بایگانی آبان ۱۳۹۴ :: بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

پابگاه علمی مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

بانک دانلود کتب و مقالات علمی مدیریت و حسابداری

پابگاه علمی مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

مشخصات بلاگ

پایگاه کتاب و مقالات علمی کلیه گرایشهای مدیریت ، حسابداری و اقتصاد

کلمات کلیدی

دانلود رایگان مقاله مدیریت

دانلود رایگان مقاله مدیریت اسلامی

دانلود رایگان مقاله مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله مدیریت بازرگانی

رهبری

دانلود رایگان مقاله تجارت الکترنیک

دانلود رایگان مقاله مدیریت صنعتی

دانلود رایگان کتاب مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله اقتصاد

دانلود رایگان مقاله مدیریت توسعه

اقتصاد فضای مجازی

دانلود رایگان مقاله مدیریت ریسک

دانلود رایگان مقاله مدیریت بحران

دانلود مقاله نحوه تبلیغات اینترنتی

دانلود رایگان مقاله آینده پژوهی

دانلود رایگان مقاله تبلیغات اینترنتی

دانلود رایگان مقاله بانکداری الکترونیک

دانلود رایگان مدیریت جهانگردی و مدیریت فرهنگی

دانلود رایگان مقاله مهندسی ارزش

دانلود مقاله پژوهشی

دانلود رایگان مقاله مدیریت شهری

پرسشنامه مدیریتی

دانلود رایگان مقاله آی اس آی isi

دانلود رایگان جزوات مدیریت و حسابداری

دانلود رایگان مقاله مدیریت سازمانی

بازمهندسی در نظام تنظیم بازار

مقاله انگلیسی مدیریت با ترجمه رایگان

دانلود کتاب مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید

دانلود رایگان مقاله انگلیسی با ترجمه فارسی

دانلود رایگان مقالات فارسی مدیریت

آخرین مطالب

۲۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

دانلود مقاله ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام

دانلود مقاله ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام

................................................................................

مولف: علی اصغر صرفه جو   
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: سایت جام جم آن لاین
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: مدیریت به صورت کلی از دشوارترین و در عین حال از ظریف ترین کارهای انسانی است که برای خود ویژگی هایی دارد. چه بسا فقدان یکی از این خصوصیات ، مایه رکود کار و نابسامانی اوضاع قلمرو مدیریت می شود. افراد ناوارد، مدیریت را کاری ساده تلقی می کنند و تصور می کنند تنها داشتن مدرک مدیریت برای مصدر کار شدن کافی است و در چشم انداز این گروه ، مدیران لایق بر سر هر کوی و برزن ، به فراوانی پیدا می شوند. در صورتی که از نظر کارشناسان مسائل مدیریت ، واقعیت به گونه ای دیگر است. مدیر شایسته و کارساز کمتر از آن است که تصور می شود و راز آن این است که بخشی از ویژگی های مدیریت ، موهبتی است که باید آفرینش در نهاد انسان به ودیعت بگذارد و هرگز با آموزش و دوره دیدن و درس خواندن ، قابل تحصیل نیست. ما در مجموعه یادداشت هایی درباره شرایط عمومی مدیریت سخن می گوییم و از شرایط مدیریت های صنفی چون مدیریت بیمارستان ، مدیریت ارتش ، سخن به میان نمی آوریم و تا آنجا که امکان دارد به گزیده گویی می پردازیم و اعتراف می کنیم که در این نوشتار بخشی از شرایط لازم را متذکر شده ایم.
کلمات کلیدی:  ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام

 

ایمان به ارزش کار
کشش درونی و علاقه باطنی به هر کاری که انسان تصدی آن را به عهده می گیرد، از عوامل بزرگ موفقیت انسان است ، زیرا عشق و علاقه به کار مانع می شود که غبار خستگی بر روان انسان بنشیند. نه تنها احساس خستگی نمی کند، بلکه دوری از کار در او ایجاد خستگی می کند.
عشق و علاقه به کار، روح ابتکار و نوآوری را در انسان زنده می کند و در پرتو کشش درونی ، مشکلات را بر طرف می کند. در حالی که کار از روی بی میلی و بی رغبتی ، نه تنها پیش نمی رود، بلکه در جا می زند.
در انتخاب مدیر باید ایمان او را به ارزش کار به دست آورد و از طریق ذوق آزمایی و استعداد سنجی وجود این ویژگی را در او کشف کرد و از زمانهای دیرینه گفته اند در هر سری شوری است ، خوشبخت کسی که ذوقش را دریابد.
پیامبران ، مدیران عمومی جامعه بوده و از طریق هدایت مردم ، کار خود را آغاز کرده اند و در سخت ترین شرایط، موفقیت هایی به دست می آوردند و یکی از علل موفقیت آنان ، هر چند در قلمرو محدود، ایمان آنان به ارزش کار خود بود و قرآن هنگام توصیف پیامبر درباره او چنین می گوید: «پیامبر به آنچه که از سوی خدا بر او نازل شده ، ایمان آورده است.»
در پایه ایمان او به ارزش کارش کافی است که از اقبال مردم به آیین الهی خرسند و شادمان می شد؛ در حالی که اعتراض و روی گردانی مردم ، روح او را سخت می فشرد و تا لب مرگ پیش می برد. قرآن این حقیقت را چنین بیان می کند: «گویی می خواهی خود را از فرط غم و اندوه به خاطر روی گردانی کافران هلاک سازی.»
امانت و تعهد
هیچ گروهی و صنفی نمی تواند ارزش پاکی نفس و وارستگی روح و روان را انکار کند. علو روح و طبع بلند، از ویژگی های مردان با هدف است که هرگز هدف را فدای تمایلات شخصی خود نمی کند.
در قلمرو مدیریت چه بسا اتفاق می افتد شخص مدیر با مصالح مدیریت ، تضاد پیدا می کند. در این شرایط، نفس خودخواه و آزمند مدیر، فکر و اندیشه او را با منافع خویش همسو می سازد، در حالی که مدیر امین و متعهد، کفه طرف مقابل را سنگین تر می کند و به خاطر منش عالی که دارد با خود می گوید: «مدیریت لقمه چربی برای من نیست ، بلکه امانتی است از طرف مردم در دست من و خیانت در امانت کار قبیح و زشتی است.»
مدیریتی می تواند موفق و درخشان باشد که متصدی آن با روح بلند و نفس پاک وارد میدان عمل شود و چنین ویژگی در افرادی که در خانواده های مذهبی پرورش یافته اند، پیدا می شود بخصوص خانواده هایی که دارای سوابق درخشان بوده و از اصالت برخوردار باشند.
امروز برای کنترل کارها، مساله ای به نام نظارت و بازرسی مطرح و تا حدی مفید و سودمند است ، ولی باید توجه کرد که گروه نظارت کننده تافته جدابافته نیستند. آنان نیز از همان تمایلاتی که سرپرست برخوردار است ، برخوردار هستند و اگر در این گروه ، علو طبع و به تعبیر صحیح تر تربیت دینی و حالت خداترسی نباشد، چه بسا با ارائه چراغ سبزی از طرف مدیر، تمام مسائل حل شود و حساب سازی جای حسابرسی را پر می کند تا آنجا که با صورت سازی خاصی ، خائن مدال می گیرد. از این نظر باید دنبال مدیرهای امین و متعهد و متقی و پرهیزگار رفت و ریشه فساد را سوزاند.
ولی متاسفانه در نظام مادیگری ، بیشتر به تخصص ابراز علاقه می شود، در حالی که تعهد نیز باید به آن ضمیمه شود تا 2رکن بزرگ مدیریت ، دوشادوش هم کارساز باشند.امیر مومنان هنگام اعزام مالک اشتر به مصر، به او چنین سفارش کرد: «من تو را به پرهیزگاری فرمان می دهم و متذکر می شوم دستور خدا را بر همه چیز مقدم بدار و با یاد خدا خواسته های نامشروع نفس را بشکن و او را از سرکشی بازدار و نفس انسان پیوسته به کارهای بد فرمان می دهد، مگر این که مورد رحم خدا قرار گیرد.»
وظیفه دینی و وجدانی انسانی که مقام مدیریت را می پذیرد، این است که قدرت و توانایی روحی را در برابر تمایلات شخصی که با قلمرو مدیریت در تضاد است ، بسنجد. اگر خود را انسان با اراده و پا بر جا و نشکن یافت ، با توکل به عنایت الهی ، این موقعیت سنگین را بپذیرد، در غیر این صورت در این وادی خطرناک گام نگذارد.
دانایی و توانایی 2 ویژگی عمومی است که همه مکاتب مدیریت آن را به عنوان زیر بنا پذیرفته اند.
علم و دانش و به اصطلاح تخصص راه را روشن و مشکلات را بر طرف می کند؛ در حالی که توانایی روحی و جسمی به کار صورت می بخشد و به طرح عینیت می دهد. مقصود از دانایی ، دانش مربوط به موضوعی است که مدیریت آن را به عهده گرفته و مقصود از توانایی قدرت روحی و جسمی است که ماشین کار را به پیش می راند.
همان طوری که قدرت روحی از ارزش بالایی برخوردار است ، صحت و تندرستی مدیر نیز دوشادوش آن ، در موفقیت مدیریت موثر است و قرآن آن گاه که طالوت را به عنوان فرمانده سپاه معرفی می کند، قوم بنی اسرائیل زبان به اعتراض می گشایند و می گویند: «او فقیر و ناتوان است ، گویی که غنا و ثروت از شرایط مدیریت است. قرآن در پاسخ آنان بر علم و دانش طالوت و قدرت جسمی او تکیه می کند که در میدان جهاد و نبرد کارساز است.»
امامت و حکومت نوعی مدیریت جامعه است و امام علی (ع) روی علم و توانایی مدیر و تخصص او تکیه می کند و می فرماید: «سزاوارترین افراد برای اداره کشور، تواناترین و داناترین آنها به احکام خداوند در مسائل مربوط به حکومت است.» در این روایت همین طور که ملاحظه می کنید بر هر دو ویژگی تکیه شده است: علم و توانایی و مقصود از دومی توانایی روحی و جسمی است و نباید در تفسیر آن به توانایی روحی اکتفا کرد و از قدیم الایام گفته اند: عقل سالم در بدن سالم است.
پیامبر اسلام در برخی از سخنان خود روی علم مدیر تکیه می کند و فرمانروایی را نوعی مدیریت تلقی کرده و چنین می گوید: «هر گاه حاکم بزرگ فردی را به عنوان مدیر و کارگزار انتخاب کند، در حالی که می داند در جامعه اسلامی شایسته تر از او و آگاه تر از او به کتاب خدا و سنت رسول هست ، او به خدا و رسول او و تمام مسلمانان خیانت ورزیده است.»
 دادگری میان زیردستان
عدالت و دادگری در میان زیر دستان از ویژگی هایی است که می تواند تکمیل کننده امانت و تعهد مدیر باشد. قلمرو مدیریت مجموعه ای است که باید بر آن توازن حکومت کند و هر کسی به حق شایسته خود برسد، در حالی که تبعیض و ظلم مایه از هم پاشیدگی مجموعه است که در نتیجه دود آن به چشم مدیر و صاحبان مدیریت می رود. گاهی گفته می شود مدیر باید به همه به یک نظر بنگرد و در میان آنان مساوات برقرار کند ولی تعبیر بهتر این است که بگوییم مدیر باید عدالت را میان همه برقرار کند، زیرا چه بسا مساوات بر خلاف دادگری باشد، ولی آنجا که هر 2 گروه امتیاز مشترکی داشته باشند مقتضای عدالت یکسان نگری است.
درباره عدالت و تاثیر آن در حفظ توازن و انضباط سخن زیاد گفته شده است و ما در این مورد به ترجمه آیه ای و نقل روایتی بسنده می کنیم.
قرآن به عدالت بسیار بها می دهد و یادآور می شود که عدالت را به پا دارید و اگر عدالت به ضرر شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما تمام شود، حق را بگویید و به آن گواهی دهید.
امیر مومنان به والیان و فرماندهان خود چنین هشدار می داد: «هر کس پس از من سرپرستی جامعه را به عهده بگیرد، او را در روز رستاخیز در کنار صراط نگاه می دارند و فرشتگان ، نامه اعمالش را می گشایند. اگر میان مردم با عدالت رفتار کرده است ، عدالت او نجات بخش او است و اگر بر خلاف آن رفتار کرده باشد، در آتش دوزخ سرنگون می شود.»
احترام به افکار دیگران
ارتقای 2 فکر و 2 اندیشه بسان پیوستن 2 سیم مثبت و منفی است که از لابه لای آن برق و روشنی می جهد. مشاوره در مسائل مهم یکی از اصول مهم فن مدیریت است ، زیرا در این صورت مدیر از افکار دیگران مدد می گیرد و مسلما افکار به هم فشرده مانند نیروهای مجتمع است که قوه و قدرت آن چند برابر می شود، ولی مهم در مساله مشاورت این است که انتخاب نظر در دست خود مدیر باشد. او پس از مشاوره ، افکار و آرا را سبک و سنگین می کند، آن گاه رای قاطع را بر می گزیند.
امروز در مجالس مشاوره مساله اقلیت و اکثریت مطرح می شود و رای قاطع از آن دومی است و پیوسته 50 رای بر 49 رای غالب است و به خاطر یک رای اضافی حقوق یک اکثریت نسبی پایمال می شود و شاید در مواردی ، چاره ای جز رعایت این اصل نباشد؛ ولی آنجا که مدیر دارای اختیار انتخاب باشد و خود او پس از مشاوره تصمیم بگیرد، چه بسا هر 2 گروه به حقوق خود برسند.
قرآن ، هم به اهمیت مشاوره تصریح می کند و هم به انتخاب خود مدیر درباره موضوع نخست می فرماید: «کار مومنان پیوسته شور و مشورت است.» و درباره موضوع دوم می فرماید: «ای رسول گرامی با مومنان به مشورت بپرداز و آن گاه که تصمیم گرفتی ، با تکیه بر عنایت الهی کار را آغاز کن.»
پیامبر گرامی (ص) درباره مشاوره چنین می فرماید: «در موردی که چهره کار برای کسی روشن نیست باید مشورت کرد. هیچکس در موردی مشورت نمی کند مگر این که به خیر و صلاح کار پی می برد.»
امیر مومنان (ع) می فرماید: «آن کس که با بزرگان مشورت کند از عقل و خرد آنان بهره می گیرد.»
مدیر در راس هرم سازمان قرار دارد و رهبر و پیشرو کارگزاران سازمان است و بر حسب موقعیت اجرایی خود و مسوولیتی که به عهده دارد، مرکز ثقل اندیشه ها، طرحها، پیشنهادهاست و در حقیقت آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل و جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است.
از این جهت به لحاظ موقعیت خود به اراده و نیرومندی نیازمند است که پس از بررسی تمام جوانب تصمیم قاطع بگیرد و هر نوع تردید و دو دلی را کنار بگذارد و با اعتماد به عنایت الهی نظر خود را صادر کند و ما در مساله مشاوره به احترام افکار دیگران به این حقیقت اشاره نیز کرده ایم و یادآور شدیم که خدا به پیامبر می فرماید: پس از شور، تصمیم بگیر و بر خدا توکل نما.
امیرمومنان در یکی از سخنان خود چنین می فرماید: «سستی ها را با اراده نیرومند از خود دور کنید.»
و نیز می فرماید: «هر کسی از سستی پیروی کند حقوق را تباه می سازد.»
تواضع و فروتنی یا مردمی بودن
یکی از پشتوانه های کار مدیران ، حمایت های زیردستان است و این پشتوانه در صورتی به دست می آید که مدیر حالت مردمی به خود بگیرد و از تواضع و فروتنی در عین حفظ شخصیت چشم نپوشد و با مهر و محبت سخن بگوید و طرح دهد یا اجرا کند.
امام علی بن ابیطالب ع در فرمان خود به یکی از فرمانروایان که مدیریت مصر را به او واگذار کرده بود چنین می نویسد: «ای مالک! مهر و محبت تو به افراد زیردست دلهای آنها را متوجه تو می کند و آنچه موجب چشم روشنی زمامدار می شود 2 چیز است: یکی برقراری عدالت ، دومی ابراز علاقه به آنهاست.»
در جایی دیگر یادآور می شود که مدیر یک جامعه برای رسیدگی به نیاز زیردستان باید وقتی را مقرر سازد و با کمال فروتنی با آنان سخن بگوید و در این مورد چنین می گوید: «برای مراجعان خود وقتی مقرر نما، به نیاز آنها شخصا رسیدگی کن ، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل بده و در را به روی هیچکس نبند و به خاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز تا هر کس بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید.»
امروز در تمام سازمان های دولتی و ملی ، صندوق شکایات و پیشنهادها نصب شده و انتظار می رود مراجعان و کارکنان مشکلات یا پیشنهادهای خود را بنویسند و در صندوق بیندازند، ولی بهتر این است که مدیر برای کارکنان جلسه خاصی تشکیل دهد و آنچنان امنیت و عطوفت بر مجلس حاکم باشد که افراد بتوانند معایب حوزه مدیریت او را بدون پروا بگویند.
حسن سابقه
حسن سابقه مدیر در دوران زندگی مایه دلگرمی مسوولانی است که او را به مدیریت برگزیده اند و مقصود از حسن سابقه مخصوص صداقت و امانت او نیست ، بلکه علاوه بر این دو وصف ، در کاری که به او محول شده است ، خوشنام و موفق باشد. امیرمومنان به بخشی از این حسن سابقه که همان امانت و صداقت و درستی و پاکی است در فرمان خود چنین اشاره می کند: «بدترین وزیران تو کسانی هستند که پیش از تو وزیر تبهکاران بوده اند، یعنی آنان که شریک گناه پیشینیان بوده اند. از این جهت شایسته نیست چنین افرادی رازدار تو باشند، در حالی که تو می توانی برای خود جانشین خوبی بیابی ولی بار گناهان آنان را به دوش نمی کشند.»
حسن سابقه از صدر اسلام تاکنون مقیاس گزینش مدیران سیاسی و اجتماعی بوده و امیرمومنان علی ع در انتقاد از مدعیان خلافت خاندان اموی چنین می گوید:
«تو ای معاویه ، چگونه می توانی حکمران مردم و فرماندار امت اسلامی باشی ، در حالی که نه از سابقه خوبی برخورداری و نه نشانه بزرگواری در تو هست؟»

