینجا در یک فرایند مشخص حرکت می‌کند از انجام مناسک که این فرایند انجام حج است. از ابتدا وارد می‌شوند؛ طواف می‌کنند، نماز می‌خوانند، بعد از محرم شدن آماده می‌شوند برای حرکت بعدی. حرکت بعدی حرکت به سوی صحرای منا و عرفات و مشعر است که اصل برقراری حج در آنجا صورت می‌گیرد. بعد به سرزمین منا می روند که در روز دهم و روز عید قربان است و مناسک خاص خودش را دارد و روز یازدهم بازهم بیتوته در منا صورت می‌گیرد و شب نهم به دهم عرفات است. بین این دو روز و در یک مقطع مشخص از صحرای مشعر عبور می‌کند و در صحرای مشعر یک توقف کوتاهی دارند که به آن وقوف می‌گویند. (توقف های کوتاه را وقوف و طولانی را "شب ماندن" یا بیتوته می‌گویند) بعد در روزهای ده و یازده و دوازده تا ظهر در منا حضور دارند. اذان ظهر را که گفتند همه بایستی منا را ترک کنند و طلوع آفتاب صبح که می‌آید همه بایستی مشعر را ترک بکنند و غروب عرفات که می‌رسد همه بایستی عرفات را ترک بکنند، یعنی با اوقات صبح طلوع آن، ظهر و غروب آفتاب؛ کاملاً با این ها تنظیم شده است.
مجموعه این اعمال و هر کس اینجا هست؛ یعنی دو و نیم میلیون نفر جمعیت با هم حرکت می کنند و به پیش می روند. اینجا که تمام شد برمی‌گردند به مکه و در مکه ادامه اعمالشان را که دوباره یک طواف و یک نماز و سعی صفا و مروه و دوباره طواف و یک نماز تمام می‌شود و افراد، حاجی می‌شوند و اعمال تمام می‌شود.
این فرایند از جهت مدیریتی بسیار مهم است. یعنی روی این فرایند است که مدیریت باید صورت بگیرد. به عبارت دیگر فرایند تکلیفی است و ما نمی‌توانیم فرایند را تغییر بدهیم. بنابراین هر مدیریتی که می‌خواهد درحج صورت بگیرد روی فرایند تکلیفی است که همه باید با هم انجام بدهند. البته یک جاهایی استثناهایی هم برای افراد خاصی وجود دارد. مثلاً وقوف شب در مشعر برای کسانی که ضعیف و پیر هستند اجازه دارند به صورت اضطراری از اینجا عبور کنند و بروند منا مستقر بشوند؛ ولی بقیه این اجازه را ندارند. یعنی عامه باید عین این مناسک را انجام بدهند.
بنابراین در حوزه مدیریت اولین چیزی که نظر انسان را جلب می‌کند فرایند اعمالی است که به صورت تکلیفی از ابتدا تا انتها ترسیم و تکلیف شده و عین آن بایستی صورت گیرد. هر مدیریتی که بخواهد انجام بشود باید با توجه به این فرایند صورت بگیرد و نقض این فرایند را نمی‌تواند انجام بدهد. یعنی مثل کارخانه نیست که حالا ما بگوییم که ما این فرایند را چه کار کنیم که بشود آن را پس و پیش کنیم.
نکته بعدی این است که برای رفتن به این سرزمین و آماده انجام کار شدن؛ تبعه هر کشوری تا از کشور خودشان که کشور مبدا باشد؛ حرکت می‌کنند و تا برسند به سرزمین عربستان (حالا به مدینه یا به جده و از جده به شهر مکه و بالعکس)، اولین فعالیتی که اتفاق می‌افتد حمل و نقل هوایی است. مثلاً در مورد ایران؛ یکصد هزار حاجی باید از مبدا؛ یعنی هفده مرکز استان ما به جمعیت‌های مختلف توسط وسایل هوایی (در حقیقت دو وسیله؛ یکی ایران ایر، یکی هم صعودی ایر لاین) منتقل شوند به این مناطق. اولین نقطه این مدیریت، مدیریت این حمل و نقل هوایی است که این چطور صورت می‌گیرد. قبل از این، تشکیل خود کاروان‌ها است؛ زیرا شکل کار ما این طوری است که در قالب کاروان به حج می‌رویم. برخی کشورها این طور نیستند. آنها مثل مشهد رفتن ما خودشان دسته جمعی یا خانوادگی و هر طور که دوست دارند راه می‌افتند و عظیمت می‌کنند و حج آن ها دولتی نیست. مثلاً در هندوستان دولت اسلامی نیست که کار آنها را تکفل کند. تعدادی مسلمین دور هم جمع می‌شوند و از هندوستان با کشتی و یا با هواپیما به سمت این سرزمین عزیمت می‌کنند. بنابراین تشکل کاروانی به این معنا که در ایران است ندارند. ما تشکل کاروانی داریم؛ یعنی هر 100 تا 200 نفر در قالب یک کاروان عازم حج می شوند. این کاروان سطح اول و عملیاتی مدیریت حج است، این اولین سطح از جهت عملیاتی که ساختار ویژه دارد، مدیریت خاص دارد.
به تعبیر مدیریتی هر کاروان یک مدیر عامل دارد و یک هیئت مدیره. مدیر عامل آن مدیر کاروان است و هیات مدیره آن روحانی به همراه همکاران ایشان، این همکاران اگر جمعیت مرد کاروان زیاد باشد یک معین دارد که بتواند کمک کند اعمال را انجام بدهد. اگر جمعیت زن کاروان زیاد باشد یک معینه دارد، یعنی یکی از خواهرانی که مسلط به بحث‌های فقهی مربوط به حج کمک کار ایشان می‌شود. همچنین جزء هیات مدیره پزشک کاروان است. در سیستم کاروان های ما یک اتفاق جالب وجود دارد که تقریباً در هیچ کشور دیگری وجود ندارد. هر یک از کاروان های ما صرف نظر از اینکه چند نفر باشند یک پزشک همراه دارد. یعنی مثلاً امسال اگر فرض کنیم که نزدیک به ششصد کاروان داشتیم، ششصد پزشک هم داشتیم، و همینطور ششصد مدیر و ششصد روحانی.
در همین ارتباط حدیثی داریم که برای اداره جمع، شما به سه چیز لازم دارید: فقیه پرهیزکار، طبیب مورد اعتماد و امیر مطاع. این سه رکن در کاروان‌های ما وجود دارد؛ هم مدیر وجود دارد که حالا او هم معاون و دستیار دارد و او را در این مجموعه کمک می‌کنند، و هم پزشک و روحانی وجود دارد. این ها حکم هیات مدیره کاروان را دارند. ولی عامل اجرایی و کسی که تصمیم را اجرا می‌کند؛ مدیر کاروان است. این پایین‌ترین سطح یعنی سطح یک و عملیاتی مدیریت حج است که در کشور ما اینطور است و در کشورهای دیگر متفاوت است. تفاوت کشور ما با کشورهای دیگر را بنده اشاره می‌کنم، متاسفانه در حوزه حج تطبیقی به این معنی که ما حج خودمان را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم تا کنون مطالعات جدی صورت نگرفته است. باید مطالعه شود که ما چه مزایا و معایبی داریم و آن ها چه مزایا و معایبی دارند؛ و به اصطلاح مدیریتی بتوانیم از مزایای آن ها الگوبرداری (Benchmarking) کنیم.
البته بنده از حج تطبیقی را در حوزه علوم انسانی عرض می‌کنم نه حوزه فقه مقارن و فقه تطبیقی؛ در آنجا کار زیاد شده است. مثلاً حضرت آیت الله مکارم شیرازی به عنوان یک مرجع تقلید شخصاً در حج شرکت می‌کنند و در بعثه خودشان به سوالات پاسخ می‌دهند و همراه دیگران می‌روند برای اعمال حج؛ لذا مشکلات حج را ادراک می‌کند و برآن اساس فتوا می‌دهد. بنابراین ممکن است فتوای امسال ایشان بر حسب تغییراتی که در حج اتفاق افتاده با فتوای سال گذشته ایشان متفاوت باشد؛ یعنی کاملاً میدانی برخورد می‌کنند. ولی دانشگاه برخلاف حوزه تکلیف خودش را به حج ادا نکرده و دِین خودش را نسبت به حج پرداخت نکرده است.
پس این سطح یک مدیریت در حج که کاملاً مدیریت عملیاتی است همه آنچه که در حج می‌خواهد تصمیم گیری شده، سیاست گذاری شده، هر عنوانی رده‌های مدیریتی  انجام شده تحقق و تجلی عینی آن در کاروان صورت می‌گیرد و اگر در کاروان انجام نشود انگار که تصمیم گرفته نشده بنابراین تجلی کار مدیریت در کاروان است زائر آنچه را که در کاروان احساس می‌کند به عنوان مدیریت حج می‌شناسد نه فراتر از آن چون با کس دیگری ارتباط ندارد و ارتباط مدیریتی او مستقیم با اعضای این هیات است.
سطح دوم مدیریت این است که این مجموعه کاروان‌ها را (مثلاً امسال ششصد کاروان داشتیم) چه کسی اداره کند؟ و چه کسی رسیدگی کند؟ یک سر آن بر می‌گردد به اداره روحانی، یک سر آن برمی گردد به اداره پزشک، یک سر آن بر می‌گردد به اداره مدیر.آنچه که به مدیر بر می‌گردد عمدتاً سازمان حج و زیارت مسوول رسیدگی به آن است و در مقابل اعمال مدیر پاسخ گو است. از حمل و نقل اولیه گرفته تا حمل و نقل زمینی در عربستان، حمل و نقل درون شهری و وقتی که می‌خواهند از محل اسکان خود به حرم مشرف شوند و برگردند؛ تا بحث مربوط به اسکان افراد در هتل‌ها. نقش مدیریت هتل (مدیریت هتل داری) در اینجا مفقود است؛ یعنی اصلاً نقشی از این مدیریت هتل داری را نمی‌بینیم؛ در حالی که برای خودش یک رشته و یک علم است و روی آن کار صورت گرفته است. همچنین بحث‌های دیگری مثل بحث‌های پزشکی که سلامت مجموعه باید باشد و بحث‌های دیگری مثل تغذیه و تدارکاتی که باید برای این‌ها صورت گیرد و هرچه که در این زمینه به عنوان مجموعه خدماتی است که به زائران درون کاروان باید انجام شود.
مدیر عامل و دستیارانش تحت نظارت سازمان حج و زیارت می باشند. رده دومی که اینجا بالای سر کاروان ( مدیر عملیاتی) حضور دارد و کار انجام می‌دهد برای عبور از این فرآیند؛ رده دوم سازمان حج و زیارت حج و زیارت است. سازمان حج و زیارت برای انجام این کار  دو ستاد تشکیل داده است؛ یک ستاد در مکه و یک ستاد در مدینه. به این خدماتی که باید اینجا ارائه شود و به تعداد این افراد در این ستاد‌ها عضو دارند؛ بنابراین هرکس مسوول یک کاری است. حالا شما به این بحث؛ مخابرات را هم اضافه کنید؛ مسایل مربوط به وزارت خارجه را هم اضافه کنید و... تصور کنید اگر کسی در عربستان؛ دستگیر شود و یا اگر کسی تصادف کند و بخواهد دیه از طرف مقابل دریافت کند؛ یا هر کار دیگری؛ دوستان وزارت امور خارجه می‌آیند و کمک می‌کنند. این ترکیب، در واقع سطح دوم مدیریت است که در مکه و مدینه حضور دارند و یک سطح نازل‌تر آن هم در حد رسیدگی حمل و نقل هوایی در جده
سازمان حج و زیارت برای اداره دقیق تر کارها و خدمات مکه را به نه منطقه تقسیم کرده و نه زیر ستاد در مکه وجود دارد. سه منطقه هم در مدینه وجود دارد. بنابراین دوازده ستاد منطقه‌ای در این دو شهر مقدس وجود دارد. برای رسیدگی به زیر مجموعه مناطق (این ششصد کاروان) کاروان ها میان این دو ستاد تقسیم می‌شوند و زمانی که همه در مکه حضور دارند؛ همه کاروان ها می‌آیند و زیر مجموعه این 9 ستادی که به عنوان ستاد منطقه به شمار می آیند؛ قرار می گیرند و در این ستادها تعداد محدودی از افراد (مثلاً سه نفر)، هرکدام 2 یا 3 وظیفه را به عهده دارند و کار مشخصی را انجام می‌دهند. بنابراین این حوزه ی مدیریت در سطح دوم؛ ستادهایی هستند که در سطح منطقه و در سطح شهر کار را انجام می دهند.
این سطح میانی در واقع سیاست‌های کلان سازمان حج و زیارت را به صورت عملیاتی ترجمه می‌کند؛ که مدیریت عملیاتی یعنی کاروان باید آن ها را بفهمد و اجرا کند. همچنین نظارت می‌کند بر چگونگی عملکرد کاروان ها، گزارش تهیه می‌کند و گزارش را به سطح بالاتر می‌دهد.
سطح عالی یا کلان مدیریت در حج در واقع خود روسای سازمان حج و زیارت هستند که شامل رییس سازمان (که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است) و معاونان ایشان و نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی می باشد. این سطح سیاست گذاران اصلی حوزه خدمات این مجموعه هستند. در ایران این مجموعه زیر نظر وزارت ارشاد کار می‌کند و وزارت ارشاد و سایر وزارتخانه‌ها زیر نظر یک شورای کار می‌کنند به نام شورای عالی حج که رییس آن رییس جمهور است و اعضای آن هم سایر وزرا هستند؛ از جمله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیر آن هم رییس سازمان حج و زیارت است که برنامه تدوین می‌کند و دستور جلسه تهیه می‌کند و دعوت می‌کند، و اعضای جلسه در مورد مسایل حج و هماهنگی بین دستگاه‌های کشور مثل وزارت خارجه؛ وزارت راه و ترابری، وزارت بهداشت و درمان، وزارت بازرگانی، وزارت ارتباطات و فن‌آوری و سایر وزارتخانه‌ها با هم هماهنگی می‌کنند که این خدمات درست به زائران ارائه شود. بنابراین سطح سوم یا سطح سیاست گذاری یا تدوین استراتژی است که این سطح از مدیریت در این حوزه و حوزه‌های بالاتر آن تصمیم گیری می‌کند. شورای عالی حج چند بار در طول سال جلسه برگزار می‌کند و اصلی ترین مسایل آن جا بررسی می‌شود. 
بخش های دیگر مربوط به حوزه پزشکی است. قاعدتاً یک شاخه‌ای از وزارت بهداشت و درمان وارد می‌شود و این کار را انجام می‌دهد. امسال هلال احمر هم آمده بود و این کار را به عهده گرفته بود. در یک سطح پزشک کاروان است که کلیه معاینات زائران را از سه ماه قبل انجام می دهند و اطلاعات پزشکی و سوابق پزشکی آن‌ها جمع آوری می کنند و در طول سفر از زائران مراقبت پزشکی می کنند. یک سطح بالاتر از این کسی که پزشک را کنترل می‌کند باز یک ستاد مختصر پزشکی  است در قالب بیمارستان جمهوری اسلامی که این بیمارستان یک سطح خدمات بالاتر پزشکی که تخصصی هستند را انجام می دهند؛ مانند دندان‌پزشکی، اورتوپدی، زنان و... ارجاء خدماتی که خارج از توان پزشک کاروان باشد به این مرکز صورت می‌گیرد.
سطح سوم از این مجموعه، بیمارستان‌های تخصصی عربستان است که اگر از توان بیمارستان ما در مکه یا مدینه خارج بود ارجاع می‌شود به بیمارستان های عربستان؛ مثلاً اگر احتیاج به دیالیز باشد یا جراحی سنگین لازم داشته باشند، به عربستان معرفی می‌کنند، البته پول آن را قبلاً و در هنگام ورود گرفته‌اند. علاوه براین مجموعه، یک کار بیمه هم انجام می‌دهند که این بیمه حوادث، بیمه عمر و بیمه بار زائر است. از 48 ساعت قبل از عزیمت این بیمه انجام می‌شود تا دو هفته بعد از مراجعت که هر اتفاقی  بیفتد بابت هرکدام از این ها مبالغی در قرارداد بیمه تنظیم شده است که به زائران پرداخت می شود. این شکل از کار یعنی داشتن پزشک در تک تک کاروان‌ها، بیمارستان اختصاصی و ارجاع سطوح مختلف بیماری به عربستان و داشتن بیمه، تقریباً برای ایران منحصر به فرد است؛ یعنی کشور ما است که چنین وضعیتی دارد.
این مجموعه پزشکی جزء نکات مثبت کار ما حساب می‌شود و همین باعث می‌شود که زائرها بسیاری از بیماری‌ها را نگیرند. درست است که هر کس از حج بر می گردد یک نوع از بیماری را گرفته است، ولی این پیشگیری یک آستانه امنیت روانی را برای زائران به وجود می‌آورد که بدانند دکتر در همان جایی که آن‌ها هستند حضور دارد. این برنامه جزء نکات بسیار خوبی است که قابل انتقال به داخل کشور هم است، اگر بخواهیم تشبیه کنیم باید بگوییم چیزی شبیه به پزشک خانواده است.
بخش سوم مربوط به روحانی کاروان می باشد. این بخش در واقع متکفل مناسک و اعمال حجاج است و یک دفتری دارد که تمام مشخصات همه زائرین کاروان (شامل نام و عکس زائر، سن، مجتهدشان کیست، چند بار به حج مشرف شده اند و...) در آن نوشته شده است. همچنین اعمالی را که بایستی انجام بدهند را فهرست کرده اند و هر یک از اعمالی که انجام می‌شود، یک تیک می‌زنند که این اعمال انجام شده است. پایان کار فرض کنید اگر 150 نفر در کاروان باشند، یک جدولی وجود دارد که به تعداد اعمال این 150 نفر بایستی دانه به دانه علامت زده باشد. به کمک این معین و معینه، این سطح یک در واقع فعالیت‌های انجام مناسک است.
به این بخش اضافه کنید بخش مربوط به سیاسی را که مراسم برائت از مشرکین است. به علاوه فعالیت های فرهنگی، چه به صورت انفرادی و چه به صورت جمعی مانند دعای کمیل و توسل. اما شبیه دو بخش دیگر، این سطح عملیاتی نیز سطح ارتباط روحانیون با زائر است و زائر غیر از این دیگر ارتباطی را با روحانی نمی‌شناسد. اگر این روحانی، این پزشک، این مدیر، با زائر خوب رفتار کنند از نظر زائر حج خوب است، اما اگر این‌ها هر مشکلی را که ایجاد کنند یا داشته باشند یا نتوانند رفع کنند، از نظر زائر حج خوب نبوده است و مشکلات به وجود می‌آید.
روحانیون کاروان توسط یک رده بالاتر مدیریتی تحت عنوان رابطین روحانی کنترل می‌شوند. این رابطین از کاروان ها سرکشی می کنند و دفترچه روحانی ها را کنترل می کنند، از زائرها در مورد عملکرد روحانی ها سوال می‌کنند، بعد آنها یک دفترچه دارند که به روحانی نمره می‌دهند و روحانی را ارزیابی می‌کنند.
سطح بالاتر روحانیون (که این سطح مدیریتی شماره دو است) مسوول بعثه است و امیرالحاج می باشد که در حقیقت بایستی گفت خادم‌الحاج. معاونان امیرالحاج در حوزه‌های گوناگون فعالیت می کنند و کارهای فرهنگی، مناسک و سیاسی به عهده این مجموعه است. مناسک حاجیان، به علاوه مسایل سیاسی و به علاوه مسایل فرهنگی مستقیماً اجرای آن به عهده بعثه و نمایندگان آن در کاروان است. علاوه بر این‌ها نظارت بر کل حج نیز بر عهده بعثه می باشد.
سازمان حج و زیارت برای اینکه مسئولیت های خود را انجام دهد تنها در حوزه حج تمتع در حدود 300 میلیارد تومان گردش مالی دارد. یعنی پولی که زائران پرداخت می کنند. سیصد میلیارد تومان گردش مالی در سال، نظارت جدی می‌طلبد. حال اگر به این سیصد میلیارد تومان سه قلم دیگر مربوط به عمره، مربوط به عتبات(یعنی عراق) و مربوط به سوریه را اضافه کنیم یک رقمی معادل یک هزار و دویست میلیارد تومان گردش مالی سازمان حج و زیارت است. در کشور کمتر سازمانی است که چنین گردش مالی سالیانه‌ای داشته باشد و این حتماً نیاز به نظارت جدی دارد. این در حالی است که سازمان حج و زیارت برای پرداخت حقوق پرسنل خودش و دیگر هزینه‌های جاری رقمی که صرف می‌کند کمتر از یک میلیار تومان است(این دوتا رقم را با هم مقایسه کنید).
مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه به امیرالحاج که جانشین ایشان در حج هستند و عملاً نماینده ایشان در حج می باشند، چهارده وظیفه را ابلاغ کرده اند که یکی از آنها بحث نظارت و یکی هم بحث حسابرسی است. یعنی امیرالحاج باید این وجوهی که می‌آید در اختیار سازمان قرار می‌گیرد و گردش پیدا می‌کند باید کنترل و حسابرسی کنند. هر ساله چند نفر از برادرانی که شناخته شده و مورد اعتماد نظام هستند مثلاً امثال حاج‌آقای بوشهری تشریف آورده بودند (آقای عبدالرحمن بوشهری معاون بانک مرکزی است که سال‌ها رییس ارگان‌های مختلف حسابرسی کل کشور بوده است) و سال ماقبل آقای نادریان تشریف آورده بودند (ایشان رییس سازمان حسابرسی بوده‌اند) و این کار حسابرسی را عملاً نظارت می کنند و سیستم‌ها را می‌بینند و کلیه امور را کنترل می‌کنند. بنابراین بعثه یک وظیفه مناسک، یک وظیفه سیاسی و یک وظیفه فرهنگی به عنوان وظایف اجرایی دارد و یک وظیفه نظارت هم به عنوان نظارت بر مجموعه کار سازمان و عملیاتی که صورت می‌گیرد بر عهده مجموعه بعثه است که این کار را انجام می‌دهد.
این در مورد حجاج و زائرانی است که به ما مربوط می‌شود؛ یعنی حدوداً یکصد هزار نفر زائر در سال، و بقیه زائران تا دو و نیم میلیون نفر زائرین سایر کشورها هستند. یک بخشی از بعثه تحت عنوان امور بین‌الملل متکفل مابه‌التفاوت یکصدهزار نفر تا دو و نیم میلیون نفر است که با اینها ارتباط برقرار می‌کنند تا پیام انقلاب اسلامی را به آن‌ها برسانند، و نظرات آن‌ها را بگیرند تا از نظر جهان اسلام مطلع بشوند. اما امسال به دلیل تیرگی روابط سیاسی بین ما و عربستان وضع این بخش مناسب نبود و افراد مبلغ و هر کس از زائران را که با خارجی ها ارتباط می‌گرفتند، دستگیر و بازداشت می کردند و بلافاصله به پاهای ایشان غل و زنجیر می‌بندند و آن‌ها را زندانی می‌کنند. تا زمانی که وزارت امور خارجه و دوستان دیگر بیایند و جریان را بررسی کنند و دادگاه رای بدهد، چند روزی طول می ‌کشد و به قول قدیمی‌ها بایستی آب خنک بخورد و اهانت‌های آنها را تحمل نماید.
در حوزه مناسک هم به دلیل همان تیرگی روابط در بقیع و داخل حرم رسول الله(ص) خیلی سخت می‌گرفتند، یعنی اجازه نمی دادند حتی کتاب باز کنی و از روی کتاب به ائمه اطهار (ع) سلام بدهی و کتاب را می‌گرفتند، البته اگر کسی سریعاً کتاب را نمی‌بست و اگر کسی هم مقاومت می‌کرد یک شرطه خود او را می‌گرفتند و ایشان را  بازداشت و زندانی می کردند.
نکته جمع بندی اینکه برای مدیریت تمام این موارد در تمام سطوح و تمام این محورها (در حوزه روحانی، در حوزه پزشک و در حوزه مدیریت) نیاز به انجام کار پژوهشی زیادی وجود دارد و سیستم تقریباً در همه موارد به صورت سنتی عمل می‌کند. در این بخش ها از کارهای علمی دانشگاهی خبری نیست، نه در حوزه اجتماعی، نه در حوزه روان شناسی، نه علوم تربیتی، نه روابط بین‌المللی و نه به ویژه در حوزه مدیریت. حوزه علمیه به نسبت قابل قبولی دِین خودش را نسبت به مناسک و کارهایی که بایستی انجام بدهد عملی کرده، اما دانشگاه در این زمینه بسیار مدیون حج است و کار اساسی در این زمینه انجام نداده است. غیر از این چند پایان‌نامه محدود در مورد حج چیز دیگری خصوصاً در زمینه مدیریت سراغ نداریم. یک مقاله هم مربوط به خانم دکتر شمس السادات زاهدی است که پس از تشرف به حج راجع به نگاه سیستمی به مدیریت حج نوشتند و مورد توجه هم قرار نگرفت...................
بنابراین دانشگاه‌ها دِین خودشان را به حج ادا نکرده‌اند! رشته‌های علمی و مدیریت‌های پژوهشی وجود ندارند و سیستم حج ما اکنون به جز بخشی از زمینه ها مانند پزشکی (که نیروهای فرهیخته در آنجا هستند) باقی قسمت ها استاندارد نیرو حدود دیپلم است و کارهای پژوهشی وجود ندارد. در حقیقت ما دانشگاهیان این کارها را جزو مدیریت نمی دانیم، در حالی که مدیریت حج یکی از جلوه های عملی و کاربردی مدیریت اسلامی است که هیچکس در اسلامی بودن آن تردید ندارد.
و السلام علیکم و رحمة الله برکا ة................................

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله بررسی تأثیر به کار گیری الگوی مدیریت کارآفرینانه بر عملکرد اقتصادی سازمان های گردشگری مذهبی در تهران

دانلود مقاله بررسی تأثیر به کار گیری الگوی مدیریت کارآفرینانه بر عملکرد اقتصادی سازمان های گردشگری مذهبی در تهران

....................................................................................................................
مولف/مترجم: امیر حسین شفیعیان
موضوع: کارآفرینی / مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی های مدیریت اسلامی، شماره اول، پاییز 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
مقدمه:  در این جلسه الگوی مدیریت کارآفرینانه استیونسون با شش بعد آن معرفی می گردد که عبارتند از: گرایش راهبردی به فرصت، گرایش کار آفرینانه نسبت به منابع، ساختار کار آفرینانه، پاداش، گرایش به رشد و فرهنگ کارآفرینانه. پژوهشی که در این جلسه مورد بررسی قرار می گیرد، بررسی تاثیر این الگو بر عملکرد اقتصادی دفاتر و آژانس ها (سازمان های) گردشگری مذهبی است. در این تحقیق، 32 شاخص برای عملکرد اقتصادی کارآفرینانه این سازمان ها با توجه به متون علمی استخراج گردید که با توجه به جدید و قابلیت اندازه گیری در قالب 6 بعد دسته بندی شد. با توجه به اصلاح بومی که در مصاحبه با مدیران عامل سازمان ها به دست آمد و با به کارگیری تحلیل عاملی اکتشافی سازه های عملکرد اقتصادی و مدیریت کارآفرینانه به دست آمدند.