 .............................

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ارزش های اسلامی در مدیریت

دانلود مقاله ارزش های اسلامی در مدیریت

..............................................................

مولف: پژوهشکده باقر العلوم (ع)
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: پژوهشکده باقر العلوم (ع)
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
مقدمه: موضوع این بحث ارزش هاى اسلامی‌در مدیریت است. ابتدا توضیحى درباره ارزش از دیدگاهى که مورد قبول و پذیرش ماست، ارائه می‌دهیم، سپس آن ارزش ها را دسته بندى می‌کنیم و آن را که ارتباط بیشترى با علم مدیریت دارد مورد ارزیابى قرار می‌دهیم. گرایش هاى ارزش از نظر فلسفه در بین فلاسفه حقوق و اخلاق و همه کسانى که درباره ارزش ها بحث کرده اند، دو نوع گرایش متضاد وجود دارد: اول، ارزش چیزى جز تبلور خواستها و سلیقه هاى شخصى و گروهى نیست. دوم، ارزش از واقعیت نفس الامرى برخوردار است.
کلمات کلیدی: ارزش های اسلامی در مدیریت ،مدیریت، وزرا


از دیر باز، در بین فلاسفه معروف بوده که آیا خوب آن است که انسان می‌پسندد یا چیزى را که خوب است انسان مى‌پسندد؟ ما کارى را انجام می‌دهیم که خوب است یا خوب آن کارى است که ما انتخاب می‌کنیم؟ این اختلاف از دیرباز تا کنون در بین فلاسفه بزرگ اخلاق وجود داشته است. بعضى می‌گویند: خوب آن است که انسان بپسندد. بعضى دیگر می‌گویند: خوب واقعیتى نفس الامرى دارد، چه ما دوست بداریم، چه دوست نداریم، ما بدانیم یا ندانیم. لذا، باید خوب ها را شناخت و آنها را دوست داشت و آنچه را که مربوط به عمل است به کار گرفت. البته وارد شدن در این بحث ریشه اى و فلسفى ما را از موضوع بحث اصلى دور می‌کند. دراین باره، نظر ما این است که و ارزش، واقعیت نفس الامرى دارد. مردم بعضى چیزها را به عنوان «خوب» درک می‌کنند و آن را می‌پسندند، لکن بعضى چیزهاست که خوبى آن را همه درک نمی‌کنند; در اینکه آیا فلان چیز خوب است یا بد، اختلاف می‌کنند و بالاخره، سلیقه ها و نظرهاى شخصى دخالت می‌کند. ارزش هاى اسلامی‌در مدیریت وقتى ارزش هاى اسلامی‌در ارتباط با مدیریت مطرح می‌شود منظور این است که اسلام ارزش هایى را ارائه کرده که باید آنها را پذیرفت و به کار بست. این ارزشها چه ما آنها را بخواهیم و چه نخواهیم معتبر است. و چنین ارزشهایى، چه بدانیم و چه ندانیم، وجود دارند. بنابراین، نظریه اى که معتقد است ارزش تابع خواست و سلیقه افراد و گروههاست مورد پذیرش اسلام نیست. ارزشهایى که اسلام ارائه می‌دهد یا مربوط به فرد و زندگى فردى است یا مربوط به جمع و زندگى اجتماعى. در زندگى اجتماعى، ارزشهایى وجود دارد که همه باید آنها را نسبت به یکدیگر رعایت کنند. این ارزشها یا در اجتماعات وسیع مطرح می‌شود و یا در اجتماعات محدود و گزینشى. تفصیل اقسام و انواع این ارزشها به مجال دیگرى نیازمند است. در اینجا فقط ارزشهاى اجتماعى مورد بحث قرار خواهد گرفت. مبناى ارزش هاى اجتماعى ارزشهاى اجتماعى داراى دو مبنا هستند: مبناى اول، بینشها و مبناى دوم، گرایشها. هر ارزشى از یک پایه بینشى و نگرشى و یک پایه گرایشى ساخته می‌شود. از انضمام این دو، ارزش به وجود می‌آید. ارزش واسطه اى بین بینش و گرایش انسان با کنش اوست. در ابتداى این بحث بینشى، به چهار مقوله برمی‌خوریم.
اما بینشى که در ابتدا باید آن را درک کنیم و بشناسیم بینش ما نسبت به یک سلسله از اعتقادات و واقعیات جهان هستى است که به دنبال آن، گرایشها و میلهایى در ما برانگیخته می‌شود. از انضمام و به هم پیوستن این بینش و گرایش برخاستهازآن است که مفهومی‌به نام ارزش شکل می‌گیرد. ارزش منشأ کنش اختیارى در انسان می‌شود; یعنى ارزش موجب می‌شود که انسان در هنگام عمل، چیزى را برگزیند. بنابراین، آنچه شکل کنش ما را می‌سازد و به افعال ما جهت می‌دهد در حقیقت، ارزشهایى است که آنها را پذیرفته ایم. منشأ این ارزشها بینشها و گرایشهایى است که زیربناى آنها را می‌سازد. اصول ارزش هاى اجتماعى در اسلام ارزشهاى اجتماعى اسلام بر سه اصل بینشى استوار است. اصل اول: اعتقاد به این که تمام انسانها بنده خدا هستند. این یک بینش اعتقادى است که به نوعى از واقعیات نظر دارد و در عین حال، پایه اى است براى ارزشهایى که بر آنها مبتنى می‌شود. وقتى انسان معتقد شد که سایر انسانها، مانند خود او، آفریده خدا و همه بنده او هستند و خداوند متعال به تمام مخلوقات و بندگانش نظر لطف و رحمت دارد و اصلاً آنها را بر اساس رحمت خویش آفریده است، همان گونه که فطرتاً به آفریدگار خود محبت و علاقه دارد، نسبت به آفریدگان او هم، که آثارى از وجود و رحمت او هستند، علاقه مند می‌شود. به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. اگر انسان دوستدار کسى باشد همه وابستگان او را نیز دوست خواهد داشت. همه انسانها آفریده خدا و متعلّق به او هستند. انسان مؤمن و موحّد بر اساس این بینش، عاطفه خاصى نسبت به همه انسانها پیدا می‌کند. این یک اصل بینشى است که بر اثر گرایش انسان دوستانه پدید می‌آید. همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد ارزش، مبتنى بر بینش و گرایش برخاسته از همان بینش است. وقتى بینش توحیدى را نیز در نظر می‌گیریم گرایشى که از آن برمی‌خیزد همان عاطفه خلق دوستى یا انسان دوستى است. اصل دوم: بینشهایى که زمینه ساز ارزشهاست; مثلاً، اعتقادبه اینکه همه انسانهاازیک پدرو مادرمتولّد شده اند و همه آنهاتکویناًخواهر وبرادرند، یاباواسطهیابدونواسطه. وقتى انسان باور کرد که با تمام انسانها، به شکلى خواهر و برادر است و همه با هم یک خانواده بزرگ را به وجود می‌آورند به دنبال این بینش، عاطفه اجتماعى دیگرى، که عاطفه فامیلى است، در انسان پدید می‌آید. همچنین گرایش دیگرى نیز بر اساس این خویشاوندى در انسان پدیدار می‌گردد; بدین صورت که همه انسانها را از آن نظر که خویشاوند خودش هستند دوست می‌دارد. این عاطفه اى غریزى است و در همه انسانها وجود دارد که نزدیکان خود را دوست بدارد، چه آنهایى را که رابطه نَسَبى با او دارند و چه آنهایى را که رابطه سببى دارند. این اصل نیز اقتضاى یک گرایش دارد; یعنى این بینش منشأ و اساس گرایش دیگرى نیز می‌باشد. اصل سوم: برادرى ایمانى; این اصل صرفاً اسلامی‌است، بخلاف دو اصل پیشین که کم و بیش، در ادیان دیگر نیز مورد پذیرش است. اسلام علاوه بر آنکه همه انسانها را فرزندان یک پدر و مادر می‌داند و در نتیجه، همه را برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده به حساب می‌آورد، معتقد است که در میان مسلمانان، رابطه معنوى خاصى برقراراست که موجب می‌شود روح انسان با ارواح انسانهاى دیگر که هم کیش و هم دین او هستندرابطه‌اى داشته باشد; رابطه معنوى وقلبى بین دلها و جانهاى مؤمنان; «انّما المؤمنون إخوةٌ.»[1]
ارزش هاى عام اجتماعى اسلام ارزشهایى که بدین گونه پدید می‌آید ریشه و اساس همه شان محبت متقابلى است که بین انسانها بر اساس سه اعتقاد مذکور تحقق پیدا می‌کند. هر قدر انسان به این روابط بیشتر توجه داشته باشد و به مقتضاى این روابط بیشتر عمل کند آن عواطف بیشتر تقویت خواهد شد. در واقع، این یک اصل روان شناختى است. ممکن است در ابتدا انسان با کسى انس بگیرد و نسبت به او محبتى پیدا کند ولى بر اثر عواملى یا به تدریج، او را فراموش کند و از هم دور شوند، همدیگر را نبینند یا یکى نتواند در عمل، به مقتضاى محبتش عمل کند. در اینجا، به تدریج، آن محبت ضعیف می‌شود و بالاخره از بین می‌رود. ولى اگر به آن رابطه عاطفى توجه شود و در مقام عمل نیز، بر طبق آن رابطه عاطفى عمل گردد این عمل موجب تقویت آن عاطفه و شدت پیدا کردن آن می‌شود. هر چه انسان نسبت به این حقایق توجه بیشترى داشته باشد (نه اینکه فقط یکبار آنها را در ذهن تصور و تصدیق کند، سپس به فراموشى بسپرد) و در فرصتهاى گوناگون، نسبت به این مطالب بیشتر بیندیشد یا سعى کند که به اقتضاى این عواطف عمل کنداین توجه و عمل موجب می‌شود که آن محبت بیشتر شدت پیدا کند، به گونه اى که هر کسى را ببیند تصور می‌کند که معشوق خود را دیده است و دلش می‌خواهدکه اورادر آغوش بگیرد و هر خدمتى از دستش بر می‌آید براى او انجام دهد. این یک واقعیت است. همه اینها نتیجه بینشها و عواطف برخاسته از آنهاست. مجموعه بینشها و گرایشها چنین ارزشى را بوجود می‌آورد که انسان براى بندگان خدا فداکارى کند. بنابراین، پیداست که چگونه بینشها منشأ برانگیخته شدن گرایشها می‌شود و از مجموعه آنها چه ارزشهایى پدید می‌آید و این ارزشها چه نقشى در رفتار انسانها یا کنشهاى آنان ایفا می‌کند. ارزش هاى اجتماعى به طور کلى، ارزشهاى اجتماعى که در اسلام مطرح است به دو بخش تقسیم می‌شود. به عبارت دیگر، هنگامی‌که ما رابطه انسانها را با یکدیگر در نظر می‌گیریم و رفتار آنها را نسبت به هم ملاحظه می‌کنیم اسلام می‌فرماید که بر این روابط و رفتارهاى متقابل، باید دو اصل حکومت کند. لذا، در حقیقت دو ارزش عام وجود دارد که بر تمام رفتارهاى انسان حاکم است: یکى رابطه عدل و قسط و دیگرى رابطه احسان (به انسانها.) وقتى انسانها با یکدیگر رابطه برقرار می‌کنند و در زندگى اجتماعى با هم همکارى می‌کنند داراى روابط متقابلى هستند و نسبت به هم ایفاى نقش می‌کنند. وقتى کارهایى به طور مشترک انجام می‌شود، خواه به وسیله مجموعه اى کوچک از انسانها، مانند خانواده، که از دو عضو یعنى زن و شوهر به وجود آمده است، انجام شود و خواه به وسیله جامعه انسانى انجام گیرد که از مجموعه اى عظیم از انسانها تشکیل شده است یا حتى مانند تمام جامعه بشرى که از به هم پیوستن میلیاردها انسان درست شده است، وقتى اینها با همکارى یکدیگر کارى انجام دهند اثر کارشان به خودشان باز می‌گردد; زیرا می‌خواهند از نتیجه کار و فعالیتشان بهره ببرند.