شهر تهران، به عنوان دامنه تحقیق، به 5 خوشه تقسیم گردید که خوشه مرکزی با توجه به ویژگی های تهران برای روش خوشه گیری چند مرحله ای انتخاب شد. با توجه به تمرکز 88% سازمان های مورد بررسی در خوشه مرکزی، تحقیق از اعتبار بیرونی زیادی برخوردار است. با ارسال پرسشنامه برای 88 سازمان و دریافت 66 پاسخ از نرم افزار LISREL برای بررسی تأثیر علّی مدیریت کارآفرینانه بر عملکرد اقتصادی سازمان ها استفاده شد. همچنین آمار توصیفی بسیار مطلوبی با نرم افزار SPSS تهیه گردید که در کنار اطلاعات کیفی ناشی از مصاحبه با مدیران، قابلیت تبیین مطلوبی ایجاد کرد. در میان 6 بعد مدیریت کارآفرینانه، ساختار مدیریت با کسب نمره از 10 کمترین درجه کارآفرینانه (و بیشترین درجه مدیریت اداری) را کسب کرد. این موضوع احتمالا بیش از هر عاملی به خاطر فضای حاکمیت و تصدی گری دولت بر فرایندهای اصلی حج و زیارت به عنوان مهم ترین سفرهای زیارتی سازماندهی شده در کشور است که امکان استفاده از ساختارهای کار آفرینانه مدیریت را مقدور نمی سازد. به ویژه تاکید سازمان حج و زیارت بر فرایندهای تعریف شده، کاهش شدیدی بر امکان نوآوری دفاتر ایجاد می کند.
سه بعد جدید سازه مدیریت کارآفرینانه و دو بعد جدید عملکرد اقتصادی کارآفرینانه که با تحلیل عاملی اکتشافی به دست آمدند، بر اساس منطق استیونسون و ابعاد تشکیل دهنده نام گذاری شدند. مدیریت کارآفرینانه با ابعادِ: انعطاف پذیری نسبت به فرصت ها، توانایی تأثیرگذاری بر محیط و ارزش افزا بودن منابع؛ و عملکرد اقتصادی با ابعادِ: ظرفیت اقتصادی و قابلیت سود آوری شناسایی شدند.  حدسی هم در مورد تاثیرگذاری ظرفیت اقتصادی بر قابلیت سودآوری زده شد که مورد تایید LISREL واقع شد.
در نهایت، مدلی به دست آمد که تأثیر مدیریت کار آفرینانه را با سه بعد بر عملکرد اقتصادی با دو بعد می سنجید. اما ضریب 0.09- که در مدل استاندارد LISREL به دست آمد حاکی از معتبر نبودن این ارتباط تاثیرگذاری بود و عملاً معلوم شد که مدیریت کار آفرینانه تأثیر  آن چنانی بر عملکرد اقتصادی سازمان ها ندارد.
تبیین این نتیجه عجیب، مستلزم بررسی فضای محیط کسب و کار گردشگری مذهبی بود. با توجه به این که شناسایی و به کارگیری فرصت، عامل اصلی در مدل استیونسون است، از پویایی صنعت در سطح تحلیل کلان به عنوان مهم ترین عامل بروز و رشد فرصت ها استفاده گردید. بدین ترتیب، مدلی به دست آمد که از یک سو محیط کلان کسب و کار را با دو مؤلفه زمینه و ساختار کسب وکار به شناسایی و بکارگیری فرصت مرتبط می کرد. زمینه کسب و کار از فرهنگ کسب و کار، فرهنگ مردم، زیرساخت‏ها، برنامه‏ها و فرصت‏های آن تشکیل می‏شد. ساختارهای کسب و کار هم متشکل از سازمان های گردشگری مذهبی، سازمان حج و زیارت و دفتر مرکزی کارگزاران (شمسا)، بعثه و بنیاد مستضعفان است که ویژگی‏های جمعیت‏شناختی این سازمان‏ها بسیار مؤثر و مهم است. از جانب دیگر دو راهکار برای شناسایی فرصت با توجه به محیط این کسب و کار مشخص شد: 1) سعی کنیم ارتباط های سازمانی را تقویت کنیم؛ چرا که هرکدام از دفاتر به صورت جدا جدا کار می کنند و 2) برای به کارگیری فرصت، فعالان را توانمند کنیم تا بتوانند از فرصت‏ها خیلی بهتر استفاده کنند.
در تحلیل این مدل باید ذکر کرد تابع بودن این دفاتر نسبت به سازمان حج و زیارت، با روحیه نوآوری در کارآفرینی مخالف است؛ بخش ناچیزی از زنجیره خدمت و ارزش‏افزوده حج و زیارت به دفاتر داده می‏شود که با اتکای بر این «حق الزّحمه» حتی امکان افزایش تعداد کارمندان به بیش از 2 نفر بیشتر مقدور نمی شود. سازمان های مورد بررسی با میانگین 4/8 سال سابقه کار، تنها دارای 66/2 نفر نیروی کار هستند. معیارهای تعیین سهمیه دفاتر ارتباط بسیار کمی با ارزشیابی عملکرد آن ها دارد و بیشتر مبتنی بر متراژ و نوع کاربری دفتر و سرمایه آن ها می باشد. بدین ترتیب، دفاتر انگیزه بسیار کمی برای بهبود کار خود دارند و بازگشت سرمایه با توجه به اجبار استفاده از دفاتر بالای 40 متر در تهران بسیار کم است.
دفاتر با توجه به روش اداری سازماندهی‏شده سازمان حج، اختیار کافی برای برنامه‏ریزی هم ندارند. این شرایط نشان می‏دهد به کارگیری نظریه استیونسون (که برای 25 سال نظریه برتر دانشکده مدیریت هاروارد در خصوص کارآفرینی است) در ایران، نیاز به بومی سازی نظریه و همچنین اصلاح محیط کسب و کار دارد. پژوهشگران دیگری هم به سنجش تاثیر اقتصادی این نظریه پرداختند که در آن ها، بعضی از عوامل تأیید گردید؛ برخی دیگر تأیید نشدو برخی در قالب ابعاد جدید و بومی مطرح گردیدند. در صنعت گردشگری مذهبی در ایران، اقتضاهای خاصی وجود دارد. عوامل خاصی مثل بحران، نقش بیشتری دارند. در شرایط بحرانی، مخاطره‏پذیری مدیران کاهش پیدا می‏کند و عملکرد کارآفرینانه کم می‏شود. بحث دسترسی به منابع و غلبه بر منابع نیز از نظر برخی محققان مهم مطرح شده است.
موضوع مهم در طرح الگوی بومی، هماهنگی با زمینه و ساختار صنعت در
سطح کلان است.
طرح الگوی جامع تر، نیازمند به بررسی تاثیر زمینه‏های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... جامعه مورد بررسی کل‏نگری است. به طور اتفاقی، این دو رهیافت نظریه پردازانه این پژوهش مشابه با مدل تحلیل عملکرد سازمان های تولیدی تحقیقی (سازمان مدیریت صنعتی، 1380) است.
همچنین در رویکرد اجرایی که عزم مسؤولان این صنعت را می طلبد، تغییر در محیط کسب و کار از مهم ترین نیازمندی های رشد و کارآفرینی در این صنعت است.
اما، متوسط عملکرد اقتصادی سازمان های کارآفرین که در مقیاس استیونسون نمره ای بالاتر از سطح اطمینان 95% داشتند، نشان دهنده عملکرد بالاتر از میانگین بود در حالی که شرکت های با عملکرد اقتصادی بالا، نمره متوسطی در مدیریت کارآفرینانه کسب کردند. این تحلیل، نشان‏دهنده تأثیر مثبت کارآفرینی بر عملکرد اقتصادی است؛ در حالی که شاخص‏های دیگری هم به جز مدیریت کارآفرینانه بر بهبود عملکرد اقتصادی مؤثر است. در واقع عملکرد کارآفرینانه نیاز به محیطی دارد که فرصت ها را ترویج کرده و سهولت کار افراد بیشتری را به کارآفرینی و رشد برانگیزاند.
در نهایت توصیه می شود در بررسی‏های آتی، تأثیر تجربه و آمادگی برای کارآفرینی نیز در مدل کارآفرینی بررسی گردد.

نقد و نظر:
*   تحلیل 1: روش مدیریتی مدیران دفاتر، کارآفرینانه نیست، از این رو بهتر بود به بررسی نوع دیگری از مدل های مدیریتی بر عملکرد آن ها پرداخته شود که با زمینه فعالیت آن ها سازگاری داشته باشد. تحقیق دیگری در زمینه حج نشان می‏داد که آنها عملاً در حد استاندارد تعریف مدیریت نیستند و در حد دستیاران خود سازمان حج هستند و یا همان کارگزاران و راهنمایان.
نکته دوم در نمونه‏گیری خوشه‏ای آن است که خوشه باید به طور تصادفی انتخاب شود در حالی‏که با انتخاب عامدانه خوشه مرکزی، نتایج آن قابل تعمیم نیست. نکته سوم اینکه شما در تحلیل عاملی که کردید نشان دادید که موضوع شما رد شد واین طبیعی است چون نمونه شما 66 تا بوده نمونه باید بالای 200 تا باشد، پس شما مدل استیونسون را تغییر دادید به یک مدل 3 تایی که به جای تحلیل عاملی آنرا اکتشافی کردید در حالی‏که آن یک مدل تأیید شده بود و شما نباید آن را تغییر می‏دادید. علاوه بر این شما ظاهر قضیه را نگاه کردید زیرا که در فعالیت های حج و زیارت، منافع پنهانی بسیاری وجود دارد که نمی‏تواند در قالب پرسش های ساده کشف گردد و لازم بود در مدل لحاظ گردد.
 *   تحلیل 2: با تفکیک سازمان‏هایی که نمره بالایی در مدیریت کارآفرینانه به دست آورده بودند، امکان بررسی تأثیر آن بر عملکرد اقتصادی مقدور می‏شد و تایید تاثیرگذاری آن، می توانست مبین تایید فرضیه باشد. لازم بود در شرایطی که زمینه تحقیق مبین شرایط کارآفرینانه ای نیست، روش تحقیق را عوض می‏کردید.
*   تحلیل 3: بنده متوجه شده‏ام که در ایران اصلاً تحقیقات تجربی معنا ندارد و محمل درستی برای آن وجود ندارد، تحقیق تجربی در غرب جواب می‏دهد چرا که دارای تاریخ 400 ساله علمی هستند. کل حرکت علم این بوده که در ادراکات انسانی بین پدیدارها و ذات آنها یک ارتباط به وجود بیاید تا در این فضا آنچه گفته می‏شود همان باشد که در ذهن است و همان باشد که در نیّت است؛ یعنی انطباقی بین آنچه که ظاهر می‏شود و آنچه که باطن است وجود داشته باشد. البته خیلی از فلاسفه هم این را رد می‏کنند ولی درعین حال در تمایل‏های اجتماعی وقتی که 3 عنصر وجود داشته باشد: 1) دموکراسی پارلمانی با تمام زیرساخت‏های فلسفی آن؛ 2) روش علمی برای این که ما صحت و عدم صحت موضوعی را بررسی کنیم؛ 3) اقتصاد بازار محور است با همان زیر ساخت های کارآفرینی. اگر تاریخی از اقتصاد بازار محور که بر اساس تحقیق پتانسیل‏های انسانی در مسیر تحولات هست وجود نداشته باشد اصلاً‌ کارآفرینی به بار نمی‏نشیند و مفهومش به وجود نمی‏آید. شما اگر تاریخ تحول‏های اقتصادی غرب را پی‏گیری کنید در دوران جنگ سرد که با بلوک شرق درگیری داشتند معلوم می شودکه هنوز مفهوم کارآفرینی وجود نداشته؛ بعداً به وجود می آید! چرا؟ برای اینکه وقتی غرب اشتغالش را از درگیری جنگ سرد رها می‏کند و به تدریج متوجه می‏شودکه اقتصاد بازار محور نمی‏تواند جواب مشکلات را بدهد و بعد شروع به مفهوم‏سازی می‏کند و یکی از این مفهوم‏های انسداد یافته همان Entrepreneurship هست که درایران مفهومش عوض شده است. در کارآفرینی فکر می کنند باید کار را بیافریند؛ بعد خوب ادواتش چیست؟ یعنی خود فرد باید ویژگی‏های خدایی داشته باشد و کار را بیافریند.
جهان مدرن، هم زمان جلو آمده‏ و توی این فضا یک شفافیتی به وجود آمده که مفهوم فلسفی است: انطباق بین پدیدارها و ذات است. در چنین جوامعی می‏شود چنین تحقیق‏های تجربی انجام داد و معنا دارد؛ ولی وقتی در جوامع شما نگاه می‏کنید و می‏بینید که خوب این فرد ضعیف است و اصلاً مدیر نیست حالا شما بیاید الگوهای مدیریتی را روی این پیاده کن و ببین که مدیریت می‏کند یا نه؟ اصلاً‌ قبل از تحقیق ما می‏فهمیم که این مدیر نیست پس آیا واقعاً‌ این مفاهیم ارزش دارند که چنین تحقیقات تجربی روی آن ها انجام شود؟ وقتی داده‏های تحقیق، قابل اتکا نیست آیا شما تحقیقات تجربی را مناسب می دانید؟ یعنی ما زحمت زیاد می‏کشیم ولی بهره کم می‏بریم!
*   تحلیل 4: آیا اهداف این دفاتر این هست که بهره اقتصادی داشته باشند؟ و حالا که مسئله ما گردش‏گری مذهبی است باید ببینیم که چیست؟ آیا ما می‏خواهیم فرهنگ دینی را توسعه دهیم؟ پس آیا کسانی که متولی این بحث می‏شوند باید نگاه اقتصادی داشته باشند یا دینی؟ پس اگر دینی باشد آیا مدل اقتصادی کارآفرینانه استیونسون مناسب برای آن است؟ پس ما آیا باید برویم به دنبال یک مدل   فرهنگی- مذهبی مناسب؟
*   پاسخ به برخی نقدها:
تحقیق انجام شده، دست کم در این زمینه بسیار منحصر به فرد است. متاسفانه بدلیل محدودیت زمانی فرصت برای تبیین کافی بسیاری از نقدها وجود ندارد.     دامنه گردشگری مذهبی، بسیار نوآورانه است؛ اگر الگوی مذهبی ما فقط سفرهای خارجی مکه و سوریه نباشد و اگر مثلاً سفر به کوه توام با گفتگو درباره خلقت خداوند باشد هم نوعی گردش گری مذهبی اتفاق افتاده است.
در کتاب مورد استفاده، گفته نشده که انتخاب خوشه باید تصادفی باشد؛ بلکه خوشه بر اساس منطقی خاص انتخاب می‏شود. نمونه 66 تایی با مشاوره یک متخصص آمار برای بررسی تاثیر 6 بعد استیونسون (که در تحلیل عاملی برای هر بعد نیاز به 10 نمونه هست) مورد استفاده قرار گرفت. از این لحاظ، 60 پاسخ برای تحلیل عاملی کافی بود و این با توجه به فرصت زمانی محدود برای تحقیق قابل قبول بود.
الگوی استیونسون در سوئد بین شرکت‏هایی با سابقه متوسط 47 سال که با دانشگاه در ارتباط بودند تایید شده است. در آلمان به شکل تغییریافته به تاثیر 0.25 با رشد رسید و در تحقیق مجدد در سوئد، برخی از ابعاد آن تأیید نشد. این نشان می دهد دستیابی به نظریه در زمینه کارآفرینی نیازمند به بررسی های بیشتری دارد که این تحقیق موفق به شناسایی برخی از آن ها گردید..................

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ویژگی ها و رویکردهای مدیریت در حج تمتع

دانلود مقاله ویژگی ها و رویکردهای مدیریت در حج تمتع

...............................................................................
مولف/مترجم: مهران طهماسبی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی مدیریت اسلامی، شماره دوم، زمستان 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
مقدمه:  محدوده ی بحث حاضر مربوط به مدیریت در هنگام حج می باشد لذا سازمان حج و زیارت و غیره را مورد بحث قرار نمی دهد. محدوده زمانی و مکانی تحقیق ایام حج می باشد. همچنین بحث حاضر از جنبه دینی و اسلامی دنبال نشده و صرفا ً‌از جنبه مدیریتی می باشد. این بحث در 3 محدوده ارائه خواهد شد و در نهایت، پاسخ به سئوال "از کجا باید شروع کرد؟" بیان خواهد شد.  همانطور که در نمودار شماره (1) آمده است، در حج باید این ویژگی های مدیریتی وجود داشته باشد: انعطاف،  مدیریت اخلاق، ریسک پذیری بسیار بالاست، به اثر بخشی باید توجه شود، در یک محیط بین المللی این مدیریت صورت می گیرد مدیریت توافقی وجود دارد، هم ما بین ایران و عربستان وهم ما بین دستگاه های مختلف در خصوص منابع انسانی بسیار پیچیدگی ها بالاست از تکنولوژی باید استفاده کرد که تا حدی ما آنجا از آن محروم هستیم.
 
نمودار شماره (1): ویژگی های مدیریت حج تمتع
در بحث حج چون زمان و مکان حاکم است کارها باید به صورت فرآیندی انجام شود کسب و کار به صورت معنوی به معنای واقعی وجود دارد به هر حال زائر می آید آنجا و با خدا معامله می کند از جهات مختلف با مدیرت بحران روبرو هستیم ارتباطات سطح وسیعی دارد اعم از سایر ملل، سایر مردم، سایر بعثه ها، رده ها ،سایر دستگاه های کاری که باید با آنها کارشود مدیریت ارزش و ارزش ها بسیار مهم است در کار مدیرت کنترل خودش را آنجا نشان می دهد توسط دستگاه میزبان و سازمان حج که آنجا حضور دارد مدیریت تیم و گروه به لحاظ آن که ما آنجا کاروان داریم و همچنین مبحث کلان و راهبردی هم باید باشد.
چیزهای دیگری هم آنجا  وجود دارد، مثلاً مدیریت تعارض مابین دستگاه جمهوری اسلامی و عربستان از جهت فرهنگی، آموزشی، حقوقی و سیاسی، امنیتی، رسانه ای، تقویمی، غذایی، مدیریتی و ولایتی را می شود نسبت به مدیریت در حج نگاه کرد. آنچه را که ما الان به آن باید خوب توجه کنیم مدیریت فرهنگی و آموزشی و سیاسی و امنیتی تا حدی و از خود زاویه مدیریتی هم تا حدی کار دنبال می شود. مباحث ولایتی هم به سبب حضور بعثه و نماینده رهبری تا حدی وجود دارد.
در خصوص ساختار سازمانی این مباحث به صورت ترکیبی است، یعنی هم بروکراسی حاکم است و هم تیم های تخصصی حضور فعال دارند و هم شبکه ای کار می شود. علت آن هم سلسله مراتب، شرح وظایف، غیر منعطف بودن و... است. ستادها و دفاتر دائمی، هم دفاتری هستند که در شهرستان ها  و استان ها و در خود مدینه و مکه و جده هم ما دفاتر نمایندگی داریم. از این جهت من عنوان این بحث را در اینجا "ارزیابی ترکیبی" انتخاب کرده ام.
 در خصوص منابع انسانی در حج حداقل 6 همکاری وجود دارد: بخش استخدام رسمی و دائم، برخی رسمی و موقت، مأموریتی رسمی در سایر دستگاه ها که به صورت دائم وجود دارند، مأموریتی نیمه وقت، همکارانی که جنبه پاره وقت دارند، همکارانی که فقط در ایام حج تمتع به سیستم وصل می شوند و تعدادی هم به صورت پروژه ای کار می کنند مانند انجمن های علمی. ولی در مجموع مباحث منابع انسانی به صورت غیر نظام مند کار می شود و خیلی زیر مجموعه دارد. درخصوص پراکندگی جغرافیایی بنا بر مواردی جنبه بین المللی دارد و عمدتاً در شهرستان ها و شهرهای ما و در نمایندگی ها مبحث حج در حال دنبال شدن است.
در خصوص ارزش ها: ارزش ها توسط مقام معظم رهبری هر ساله بیان می شود و تقویت شده و توسط نماینده ایشان هم به مقدار لازم پیگیری می شود، ولی در مجموع ما به صورت شفاف و روشن نمی توانیم ارزش را بین کسانی که کار می کنند و همکاری می کنند دریافت کنیم. نهایتاً بحث بومی نشدن این ارزش ها یکی  از مواردی است که ما با آن روبرو هستیم.
درخصوص اختیارات: درجه واگذاری اختیارات در سازمان حج و زیارت بسیار بالاست، ولی همین اختیارات به صورت غیر متعادل در مجموعه سازمان توزیع شده است.
 درخصوص سبک مدیریتی: ارزیابی که بنده داشتم سبک پدرسالارانه مایل به مشاوره ای ضعیف را درمدیریت حج به آن رسیدیم.
 درخصوص کنترل و نظارت: صرفاً در مرحله اجرا نظارت صورت می گیرد، اما چه از طرف مجموعه بعثه و چه از طرف خود سازمان حج و زیارت هنوز من به آن نرسیده ام که نظارت قبل و بعد از انجام کار وجود دارد.
 درخصوص ارتباطات: کشور دستگاه های مختلفی را می طلبد که ما با آن ها ارتباط کاری داشته باشیم و این ارتباط الان غیر فعال است. ما در مقابل کشور میزبان منفعلانه عمل می کنیم و تقریباً کشور میزبان تمامی مسائلش را می خواهد دیکته کندکه البته بعضی جاها ما در حال فعالیت هستیم. در داخل سازمان ارتباط ضعیف است و در ارتباط با سایر کشورها در حد رفع تکلیف، آن هم توسط مجموعه مدیریتی سازمان حج و زیارت انجام نمی شود و تنها توسط بعثه انجام می گردد.
 در خصوص تکنولوژی و فناوری: تکنولوژی و فناوری در مدیریت حج وجود دارد، ولی غیر کارا و ضعیف است و کارایی لازم را ندارد.
درخصوص مدیریت سخت افزار: اعم از ساختمان ماشین و وسایل و امکانات مورد استفاده نیز باید اشاره کرد که به صورت مناسب وجود ندارد .
درخصوص اثر بخشی: معمولا محاسبه نمی شود، یعنی سیستمی نداریم که آن را محاسبه کند و بگوید که نتیجه اثر بخشی حج تمتع امسال چه شد؟
 درخصوص فرهنگ سازمانی: غیر فراگیر است و در خود مجموعه مدیریتی درشهر مدینه حداقلی است. همچنین درخصوص رفتار سازمانی بسیاری از مطالب ذکر شده شفاف و روشن عمل نمی شود و مدیریت عملیاتی به صورت فرآیندی انجام می شود؛ ولی فرآیند آن کامل نیست. اثر بخشی مدیریت در محیط درونی سازمان حج و زیارت قابل قبول است ولی بر بیرون سازمان که اعم از داخل و خارج کشور است؛ ضعیف برآورد می شود.
با این توصیفات سوال اصلی این است که ما باید از کجا شروع کنیم تا اصلاحات و تغییرات لازم را داشته باشیم و به نقطه مطلوب برسیم؟ همچنین به صورت شفاف مطلوب حج تمتع چیست؟ چگونه می توانیم مطمئن شویم که به سمت مطلوب در حال حرکت هستیم؟ در حال حاضر وضع موجود در حج چگونه است و آیا این وضع مناسب است و نسبت این وضع موجود با وضع مطلوب چیست ؟ چون ما هنوز به صورت شفاف مطلوب حج را تعریف نکرده ایم و تنها وضع موجود را بررسی کردیم پس یک مقدار مشکل است که وضع مطلوب را درک کنیم.
میزان تغییرات و پیچیدگی در وضع موجود چقدر است؟ برنامه ریزی و اجرا در وضع موجود در چه سطحی از عملیاتی و یا راهبردی است؟
نمودار شماره (2) میزان پیچیدگی و میزان تغییرات محیط را نشان می دهد که بر همین اساس پاسخ این است که در وضع موجود اکثر برنامه ریزی و اجرا؛ عملیاتی می باشد و میزان پیچیدگی در مرحله چهارم بالا می رود و عناصر موجود هم شامل زائر، بعثه و کاروان به اضافه کشور میزبان می باشند؛ که زائر خدمات گیرنده است و ما بقی یا خدمات دهنده اند یا هم خدمات می دهند و هم هماهنگ کننده هستند.

 
نمودار شماره (2): میزان تغییرات و میزان پیچیدگی در وضع موجود

سوال دیگر این است که آیا وضع موجود حج؛ بیان کننده وضع مطلوب آن نیز خواهد بود و یا بدون توجه به وضع موجود؛ وضع مطلوب را بایستی ترسیم کنیم و در حال حاضر با داشته های فعلی به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم. پس از بررسی های انجام شده نهایتاً به این نتیجه می رسیم که علت این که ما در حج تمتع عقب هستیم و نتوانستیم وضع مطلوب را به صورت شفاف ترسیم کنیم؛ این است که هم مقصد معلوم نیست و هم مسیر و حتی کنترل هم یک کنترل راهبردی نیست و یک کنترل عملیاتی است. لذا پاسخ بنده این است که ما باید هم راهبردها و هم آرمان ها و ارزش ها را در حج تمتع به خوبی ترسیم کنیم؛ تا بتوانیم از این وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب حرکت نماییم.

 

 