اصلى که باید بر این روابط حاکم باشد اصل عدالت است; یعنى هر یک از افراد به نسبت کارى که انجام داده و زحمتى که متحمل شده باید از بازده و نتیجه کارش بهره مند شود. اگر فرض کنیم که همه اعضاى مجموعه اى فعّال هستند، تلاش می‌کنند، کار مشترکى انجام می‌دهند و محصول مشترکى به دست می‌آورند، اگر بخواهند آن محصول مشترک را بین خود تقسیم کنند چگونه باید این کار را انجام دهند؟ باید به نسبت فعالیتى که هرکس انجام داده و زحمتى براى آن متحمل شده است، تقسیم شود. در اینجا، اصل عدل حاکم است. اگر کسى که کار بیشترى را انجام داده و زحمت زیادى متحمل شده است نتیجه کمترى بگیرد به او ظلم شده و این یک ارزش منفى است. ارزش مثبت همان ارزش عدالت است. تحقق این امر در صورتى است که همه افراد و اعضاى مجموعه فعّال باشند ولى در جوامع گوناگون انسانى یا در اجتماعات گوناگون، چنین نیست که همه افراد آن جامعه به یک شکل فعالیت قابل توجهى داشته باشند. مجموعه هایى از انسانها وجود دارد که برخى از افراد آن مجموعه نمی‌توانند فعالیت کنند; مثلاً در حالت عادى، در خانواده مرد و زنى فعّال و نیرومند هستند و با هم چرخ زندگى را می‌چرخانند; نتایجى هم که از آن زندگى حاصل می‌شود نصیب هر دوى آنها می‌شود و به طور عادلانه بین آنها تقسیم گردد. اما اگر بر اثر حادثه یا پیشامدى مرد خانواده از کار و تلاش فعّالانه بازماند در این حالت، اجتماع خانواده به هم نخورده و زن و شوهر همانها هستند که قبلاً بوده اند، لکن آن مرد دیگر نمی‌تواند مانند گذشته فعالیت کند. در این مورد، چه کارى باید انجام داد؟ آیا او باید از گرسنگى بمیرد؟ آیا چون این عضو جامعه خانواده براى امرار معاش خانواده اش نمی‌تواند فعالیت اقتصادى انجام دهد یا نمی‌تواند با همسر خود مشارکت کافى داشته باشد آیا باید به همان نسبت که کار نمی‌کند از مزایاى آن محروم باشد؟! در چنین مواردى، جاى عمل به عدل نیست، بلکه اصل دیگرى به نام اصل احسان حاکم است. البته اگر کسى تنبلى کند و کارى انجام ندهد باید با او به عدالت رفتار کرد; چون توانایى انجام کار را داشته و در شأن اوست که فعالیت و تلاش کند ولى به سوء اختیار خودش کار نمی‌کند. اما در اینجا، فرض بر قصور است، نه تقصیر; به این صورت که حادثه اى رخ داده است و فردى نمی‌تواند در جهت امرار معاش فعالیت مطلوب انجام دهد. لذا، باید بااو به احسان رفتار کرد. برخى تصور می‌کنند که هر کس باید به اندازه اى که کار می‌کند مزد بگیرد. از اینرو، برخى افراد ناتوان جامعه را، مانند پیرمردها و پیرزنها، که قدرت فعالیت اقتصادى نداشتند، به صورتى سر به نیست می‌کردند. چه بسا گاهى بعضى از این گونه افراد را در میان یخهاى سیبرى رها می‌کردند یا به شکل دیگرى آنها را از بین می‌بردند تا از شرّشان راحت شوند. اگر این کار براى جامعه و مسؤلان آن مشکلاتى ایجاد نمی‌کرد شاید همه این گونه افراد را نابود می‌کردند; زیرا در نظر آنان، این گونه افراد غیراز اینکه مصرف کننده صرف باشند و از درآمد اجتماع بهره مند شوند هنر دیگرى ندارند. لذا، نبودن آنها بهتر از بودنشان است. این یک طرز فکر غیر اسلامی‌است. اما اسلام می‌فرماید که افراد عاجز قاصر، که نمی‌توانند به اندازه کافى فعالیت کنند، سایر آحاد جامعه باید به آنها احسان نمایند. خداوند می‌فرماید: «اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسَانِ»[2]
تنها عدل مورد نظر خداوند نیست، بلکه به احسان نیز امر فرموده است. اگر تنها عدالت ارزش به حساب می‌آمد در این صورت، ضعفا و قاصران باید نابود می‌شدند; زیرا آنها کارى انجام نمی‌دهند تا سهمی‌ببرند. اسلام هرگز معتقد به چنین عملى نیست، بلکه معتقد است که در برخى موارد، جاى احسان است و انسان باید از خود بگذرد و فداکارى کند و از افراد قاصر و ناتوان پرستارى نماید تا از بین نروند. بنابراین، دو ارزش کلى بر رفتارهاى اجتماعى انسانها حاکم است. این دو از ارزشهاى فردى جداست: در روابط اجتماعى، تمام ارزشها یا زیر پرچم عدل است و یا زیر پرچم احسان، خواه درمسائل اقتصادى باشد یاسیاسى و خواه در روابط عاطفى باشد یا انسانى. تمامی‌مقامها، تشویقها، تنبیه ها و امثال آن از این دو حالت خارج نیست; یاتحت عنوان عدالت است و یاتحت عنوان احسان. بنابراین،اصل سوم ارزشهاى عامی‌است که در روابط هر انسانى با انسان دیگر و در زندگى اجتماعى وجود دارد و دو اصل عدالت و احسان باید تنظیم کننده آن باشند. این دواصل منحصر به رابطه مدیر با دیگران نیست، در رابطه دیگر افراد جامعه با یکدیگر نیز مطرح است. هدف در مدیریت غربى و شرقى در محیط کار و در جایى که مدیر و کارمندانى وجود دارند، برخى ارزشهاى خاص مطرح است. در هر مکتبى، اصول مدیریت و ارزشهاى حاکم بر مدیریت از همان بینشهاى خاص خودشان برمی‌خیزد و معتبر شناخته می‌شود. اگر کتابهایى که درباره مدیریت نوشته شده و بحثهایى را که در این باره مطرح گردیده است ـ جاهایى که اصول روان شناسى را در رابطه با مدیریت مطرح می‌کنند ـ مورد دقت و بررسى قرار دهیم، می‌بینیم که همه هدفشان این است که مقاصد اقتصادى و سیاسى جامعه به نحو احسن تأمین شود. این همه دستور براى مدیران صادر می‌شود، راهنماییها، فنون و دستورهاى پیچیده در اختیار آنها قرار می‌گیرد تا کارخانه کارها را بهتر انجام دهد و محصول بهتر و بیشترى داشته باشد و در نهایت، داراى درآمد بیشترى باشد و سود بیشترى عاید صاحبان کارخانه گرداند، خواه صاحب کارخانه یک نفر سرمایه دار باشد یا همه کارگران، و نظام حاکم کاپیتالیستى باشد یا سوسیالیستى. در هر صورت، هدف از مدیریت غربى این است که سود کارخانه را زیادتر کند. مدیر چگونه و به چه شکلى با کارمندان و کارگران رفتار کند؟ به گونه اى که محصول بیشتر و بهترى داشته باشد و درآمد فراوان و سود بیشترى عاید کارخانه گرداند. تمام این ارزشها مقدمه اى براى این هدف است و هدف دیگرى در کار نیست. اگر هم به سیاستمداران و دولتمردان دستورالعمل هایى داده می‌شود یا ارزشهایى طرح می‌گردد و آنها راهنمایى می‌شوند که چگونه باید رفتار کنند، به چه شکلى برنامه ریزى کنند و چگونه آنها را به مرحله اجرا درآورند، سپس چگونه نظارت داشته باشند و چگونه ارزیابى نمایند براى این است که کشور به شکلى آرام اداره شود و مردم به راحتى زندگى کنند; بهتر بخورند و بهتر بپوشند و از آسایش و رفاه بیشترى برخوردار باشند. آیا بیش از این هم هدفى وجود دارد؟
به عبارت دیگر، محور همه ارزشهایى که در رابطه با مدیریت مطرح می‌شود ماده است; پول، زندگى دنیا و آسایش آن و جز این چیز دیگرى مطرح نیست. اگر رسیدن به این هدف با شلاّق میسّر شود می‌گویند که بر سر کارگر شلاق بزن; اگر از راه تشویق حاصل شود می‌گویند که او را تشویق کن; اگر از طریق احترام گذاشتن به وى به دست آید می‌گویند که او را احترام کن و بالاخره، اگر از روى دلسوزى و همراهى با وى فراهم شود می‌گویند که با او دلسوزى کن تا کار را بهتر انجام دهد و نتیجه و هدفى که مورد نظر است بهتر به دست آید. به طور کلى، آن هدف غایى، که مورد نظر غرب است، محورش ماده است. هدف عالى در نظام اسلامی‌در اسلام، تنها رفاه و آسایش مورد نظر نیست. آسایش و رفاه به عنوان مقدمه براى هدفى بالاتر و والاتر مطلوب است و به تنهایى اصالت ندارد. اسلام براى مردم، زندگى راحت، رفاه و آسایش، امنیت، عدالت و احسان می‌خواهد، اما هدف دیگرى نیز دارد; می‌خواهد بدینوسیله، انسان به کمال بیشترى دست یابد و به تعبیرى دیگر، انسان تر شود. انسانیت انسان به بدن، شکم و دامنش نیست، بلکه کمال انسانى به روح انسان است. هدف عالى در نظام اسلامی‌این است که روح انسانها کاملتر شود. البته بین بدن و روح ارتباطى ناگسستنى برقرار است. اگر کسانى باشند که بخواهند روح انسان را تربیت کنند، نمی‌توانند بدن او را نادیده بگیرند; شکمش گرسنه یا مریض باشد تا بمیرد ولى روحش را تقویت کنند. این غیر ممکن است.
ابتدا باید نیازهاى اقتصادى انسان، مانند بهداشت، مسکن و امنیت شخصى تأمین شود، سپس زمنیه براى تعالى روح انسان فراهم گردد; «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ کَمَااسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِننَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذىِ ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ اَمْنأ.» نتیجه چنین کارى را خداوند در ادامه آیه ذکر می‌کند: «یَعْبَدُونَنی لاَیُشْرِکُونَ بی شَیْئاً.»[3] به کسانى که اهل ایمان و عمل صالح باشند ـ جامعه اى اسلام پسند ـ خدا وعده می‌دهد که به آنان در روى زمین آقایى می‌دهد، در دنیا عزّت می‌یابند، موجبات ناامنى را از میانشان برمی‌دارد و در نتیجه، زندگى راحت و آسوده اى خواهند داشت تا خداپرستى، که کمال انسان در آن است، تحقق پیدا کند و بتوانند با خدا آشنا شوند. اما وقتى ناامنى، گرسنگى و ذلّت در میان باشد زمینه براى رشد معنوى و روحى انسانها فراهم نمی‌شود. در سایه عدالت، آسایش و امنیت، انسانها می‌توانند به تعالى روحشان بیندیشند، نه با وجود مشکلات کمرشکن مادى و بدنى. پس هدفى که اسلام در نظر دارد تکامل روح است. این هدف بر همه ارزشها سایه می‌افکند و همه ارزشها در این قالب محدود می‌شود. بنابراین، همه این موارد مطلوب است تا به خدا پرستى کمک کند. اگر از این مرز خارج شود بر خلاف این هدف نتیجه می‌دهد، مطلبوبیت ندارد و دیگر ارزش نخواهد بود. جهت اصلى حرکت در مدیریت اسلامی‌ما از دیدگاه اسلام یک ارزش مطلق داریم و آن خداپرستى و به تعبیر ساده تر، تقواست. سایر ارزشها مقدّمى، نسبى و وسیله اى اند. ارزش مطلق همین است. وقتى با این دید به مسائل اجتماعى نگاه می‌کنیم نباید ارزش را فقط بازده اقتصادى بیشتر بدانیم. سود بیشتر و محصول بیشتر وقتى مطلوب است که در مسیر خداپرستى باشد.