نقد و بررسی:
دکتر عابد جعفری: در واقع این یک ارزیابی است با ابعاد مختلف از وضعیت موجود حج با وضعیت مطلوب آن. نکته ای که به نظر من باید روی آن کار شود این است که مدل یا الگوی نظری که این بحث بر مبنای آن عنوان شده است چیست؟ زیرا اگر مدل خاصی وجود نداشته باشد؛ ما اجزای گوناگون را نمی توانیم بگنجانیم و یا برداریم. مدل هم بدین معنی که اجزای این مجموعه یک تناسب و نسبت عقلانی با هم داشته باشند که در نظر اول مخاطب بپذیرد که این الگو، مدل منسجمی است. من خیلی تلاش کردم که این مدل را پیدا کنم؛ البته شبیه این مباحثی که ایراد کردند در بحث های مدیریت است؛ اما این مدل را نیافتم؛ لذا بایستی مدلی را که شما از آن استفاده کرده اید را معرفی کنید.
 پاسخ: ما 4 مبحث را به عنوان اصل قرار دادیم که عبارتند از: سازمان، رفتار سازمانی، رهبری در سازمان و توسعه. در واقع بر اساس این مدل که این چهار مبحث معمولاً ‌با یکدیگر که ارزیابی می شوند؛ می تواند وضع یک سازمان را نشان دهد. البته بنده بیشتر به دنبال طرح یک موضوع بودم تا یک مقاله پژوهشی یا یک تحقیق علمی.
آقای شفیعیان: بنده در گزارشی خواندم که برقراری ارتباط زائران ایرانی با زائران سایر کشورها ممنوع می باشد و در هر برنامه ای از جمله برائت از مشرکین که بتواند یک رابطه برابری و برادری را به وجود بیاورد ممنوع می باشد؛ آیا این نکته صحیح است؟ همچنین درمورد بحث بومی سازی ارزش ها سوال دارم و اینکه پیچیدگی چگونه تعریف می شود؟
پاسخ: بله در توافقات؛ کشور میزبان این موضوع را تحمیل کرده است. البته ارتباط بعثه با سایر زائرین را تا حدی اجازه داده اند. در مورد بومی سازی این نکته وجود دارد که اصل مطالبی که مقام معظم رهبری فرمودند بیگانه بود و همچنین در مورد اینکه این ارزش ها چطور باید پیاده شود؛ مدل یا فکری ارائه نشده بود. لذا باید اذعان نمود که در حج این ارزش ها بومی نشده بود. در خصوص بخش پیچیدگی همین که ما اینقدر مسائل مختلف مدیریتی داریم  در اینجا به نوعی سطح پیچیدگی را نشان می دهد اما ثبات یا عدم ثبات وسیله ای برای تشخیص پیچیدگی است و چون آنجا محیط ثبات نداشت پس پیچیده بوده است.
سوال: در مورد دوگانگی مدیریت در حج؛ چون یک مدیریت اداری توسط سازمان حج و زیارت داریم و یک مدیریت معنوی توسط بعثه وجود دارد. سوال اینجاست است که تعارضات و هماهنگی بین این دو چگونه است؟ و مرز بین این دو چیست؟
پاسخ: تقسیم کار در حج مشخص است. سرپرستی حجاج با نماینده مقام معظم رهبری است و از نظر اجرا نیز همه امور به طور کامل توسط سازمان حج و زیارت انجام نمی شود. برای نمونه در زمینه فرهنگی و آموزشی بین الملل به طور کامل توسط بعثه انجام می شود و مباحث پشتیبانی مانند تغذیه و حمل و نقل توسط سازمانحج و زیارت انجام می شود.
 دکتر مردمی: دربحث ساختار و سازمان دهی؛ صرف نظر از خود سازمان حج و زیارت، حج تمتع یک سازمان پروژه ای است که ما هر بحث مدیریتی را آن جا بررسی کنیم؛ می توانیم با در نظر گرفتن اهداف خاص این پروژه؛ آن پارامتر ها را پیدا کنیم. حالا اگر ما هدف آن را مشخص نکنیم قطعاً‌ نمی توانیم به مطلوب برسیم. لذا به نظر بنده آن هدف ها عبارتند از: انجام مناسب فرایض حج است و انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی.
دکتر رمضانی: واحد تحلیل های انجام شده در این تحقیق برای بنده مشخص نبود. این که آیا سازمان حج را می خواستید بررسی کنید یا بعثه و یا هردو؟ ابتدائاً بایستی برای کل فرایند حج یک مدل ترسیم کنیم تا مشخص شود که آیا حجاج و بعثه و سازمان یک تیم هستند برای رسیدن به اهداف و یا اینکه حجاج مشتری سازمان می باشند و یا منافع فرهنگی و اقتصادی را باید پوشش دهد. از جهت دیگر حاجی هایی که بر می گردند در واقع خود یک گروه صنفی اند و ما در کشور تعریف مناسبی به جز لقب از آن نداریم و به درستی از منافع آن بهره برداری نمی کنیم.
پاسخ: مبحث مدیریت در انجام حج است و مدیریت فرایند درآن زمان و آن مکان مد نظر بوده است؛ لذا بنده بعثه را هم در نظر گرفتم. البته مدلی هم آقای دکتر عابد جعفری داشتند؛ اما بنده در این تحقیق از آن استفاده نکردم و تنها یک تجزیه تحلیل مدیریتی ارائه شده است............

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله نقدی بر مطالعات مدیریت اسلامی
دانلود مقاله نقدی بر مطالعات مدیریت اسلامی

...................................................................
مولف/مترجم: دکتر علی رضا حلم زاده
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی های مدیریت اسلامی، شماره اول، پاییز 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
خلاصه: این مقاله که مربوط به سخنرانی جناب آقای دکتر حلم زاده در جلسات هفتگی هیات مروجان رهبری و مدیریت اسلامی می باشد، ابتدا به بررسی شرایط و توفیقات حکومت پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) می پردازد و سپس ضرورت های پیاده سازی مدیریت اسامی را در جمهوری اسلامی ایران بیان می نماید. در ادامه ضرورت ها و الزامات تدوین نقشه راه مدیریت اسلامی بیان می گردد. در بخش دوم این مقاله نقد و نظر اعضای هیات مروجان پیرامون مباحث مطرح شده بیان می گردد.
مفاهیم کلیدی: حکومت پیامبر اکرم(ص)، حکومت حضرت علی(ع)، الزامات مدیریت اسلامی، نقشه راه مدیریت اسلامی.

مقدمه:
چندین سال پیش در کنگره ای بین المللی که به مناسبت بزرگداشت حضرت امام(ره) بود، یکی از اساتید برجسته دانشگاه تهران فرمودند که اگر مدیریت اسلامی ویژگی هایی دارد و ما گاهی این ویژگی ها را درکشور خود نمی بینیم، ولی درکشورهای دیگر می بینیم واین باید بررسی شود که کجای کار ایراد دارد.

 

دوران حکومت پیامبر اکرم(ص):
پیامبر اکرم(ص) یک فرصت 23 ساله دراختیار داشتند، دراین فرصت، جامعه جاهلیت را به جامعه نسبتاً پیشرفته ای درآن دوران تبدیل کردند که هم از نظر فرهنگی انسان های برجسته ای را توانستند تربیت کنند که پیام بخش رسالت باشند وهم از نظر بنیه نظامی درحدی بودند که توانستند در برابر کشورهای ابر قدرتی مانند ایران و روم صف آرایی کنند، این امر کوچکی نیست؛ بله البته بعد از پیامبر کسانی بودند که دست به خون دختر پیامبر آغشته کردند ولی جامعه بشری درهم است و همه جنس موجودی درش هست ولی آن چهره های برجسته ای که محصول دوره رسالت  بودند، آن ها حتی یک نفرشان هم در دوره قبلش نبودند. باران که درلطافت طبعش خلاف نیست / درباغ لاله روید ودرشوره زار خس! نمی شود انتظار داشت که جامعه یک دست باشد هر جا عنصر اراده هست تنوع در تصمیم گیری و تفاوت در شخصیت انسان ها هم وجود دارد؛ به فرمایش حضرت حافظ: درکارگاه هستی از کفر ناگریزاست. نمی شود گفت چرا این گونه افراد بعد از بعثت پیامبر وجود داشته اند طبیعی است بحث دراین است که دراین زمانه، گذشته از علی(ع) و فاطمه(س)، امثال ابوذر و سلمان و مقداد، عمار و.... رشد کردند و جامعه، دیگر جامعه جاهلی وعصر،عصر جاهلیت نبود هر چند که بعضی ها هنوز همان طور زندگی می کردند.

 

دوران حکومت حضرت علی(ع):
بعد از پیامبر(ص) امیرمومنان(ع) با جامعه ای مواجه شدند که یک حرکت ارتجاعی و وسیعی پیدا کرده بود، باز این جا علی(ع) دریک مدت 25 ساله بگونه ای عمل کردندکه مردمی که درجلوی دستور پیامبر ایستادند و بیعت با علی(ع)  را شکستند و دیگران را سرکار آوردند، فردی را که خودشان با وی بیعت کردند حتی کسی که به ارشاد خلیفه دوم، عمرانتخاب کرده بودند، همان خلیفه را بر سر قرآنی که ادعای گردآوریش را داشت کشتند و آمدند سراغ امیر مومنان. حضرت علی(ع)  در طول این 25 سال چه کرده بود؟ چرا سراغ دیگران نرفتند؟ چرا به اصرار، علی(ع) را درخواست کردند؟ چرا برای ایشان رقیب دومی وجود نداشت؟ چیزی شبیه آن چه که درخبرگان رهبری بعد از امام اتفاق افتاد، مردم فی الجمله و بالجمله به این نتیجه رسیدند که تنهاهمین یک نفر می تواند بار مسئولیت مملکت را به دوش بکشد مخالفی هم نبود، رقابتی هم نبود؛ 23 سال پیامبر(ص) و 25 سال علی ابن ابی طالب(ع) یک جامعه ای را متحول کردند.

 

ضرورت پیاده سازی مدیریت اسلامی در ایران:
ما در جمهوری اسلامی ایران 30 سال فرصت دراختیار داشتیم  بالاتراز 23 سال و25 سال، و امروز همایش هایی را برگزار می کنیم تحت عنوان علل دین گریزی جوانان... چه اتفاقی افتاده؟ در حالی که زمان و امکانات بیشتری دراختیار داشتیم. تجربه 1400 سال تمدن اسلامی در پهنه جهان را در اختیار داشتیم. چرا بعد از 30 سال احساس می کنیم خیلی سنگرها را از دست داده ایم، خیلی دل ها را ازدست دادیم؟ خیلی پشتوانه ها را ازدست دادیم چرا این قدر دلشوره؟ می فرماییدکه جوان های خوبی داریم، اعتکاف ها هست... بله، گفتم که جامعه درهم است، "این آب شیرین و آب شور/ تا قیامت می رود چون نفخ صور" خط هدایت و خط ضلالت هردو در جامعه وجود دارد، سخن در این است که برآیند جامعه پیامبر، تحول از یک جامعه جاهلی به یک جامعه پیشرفته بود، برآیند حرکت امیر مومنان، تحول مردم بیعت شکن به یک مردمی بود که در مرتبه ای به حقیقت روی آورند، ولی برآیند جامعه ما چرا این طور نیست؟ چرا این همه دلشوره واقعی وجود دارد؟
دو تا تجربه مدیریت عظیم درآن زمان رخ داد، این هم تجربه سوم که ما در این زمان داریم .استدعای بنده به عنوان یک طلبه علم از این جمع فرهیخته و دلسوز این است که یک بررسی نظام مند بفرمایید در مسئله مدیریت اسلامی آیا اساساً اعتقاد دارید که دین درباره مدیریت نظرو طرح و سخن دارد یا اساساً این اعتقاد را نداریم؟ آیا دین مدیریت را امر دنیایی می داند و واگذار کرده به مردم که هر طور           می خواهید زندگی کنید، یا نه؟! مدعی است، اگر این نظر دوم را باور دارید، بیایید مجموعه دیدگاه های اصولی مشترک را به عنوان اصول اعتقادی و اصول بینشی این جمع در مسئله مدیریت اسلامی، به عنوان منشور مدیریت اسلامی درمورد این مجموعه تدوین بفرمایید به صورت یک برگه، و اعلام کنید ما حرکت علمی مان را با تکیه براین اصول و مبانی داریم آغاز می کنیم وپیش می رویم، دیگر نباید عدول کنیم، و بعد این نکته مطرح شودکه ویژگی های مدیریت اسلامی چیست؟ ویژگی های مدیر اسلامی چیست؟ ویژگی های جامعه اسلامی چیست؟ من دو تا تجربه موفق را عرض کردم ولی تجربه های انحطاطی هم درجامعه اسلامی درحیات معصومین(ع) داریم. ما حرکت امام حسن(ع) را هم داریم. جامعه یک حرکت انحطاطی انجام داد همچنین در زمان سیدالشهدا(ع). درطول حیات ائمه اطهار(ع) درست است که یکسری ره آوردهایی داشتند اما به هر حال تاریخ اسلام درحیات ائمه به گونه ای بودکه عرصه را چنان بر حضور ائمه معصومین(ع) تنگ کرد که حضرت حجت به غیبت رفتند؛ حضرت نوح و لوط و صالح را داریم که مردم همکاری نکردند! می خواهیم بگوییم نه چنین است که هر گاه یک معصوم یا یک رهبری معصومانه در جامعه وجود داشته باشد، حتماً توفیق انفجاری خورشید وار در پی خواهد داشت، خیر! چون عنصر اراده مردمی درمیان است.
 البته از این عرض بنده کسی استفاده نکند که خوب البته اگر ما دراین تجربه اخیر مشکل پیدا کردیم به خاطر اراده مردمی بود؛ یک مقدار به انصاف نگاه کنیم،  می پذیریم که چنین نبود. همه معترضیم که هر کدام از این کارگزاران مجموعه مدیریتی کشور درحد خودشان کم گذاشتند الا معدود افرادی که از هرجهت پیراسته اند و در تاریخ می درخشند و هرگز خدشه ای بر حرکت آن ها گرفته نمی شود ولی بسیاری از ما کم گذاشته ایم، مجموعه های فرهنگی نوعاً کم گذاشته اند، کی هست بگوید من و صنف من در حد خودش هیچ کم نگذاشته و نهایت تلاش را کرده، پاک وپیراسته وعالی و تابناک؟
 اساتید؟ نشریات؟ مولفین؟ تبلیغاتچی ها؟ رسانه های جمعی؟ ائمه جمعه و جماعت؟ روحانیون؟ دولت؟ مجلس؟کدام؟! گرحکم شود که مست گیرند / در شهر هرآن که هست گیرند. بله البته اراده جمعی را هم قبول داریم .آن هم یکی از عوامل درجای خودش.
 
ضرورت تدوین نقشه راه مدیریت اسلامی:
برای پیاده سازی مدیریت اسلامی ابتدا بایستی طرحی نوشته شود و بر اساس این ها روش دست یابی به آن هم نوشته شود و نظام مند کار شود، یعنی اگر از حیات این مجموعه 5 سال گذشت وخواستید پرونده و پیشینه این فعالیت علمی را نگاه کنید، بگویید ما تا به حال این مسائل رابررسی کردیم، بریدیم و تمام شده ،دراین مباحث مقاله و جمع بندی داریم، این قسمت ها را هم پیش رو داریم و رویش داریم کار می کنیم و اگر فردی را دعوت کردید بگویید آقا ما الان درسال سوم حیات این انجمن هستیم و این بحث را نیاز داریم الان و بقیه بحث ها تمام شده اگر نظری روی این مطلب دارید برای ما بگویید؛ نه بگوییم آقای فلانی آمده اند و ببینیم چی می خواهند بگویند ! این نشان می دهدکه حرکت سر و سامان ندارد، من عذر می خواهم برداشت خودم را عرض می کنم اگر خطا می کنم به جهل بنده ببخشید ولی من برداشتم این چنین است عفو بفرمایید که من می گویم ولی جمع جمع خودمانی است!
 اگر این طرح ریخته شد شما می توانید قدم به قدم پیش بروید، و با این شاخص ها می توانیم هریک از موارد را بررسی کنیم که آیامدیریت اسلامی درفلان جایگاه مشخص اعمال شد یا نشد، یا این شخص، صلاحیت اعمال مدیریت در فلان رده مدیریت کشوری را دارد یا ندارد. کار سروسامان پیدا می کند بعد مطالعات تطبیقی هم رویش می تواند صورت پذیرد مثلاً درفرانسه، انگلیس و آلمان و روسیه و امریکا، این خصوصیاتشان با ما مشترک است به خاطر وجود برخی شیوه های عقلانی برخی چیزهای مشترک دیگر هم وجود دارد چون ما مسلمانیم وآن ها هم به پاره ای از ادیان الهی معتقدند؛ و در جای دیگر اختلاف داریم، چون ما مسلمانیم وآن ها به مدیریت اسلامی  عمل نمی کنند. من واقعاً درمسئله مدیریت تشنه ام و علاقه دارم اما کمتر می توانم پژوهش سامان یافته، جهت دار و بنیادی ببینم.
چرا این قدر نگاه به شرق و غرب بکنیم؟ هر چه هست دراین قرآن حکیم وجود دارد، نباید ما اینقدر کم بیاوریم. من یک کتاب آموزشی را که یکی از مجموعه های بسیار مدعی دیانت داشت که اسم نمی برم درمورد دین شناسی، خواستم تدریس کنم، حیرت کردم از صفحه اول می گوید فلان انسان شناس غربی و شرقی این گونه گفته و آن هم کاملاً خلاف دیدگاه های دینی! به عنوان مثال، شناخت دین در تاریخ چند هزار ساله زندگی بشری کاملاً مشهود و اثبات شده است، حیات انسانی از دیدگاه متدینان بیش از حدود 8000 سال یا  10000 سال نیست، حیات انسان بیش از 25 هزار و 100 هزار سال ممکن است وجود داشته باشد ولی این ها فرزندان حضرت آدم نیستند ما برای این نظر استدلال داریم من به جای این که کتاب درس بدهم دائماً باید نقدش کنم اصلاً اعتماد دانشجو به کتاب برداشته  می شود و ما این طور خودمان را درقبال تئوری های شرقی و غربی مدیریت باخته ایم.
با تکیه بر معارف عظیم و وسیع و عمیق درشناخت انسان و مدیریت و جامعه و هستی و تاریخ به شناخت مدیریت اسلامی بپردازیم. پس همه چشم به دست و قلم و زحمات علمی شما عزیزان دوخته ایم.

 

نقد و نظر:
*   آقای رستمی نیا: امیدوارم عزیزان این طور برداشت نکرده باشند که ما برای جلسه موضوع نداریم، در واقع موضوع اصلی جلسه نقدی بر مدیریت اسلامی است، چون عزیزان این جا همه به نوعی مدعیان مدیریت اسلامی هستند، سعی بر دفاع از آن دارند و جایگاهی که درش هستند مستحکم ترش بکنند که از 2 هفته پیش خدمت حضرت عالی موضوع یه این نحو مطرح شده است، البته به ذهن من رسید و من تعمق داشتم به فرمایش حضرت عالی نوعی از نقد هست که می گوید چرا مدیریت اسلامی به آن نحوی که استنباط می شود عمل نمی شود؟ شاید درذهن همه هست که سایر تئوری های مدیریت که وجود دارد، چرا ما آن ها را می گیریم و عمل می کنیم. حتی در نظریه هنری فایول تحت عنوان جهان شمولی به کار برده باشد، از نظر روانی باید این نکته را به خودمان بپذیرانیم که هر جا به تئوری عمل می شود این جنبه نسبی بودن هست چون وقتی به این شدت نقد می فرمایید نوعی انرژی منفی است.
*   دکتر حلم زاده: البته عرض بنده در نقد مطالعات مدیریت اسلامی بود نه خودمدیریت اسلامی، فرمایش شما از منظری کاملاً درست است یعنی ما یک سری واقعیات را باید در جهان ببینیم، نه چنین است که دیگران هرچه درکتاب ها گفته اند، عمل کردند، این فرمایش متینی است نه چنین است که ما هم به هیچ چیز عمل نکردیم خیر به برخی عمل کردیم اگر عمل نکرده بودیم که این کشور 30 سال در مقابل شرق و غرب عالم نایستاده بود و این همه توفیقات به دست نیاورده بود، بله این درست است. اما همه مطلب این نیست. امیر مومنان(ع) در نهج البلاغه با خود سخن     می گوید می فرماید: یا علی شب حیوانات خوردند و خفتند تو هم بخوری و بخوابی، پس چشمم روشن پس از عمری به حیوانات اقتدا کرده باشی! ببینید، یا حضرت با نزدیکانشان صحبت می کردند و می گفتند: ای کاش من گروهی از شما را می دادم و یکی از اصحاب معاویه را می گرفتم! نقد از خود است، شکایت از نفس که در صحیفه می بینید نقد از خود و نزدیکان است. امام صادق(ع) می فرماید: شما فکر می کنید که من در خانه خیلی آرام و خشنود و خوشبخت زندگی می کنم، گاهی اهل بیت من کارهایی می کنند که من آرزوی مرگ می کنم ولی باید زندگی کرد.
 انتقاد از نفس، انتقاد از نزدیکان، انتقاد از جامعه، در دنیا هست؛ فرانسوی ها خیلی سال پیش کتابی درنقد جامعه فرانسه نوشتند مترجم آقای کسایی است می گوید ببخشید ! من نتوانستم اسم کتاب را رویش بگذارم یک اسم دیگر انتخاب کردم که من هم رویم نمی شود که بگویم یک نویسنده آمریکایی کتابی دارد درمورد جامعه خودش اسم کتابش این است: "ملتی از گوسفندان" نویسنده دیگری از امریکا کتابی دارد بنام "چهره عریان امریکا" پروفسور دیگری هست در امریکا که کتابی دارد به نام "لیبرالیسم مدرن" (نشرحکمت) یا "امریکا در سراشیبی گومورا" در توضیح آورده است که گومورا یکی از اقوام جهان کهن بوده که به عذاب الهی از بین رفته و معدوم شده و می گوید که ما داریم به همان عذاب الهی نابود شده واز بین می رویم. این کتاب درحدود  8-7 سال پیش نوشته شده است. اطلاعات خیلی جالبی را به دست آورده و تحلیل کرده و به مسائل گذشته وحال خوب آگاهی دارد، در عین حال، از مسائل فرهنگی جامعه آمریکا مسائلی را آورده که نویسنده که یک خانمی هست   می نویسد خواننده محترم ببخشید رویم نمی شود ترجمه کنم و آن جاهایی که ترجمه کرده من رویم نمی شود برای شما بگویم. نقد از خود، یک عمل عقلانی است، نه فقط دینی و حضرت آدم به خدا گفت ما به خودمان ظلم کردیم ومن هم همین را می خواهم بگویم. این انرژی منفی نیست ما 30سال به عنوان تابناک ترین کشور درخشیدیم ولی هنوز جا داریم.
*   آقای آغاسی: مدیریت اسلامی همان طور که از اسمش پیداست، یک علم بین رشته ای باید باشد: مدیریت و اسلام. به نظر من تا قبل از جمهوری اسلامی یک مدیریت اسلامی در ایران نبود و مدیریتی که در ایران بود غربی ها یادشان دادند، در جمهوری اسلامی که تئوریسین های ما که از بین روحانیون هستند، در علم مدیریت به شکل نظری وارد نشدند اما در جایگاه مدیریت قرار گرفتند؛ در جاهای زیادی، خوب پس رفتارشان باید مدیریت اسلامی باشد. خوب این هیئت آمده از جمع اهل مدیریت واین شجاعت را داشته که پا به این عرصه گذاشته، البته یک انتقاد هم دارم که حالا خیلی خود خواه بوده اند که فقط اهل مدیریت آمده اند، البته شاید دعوت نکرده اند. البته من خودم رشته ام مدیریت نیست و یا واقعاً گفته اند و دوستان حوزه اسلامی همکاری نکرده اند، البته فکرکنم حرف دوم درست باشد البته به غیر از آقای دکتر رمضانی فکر نمی کنم دوستان حوزه شما خیلی کمک کرده باشند. دوست داریم که همه دست به دست هم بدهند ویک پژوهش بین رشته ای انجام دهیم.
*   آقای محمد زاده: بنده انتظارم از بحث این بود که اولاً مطالعات انجام شده درحوزه مدیریت اسلامی بررسی می شد و بعد گفته می شد نظام مند نیست. من یادم هست که وقتی هیئت آغاز به کار کرد، اولین اقدامی که آقای ازگلی انجام دادند تهیه یک نقشه بود درحوزه ای که ما باید درمدیریت اسلامی چه انجام دهیم، گام دوم درآن نظام مند حرکت کردن هیئت مجموعه تلاش هایی بود که آقای سلگی انجام دادند که بر اساس آن چه که مطرح شد و براساس آن هم در حد مقدورات هیئت کارهایی انجام شد و آن انتظارات نظام مندی که آقای دکتر عابدی جعفری داشتند وگام هایی هم برداشته شد. سوال اصلی ام این است که ما در این 30 سال،     مدیریت اسلامی را مطلوب خودمان با آن ویژگی ها می بینیم؟ یا می آییم با توجه به متون دینی و احادیث مان آن نقاط مطلوبی را استخراج می کنیم که باید در حوزه مدیریتمان وجود داشته باشد؟ حضرت امام(ره) می فرمایند که ما با مدیریت صحیح ثابت کرده ایم که می توانیم  بر عالم پیروز شویم، این مدیریت صحیح چه بود؟ امروز هم ما داریم می بینیم که در فراز و نشیب های انقلاب اسلامی، ما داریم پیروز بیرون می آییم. چه مدیریتی در حوزه عمل دارد انجام می شود که نتیجه اش این است؟ بعد بیاییم با آن مطلوب مقایسه اش کنیم و در آن طرح و نقشه ما سیره عملی و مدیریتی امام (ره) هم دیده شد که  هر دو حوزه مطلوب وموجود را درآن دیده ایم.
*   دکتر رمضانی: تلقی ما این هست که این سوالاتی که فرمودند ما در آخر کار به آن ها جواب بدهیم، این که مدیریت اسلامی وجود دارد یا نه باید به وجود آید؟ بله وجود دارد منابع اصلی دینی ما در سیره، سنت، قرآن احادیث هست. این که ما علم مدیریت اسلامی را صحبت می کنیم باید علم بودنش را اثبا ت کنیم نه اینکه صرفاً اخلاقی باشد و یک سری باید ها و نباید ها، همان طور که نظریات غربی علم است و هم علم اسلامی. ما خودمان می توانیم این را از قرآن و احادیث استفاده کنیم. اما اگر بخواهیم این را به عنوان یک علم به غیر مسلمان ها ارائه کنیم باید طوری علمی اش کنیم و این آیات و روایات را طوری بسته بندی کنیم که برای دیگران قابل قبول باشد و با رغبت نگاه کنند که البته هنوز این کار را نکرده ایم و در ابتدای راهش هستیم. الان شما می پرسید که ویژگی های مدیریت اسلامی چیست؟ سرمان را پایین انداخته می گوییم نمی دانیم، چون درابتدای راه هستیم، البته تلاش ها و   همایش هایی هم داشته ایم عقلانیت، مبانی فلسفی، ابعاد کلامی، فقهی، عرفانی، سیره و سنت و قرآن را مطالعات تطبیقی و دستاوردهای انقلاب راهم درآن نقشه دیده ایم که مثلاً درمورد خود حضرت امام، شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید رجایی و تجربیات موفق جنگ و خوب کار خیلی وسیع است. مثلاً در بحث فقهی، نیاز به یک مجتهد کامل است. پس، نقشه طرح شده و نقد شده و فی الجمله مورد قبول قرار گرفته است و سایر بحث ها باید درش قرار بگیرد، وقتی این ها دریک مجموعه قرار می گیرد، ما می توانیم بگوییم که یک دانشجوی مدیریت اسلامی ازش درمی آید و کاملاً علمی باشد. همین که دوستان وارد حیطه مدیریت درحال حاضر شدند نشان دادند که از وضع موجود راضی نیستند و با همتی که در بین دوستان هست انشاءالله بتوانیم آنرا کندو کاو و بررسی کنیم و  پیش برویم.
*   آقای رهنما: چرا الان با این همه وسایل ارتباط جمعی، ما نتوانستیم آن مدیریت اسلامی را جا بیاندازیم درحالیکه پیامبر بدون امکانات توانست؟ سوال دوم اینکه الان ما توانسته ایم بخشی ازمدیریت اسلامی را بقبولانیم و دیگران  از بیرون دارند به یک چشم خوبی ما را نگاه  می کنند پس چرا ما در درون مشکل داریم؟ سوال سوم: درست است که مدیریت از بیرون به ما دیکته شد اما کدام یک از تئوری های ما به بیرون انتقال یافت؟ بعد از ملاصدرا ما هنوز نتوانسته ایم فلسفه ای را به بیرون بدهیم.
*   دکتر حلم زاده : دلایل متعددی دارد. به نظر من مسائل اجتماعی تک علتی نیست ولی مهم ترین علتش این است که پیامبر به هر چه که می گفت، اعتقاد داشت. اگر از من بپرسند که مهم ترین شرط ویژگی یک مدیر چیست؟ می گویم اول ایمانش به کارش. اول پیامبر ایمان آورد، بعد دیگران. وقتی من مطلبی را می گویم که نمی توانم پایش بایستم تأثیری بر دیگران ندارد. روزی امیر مومنان(ع) در      بیت المال می بینند که در یکی از ظرف های عسل باز است مسئول بیت المال را   می خواهند ومی پرسند چرا؟ می گوید فرزند شما حسن مهمان داشتند و مقداری  عسل از سهمیه خود امانت گرفتند حضرت ایشان را احضار کردند، دقت کنید، احضار کردند، بازپرسی می شود. امیرمومنان فرمودند هروقت دیگران گرفتند شما هم بگیرید. دستور دادند که از بهترین عسل موجود در بازار بگیرند و روی آن عسل بریزند و گفتند این آخرین بار باشد.
در جریان زینب(س) که گلوبند را امانت گرفتند، حضرت فرمودند که اگر امانت نبود تو اول هاشمیه ای  بودی که دستت را قطع می کردند. خداییش کدامیک از مسئولان ما این طور عمل کرده اند؟ چرا عمر بین اهل سنت این طور جا افتاد؟ به عمر گزارش می دهند که پسرش شراب خورده نه گزارش که چه کنیم! که اینکه شراب خورده وما شلاقش زده ایم عمر چه کار میکند می گوید باکسی که این کار را کرده برخورد کنید؟ میگوید برهنه اش کنید بدن زخمی را روی شتر بدون پالان ببندید و شتر را شب وروز بتازانید می آید پیش خلیفه. عمر میگوید فرزند خلیفه شراب می خورد؟ شلاقش را می کشد و آنقدر می زند تا بیهوش شود بعد می گوید بیاندازیدش در طویله وهیچ کس هم حق ندارد بهش سر بزند فزرند خلیفه مرد! من کاری به شرعی بودنش ندارم ولی این ها در ذهن مردم می ماند رضاخان نانوا را درتنور انداخت، صدام پزشکی که به سرباز مجروح رسیدگی نکرد را از بالای بام بیمارستان پرت کرد پایین! این در ذهن مردم می ماند. مسئولان ما این چنین عمل نکردند.
 نمی خواهم بگویم چنین عمل کنند امیر مومنان که غیر فقهی عمل نکردند مثل ایشان عمل کنید؛ وقتی گفتند فلانی فلان کار را انجام داده گفتند حرفش را نزنید گندش در می آید وجهه نظام خراب می شود همان حرفی که ابوبکر گفت، وقتی خالد بن ولید کرد، آن چه کرد، عمر به ابوبکر گفت مجازاتش کن، گفت نه ولش کن وجهه نظام خراب می شود! ما می گوییم شیعه ایم ولی به روش ابوبکر عمل می کنیم! این است که ما مشکل پیدا می کنیم، مردم در داخل این ها را می بینند.
 اما چطور شد که انقلاب ما از بیرون وجاهت دارد؟ خانه ما از درون ابر است وبیرون آفتاب! این تحول نتیجه عملکرد من و شما نیست، آن امام بود و آن خون شهدا و آن رهبری امثال رجایی و همت و باکری... این ها در دنیا منعکس شد دیگر خبر ندارند بعدش چه شد خدا از عمر بنده بکاهد و به عمر رهبر معظم انقلاب بیافزاید. ولی به مردم گفته نشد این بزرگوار نزدیک 30 سال به این مملکت خدمت می کنند و حقوق نمی گیرند چه کسی در دنیا این چنین است، خدمت رایگان؟ این ها را مردم    نمی دانند ولی باب تهمت تا دلتان بخواهد باز است آنوقت چه کسانی را می بینند مردم؟ امثال من را! این است که مردم این ها را در داخل می بینند و نا امید می شوند. ما سرسفره شهدا نشسته ایم؛ ما از آبروی امام داریم خرج می کنیم؛ از آبروی پاکانمان و خودمان آن طور که شایسته است عمل نکرده ایم؛ البته چهره هایی داریم در ردیف اولیای تاریخ اما جمع را می گویم.....