ولى اگر موجب طغیان شود ارزش ندارد و در اسلام مطلوب نیست. (اِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغى اَنْ رَآهُ اسْتَغْنى)[4] آیا اگر سود کارخانه اى زیاد شود اما در کنار آن، نیروى فکرى و معنوى کارگر ضعیف گردد مطلوب است؟ از دیدگاه دنیازدگان، بلى. آنها معتقدند که فقط درآمد بیشتر اصل است، هرچه می‌خواهد بشود. لذا، مدیرى را خوب می‌دانند که سود بیشترى به دست آورد، به هر شکلى که می‌خواهد با کارگران رفتار کند، خواه با شلاّق، خواه با تشویق. اما آیا از دیدگاه اسلامى، نیز چنین روشى مورد تأیید است؟ اسلام همه چیز رابراى خداپرستى و انسان سازى می‌خواهد. لذا، اگر کسى انسان را از انسانیت دور کند تا منافع اقتصادى جامعه یا فردى تأمین شود کارش مورد تأیید اسلام نیست. باید شخصیت انسانها محفوظ باشد، هرچند این کار موجب پایین آمدن درآمد و سود شود. (البته این مطلب کلّیت ندارد; زیرا در کوتاه مدت، ممکن است سود کمتر شود ولى وقتى انسانها تعالى روحى پیدا کنند و وظیفه شناس شوند می‌دانند که چگونه باید رفتار کنند.) این مطلب تا آنجا مورد تأکید اسلام است که می‌گوید نه تنها حقوق مادى کارگر، بلکه حقوق معنوى او نیز باید رعایت گردد; یعنى شرایط کار کارگر باید به گونه اى باشد که او فرصت مطالعه دینى، خودسازى، تربیت و رشد اخلاقى هم داشته باشد. بنابراین، درست نیست که وقت اوچنانگرفته شودکه رمقى براى خودسازى نداشته باشد هرچند با رضایت خودش باشد; زیرا در این صورت،او فرصت رسیدگى به امورمعنوى خود رانخواهد داشت و چنین انسانى به یک ماشین تبدیل می‌گردد. ارزش پیشرفت تکنولوژى در اسلام و دنیاى غرب علم هر جا که باشد محترم است، به شرط آنکه در کنار آن، سایر ارزشها پایمال نشود. تکنولوژى در صورتى ارزش دارد که وسیله تعالى روحى باشد ولى اگر موجب شود که ما از نظر انسانیت، تنزّل روحى و سقوط معنوى پیدا کنیم آیا باز هم مطلوب است؟ براى دنیاى غرب، بلى; زیرا آنان می‌بینند که با ورود تکنولوژى جدید، پیشرفت کارشان بهتر و درآمدشان بیشتر است. لذا، هرچند منجر به اخراج کارگران شود، باز هم مطلوب است; چون موجب استفاده از نیروى انسانى کمتر و بالا رفتن سود حاصله می‌شود. پس پیشرفت تکنولوژى همیشه ارزش به حساب نمی‌آید; این مسأله در صورتى باارزش است که وسیله اى براى تکامل انسانها باشد، وگرنه پرخورتر شدن انسانها و استفاده بیشتر از لذات جنسى نشانه انسانیت نیست; زیرا انسان در این دو زمینه هر قدر هم که قوى باشد از حیوانات قوى تر نخواهد شد. جلب رضایت مردم در نظام اسلامی‌و نظامهاى غربى در نظام اسلامى، دولتمردان باید به گونه اى رفتار کنند که مردم از دستگاههاى دولتى خرسند باشند; اما هرگونه رضایتى به هر شکلى، در اسلام مطلوب نیست. به عنوان نمونه، یکى از مسائل مورد بحث امروز جامعه ما مسأله عفت بانوان است. اگر در این مسأله قدرى مماشات شود بسیارى از مردم از دولت راضى خواهند بود; شمال شهریها راضى باشند، جنوب شهریها هم پوشش خودشان را داشته باشند. از نظر برخى، چنین مدیریتى خوب و مطلوب است!
اما آیا وظیفه دولت این است که رضایت مردم را جلب کند، به هر شکلى که باشد؟ اکنون در دنیا ازدواج مرد با مرد قانونى شده است و کشورهاى بسیارى افتخار می‌کنند که این مسأله در کشورشان آزاد و قانونى است. بسیارى از مردم آن کشورها از این مسأله راضى هستند. کسانى هم که مخالف باشند این کار را نمی‌کنند. بنابراین، در آن کشورها، جلب رضایت مردم اصل است. اما در یک کشور اسلامی‌این موضوع مطلوب نیست. لذا، اگر بخواهیم دستورهاى مدیریت غربى را به طور کامل، در کشورهاى اسلامی‌پیاده کنیم به بن بست می‌رسیم. فرق مدیریت اسلامی‌با مدیریت غربى ما در عین حال که بر فراگیرى نظریه هاى مربوط به مدیریت و علومی‌که در این زمینه وجود دارد، مانند روان شناسى اجتماعى، تأکید می‌کنیم، اما معتقدیم که نباید به اینها اکتفا کرد. مدیریت اسلامی‌مانند مدیریت غربى صدرصد مادى نیست، چیزهایى اضافه بر آن دارد. اسلامی‌بودنش نیز جزو همان اضافات است. در کنار استفاده از نظریه هاى مدیریت، باید ارزشهاى اسلامی‌و رابطه آن ارزشها با این نظریه ها نیز مطرح شود، وگرنه به آرامى، در زیر شعار ارزشهاى اسلامى، به فرهنگ غرب گرایش پیدا می‌کنیم و خداى نکرده، وقتى چشم باز می‌کنیم که می‌بینیم آنچه به نام اسلام و نظام اسلامی‌نامیده می‌شود چیزى جز فرهنگ غربى نیست. ما با غرب به عنوان قطعه اى از کره زمین مخالف نیستیم، با انسانهایى که در گوشه اى از دنیا زندگى می‌کنند و با عقل و فهمشان مخالفتى نداریم. پیشتر هم گفتیم که ما همه انسانها را دوست داریم و گفته شد که بینش اسلامی‌چنین اقتضایى دارد; اما اگر کسى برخلاف انسانیت یا اسلام قدم بردارد در آن صورت، بالعرض مبغوض واقع می‌شود، وگرنه اصل بر این است که ما همه انسانها را دوست داریم، چه غربى، چه شرقى، چه شمالى، چه جنوبى. همه بنده خدا هستند و به آنهااحترام می‌گذاریم تا زمانى که بر خلاف انسانیت قدمی‌بر نداشته اند و بر خلاف حق رفتارى نکرده اند. ما با غرب جغرافیایى مخالف نیستیم، با علم و تکنولوژى غربى هم مخالف نیستیم، بلکه با جنبه منفى و سلبى آن، با محدود شدن در قالب مادیات و فراموش کردن ارزشهاى معنوى مخالفت داریم. اگر می‌گوییم که نباید محکوم فرهنگ غربى شدنقطه هاى مثبت آن مورد نظر نیست; زیرا علمی‌که از فضایل الهى و مواهب خدادادى است عیبى ندارد،بلکه ما با نقطه هاى منفى آن مخالفیم. در واقع، آنها فراموش کرده اند که بنده خدا هستند و سرانجام، به سوى او می‌روند. ما چنین طرز تفکرى را مردود می‌شماریم. هدف ما از مدیریت تنها رفاه مادى نیست، رفاه مادى مقدمه اى براى تعالى روحى انسان است. لذا، ما باید از این نظریه ها و علوم تا جایى استفاده کنیم که براى تعالى روحى و کمال معنوى انسان مفید باشد و در جایى که با این کمالات برخورد پیدا می‌کند باید آنها را محدود سازیم. حال، با توجه به این اهداف عالیه اسلام، که همه در هدف نهایى، که کمال انسان در سایه قرب به خداست، مندرج می‌شود، ما باید چه ارزشهایى را در زمنه مدیریت لحاظ کنیم؟ ارزش هاى قابل توجه در زمینه مدیریت با توجه به ارزشهاى اسلامى، مدیر باید سعى کند روحیه کارمندانش را تعالى ببخشد; از هر فرصتى استفاده کند تا معنویات کارمندان و همکارانش را تقویت نماید. راستى و درستى، علاوه بر آنکه جزو فرهنگ ما ایرانیان است، یک اصل اصیل اسلامی‌است.
لذا، مدیر اسلامی‌باید سعى کند راستى و درستى را در محیط تحت نفوذ خود حاکم گرداند; ابتدا خودش راستگو و درست کردار باشد و عملاً این گونه رفتار کند تا درکارمندان نیز این روحیه تقویت شود یا مثلاً،به کارمند شجاعت بدهدکه حرف راست بزند. باید کارمند را ترسو بار نیاورد تا مجبور شود دروغ بگوید یا ریاکار و حقه باز گردد. باید با او منطقى برخورد کند. اگر اشتباه می‌کنداشتباهش را با احترام تصحیح کند. به امر به معروف و نهى از منکر معتقد باشد. در خصوص رابطه مدیر با کارمندان در این زمنیه مثال خوبى است: مرحوم شهید رجائى ـ اعلى الله مقامه ـ در مورد مسأله حجاب، طى مدت کوتاهى، چه تحوّلى در وزارتخانه ها پدید آورد! زیرا خود او آن مسأله را باور داشت، می‌خواست آن کار را بکند و کرد. اما بعضى دیگر از دولتمردان مانند او ایمان ندارند; کارمند بدحجاب را می‌بینند ولى با او برخوردى نمی‌کنند. در نتیجه، این وضع به وجود می‌آید که مشهود است، تا جایى که از آن جلوگیرى هم نمی‌توانند بکنند.او درعمل‌خود جدّى بود، می‌گفت و طى مدت کوتاهى هم تأثیر بسیار شگفت انگیزى بر جاى‌گذاشت. شهید رجائى(رحمه‌الله)یک فرد استثنایى نبود، فردى عادى بود. او خواست خوب بشود و شد. ما هم باید بخواهیم، ارزشهاى اسلامی‌را واقعاً باور کنیم، و در عمل هم به کار بگیریم تا مانند او شویم. اما وقتى ما خودمان عمل نمی‌کنیم، باور هم نداریم اگر هم به اجبار قانون، مطلبى را اعلام کنیم فقط امرى ظاهرى است و فقط در حد بخشنامه است. می‌گویند: مثلاً، وجود فلان کارمندى که خلاف موازین اسلام عمل می‌کند موجب می‌شود که کار کارمندان دیگر بهتر شود; زیرا به سایر کارمندان روحیه می‌دهد یا برخوردش خوب است. به فرض آنکه این مطلب درست باشد که درست نیست، آیا صحیح است که ما ارزشهاى اسلامی‌را فداى این کنیم که کار بیشترى انجام گیرد؟ در چنین مواردى است که بین فرهنگ غربى با فرهنگ اسلامی‌اصطکاک به وجود می‌آید. از یک سو، فرهنگ غربى به مدیر می‌گوید: به هر شکلى که کار بهتر پیش می‌رود، آن را انجام بده و از سوى دیگر، اسلام به مدیر می‌گوید: ارزشها را در نظر داشته باش، اگر کار قدرى کندتر پیش برود بهتر از آن است که انسانها به انحطاط کشیده شوند; انسان بپروران. مدیر باید محبت کارمند را جلب کند، چه مسلمان باشد، چه غیر مسلمان.
 اما مدیرى که مسلمان باشد انگیزه جلب محبت کارمندان در او بیشتر است. او می‌خواهدازراه جلب محبت در آنها تأثیر بیشترى بگذارد و روح آنها را تعالى ببخشد. محبتى که او به خدا دارد ایجاب می‌کندکه به کارمند بیشتر محبت کند و با محبت، نظر او را بیشتر جلب نماید، خواه این محبت از راه صداقت به دست آید یا از راه امانت یا از طریق خدمت، احسان یا ایثار. وقتى کارمند می‌بیند که مدیرش براى او ایثار می‌کند او را از صمیم قلب دوست می‌دارد. وقتى چنین رابطه اى عاطفى برقرار شدکارهابهترپیشرفت می‌کند، اما از مسیر صحیح، نه از راه حقه بازى و فریب کارى. براى تحقق این امر چه کار باید کرد؟ باید گذشت داشت و از خود مایه گذاشت. باید دلسوز بود; مثلاً، می‌تواند با سلام و احوالپرسى ساده، محبت کارمند را جلب کند یا احوال زنش را، که مریض بوده است، بپرسد. نباید گفت که در محیط کار این مسائل مطرح نیست، بلکه اینها مقدمه‌اى است براى اینکه کار بهتر صورت گیرد. اگر کارمند دردى دارد مدیر باید درد او را بشناسد و درصدد درمانش برآید; زیرا او نیز انسان است. باید ابتدا شخصیت انسانیش را بشناسد و به او احترام بگذارد، سپس از او کار بخواهد. در این صورت، حتى اگر از او کارى هم نخواهد او کار خود را انجام می‌دهد; «الانسانُ عبیدُ الاحسانِ.» ایثار، فداکارى، احترام، دلسوزى، خیرخواهى و مانند آن ابزار کار یک مدیر مسلمان است، نه فریب کارى، تشویقهاى توخالى و تقدیر نامه هاى خشک و بى ارزش. بگذریم که بسیارى از مدیران متأسفانه از این کارها هم خوددارى می‌کنند. اگرمدیربادو کلمه بتواند دل کارمندش را به دست بیاورد با ارزشتر از تقدیرنامه اى است که هیچ منفعتى براى او نداشته باشد. اگر بتواند به او مساعده اى بدهد تا او قرض یا کرایه خانه اش را بدهد یا مشکل تهیه دارو یا درمان فرزندش را رفع کند براى او بهتر از حرفهاى تو خالى و وعده هاى پوچ است. بنابراین، صمیمیت و دلسوزى با کارمند مهمترین مسأله اى است که می‌تواند موجب پیشرفت کار در ادارات و کارخانه ها شود. خلاصه بحث بر اساس بینش اسلامى، عدل و احسان ارزشهاى حاکم بر روابط اجتماعى اند. این ارزشها باید در مدیریتها به کار گرفته شود. از جمله مصادیق عدل مدیر در رابطه با حوزه مدیریتش این است که همه کارمندان خود را با یک چشم بنگرد و بین آنها تبعیض قایل نشود. در محدوده کار هر مدیر، نباید روابط بر ضوابط حاکم باشد. از جمله مصادیق احسان مدیر نیز آن است که وقتى کارمند مریض است یا بیمارى یا مشکل دیگرى در زندگى دارد باید به او احسان کرد. اگر مشکلش با پول رفع می‌شود با پول و اگر با سفارش یا راهنمایى رفع می‌شود با آنها و در غیر این صورت، دست کم، با زبان از او دل جویى کند. مدیریتى که در آن عدل و احسان رعایت شود مورد تأیید اسلام است. نکات و ظرایف مربوط به مدیریت بسیار است که ذکر تمام آنها در این مختصر امکان پذیر نیست. با وجود این، همه اینها مقدمه و وسیله است براى اینکه انسان دایماً به خداى متعال توجه داشته باشد و روح او از تنگناى مادیت و زندگى دنیوى استعلا پیدا کند و در این قفس مادیت و تن محدود و محصور نشود.............................
 


-------------------------------------------------------------------------...-------

[1] . سوره حجرات آیه10
[2] .سوره نحل آیه90
[3] . سوره نورآیه 55
[4] . سوره علق آیات 6 و

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مدیریت پیامبر اکرم‏ (ص) در غزوه احزاب

دانلود مقاله مدیریت پیامبر اکرم‏ (ص) در غزوه احزاب

.........................................................................

مولف: دکتر على‏محمد ولوى
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: پژوهشکده باقر العلوم (ع)
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم‏(ص) در جریان "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول الَّه ‏در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.   یکى از حساس‏ترین و سرنوشت سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت با اهمیت مى‏دانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمانان بود. اما آن‏چه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت ساز و مهم است. مدیریت پیامبر اکرم‏صلى اله علیه وآله در این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم‏صلى اله علیه وآله در جریان یکى از تدابیر آن حضرت، یعنى "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول الَّه‏صلى اله علیه وآله در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.
کلمات کلیدی: پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم‏(ص) در غزوه احزاب، پیامبرصلی اله علیه وآله، مدینه، غزوه احزاب.

 

 
طرح مسئله‏
  مسلمانان پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا درباره هرگونه اقدام تدافعى تصمیم‏گیرى کنند.
  تصمیم پیامبرصلى الله علیه وآله به حفر خندق یکى از بهترین نمونه‏هاى تصمیم‏گیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سه‏متر، مستلزم حجم عظیمى از خاک‏بردارى است؛ در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبرصلى الله علیه وآله ‏بود به سه هزار نفر نمى‏رسید. این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانست با وجود همه محدودیت‏ها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
 
تصویر اجمالى حادثه‏
  غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى[1]‏ و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کرده‏است.[2]
سپاه مشرکان از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شده‏بود:
1- لشکر قریش و هم‏پیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبن‏ولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوان‏بن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنى‏سلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند.[3] این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به "رومة " مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و هم‏پیمانان آن‏ها از قبایل نجد، به فرماندهى "عیینة بن حصن فزارى " و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعاً به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى "أحد " اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود.[4]
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحه‏بن خویلد اسدى، هم‏چنین یهودیان بنى‏نضیر که قریش را همراهى مى‏کردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنى‏قریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مى‏شدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعاً ده هزار نفر گفته‏اند.[5] اما این عدد به نظر اندکى اغراق‏آمیز مى‏رسد. احتمالاً مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبوده‏است.
  امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مى‏کرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمانان از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعاً اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مى‏شد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بى‏اثر کند.
 
موقعیت مسلمانان‏
  بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بوده‏است.[6] به نظر مى‏رسد که این قول اندکى خوش‏بینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالاً این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و هم‏چنین همراهى کراهت‏آمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسب‏هاى مسلمانان در غزوه خندق سى و چند اسب بوده‏است.[7]
  بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله رساندند.9[8] فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مى‏کرد، ده تا دوازده روز راه بوده‏است. بنابراین پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله و مسلمانان تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشته‏اند.
 
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین‏
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانون‏هاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کننده‏اى دارد. گسستگى یا هم‏بستگى اجتماعى که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرت‏هاى قبیله‏اى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در هم‏بستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مى‏آمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این هم‏بستگى را فراهم کرده‏بود. انعقاد پیمان‏نامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد براى ایجاد انسجام در فعالیت‏هاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله با هدف تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیده‏بودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مى‏توانند در زمینه‏سازى موفقیت یا عدم موفقیت یک اقدام اجتماعى یا نظامى تأثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نقش رهبرى و مدیریت به عنوان عامل هماهنگى و بهره‏بردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیت خواهد یافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دسته‏بندى گروه‏هاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه کرده‏است. دراین آیات با دقت شگفت‏انگیز و روان‏کاوانه‏اى از روحیات و مواضع گروه‏هاى مختلف، در واقعه غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروه‏ها به سه دسته کلى تقسیم مى‏شوند:
الف) مؤمنین: مطابق آیات قرآن، کسانى که در این گروه جاى مى‏گیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداکار پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله بوده‏اند که در هر شرایطى هیچ‏گونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمى‏شد. این آیه از سوره‏احزاب در حق این گروه نازل شده‏است:
و لمّا رء المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلاّ ایماناً و تسلیماً؛[9]
و چون مؤمنان دسته‏هاى دشمن را دیدند، گفتند: "این همان است که خدا و فرستاده‏اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‏اش راست گفتند "، و جز بر ایمان و فرمان‏بردارى آنان نیفزود.
ب) منافقین: کسانى‏که با اجبار و اکراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل کینه رسول خداصلى الله علیه وآله را مى‏پروراندند، در موقعیت‏هاى مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دریغ نمى‏کردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشکار کرده‏است:
و إذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرضٌ ما وعدنا اللَّه و رسوله إلاّ غرورا * و اذ قالت طائفة منهم یا أهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا...؛11[10]
و هنگامى که منافقان و کسانى که در دل‏هایشان بیمارى است مى‏گفتند: "خدا و فرستاده‏اش جز فریب به ما وعده‏اى ندادند ". * و چون گروهى از آنان گفتند: "اى مردم مدینه، دیگر شما را جاى درنگ نیست، برگردید ".
ج) معوقین و مرددین: اینان مسلمانانى بودند که به سبب ضعف شخصیت یا ضعف ایمان، معمولاً در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار تردید و ترس مى‏شدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل مى‏کردند.
قرآن کریم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبیا، به این گروه اجتماعى اشاره کرده، و حتى گاهى در کنار منافقین و تحت عنوان
"الذین فی قلوبهم مرض "
از آنها یاد کرده‏است. در سوره احزاب هم خداوند ویژگى‏هاى روانى و شخصیتى این گروه را آشکار کرده‏است:
قد یعلم اللَّه المعوّقین منکم و القائلین لإخوانهم هلمّ إلینا و لا یأتون البأس إلاّ قلیلاً؛[11]
خداوند کارشکنان [و مانع شوندگان‏] شما و آن کسانى را که به برادرانشان مى‏گفتند: "نزد ما بیایید " و جز اندکى روى به جنگ نمى‏آورند [خوب ]مى‏شناسد.
معمولاً این گروه در سختى و شرایط بحرانى، با منافقین احساس همراهى و هم‏گامى بیشترى مى‏کنند. گاهى با عذر و بهانه‏هاى به ظاهر موجه، موضع مأموریت و مسئولیت خود را ترک کرده و چون باطناً منافق نیستند، یا به جهت آینده‏نگرى و توجیه خود و دیگران، سعى مى‏کنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا مى‏فرماید:
... و یستأذن فریق منهم النّبى یقولون انّ بیوتنا عورة وما هى بعورة إن یریدون إلاّ فراراً؛[12]
و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مى‏خواستند و مى‏گفتند: "خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است " و[لى خانه‏هایشان ]بى‏حفاظ نبود، [آنان‏] جز گریز [از جهاد ]چیزى نمى‏خواستند.
این گروه همواره در معرض بازگشت به کفر قرار دارند، زیرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند:
و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ماتلبّثوا بها إلاّ یسیراً؛[13]
و اگر از اطرافِ [مدینه‏] مورد هجوم واقع مى‏شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مى‏خواندند، قطعاً آن را مى‏پذیرفتند و جز اندکى در این [کار ]درنگ نمى‏کردند.
در عین حال این گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلب‏کارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرایط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلب‏کار مى‏شوند:
اشحّة علیکم فاذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد اشحّة على الخیر...؛[14]
بر شما بخیلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مى‏بینى که مانند کسى که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مى‏چرخد [و ]به سوى تو مى‏نگرنند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبان‏هایى تند نیش مى‏زنند؛ بر مال حریصند.
در مجموع مى‏توان گفت که با توجه به شرایطى که اشاره شد و نیز وضعیت کمى و کیفى نیروهاى اسلام، رهبرى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در جنگ احزاب یکى از دشوارترین مدیریت‏ها در شرایط نامناسب بوده‏است.
جهت شناسایى روش مدیریت پیامبرصلى الله علیه وآله ضرورى است ابعاد برنامه‏ریزى، تعیین استراتژى، سازماندهى، مدیریت نیروى انسانى، کسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و کنترل، در مدیریت و رهبرى رسول خداصلى الله علیه وآله مورد دقت و بررسى قرار گیرد.
1. برنامه ریزى و تعیین استراتژى‏
با بررسى جزئیات غزوه خندق به راحتى مى‏توان به این واقعیت رسید که پس از وصول خبر حرکت احزاب، پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله سیاستى دفاعى اتخاذ کردند. براى تحقق این هدف، بهترین تدبیر، ماندن در شهر و بهره بردارى از کلیه امکانات و توانایى‏هاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مى‏توانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانى و تدارکات در یک جنگ دفاعى طولانى یارى دهد. با توجه به برترى کمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بیش از شش‏صد اسب که به آنها تحرک فوق‏العاده‏اى مى‏بخشید، مهم‏ترین اقدام، جلوگیرى از تهاجم اولیه دشمن و بى‏اثر کردن نقش سواره نظام بود.
موفقیت سپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اولیه بستگى داشت. بنابراین، جلوگیرى از کسب موفقیت در تهاجم اولیه سپاه مشرکین مى‏توانست یکى از اهداف اولیه پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله باشد.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله ضمن اتخاذ سیاست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند که مى‏توانست هدف یادشده را تأمین کند. از آن‏جا که در نهایت، همه تصمیمات را پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏گرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذیرش و اجراى این پیشنهاد قابل توجه است.
اهمیت و عظمت این تصمیم‏
از مجموع اطلاعاتى که مورخان به دست مى‏دهند، چنین برمى‏آید که خندق داراى ابعاد زیر بوده‏است:
طول آن حداقل پنج و حداکثر شش کیلومتر بوده‏است. خندق در شمال شرق مدینه از ناحیه برج‏هاى شیخان شروع شده و تا غرب مدینه، یعنى تا کوه بنى‏عبید و از آن‏جا به طرف جنوب تا محلى که اکنون مسجد فتح قرار دارد، کشیده مى‏شده‏است[15]‏ و از این نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
  هر چند مسیر دقیق خندق مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که در مسیر، وجود موانع طبیعى و مصنوعى مى‏توانست مسلمانان را از حفر خندق بى‏نیاز کند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق یادشده و هم‏چنین با توجه به تقسیم کارى که انجام گرفت، مسلماً طول خندق از پنج‏کیلومتر کمتر نبوده‏است.
اگر قول مشهور مورخان را که مى‏گویند تعداد حفر کنندگان خندق سه هزار نفر بوده‏است بپذیریم - چون هر ده نفر مأمور حفر چهل ذراع(بیست متر) از خندق بوده‏اند - بنابراین، طول خندق در حدود شش کیلومتر برآورد مى‏شود.
  مورخان مسیر خندق را چنین تشریح کرده‏اند: مبدأ آن راتج و قلعه شیخان بود، و از آن‏جا تا تپه ذباب در شمال مدینه کشیده‏شده و سپس به طرف غرب تا کوه بنى‏عبید و از آن‏جا تا محلى که هم‏اکنون مسجد فتح قرار دارد کشیده مى‏شده‏است. در مغرب هم جهت احتیاط، به رغم وجود موانع طبیعى، چون نخلستان‏ها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پیدا کرده‏است.
  عرض و عمق خندق کمتر از ده متر نبوده است، چرا که به هر حال مى‏بایست طورى طراحى مى‏شد که یک چابک سوار نتواند با اسب از آن عبور کند. اما در مورد عمق خندق، همین قدر که پیاده‏نظام دشمن نتواند از یک طرف وارد، و از طرف دیگر خندق خارج شود، مى‏توانست پاسخ‏گوى هدف پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله باشد. بنابراین احتمالاً عمق خندق در حدود سه یا چهار متر بوده‏است. دکتر آیتى معتقد است که طول خندق 5/5 کیلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بوده‏است.[16]
  با توجه به فاصله میان مکه و مدینه (ده تا دوازده روز راه) و تصریح مورخان به این‏که سواران خزاعه پس از حرکت قریش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله رسانیده و موضوع را اطلاع داده‏اند، مسلماً مدت حفر خندق کمتر از ده روز بوده‏است.
2. سازماندهى‏
  پس از تعیین مسیر خندق که توسط شخص پیامبرصلى الله علیه وآله، به همراه گروهى از مشاوران ایشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد بن معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسول‏خداصلى الله علیه وآله ایجاد سازمان لازم براى نیل به هدف نزدیک، یعنى حفر خندق بود. این کار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. کل نیروهاى موجود، مجموعاً نزدیک به سى‏صد گروه عمل کننده، تحت مدیریت یکى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله با همه مسلمانان از طریق سرپرستان انجام مى‏شد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمین ارتباطى صمیمى و مستقیم بود، در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشته‏اند. این نکته تلویحاً از اشارات منابع تاریخى بر مى‏آید؛ چنان‏که در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مى‏خواهند موضوع را به اطلاع پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله برساند[17].18 شاید بتوان نمودار سازماندهى نیروها براى حفر خندق را به ترتیب زیر ترسیم کرد:
3. مدیریت نیروى انسانى‏
چنان‏که از نقشه برمى‏آید پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله براى ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمانان قسمتى از مأموریت حفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگ‏ترى از آن را به انصار سپردند. براى آن‏که میان انصار هم نوعى رقابت به‏وجود آید آنان را به سه گروه تقسیم کردند. این تقسیم بندى برمبناى نزدیکى قومى و قبیله‏اى انجام شد، زیرا هر تقسیم بندى دیگرى ممکن بود با توجه به اختلافات فکرى، فرهنگى و قومى مسلمانان که بسیارى از آنها تازه به اسلام گرویده بودند، سرمنشأ بروز مشکلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان که نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرین، نمونه خوبى براى اثبات این مدعاست.[18]
  پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله آگاهانه، از رقابت میان قبایل براى تسریع کار استفاده کردند. این تدبیر تا حد گروه‏هاى عمل کننده هم ادامه یافت. رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله با اعمال تقسیم کارى حساب شده میان افراد، هر چهل ذراع از مسیر خط کشى شده را به ده نفر محول کردند. بدین ترتیب نه فقط قبایل و طوایف با هم رقابت مى‏کردند، بلکه در درون هر گروه میان افراد آن گروه هم رقابت ایجاد مى‏شد؛ ضمن این‏که حوزه کار هر گروه کاملاً مشخص بود و تداخلى در مسئولیت‏ها هم پیش نمى‏آمد.
 
اقدامات انگیزشى پیامبرصلى الله علیه وآله‏
  یکى از تدابیر پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله جهت پیش‏برد هر چه سریع‏تر حفر خندق، توجه دادن مسلمانان به اصول اعتقادى و مخصوصاً آخرت بود. با تعلیم این اصل سازنده که زندگى حقیقى، حیات اخروى است و زندگى دنیوى گذرا و بى‏اعتبار است، شور و نشاط کار در مسلمانان زیادتر مى‏شد. نکته در خور توجه این‏که به سبب محدودیت زمانى و ضرورت تأثیر فورى سخن، رسول‏ خداصلى الله علیه وآله از زبان شعر که مؤثرترین زبان آن روز بود، استفاده مى‏کردند.
 به عنوان نمونه، ابن سعد در طبقات مى‏گوید پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در جریان حفر خندق این بیت را تکرار مى‏کردند:
اللهم إنّ الخیر الآخره
فاغفر للأنصار و المهاجره‏[19]
یا به قولى:
لاعیش إلاّ عیش الاخره‏
فاغفر للأنصار و المهاجره‏
و یا:
اللهم لو لا أنت ما اهتدینا
و لاتصدقنا و لاصلینا[20]
  براى آن‏که مسلمانان هدف اصلى را گم نکنند و بدانند که زحماتشان در چه جهت و براى چیست، با این روش بر اصول تأکید مى‏کردند. شاید از همین نکته بتوان به این نتیجه رسید که در هر اقدام مدیریتى لازم است مدیر دائماً رهروان خود را با هدف یا اهداف آشنا و آنان را توجیه نماید. پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله از بهترین روش ممکن براى تحقق این مهم استفاده کرده‏اند؛ آموزش غیر مستقیم و بهره‏گیرى از زبان شعر که تأثیرى فورى و ماندگار داشت.
  جهت تقویت روحیه مسلمین و فعال‏تر کردن آنان، موارد زیر از شیوه مدیریت پیامبرصلى الله علیه وآله قابل استنباط است:
الف) مشارکت مستقیم، جدى و همه جانبه شخص رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله در کار حفر خندق، به‏طورى‏که به گفته بسیارى از مورخان، نیروهاى عادى مجاز بودند شب‏ها محل کارشان را ترک کنند، اما پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله به اتفاق گروهى از اصحاب مؤمن و مخلص در کنار خندق مى‏ماندند.[21] نکته درخور توجه این‏که، این مشارکت به رهبرى و هدایت مسلمانان محدود نبود، بلکه آن حضرت خود خاک حمل مى‏کردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشکل مى‏شدند از آن جناب استمداد مى‏کردند.
ب) حضور شاد و با نشاط پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله این روحیه را به نیروها هم منتقل مى‏کرد. روحیه با نشاط پیامبر چنان بر اصحاب تأثیر گذاشته بود که آنان حتى بیش از مواقع عادى با یک‏دیگر شوخى و مزاح مى‏کردند. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله هم تا آن‏جا که این شوخى‏ها با ارزش‏هاى الهى و اسلامى و شخصیت افراد و اداره امور تعارض نداشت، آن را منع نمى‏کردند.[22]
ج) خواندن سرودهاى دسته جمعى یکى دیگر از اقداماتى بود که ضمن جلوگیرى از پرداختن مسلمانان به بحث‏هاى تضعیف کننده روحیات و ایجاد کننده اضطراب عمومى، موجب شادى و نشاط و تقویت روحیه مسلمانان مى‏شد. تمامى این سرودها داراى بار ارزشى و تأثیرات تربیتى بسیار خوبى بود.[23]
  یکى از سرودهایى که مسلمانان مى‏خواندند، به مرد نیکوکارى مربوط مى‏شد به نام جعیل که به گفته واقدى، زشت روى و مبتلا به بیمارى پوستى بود، اما در حفر خندق همکارى مى‏کرد. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نام او را از جعیل به عمرو تغییر دادند و به همین مناسبت مسلمانان این بیت را سروده و دسته جمعى تکرار مى‏کردند:
سماه من بعد جعیل عمرا
و کان للباس یوما ظهرا
گفته‏اند پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله هم با تکرار آخرین کلمات هر مصرع با آنان همراهى مى‏کرد.[24]
د - یکى دیگر از تدابیر پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در مدیریت نیروى انسانى، استفاده مؤثر از همه نیروهاى درگیر در حفر خندق بود، به‏طورى‏که از سست ایمانان و حتى منافقان هم در حد مطلوب بهره‏بردارى و استفاده مى‏شد. برخلاف روش‏هاى تنبیهى و انضباطى موجود در جوامع مختلف، مخصوصاً در شرایط جنگى، در غزوه احزاب، توبیخ و تنبیه مستقیم افراد خاطى و قاصر در اجراى وظیفه، از پیامبر دیده نشده‏است. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نظامى را طراحى کرده بودند که در آن فرد خاطى خود به‏خود سرشکسته و شرمسار مى‏شد. به نقل واقدى در واقعه حفر خندق اگر از کسى سستى مى‏دیدند به او مى‏خندیدند.[25]
  چنین بود که افراد سست ایمان و منافق هم از ترس ریش‏خند دیگران، ناگزیر از کارکردن بودند. البته چنان‏که قرآن به صراحت فرموده‏است، این گروه‏ها به بهانه‏هاى مختلف از زیر کار شانه خالى مى‏کردند.[26] اما این شیوه عمل پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله و مؤمنان باعث شده بود که آنان گستاخ نشوند، ضمناً براى آنان حقى در همراهى با مؤمنان ایجاد نگردد و در حد امکان از توانایى‏هاى آنها هم بهره‏بردارى شود.
4. ارتباطات‏
  ارتباط پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در واقعه غزوه خندق با نیروهاى اسلام، مستقیم و بى‏واسطه‏بود. کسانى‏که مسئولیت خبررسانى و ابلاغ فرمان‏هاى رسول خداصلى الله علیه وآله را به واحدهاى مختلف و گزارش مسائل و مشکلات واحدها را به آن حضرت عهده‏دار بودند، به‏طور مستقیم با پیامبرصلى الله علیه وآله دیدار مى‏کردند. مسلمانان قریب به 35 اسب در اختیار داشتند که در حفر خندق و نیز پس از آن در جریان محافظت از خندق براى هماهنگى وایجاد ارتباط و خبر رسانى سریع، استفاده مى‏شد. پس از حفر خندق، مسلمانان براى خندق درهایى قرار دادند (احتمالاً هشت در)، هر یک از این درها نگهبانانى داشت و زبیر بن عوام به عنوان فرمانده کل، بر آنان نظارت مى‏کرد[27].28 ارتباط میان این دروازه‏ها که در نقاط حساس و استراتژیک خندق تعبیه شده‏بود توسط عبادبن‏بشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهى که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام مى‏شد.
هم‏چنین پس از اتمام کار حفر خندق و استقرار نیروها در دو طرف آن، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله کلمات یا عباراتى را تعیین فرموده بودند که هم به منزله اسم رمز تلقى مى‏شد و واسطه شناسایى بود و هم براى خبررسانى سریع مورد استفاده قرار مى‏گرفت. هم‏چنین شعارهاى ویژه‏اى جهت برقرارى ارتباط رزمندگان اسلام با یک‏دیگر و با چادر فرماندهى که در دامنه کوه سلع مستقر بود، از سوى حضرت تعیین شده بود. به مجرد برخورد با موقعیت ویژه، افرادى که مستقیماً با آن موقعیت رویاروى مى‏شدند، موظف بودند شعار خاصى - مثلاً اللَّه اکبر - را تکرار و دیگر نیروها را از موقعیت خود آگاه سازند. از طریق همین شبکه ارتباط سریع، سپاه اسلام چند بار از رخنه و نفوذ نیروهاى دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع کردند.[28]
  نکته در خور توجه این که، همه این اسامى رمز و واژگان ارتباطى بار ارزشى داشت. گاهى هم از شعاردادن دسته‏جمعى براى تدارک جنگ روانى علیه دشمن استفاده مى‏شد.
5. نظارت و کنترل‏
  چنان‏که قبلاً هم اشاره شد، نظارت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله بر عمل‏کرد افراد در حفر خندق نظارتى غیر مستقیم بود. طراحى نظام تقسیم کار دقیق و رقابت ایجاد شده میان گروه‏هاى عمل کننده، موجب ایجاد نظام نظارت و کنترل همگانى و عمومى شده‏بود، به گونه‏اى که مى‏توان گفت همه افراد خندق برکار یک‏دیگر نظارت و کنترل داشتند. در عین حال نوعى حضور و غیاب غیر مستقیم هم درباره شاغلان در حفر خندق اعمال مى‏شد، بدین ترتیب که هر کس ناگزیر از ترک موضع مأموریت بود از شخص رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله اجازه مى‏گرفت و این به عنوان یک روحیه عمومى که جنبه ارزشى هم داشت، در آمده‏بود. چنان‏که قرآن مجید هم در سوره احزاب اشاره فرموده‏است، یکى از ملاک‏ها و مشخصه‏هاى تعیین اعتقاد و ایمان افراد اجازه گرفتن از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله براى غیبت موقت بود.
بنابراین، وجه بارز نظام نظارتى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله طراحى نظامى بود که براساس آن نوعى نظارت همگانى و خودجوش در میان نیروهاى اسلامى ایجاد شده بود. این نظام نظارتى که بر مبناى اعتماد کامل میان رهبر و رهروان طراحى شده‏بود مى‏توانست موجب تقویت اعتماد به نفس و بارورى شخصیت افراد شود.
  با توجه به مجموعه عوامل فوق بود که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله موفق شدند کار عظیم و شگفت‏انگیز حفر خندق را در مدت کوتاه (کمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در این غزوه قدرت رهبرى و مدیریت رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله توانست احزاب را شکست دهد و آخرین تهاجم سپاه متحد شرک و کفر را ناکام کند............................

............................................................................
منابع‏
- آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362).
- ابن سعد، محمد ابن سعد، طبقات الکبیر، (لیدن، 1313).
- ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقا، ابراهیم الأبیارى، عبدالحفیظ شبلى (مصر، 1355ق).
- طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و المللوک، (بیروت، مؤسسه عزالدین، 1414ه ق).
- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تحقیق الدکتور مارسدن جونس (بیروت، بى‏نا، 1409) ج 2.
 


--------------------------------------------------------------...........------------------

[1] . 2. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى السقا ابراهیم الأبیارى، عبدالحفیظ شبلى، (مصر، 1355ق) ج 3، ص 224؛ هم‏چنین محمدبن جریر طبرى، محمدبن عمر واقدى و ابن‏سعد، شروع این غزوه را در ذیقعده سال پنجم دانسته‏اند.
[2] . بقره(2) آیه 214؛ آل عمران(3) آیات 26-27؛ نور(24) آیات 62-64 و احزاب (33) آیات 9-25.
[3] . محمد بن‏عمر واقد (معروف به واقدى)، مغازى، تحقیق الدکتور مارسدن جونس (بیروت، بى‏نا، 1409) ج‏2، ص 331.
[4] . همان، ص 332.
[5] . همان، ج 2، ص 335؛ ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 230؛ طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، (بیروت، مؤسسه عزالدین 1314ه ق)، ج 3، ص 1073.
[6] . ابن‏هشام، پیشین، ص 231.
[7] . واقدى، پیشین، ج 1، ص 343.
[8] . همان، ج 2، ص 333.
[9] . احزاب (33) آیه 22.
[10] . همان، آیات 12-13.
[11] . همان، آیه 18.
[12] . همان، آیه 13.
[13] . همان، آیه 14.
[14] . همان، آیه 19.
[15] . واقدى، پیشین، ج 2، ص 338؛ طبرى، پیشین، ص 1069 و محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، 1362) ص 381.
[16] . محمد ابراهیم آیتى، همان، ص 382.
[17] . محمدبن جریرطبرى، پیشین، ج 2، ص 1070.
[18] . در جریان حفر خندق هر یک از مهاجر و انصار سعى مى‏کردند سلمان را که براى اولین بار دراقدامات جمعى مسلمین شرکت مى‏کرد، به خود نسبت دهند.
[19] . محمد ابن سعد، ابن سعد، طبقات الکبیر، لیدن، 1313، ج 2، ص 51.
[20] . واقدى، پیشین، ج 2، ص 336؛ ابن سعد، پیشین.
[21] . واقدى، پیشین.
[22] . ر.ک: همان؛ ابن سعد، پیشین.
[23] . ر.ک: واقدى، پیشین، ص 334؛ ابن سعد، پیشین، ص 52.
[24] . ابن هشام، پیشین، ص 227؛ واقدى، پیشین، ص 335.
[25] . واقدى، همان، ص 332.
[26] . "و یستأذن فریق منهم النّبى یقولون انّ بیوتنا عورة وما هى بعورة إن یریدون إلاّ فراراً "احزاب(33) آیه 13.
[27] . یعقوبى، تاریخ، ج 1، ص 409.
[28] . ر.ک: واقدى، پیشین، ص 346 - 353.

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ساختار قدرت و نظام اداری در مدینه

دانلود مقاله ساختار قدرت و نظام اداری در مدینه

.........................................................................

مولفین: روح الله تولّایی  و مریم حمیدزاده
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2004
وضعیت: تمام متن
منبع: همایش ملی سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص)؛ پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دانشگاه امام صادق علیه السلام
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: یکی از موثرترین و کارآمدترین شیوه‌های تربیتی قرآن کریم ارائه الگوهای شایسته و تاکید بر پیروی از ایشان است. برجسته‌ترین, جامع‌ترین و کامل‌ترین این الگوها از گذشتگان و آیندگان وجود مبارک رسول‌الله(ص) است که مظهر خلق عظیم می‌باشند. از همین روست که خدای متعال در قرآن کریم می‌فرمایند: «لقد کان لکُم فی رسُولِ اللهِ اُسوهٌ حسنهٌ» . پیامبر اعظم (ص) علاوه بر ماموریت هدایت انسانها، رسالت هدایت و ساختن جامعه را نیز بر عهده ‌داشتند؛ ایشان در این امر اهتمام ویژه‌ای داشتند و پس از ورود به مدینه اقدام به تشکیل حکومت اسلامی کردند. همچنین اینکه سیره عملی و علمی آن حضرت نشان از حضور قطعی قدرت سیاسی مدیریتی ایشان در اداره امور جامعه اسلامی می‌باشد؛ لذا گرچه دوران حکومت پیامبر اعظم (ص) در مدینه محدود به 10 سال بوده است, ولی با این وجود شیوه آن حضرت در سازماندهی و اداره ساختار قدرت در مدینه دارای جایگاه خاصی می‌باشد. این مقاله درصدد است تا با بررسی سیره عملی پیامبر اعظم (ص)، تصویری از ساختار رسمی قدرت در مدینه را در 9 حوزه‌ی وزارت، دستگاه اداری، دستگاه قضایی، دستگاه دبیرخانه، دستگاه مالی، دستگاه دیپلماسی، دستگاه نظامی، دستگاه امنیتی و حسبه و دستگاه آموزشی و تعلیمیارائه نماید. در نهایت این سیره عملی پیامبر (ص) می‌تواند سرمشق مناسبی برای تمام مدیران سیاسی جامعه اسلامی کنونی ما باشد.
کلید واژگان: سیره عملی پیامبر اعظم(ص) ، جامعه اسلامی ، حکومت اسلامی ، ساختار قدرت و نظام اداری


مقدمه:
اندیشه تشکیل حکومت اسلامی، طبق آیات قرآن کریم (سوره نساء ، آیه 105 - سوره آل عمران ، آیه 22 – سوره مائده ، آیات 49 و 50) و رهنمودهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به صحابه شان، دلالت‏بر احساس فطری بشر در تشکیل دولت دارد. پیامبر(ص) هم به عنوان اسوه و الگو،‌ در دوران حیات خود، ‌همزمان با فراهم شدن امکانات تشکیل حکومت اقدام به تشکیل آن کرد. با امعان نظر در قرآن و در رهنمودهای پیامبر در می یابیم که در زمان حیات پیامبر دو نوع سلطه – یکی دینی و دیگری دنیوی – نبوده است،‌ بلکه یک سلطه و اقتدار دینی و دنیوی بوده که در اختیار شخص پیامبر قرار داشته است و او مرجع امور مادی و معنوی مسلمانان بوده است. ایشان بلافاصله پس از هجرت حکومت تشکیل دادند و در حالی که یاران و پیروان آن حضرت نسبت به بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی از آن حضرت سئوال می کردند، هیچگاه از اصل لزوم حکومت سئوال نمی کردند. این امر بیانگر این است که مسئله تشکیل حکومت به قدری واضح و بدیهی بوده که نیاز به سؤال نداشته است. پس از رحلت پیامبر(ص) نیز هیچ کس در ضروری بودن حکومت شک نداشت. آنچه مورد اختلاف و بحث آنان بود این مسئله بود که چه کسی حاکم باشد. لذا جریان‏های پس از رحلت آن حضرت نیز با تمامی فراز و نشیب، از همین احساس فطری بشر در تشکیل دولت سرچشمه می‏گرفت. همه به انگیزه فطرت احساس می‏کردند که چرخ جامعه اسلامی بدون گرداننده، گردش نخواهد کرد و دین اسلام این واقعیت را، که درجامعه اسلامی باید حکومتی وجود داشته باشد، امضای قطعی نموده است.  عملکرد پیامبر(ص) در مدینه در تبیین مسائل سیاسی و حکومتی و بسنده نکردن به مسائل عبادی، ‌اخلاقی صرف از سویی، و از سوی دیگر ارسال سفیر نزد پادشاهان و سلاطین و انجام قضاوت، همه بیانگر اهمیت مسئله حکومت و رهبری سیاسی جامعه اسلامی بود.
شایان ذکر است که احکام اسلام ویژه عصر و دوره خاص نمی باشد. نه احکام اسلام اختصاص به عصر پیامبر داشته و نیاز به حکومت اختصاص به دوران خاصی ندارد؛ لذا باید احکام اسلام تا قیامت اجرا شود. در این راستا به نیاز اجتماعی مردم و جوامع به حکومت پاسخ مقتضی داده شود. بنابراین ولایت و حکومت از اموری نیست که زوال و سستی در آن راه یابد و پاسخی است به نیاز جامعه در جهت امنیت و حاکمیت قسط و عدالت و ارزش های الهی و انسانی که نباید از آن غفلت کرد.   
طبیعی است که اسلام برای فعلیت بخشیدن به اهداف عالی خویش در زمینه‏های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عبادی، نیازمند وجود دولت است.حضرت امام خمینی(س) در کتاب ولایت فقیه خویش، وجود احکام مالی، دفاع ملی، احقاق حقوق و احکام جزایی در متن دین و شریعت را دلیل بر لزوم تشکیل حکومت دانسته، می‏نویسند: « اولا، خود پیامبر(ص) تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است : والی به اطراف می فرستاده ؛ به قضاوت می نشسته ، و قاضی نصب       می فرمود؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده؛ معاهده و پیمان می بسته؛ جنگ را فرماندهی می کرده و خلاصه احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.
ثانیا، برای پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است. وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اکرم (ص) تعیین حاکم می کند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم نیز لازم است و چون رسول اکرم با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید ، ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند.»(1)
از طرفی نامگذاری امسال به سال پیامبر اعظم(ص) از سوی مقام معظم رهبری می تواند این پیام را به دولتمردان تمام حکومت های اسلامی از جمله جمهوری اسلامی ایران بدهد که اگر به دنبال اسلام ناب محمدی و در پی ایجاد دولت اصیل اسلامی هستند، باید به نبی اکرم (ص) اقتدا کنند؛ سیره سیاسی آن حضرت را در امور داخلی و خارجی و بین المللی سرلوحه کار خود قرار دهند؛ سیره اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی پیامبر را به عنوان سند چشم انداز نهایی دول اسلامی خویش بنگرند و هر چه می توانند برای آن تلاش کنند و مشکلات کشورشان را در سطوح مختلف حل کنند. نامگذاری هدایتگرایانه امسال برای دولت اسلامی یعنی سال خیزش و حرکت بزرگ و رو به جلو.(2)
البته ناگفته پیداست که برای تأسی به سیره سیاسی و مدیریتی پیامبر(ص) قدم اول پیدا کردن شناختی جامع نسبت به ابعاد مختلف مادی و معنوی حکومت اسلامی پیامبر می باشد، لذا این مقاله بر آن است تا ساختار قدرت و نظام اداری در مدینه را پس از هجرت رسول الله(ص) به آن شهر، مورد بررسی قرار دهد و در نگرشی جامع به بررسی مراحل شکل گیری و دستگاه های شکل گرفته در مدینه بپردازد.

اوضاع یثرب (مدینه) در آستانه هجرت پیامبر اعظم (ص)
...

مراحل شکل گیری نظام اداری پیامبر(ص) در مدینه
...

ساختار حکومتی پیامبر اعظم(ص)
 در یک تقسیم بندی می توان ساختار حکومتی پیامبر(ص) پس از تثبیت قدرت ایشان در مدینه را در نه دستگاه حکومتی تشریح کرد که عبارتند از(5):
1- وزارت، 2- دستگاه اداری، 3- دستگاه قضایی، 4- دستگاه دبیرخانه، 5- دستگاه مالی، 6- دستگاه دیپلماسی،           7- دستگاه نظامی، 8- دستگاه امنیتی و حسبه، 9- دستگاه آموزشی و تعلیمی

1- وزارت
در مورد اصل به وجود آمدن وزارت در اسلام چند نظر وجود دارد:
1- وزارت از زمان رسول‏خدا (ص) ظهور کرد .
2- با خلافت‏شروع شد .
3- از زمان سفاح اولین خلیفه عباسی شروع گردید . 
...   
2- دستگاه اداری
...

3-  دستگاه قضایی
...

4- دستگاه دبیرخانه
مراد از دستگاه دبیرخانه، مجموعه فعالیت های دبیرخانه ای مرسوم  و بایگانی و مجموعه‏ای از دیوان، کتابت، دفتر داری و غیره می باشد . نصوصی که به ما رسیده است اثبات می‏کند دولت پیامبر (ص) دارای چنین تشکیلاتی بود .
ابن‏عساکر در کتاب تاریخ دمشق خود می‏نویسد که نویسندگان پیامبر (ص) بالغ بر 23 نفر بودند که زندگی‏نامه آنان در بهجة‏المحافل آمده است. پیامبر (ص) کارهای نوشتاری را بین افراد تقسیم نموده بود . امام علی(ع) را مسئول نوشتن میثاقهای رسمی مانند صلح حدیبیه و برخی ابوعمرو را به عنوان کاتب‏العهود والصلح نام می‏برند. زید بن‏ثابت متولی نوشتن نامه‏ها به پادشاهان و رؤسا و عشایر بود. عبدالله بن‏ارقم بن‏ابی‏ارقم که دایی پیامبر (ص) بود، نامه‏نویسی به ملوک را بر عهده داشت و از فرط امانتداری به جایی رسید که شخصا نامه را می‏نوشت و مهر می‏کرد و آنچه نوشته بود را دوباره قرائت نمی‏کرد . وقتی افرادی برای پیامبر (ص) نامه می‏نوشتند، حضرت از او می‏خواست جواب بدهد و وی جواب را به رسول‏خدا(ص) نشان می‏داد، که پیامبر در صورت رضایت ارسال می‏کرد.
در کتب تاریخی اینطور آمده است که وقتی پیامبر (ص) خواست‏به هرقل، امپراتور روم نامه بنویسد، به او گفتند: غیر عرب ها ‏نامه بدون مهر را نمی‏پذیرند، لذا برای پیامبر مهری از نقره ساختند که نقش آن محمد رسول‏الله بود. در مورد کیفیت عهدنامه‏ها و ابلاغ‏نامه‏ها و چگونگی استفاده از القاب و آداب و رسوم و تشریفات خاصی که کاتبان رعایت می‏کردند، می‏توان به کتاب صبح‏الاعشی، جلد 9 و 10 مراجعه  کرد که به طور مفصل به این مبحث پرداخته است. (12)
در جمع‏بندی می توان گفت که پیامبر (ص) کاتبانی داشت که آموزش دیده بودند و به هر یک از آنها امری محول می‏شد. بنابراین در حکومت پیامبر(ص) تقسیم کار خوبی در بعد دبیرخانه ای و مکاتباتی وجود داشته است از جمله: کتابت نامه های اداری، بایگانی، کتابت وحی، آمارنویسی، گزارش‏نویسی و...

5- دستگاه مالی
وقتی بلاد حجاز و یمن و همه جزیرة‏العرب و بلاد شام و عراق به فتح مسلمین درآمد، سیل دادن خمس و جزیه و صدقات به سمت رسول‏خدا (ص) سرازیر شد . برای جمع‏آوری و ثبت و ضبط و توزیع آنها دستگاهی لازم بود که از آن به دستگاه مالی یاد می‏کنیم . وقتی ملوک اقالیم مختلف با رسول‏خدا (ص) مهادنه کردند، پیامبر (ص) از آنها درهم و دینار می‏گرفت و آن را به مصارف مسلمین می‏رساند و حکومت مسلمانان را با آن نیرومند می‏ساخت. پیامبر (ص) در دستگاه مالی خود چند منصب را قرار داده بودند که در جلد چهارم کتاب سیره ابن هشام به طور مفصل در مورد آن بحث شده است و ما در اینجا آن را به اجمال بیان می کنیم:
1- مصدق
عاملی که صدقات و زکوات را از واجدین شرایط می‏گرفت. رسول‏خدا (ص) افرادی را رسما منصوب کرده بود تا صدقات و مالیات را جمع‏آوری کنند . مثلا پدربزرگ حرب بن‏عبدالله بن‏عمر الثقفی وقتی آگاه به مبانی اسلام شد و اسلام آورد رسول‏خدا (ص) او را مسؤول اخذ صدقه از قومش (ثقیف) کرد. وی صاحب الاعشار بود . (13) ابن‏اسحاق در سیره‏اش     می نویسد در یک جمع‏بندی می توان گفت که 28 نفر به عنوان عاملان و مصدقان زکات بودند که مالیات و جزیه و خمس و زکات  را جمع می‏کردند و رسما منصوب و مسؤول از طرف رسول‏خدا (ص) بودند .
 2- مستوفی
مستوفی کسی بود که رسول‏خدا (ص) او را انتخاب می‏کرد تا مالیات را از مصدقان و عاملان جمع‏آوری کند و به رسول‏خدا (ص) برساند.
3-  موزع
موزع کسی بود که پولی را از طرف رسول‏خدا (ص) بین مردم توزیع و تقسیم می‏نمود. موارد مصرف این اموال بابت دیه یا کمک به مردم و یا برای خرید سلاح و اسب بود. مثلا پیامبر(ص) اعلام کرده بود: ((هر بدهکاری که نزد والی یی از والیان مسلمین برود و برای والی یی روشن شود که او در ادای دینش ناتوان است، در این جا بر والی مسلمین است که دین او را از اموال مسلمین ادا کند.))(14)
4-  خارص
کسی که کارشناس است و تخصص دارد متاعی را ببیند و قیمت آن را تشخیص دهد و تخمین بزند را خارص می نامیدند. ابی‏حمید خارص نخل بود. برای مثال عبدالله رواحه که بعدها در جنگ موته به شهادت رسید، هر سال از طرف پیامبر(ص) برای ارزیابی محصول خیبر و تنصیف آن، به آن جا سفر می کرد و او پس از تخمین محصول، سهمیه ی مسلمانان را جدا و به مدینه انتقال می داد.(15) همچنین در جلد چهارم سیره ابن هشام آمده است که عبدالله بن‏رواحه خرمای اهل خیبر را خرص می‏کرد و عتاب بن‏اسید هم مامور خرص نخل و انگور بود.
5- کاتب صدقات
کاتب صدقات کسی بود که وظیفه ثبت و ضبط آمار و ارقام و بایگانی را به عهده داشت. زبیر بن‏عوام کاتب صدقات بود و در غیاب یا مریضی او جهم بن‏صلت و حذیفة بن‏یمان این کار را انجام می دادند.
علاوه بر تقسیم فوق، امور دیگر و تخصصهای دیگری نیز در دستگاه مالی پیامبر(ص) وجود داشته است مانند مسؤول جزیه، مسؤول زکات، مسئول خمس، مسؤول دیات و ... ولی همین مقدار که گفته شد، نشان می‏دهد در ساختار رسمی قدرت در مدینه، برای امور مالی دستگاهی راه اندازی شده بود تا اینچنین به امور مالی حکومت اسلامی رسیدگی شود.

 6- دستگاه دیپلماسی
سیاست خارجی حکومت اسلامی را پیامبر (ص) با ارسال نامه‏هایی به سران کشورها ترسیم نمود و مشخص کرد هدف پیامبر کشورگشایی نیست، بلکه ابلاغ پیام و رسالت اسلام است. ایشان در سال هفتم هجری نامه‏هایی را به بعضی از سران کشورها ارسال کرد و از آنها دعوت نمود اسلام را بپذیرند و تذکر داد اگر مسلمان شدند، در سلم و امان خواهند بود وگرنه مسؤولیت گمراهی مردم نیز به عهده آنهاست. این نامه‏ها به عنوان اسناد سیاسی اسلام در کتب تاریخ (مانند کتاب های «جمهرة رسائل العرب‏» و «مکاتیب الرسول‏» ) مضبوط است. در این نامه‏ها خطوط کلی سیاست‏خارجی اسلام ترسیم گردیده است. به نظر برخی، پس از آنکه دولت اسلامی شکل و پا گرفت، رسول‏اکرم (ص) تحرک سیاسی را شروع کرد و در خلال شش سال دوم بعد از صلح حدیبیه، با پادشاهان و سران دیگر ممالک مکاتبه داشت.(16)
در کتب تاریخی از افراد زیر به عنوان سفرای پیامبر(ص) نامبرده شده است:
1- عبدالله بن‏حذافة السهمی که نزد کسری پادشاه فارس فرستاده شد
2- حاطب بن‏ابی‏بلتعه به سمت مقوقس، عظیم و بزرگ قبط ارسال شد
3- دحیة بن‏خلیفه کلبی به سمت هرقل، پادشاه روم و عظیم بصری فرستاده شد
4- جعفر بن‏ابی‏طالب، به سوی نجاشی پادشاه حبشه
5- شجاع بن‏وهب به سمت‏حارث غسانی، پادشاه تخوم شام
6-  سلیط بن‏عمر به سوی هوذة بن‏علی حنفی، پادشاه یمامه
7- عمرو بن‏عاص سهمی به سمت «جعفر» و «عبد» سلطانهای عمان
8- علاء بن‏حضرمی به سوی پادشاه بحرین
9- مهاجر بن‏ابی‏امیة به سمت‏حارث، یکی از ملوک یمن
10- حارث بن‏عمیر به سمت‏شام
11- واحد بن‏سلیط عامر بن‏لؤی، سفیر یمامه
علاوه بر سفیران رسمی فوق، بعضی مواقع ماموریت ویژه خارجی به برخی افراد داده می‏شد . ابن‏اسحاق می‏گوید پیامبر (ص) عمرو بن‏امیة القهری را با دو کشتی به سوی نجاشی فرستاد و شانزده نفر که در راس آنها جعفر بن‏ابی‏طالب بود، آنها را تحویل گرفتند. عمده این ماموریتها در سال نه هجری یعنی اواخر حکومت رسول‏اکرم (ص) واقع شد که جنبه‏های جهان‏شمولی حکومت جلوه‏گر شده بود. سفیران پیامبر اعظم (ص) از نظم و سازماندهی خوبی بهره می‏بردند. (17)
یکی دیگر از کارهای دستگاه دیپلماسی نظام اداری مدینه نحوه پذیرش نمایندگان و هیات ها و مسؤولانی بود که به منظور پذیرایی از فرستادگان دیگر کشورها، توسط پیامبر (ص) تعیین شده بودند. زید بن ثابت‏سمت مترجم را داشت، زیرا به زبانهای فارسی، رومی، قبطی و حبشی آشنا بود و همه اینها را در مدینه آموخته بود، چون مدینه اقلیت هایی از فارس و روم و مصر و حبشه داشت . از این رو در گفتگو بین رسول‏اکرم (ص) و هیات های وارده ترجمه می‏کرد.
مغیرة بن‏شعبه مامور بود به میهمانان و نمایندگان دیگر کشورها بیاموزد چگونه به رسول خدا (ص) برخورد نمایند که در حقیقت‏یک نوع مسؤولیت تشریفات بود. گاهی مواقع پیامبر (ص) متواضعانه از این نمایندگان دیگر کشورها پذیرایی می‏کرد. این امر در خصوص وفد نجاشی و شخص او در تاریخ ثبت است. این امر جلوه‏ای کامل از تقسیم کار در بعد دیپلماسی است. ملاحظه شد که پیامبر (ص) سفیرانی را رسما به خارج اعزام و منصوب می‏کرد و هیات های خارجی را می‏پذیرفت، که برای هر دو منظور دیپلماتهایی در نظر می‏گرفت و مترجم داشت . چنان‏که آداب دیپلماتیک را رعایت می‏نمودند و مسؤول تشریفات وجود داشت . همه این تقسیم کارها در ساختار قدرت و نظام اداری در مدینه، چگونگی دستگاه دیپلماسی پیامبر(ص) را نشان می دهد.
در مورد متن تمامی نامه های پیامبر(ص)‌ به سران دیگر کشورها و کیفیت برخورد آنان و آداب دیپلمات های حکومت اسلامی، ‌می توان به کتاب  محمد(ص) و زمامداران مراجعه کرد. (18)

7- دستگاه نظامی
در بعد دستگاه نظامی، پیامبر (ص) شفاف‏ترین تقسیم کار را داشته است که عبارتند از:
1-  جانشینان پیامبر (ص)
چون حضرت امکان شرکت مستقیم در بعضی جنگها را نداشت، فرماندهانی را برای سپاه مسلمین نصب می‏کرد و همچنین وقتی خود به جنگ می‏رفت، جانشینی برای خود در مدینه منصوب می نمود. در کتاب محاضرات، مرحوم ابن‏عربی فهرستی از خلفای پیامبر (ص) در مدینه را نام می‏برد که عبارتند از: ابولبابه، بشیر بن‏منذر، عثمان بن‏عفان، عبدالله بن ام‏مکتوم، ابی‏دهم الغفاری، سباع بن‏عرفطة الغناری و... ؛ که وظیفه هر کدام را توضیح داده است . اینان علاوه بر غزوه ها در اعمال حج عمره هم جانشین پیامبر(ص) می‏شدند. برای مثال در این کتاب اینطور آمده است که در غزوه تبوک و خروج برای حجة‏الوداع و جنگ بدر ابولبابه منصوب بود. همچنین سباع بن‏عرفطة الغناری در غزوه خیبر و تبوک، ابی‏دهم الغفاری در غزوه فتح، جانشینان نبی (ص) در مدینه بودند .
2-  مستنفر
مستنفر کسی بود که نیروی انسانی را برای جنگ جمع می‏کرد  و آنان را به این امر تشویق می‏نمود. بسر بن‏سفیان خزاعی و بدیل بن‏ام اصرم از طرف پیامبر (ص) مردم خزاعه را برای جنگ با اهل مکه در عام‏الفتح استنفار می‏کردند.
 3-  صاحب لواء (علمدار و پرچمدار)
یکی دیگر از پست هایی که پیامبر(ص) برای سپاه اسلام قرار داده بود، صاحب لواء می باشد. برای مثال بریده بعد از ملحق شدن به اسلام از طرف پیامبر (ص) ماموریت‏یافت وقتی وارد مدینه می‏شود، پرچم داشته باشد . او عمامه اش را بر نیزه‏اش پیچید و جلوی روی خویش گرفت تا وارد مدینه شد. همچنین پیامبر(ص) ابازرعه را مبعوث کرد به سمت قوم خود برود و ابلاغ کرد که هر کس زیر این پرچم جمع شود، مؤمن است. (19)
4-  سازماندهی نیروهای نظامی
در آن زمان لشکر پیامبر(ص) را به عنوان خمیس نیز می شناختند زیرا بر پنج قسم تقسیم می‏شد: قلب و میمنه و میسره و مقدمه و ساقه. در یک نقل است که وقتی پیامبر اعظم(ص) وارد مکه شد، سپاهش را به گردان هایی (کتائب) تقسیم کرد و فرماندهانی را همچون زبیر بن‏عوام، سعد بن‏عباده، خالد و ابوعبیده جراح را بر آن کتائب گماشت . (20)
5-  بدل
کسی که برای فریب دشمن شبیه پیامبر (ص) می‏شد و به جای ایشان در قلب لشکر قرار می‏گرفت. حفاظت از جان پیامبر (ص) در جنگها یک اصل مهم بود . شبیه این کار را علی (ع) در ماجرای هجرت به مدینه انجام داد که معروف است.
6-  وازع
یعنی کسی که به گروهان و گردان نظم و انسجام و آرایش و نظام جمع می‏دهد و عقب و جلو می‏کند . پیامبر(ص) گاهی با یک چوب که به دست اصحاب می‏داد، آنان را برای کمک به نظم دعوت می‏کرد یا خود با چوب صفوف را مرتب می‏نمود.(21)
7-  مسئول لجستیک
در تمامی جنگ های سپاه اسلام، پیامبر(ص) افرادی را مسئول تهیه سلاح و امکانات می کردند که در اصطلاح امروز، امور تدارکات یا لجستیک می‏گویند .
8-  مسرج (مرکب‏دار)
کسی که مرکب رسول‏خدا (ص) را آماده می‏کرد و زین (سرج) می‏گذاشت‏یا رکاب آن را می‏گرفت مسرج نام داشت . در کتاب سیره التراتیب الاداریه چنین آمده است که چون رسول‏خدا (ص) در حرکت نافله می‏خواند و برای شرایط جنگ برنامه ریزی می کرد، فردی را مسؤول مرکب خویش می نمود و وقتی در جنگ صحبت می‏فرمود، «دابه‏» و «ناقه‏» او را نگه می‏داشتند که حرکت نکند. (22) این افراد خدمات مربوط به مرکبهای رسول‏خدا (ص) را انجام می‏دادند، اعم از اسب، شتر و قاطر که حاکی از خدمات ویژه فرماندهی نظامی است تا او با خیال راحت‏بتواند فرماندهی کند و دلیل بر تجمل و تکلف نمی‏باشد.
9-  صاحب‏السلاح
صاحب‏السلاح به معنای خدمت و وظیفه ای است که به اسلحه مربوط می‏شد . صاحب‏السلاحان، شمشیر زنان و خدمه سلاح رسول‏خدا (ص) بودند و وظایف تهیه و سازماندهی سلاح، نگهداری و جلا دادن کاربرد آن را در شکلهای مختلف من جمله محافظت از پیامبر اعظم(ص) به عهده داشته و به این امور منصوب بودند.
10-  راهنمای جنگ
کسی که اطلاعاتی در خصوص شرایط جغرافیایی و موقعیتهای مختلف دوست و دشمن داشت و رسول‏خدا (ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده می‏برد . در عرف نظامی، واحد اطلاعات و عملیات یا مهندسی رزمی چنین وظیفه ای را به عهده دارد .
11-  عیون و جاسوسان جنگی
کسانی بودند که اطلاعات مورد نیاز را برای برنامه ریزی و عملیات نظامی از میان دشمنان کسب می کردند و به فرماندهان نظامی سپاه اسلام می رساندند. برای مثال عباس بن‏عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) که قبل از فتح خیبر مسلمان شد و اسلامش را کتمان می‏کرد، بین مشرکان می‏رفت و خبر می‏آورد.
12-  امور غنائم و اسرا
در تمام جنگ ها پیامبر(ص) مکان هایی مشخص می کردند که مخصوص نگهداری غنائم جنگی و اسرای دشمن بود و افرادی را جهت اداره این مکان ها منصوب می کردند.
عبدالله بن‏کعب بن‏عمرو بن‏عوف و اباسفیان بن‏حرب و بدیل بن‏ورقا مسؤول حفاظت از غنائم بودند که اعم از اسرا و اموال بود. معیقب بن‏فاطمه آمار غنائم را ثبت می‏کرد . دو نفر به نام سعد مسؤول فروش غنائم بودند. (23)
13-  تبلیغات جنگ
در جنگ ها پیامبر(ص) عده ای را مسئول تبلیغات قرار می داد که به دو قسم بودند. دسته اول ماموریت داشتند تا با شعار ها و اشعار حماسی خود به مسلمین بشارت پیروزی می‏دادند. برای مثال گاهی رسول‏خدا (ص) قافله و گروهی را مسؤول می کرد تا شعارهایی مانند «لا اله الا الله، وحده لا شریک له، له الملک و له‏الحمد و هو علی کل شی‏ء قدیر» را به صورت دسته جمعی بین سپاه اسلام بخوانند تا بر خستگی های جنگ غالب شوند. این کار در روحیه دوست و دشمن تاثیرات عمیق داشت . دسته دوم عده ای بودند که به عنوان مخذل منصوب بودند. یعنی کسانی که روحیه دشمن را با تبلیغات و سیاست خاصی تخریب می‏کردند و آنها را مهیای شکست نظامی می‏نمودند و به اصطلاح جنگ روانی راه می‏انداختند . از همین رو بود که رسول‏خدا (ص) فرمودند: «الحرب خدعه؛ جنگ فریب است» .
14-  آموزش فنون نظامی
از مجموعه مباحث گذشته مشخص است که حکومت اسلامی در مدینه دارای دستگاه نظامی جامع و منسجمی بوده است؛ یعنی داشتن ارتش، سازماندهی آن، نصب فرمانده، دادن ماموریتهای ویژه، اطلاعات عملیات، تهیه سلاح، نگهداری سلاح (زرادخانه)، تامین و گزینش نیرو، علمدار، فرمانده ارشد و نظام وظیفه، و علاوه بر آن همه مردم موظف به جنگ و جهاد بودند. اگر همه مردم سرباز و مجاهد بودند، ولی حین جنگ نظمی متین و سازمانی دقیق می‏گرفتند. پیامبر در منابر و مواقع مختلف، مردم را به برخورداری از قوه و نیرو و تیراندازی تشویق می‏نمود . پیامبر(ص) به دلیل اینکه حکومت مستقل اسلامی در مدینه تشکیل داده بود، دشمنان زیادی داشت و برای دفاع از این نظام نوپا نمی‏توانست غافل از یک سپاه منظم باشد، هر چند امدادهای غیبی همواره او را نصرت می‏کرد، ولی امدادات غیبی و نصرت های الهی هیچ گاه مانع از نظم نظامی در نظام اسلامی نیست.

8- دستگاه امنیتی و حسبه
قبلا در باره تشکیلات نظامی و امور امنیتی و نظامی و جنگی بحث داشته‏ایم و اکنون به ابعاد غیر نظامی و عمدتا سیاسی مسائل امنیتی در نظام اداری مدینه می‏پردازیم . اصولا خبرچینی و کارهای اطلاعاتی، بازتاب مثبتی در افکار عمومی مردم ندارد، ولی به علت لزوم و ضرورت اجتناب‏ناپذیر آن در حکومت، رسول خدا (ص) به آن اهتمام می‏ورزید و به شکل یک عمل منظم و مؤثر به آن نگاه می‏کرد و افرادی را در این جهت استخدام و منصوب می‏نمود . افرادی که دارای خصوصیات اطلاعاتی بودند، به امر رسول خدا به این کار منصوب و مشغول شدند و افراد اخلالگر را شناسایی می‏کردند و مسلمانان را از آنها باز می‏داشتند. عباس بن عبدالمطلب قبل از فتح خیبر اسلام آورده بود، اما اسلامش را پنهان می‏کرد . وی اخبار مشرکان را برای رسول خدا می‏آورد . او می‏خواست از مکه به مدینه هجرت کند که پیامبر خدا فرمود: در مکه بمانی بهتر است.
امور حسبیه را هم می توان جزء امور امنیتی ساختار قدرت در مدینه محسوب کرد، بدین ترتیب که پیامبر(ص) به افرادی ماموریت داده بودن که از بازار مراقبت و حفاظت نمایند و به آن نظم ‏بخشند.

9 - دستگاه آموزشی و تعلیمی
الف. آموزش معارف دینی
پیامبر اعظم (ص) تعلیم و تعلم مسائل مذهبی و ترویج دین مبین اسلام را وظیفه‏ای عمومی اعلام کرد و همه افراد با سواد را به این کار موظف ساخت. ایشان برای آموزش قرآن از بعضی اصحاب در شهر مدینه کمک می‏گرفت. در سیره ابن هشام آمده است که تعلیم قرآن در اوقات معین، در خانه یکی از مسلمانان انجام می‏شد و تعدادی برای این کار گرد هم می‏آمدند. حتی پیامبر (ص) خانه مخصوصی را برای تعلیم قرآن آماده کرده بود. همچنین پیامبر(ص) افرادی را برای تعلیم قرآن و آموزش دین به نواحی و مناطق مختلف گسیل می داشتند اعزام معلمان به سوی قبایل، به دو صورت انجام می‏گرفته است، در بعضی حالات بنا به درخواست نمایندگان قبایل و در دیگر احوال با پیش دستی شخص پیامبر(