.............................................................................................

منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی های مدیریت اسلامی، شماره اول، پاییز 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی


  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ساختار اساسی دولت شهر اسلامی

دانلود مقاله ساختار اساسی دولت شهر اسلامی

...................................................................

مولف/مترجم: علی تدین و حسین نوایی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی های مدیریت اسلامی، شماره اول، پاییز 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
خلاصه: در این مقاله که مربوط به سخنرانی مشترک جناب آقایان تدین و نوایی در جلسات هفتگی هیات مروجان رهبری و مدیریت اسلامی می باشد، ابتدا تعاریف مختلف از شهر ارائه شده است. سپس سه الگوی مطرح در اداره شهر که شامل سیستم غیر متمرکز درنظام های فدرالی، سیستم غیر متمرکز درنظام های متمرکز، و سیستم فرانسوی (ناپلئونی) می باشد، ارائه شده است. در ادامه تاریخچه و نحوه اداره شهر در ایران در سه مقطع زمانی از آغاز تا انقلاب مشروطیت، بین دو انقلاب (انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی)، و بعد از انقلاب اسلامی تا کنون بیان شده است. یکی از چالش های کنونی اداره شهرها مسئله مدیریت یکپارچه شهری می باشد که در این مقاله الزامات مدیریت یکپارچه شهری در دو سطح ملی و منطقه ای مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله ساختار دولت شهر اسلامی مبتنی بر نظام ولایت فقیه تشریح شده و راهکارهایی برای پیاده سازی آن ارائه شده است.
مفاهیم کلیدی: شهر، مدیریت شهری، دولت شهر اسلامی، نظام ولایت فقیه.

تعاریف شهر:
 در یونان، شهر جایی است که علاوه بر ویژگی های قانونی که یک شهر باید داشته باشد، پارک، ورزشگاه و تالار عام داشته باشد. در هند، معبد، قصر و بازار، در اروپا بازار و حکومت محلی مستقل باید داشته باشد. مسلمانان؛ جایی را شهر می دانستند که مسجد جامع، بازار و مدرسه داشته باشد. اگر بخواهیم تعریفی امروزی از شهر ارائه دهیم می‌توانیم بگوئیم شهر مجموعه‌ی مرکبی از عوامل طبیعی اجتماعی و محیط های انسان ساخت است که درآن جمعیت ساکن، متمرکز شده است. البته در دیدگاه مختلف تعاریف گوناگونی از شهر ارائه شده است به عنوان مثال در جامعه شناسی می گویند شهر می تواند سکونت گاه دائمی انبوه و نسبتاً بزرگی برای افراد اجتماعی باشد یا به لحاظ اقتصادی می گویند شهر جایی است که شغل اکثر آنها غیر کشاورزی است یا جغرافی دانان بیشتر به یک فضای جغرافیایی و فضای شهری تأکید می‌کنند و به موقع جغرافیایی و مکانی که شهر درآن واقع شده تأکید بیشتری دارند.

 

الگوهای اداره شهری
معمولاً سه الگوی اداره شهری ارائه می شود که عبارتند از:
الف- الگوی اول سیستم غیر متمرکز درنظام های فدرالی است که در ایالات متحده آلمان و هند ارائه می شود. این شکل حکومت شهری منجر به مدیریت شهری شده که مدیر شهری مدیر اجرایی شهر است.
شکل دوم، شکل کمیسیونی است که مردم شهر به جای اینکه افراد را انتخاب کنند کمیسیون هایی را انتخاب می کنند و این کمیسیون های مختلف از بین خودشان یا اینکه مردم از بین خود کمیسیون ها یک نفر دیگر را به عنوان شهردار انتخاب می کنند شهردار فقط رئیس جلسه شورای شهر است وبه آن صورت حالت اجرایی ندارد.
این شکل به حالت شهردار ضعیف شورا است. در این شکل هم مردم اعضای شورای شهر را انتخاب می کنند وقدرت اصلی دست اعضای اصلی شورای شهر است از طریق کمیته هایی که شورای شهر دارد شهر را اداره می کند و در این شکل هم شهردار معمولاً قدرت آنچنانی ندارد.
ب- نوع دیگر سیستم غیرمتمرکز درنظام های متمرکز است که به سیستم بریتانیایی هم شهرت دارد.
کشورهایی که از این الگو تبعیّت می کنند، انگلستان، استرالیا، کانادا، ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی هستند.
در انگلستان به این صورت است که برای شهرستان و بخش هر کدام یک حکومت محلی درنظر گرفته اند. تقریباً مسؤلیت های آنان کاملاً مشخص و جدا از هم است. سلسله مراتب کاملاً مراعات می شود و آن چیزی که در شهرستان است یعنی شورای انتخاب در شهرستان تمام دستورات و قوانینی که در مقیاس شهرستان است رعایت می شود. در قسمت بخش هم  تمام قوانینی که مقیاس بخش را دارد بر عهده شورای شهر است. درشهر هم به همین صورت است ولی در انگلستان، لندن یک مدیریت جداگانه دارد که خودش به چند قسمت تقسیم می شود.
ج- سیستم سوم سیستم فرانسوی است؛ کشورهای فرانسه و آمریکای لاتین وکشورهای اسکاندیناوی با اکثر کشورهای جهان سوم از سیستم نظارتی فرانسوی که به ناپلئونی هم معروف است پیروی می کنند در این سیستم شهروندان، شورای شهر را انتخاب می کنند. شورای شهر، شهردار انتخاب می کند. شهردار، ریاست جلسات را به عهده دارد تقریباً قوانین اجرایی ، بودجه و همه این ها در اختیار شهردار است، با توجّه به این که قانون اساسی ما ترجمه قانون اساسی فرانسه با کمی تغییر است، سیستم شهری ما هم مثل اکثر کشورهای درحال توسعه از تیم نظارتی فرانسوی تبعیّت می کند.

 

تاریخچه و نحوه اداره شهر در ایران:
 الف) از آغاز تا انقلاب مشروطیت. در دوران باستان آن چه که مردم اداره شهر سهیم بودند بیش تر شرکت در مراسم مذهبی و معابد بود. در دوران هخامنشی این الگو ادامه داشت تا حمله اسکندر به ایران شهرهایی شکل گرفت که الگو گرفته بود از یونان با همان حکومت محلی که به حالت استقلال اداره می شد که تا دوران سلوکیان ادامه داشت. در دوران سلوکی از بین خود آن ها 300 نفر را بر اساس ثروت یا خرج یا همان دارایی و دانایی انتخاب می کردند که وظیفه اداره شهر به عهده این گروه بود. در دوران ساسانیان کم کم شکل حکومت مرکزی اداره شهرها دست خوش تغییر می شود. در دوران پس از اسلام امور به 4 قسم تقسیم می شد: 1) امور اداری سیاسی، در عموم حکومت هایی که در ایران شکل گرفت این گونه بود که امور اداری سیاسی و امنیتی به عهده حاکم یا امیر نشین بود. 2) امور اجتماعی اقتصادی و خدماتی بر عهده  رئیس شهر و کدخدا بود. 3) امور انتظامی بر عهده داروغه، 4) امور قضایی به عهده قضات گذاشته شد.
ب) بین دو انقلاب، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، آن مواردی که در اداره شهر نقش اصلی داشتند، قوانین و حرکت ها و مواردی که پیش آمد در اداره شهر در حکومت شهری ایران شکل گرفته بود، تأثیر داشت. از اهم موارد یکی تأثیر قانون بلدیه در سال 1360 بودکه بعد از این در سال 1309 تا 52 شهرداری تأسیس شد.
 در ایران آن چیزی که مهم بود وابستگی مالی و اداری به دولت بود،    شهرداری ها با وابستگی هایی که داشتند تقریباً هم در اداره شهر و هم در بقیه مسائل به آن حالت اولیه که بعد ازکمیته بندی به وجود آمده بود را از دست دادند در این دوران اداره شهرداری ها به وزرات کشور سپرده شد و شهرداری ها تا پایان حکومت پهلوی اوّل به 136تا رسید. در حکومت پهلوی دوّم تشکیل شهرداری ها و مجامع  بود در سال 1328 که قانون مهم این را بنده یک ذره پررنگ تر انتخاب کردم چون    مهم ترین قانونی که برای شهرداری ها و اداره شهر تصویب شده است قانونی به اسم قانون شهرداری هاست که در سال 1334 به اسم قانون شهرداری ها تصویب شده است  که با گذشت نیم قرن با کمی حذف و تعدیل همین قانون در ایران رایج است. کاهش قیمت نفت باعث  شد که تقریباً آن حالت مدیریت شهر از هم بپاشد چرا که تقریباً هر تصمیمی که دولت می توانست و هر تغییری که در شهر لازم بود، می داد قبل از کاهش نفت و مدیریت و آن برنامه ریزی که برای شهر از طریق مالیات عوارض بود تقریباً کم رنگ شد. شهرداری ها به 450 تا رسید.
ج) بعد از انقلاب اسلامی تا کنون، آن چیزی که در مدیریت شهری یا اداره شهرها تأثیر گذاشت، یکی حد نصاب جمعیت از 5 هزار نفر رسید به 10 هزار نفر با یک اضافات و کمی که در بعضی شهر ها به وجود آمد، گفتنند در تراکم های مختلف این می تواند تغییر کند که  شورای شهر به جای انجمن شهر با همان اختیارات.  این مسئله پررنگ تر شده است، به خاطر این که شورای اسلامی تشکیل شد و تقریباً یک گام بزرگ برای نحوه اداره شهر بود.

 

الزامات مدیریت یکپارچه شهری:
در حال حاضر می خواهیم بدانیم که اداره شهر به چه صورت است چه سازمان هایی با اداره شهر ارتباط دارند و آن دغدغه ای که همه دارند به عنوان مدیریت یکپارچه شهری و از آن نام می برند چه سازمان هایی باید با یکدیگر هماهنگ شوند تا این مدیریت یکپارچه شهری از آن شکل بگیرد.
1) در سطح ملی، سازمان هایی هستند که خودشان را مجاب می دانند که در اداره شهر دخالت کنند، یکی وزارت کشور است، با توجه به اختیاراتی که درآن گذاشته شده و با توجه به قوانینی که در این زمینه تصویب شده؛ دیگر شورای عالی شهر سازی و معماری سازمان برنامه و بودجه که البته این ها تغییر کرده و زیر نظر معاونت راهبردی و زیر نظرسازمان شهرداری کشور رفته  است و وزارت نیرو است که بر اساس آن قوانینی از جمله تأمین گاز و برق و آب و قطعاً خودش را مخیّر می داند که در شهر دخالت داشته باشد.
2) درسطح منطقه، استانداری، سازمان مسکن و شهر سازی، شورای شهر در سطح محلّی دو قسمت که به صورت رسمی است که شورای اداره شهرستان، شورای تأمین شهرستان، فرمانداری و شورای اسلامی شهر و شهرداری که در واقع عناصر اصلی اداره شهر هستند و قطعاً باید نقش اصلی را داشته باشند و بعداً بحث خواهم کرد که چه وظایفی بر عهده شهرداری گذاشته شده و الان چه مقدار این وظایف ر انجام می دهد و چقدر این وظایف را سایر سازمان ها و وزارتخانه هایی که برای شما عرض کردم عناصر غیر رسمی که گاهی نفوذشان و تصمیماتشان بیشتر از عناصر رسمی در اداره شهر، تأثیر می گذارد همان مجلس شورای اسلامی است که با توجه به جایگاهی که دارند می توانند تأثیر داشته باشند جریان سیاسی حاکم بر شهر  یا مدیریت شهری سرمایه داران هستند که با توجّه به آن سرمایه ونفودی که دارند می توانند نقش داشته باشند. در اداره شهر گروه های ذیربط عمران و مدیریت شهری با توجه به آن حالت حرفه ای که دارند، بعضی شهرها هم شرایط ویژه ای دارند به عنوان مثال: مشهد آستان قدس رضوی با توجه به جایگاهی که دارد با توجه به سرمایه ای که در اختیارش هست و خودش را مقید می داند و حق خودش می داند که در اداره شهر دخالت کند و تأثیر بگذارد. در قانون شهرداری ها معروف است که همین الان هم آن قانون دارد در ایران اجرا می شود در آن 53 وظیفه به عهده شهرداری گذاشته شد از آن 21 وظیفه اکنون به عهده شهرداری گذاشته شده و همین الان هم شهرداری دارد آن را انجام می دهد و 7 تا شهرداری هستند و ادارات دیگر و شهرداری ادارات دیگر، بخش خصوصی 2 تا و 21 وظیفه کلاً از حیطه شهرداری خارج شده و این نشان می دهد که این مدیریت یکپارچه که دغدغه خیلی ها هست در واقع لزومش حفظ می شود و نشان می دهد که باید برای گام گذاشتن به سمت مدیریت یکپارچه سریع تر حرکت کرد. این آن چیزی بود که من به عنوان مقدّمه عرض کردم تا ایده اصلی که بر آن اساس همین مقدمات شکل گرفته را خدمت شما عرض کنم که ایده مسجد محوری است به صورت شهر و صورت مدیریت اسلامی قرار دادند.

 

دولت شهر اسلامی:
در اداره شهر ها باید به این نکته توجه کنیم الگویی که در ساختار اساسی کشور استفاده شده، به دلیل اینکه مبتنی بر نظام ولایت فقیه است، نظامی که اندیشه اساسی و بنیادی و فکری کلیه ساختارهای اداری کشور ما را تشکیل می دهد. بر این مبنا می آییم  اول از خود ولایت فقیه شروع می کنیم. ولایت فقیه شکلی از اشکالی است که به حکومت اسلامی مشروعیت می دهد. به طور کلی حکومت ها مشروعیتشان را می توانند از طرق مختلف داشته باشند بعضی ها مشروعیت موروثی دارند، در بعضی حکومت ها مشروعیت بر مبنای غلبه است. این نظریه که خیلی از اهل سنت به آن معتقدند غلبه یکی از مزایای حکومت آن هاست. مشروعیت مردمی حکومت های دموکرات امروز ریاستی پارلمانی مشروعیتشان را از مردم می گیرند. بعضی حکومت ها مشروعیتشان الهی است ولایت فقیه یکی از نظریاتی است که مشروعیت حکومت را الهی می داند این مشروعیت بر پایه ایمان به خدا قرارا دارد حاکمیت مطلق دراین نوع حکومت، حکومتی که ولایت فقیه الگوی اوست، از آن خداست. این حکومت حاکمیتی که به  انسان های خاص واگذار شده که همان ولی فقیه باشد و حاکمیت ولی فقیه در طول  حاکمیت الهی قرار دارد و متکی بر آن است آن ایده ای که ما دنبالش هستیم و خدمتتان هم عرض کردم این است که ساختار اساسی از ساختار اساسی کشور گرفته شده است.
کشور ما که مبتنی بر نظام جمهوری اسلامی است، در رأس آن رهبری قرار  دارد که همان ولی فقیه است و قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه سه قوه ای هستند که زیر نظر رهبری و مشروعیتی که از رهبری می گیرند و مشروعیت الهی که دارند اداره می شود، بر این مبنا ما دنبال این هستیم که در این الگو این ساختار را به تمام کشور تسرّی بدهیم و ساختار اساسی اداری استان اسلامی را طراحی بکنیم که آن نماینده ولی فقیه در استان زیر نظر رهبر و نماینده رهبر است در یک استان شورای استان کار قوه مقننه استان را انجام بدهد و به عنوان قوه مجریه در سطح  استان استانداری داریم، دادگستری استان هم قوه قضائیه هست و همین طور این ساختار به سطوح پایین تر تصدی پیدا می کند. در شهر، امام جمعه زیر نظر نماینده ولی فقیه در استان است و به رهبری ختم می شود شهردار به رئیس جمهور در یک کشور و همین طور می آید پایین  شهرداری می شود هیئت دولت در شهر در سطح محله ما این سیستم را یا الگو را تا محله پیگیری می کنیم و به محله محوری در این الگو بیشتر اعتقاد داریم. بر این مبنا که درمحله ها هم همانطور که سازمان یا ساختار شکلی برای محله تعریف شده ساختمان هایی که واحد های خاص داشته باشد مثلاً چند طبقه باشد فاصله بین ساختمان ها چقدر باشد مسجد کجای محله واقع بشود برای اداره هم محله هم برنامه ای در نظر داریم؛ البته این ها همه اش ایده های خاص است که در آینده می  تواند پخته شود. صرفا ًبه عنوان ایده های خام ارائه می شود و ممکن است ایرادهای زیادی داشته باشد.
در سطح محله ما می توانیم امام جماعت را مبنای مشروعیت الهی که در سطح کشور ولی فقیه بود در استان نماینده ولی فقیه و امام جمعه بود امام جماعت   می شود به مصداق رهبردر محله؛ قوه قضائیه، قاضی محله و محکمه ای می تواند باشد، محله دار مصداق شهردار، استاندار رئیس جمهور، شورا یا هم قوه مقننه در انجا محله را با عنصر بنیادی شهر واداره شهر درنظراین سیستم می گیرد که می تواند منشا بسیاری از حرکت ها باشد ما از محله شروع می کنیم برای اسلامی کردن سازمان شهرمان وکشورمان؛ می توانیم به نتایج بهتری برسیم تا اینکه از بالا با بخش نامه و شکل های عامیانه بخواهیم یک چیزی را پیاده کنیم در مجموع کار کردها و مزاید زیادی برای این سیستم می شود.
 اما در کلیت این طرح آن چیزی که ما مشاهده می کنیم هر بخش دو قسمت دارد یک بخش ساختار اساسی کشور ارائه می شود، رهبردر سطح کشور یک وظایفی دارد، جایگاهی دارد، شرایطی دارد و یک شکل انتخاب می شود؛ ما آمدیم الگوی همین را در سطوح دیگر استان شهر و مدل سازی کردیم امام جمعه رهبر محله است و اگر مثلاً رهبر در سطح کشور یکی از شرایط این است  فقیه جامع الشرایط مدیر و مدبر باشد عادل باشد در سطح محله امام جماعت محله باید که روحانی باشد، شناخته شده که مورد وثوق مردم محله باشد به آن اطمینان داشته باشند. برای حل مسائل مشکلاتشان به او رجوع می کنند یا وظایف و اختیارات رهبر در سطح کشور فرمانده کل قوا هست فرمان همه پرسی با ایشان هست امضای حکم ریاست جمهوری تنفیذ حکم ریاست جمهوری با ایشان هست و خیلی وظایف دیگر امام جماعت هم در محله وظایف مشابهی دارند به نوعی می شود گفت رهبر اگر مشروعیت بخش سایر شورا و ارکان نظام کشور هستش امام جماعت هم درمحله به نوعی کانون حل مسائل است و منبع مشروعیت بخش سایر نهاد ها یا فعالیت هایی که در سطح محله انجام می شود.
اگر انتخاب رهبر مثلاً با مجلس خبرگان که به وسیله مردم انتخاب می شوند باشد، می توانیم برای انتخاب امام جماعت هم مدل های مشابه به کار گیریم. مثلاً شورایی از بزرگان محله، ریش سفید های محله امام جماعت را تعیین کنند. یا می شود از الگوهای دیگر استفاد کرد مثلاً امام جمعه امام جماعت محله را به طور مستقیم انتخاب کرد یا اینکه با رای مستقیم مردم انتخاب شود و راههای دیگر هم شاید بشود پیشنهاد داد و همین طور ما آمدیم مدل را به سایر قوا هم تسرّی دادیم،  قوه مقننه محله شورایاری هست ساختار اساسی جایگاهش، جایگاه قوه مقننه در ساختار اساسی ایران با شورایاری به مصداق قوه مقننه مقایسه می شود ما شورایاری را به جای قوه مقننه قرار دادیم که آن هم وظایفی دارد نمایندگانی انتخاب می شود برای آن هم که شرایطی دارند مشروعیتشان را از امام جماعت محله می گیرند و در چارچوب خاصی مثلاً اگر قانون کشور چارچوب قانون اساسی و شریعت وضع می شود قوانین هم که برا ی محله گذاشته می شوند در چارچوب قانون اساسی و شریعت وضع می شود. قوانینی که برای محله گذاشته می شوند، در چارچوب قوانین فوق مثلاً قانون اداری شهر، قانون شهرداری قانون شورا شود را قانون اساسی و شرع وضع خواهند شد و خارج از آنها نمی توانند باشند. قوه مجریه هم همین شکل در محله ما و محله دار به مصادیق رئیس جمهور عمل می کند شرایط و صلاحیت هایی دارد وظایف و اختیاراتی دارد و به شکلی که مانند رئیس جمهور به طور مستقیم انتخاب می شود، انتخاب می شود. قوه قضائیه، محله ما قاضی داریم در محله که انتخاب قاضی بهترین راهی که به ذهنم می رسد مانند رئیس قوه قضائیه هست رهبر انتخاب می کند قاضی محله را هم شاید بهتر باشد امام جماعت محله انتخاب کند که جایگاه رهبری محله را دارد این قاضی شرایط و صلاحیت هایی دارد، وظایف و اختیاراتی دارد.

 

 راهکارهای تحقق دولت شهر اسلامی:
در پایان، راه کارهایی برای عملیاتی شدن این طرح ارائه می شود که عبارتند از:
 یک بخش حقوقی است که در آن عنوان می شود در این بخش لازم است که اجزای این ساختار یعنی قوه مقننه محله، قوه مجریه محله، قوه قضائیه و امام جماعت مسجد محله، به مصادیق مثلاً آن مرجع نهاد رهبری در محله متصل باشد یعنی پیوند داشته باشد با مرجع بالاتر. امام جماعت با امام جمعه که امام جمعه هم در شهر با نماینده ولی فقیه در استان آن هم با رهبری در ارتباط باشند. این ها سلسله ای باشند که به هم پیوسته هستند محله دار به شهردار و آن هم به استاندار متصل باشد. این ها به هم وصل باشند یعنی محله یک چیز متکی به خودش نباشد چون که به نتیجه نخواهد رسید. در این زمینه باید قوانین لازم هم وضع بشود به خصوص در پیوند این اجزا این وضع قوانین واقعاً ضروری هست اما مختصر از آن بعد خصوصی ها هستند. بعد فرهنگی این موضوع هست برای عملی شدن مهم ترین نکته باور شهروندان است.
 منظور در اینجا اهالی  شهر است که می توانند شهرشان را به آن شکل که به عنوان ساختار اساسی که اسلامی است و به کل اسلامی  اداره می شود به شکل اسلامی اداره کنند و اهالی یک محله هم به همین شکل باید باور داشته باشند و ما می توانیم از طریق آموزش شهروندان این باور را در آن ها ایجاد کنیم که می توانند محله شان را وشهرشان و استانشان  وکشورشان را به شکل اسلامی اداره کنند و این تحقیق اولیه است، یعنی خیلی  روی آن باید کار شود و ما آن را ارائه می دهیم تا از نظریات دوستان و اساتید بهره ببریم تا آن را کامل کنیم .
ممکن است در یک محله چنین شخصیتی وجود نداشته باشد یا در یک محله  رهبرانی باشد. آن چیزی که برای این جا در نظر گرفته شده، بحث آموزش است روحانیونی که تربیت می شوند برای تبلیغ چنین سیستمی برای شهرهای مختلف در نظر گرفته بشود، برای رهبری محله آموزش ببیند یا  این که بتوانند محله ها را اداره کنند، یک چنین سیستمی درنهادهای مرتبط که روحانی پرورش می دهند باید در نظر گرفته بشود.
در مسئله دوم ممکن است افراد محله آن کنترل و آن نظارتی که از بالا به پایین است خیلی سنگین احساس می کنند؛ فکر کنند حتی در محله خودشان هم آن قوه مجریه آن امام جماعت آن قوه قضائیه آنها را تحت کنترل دارد یعنی فکر کنند دارند تهدید می شوند احساس نا امنی کنند چنین چیزی در شرایطی پیش خواهد آمد که این باور شهروندان و آموزش به وجود نیامده باشد این نکته برای این مهم است بعد فرهنگی اهمیت زیادی پیدا می کند برای اینکه ما در محله احساس تهدید نداشته باشیم از بابت اینکه امام جماعت قوه قضائیه قوه مجریه قوه مقننه ای دارد. به کل بیش تر حس مشارکت ما تقویت بشود......................

 ..........................................................................

منبع: فصلنامه مجموعه سخنرانی مدیریت اسلامی، شماره دوم، زمستان 1387، هیأت مروّجان رهبری و مدیریت اسلامی

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری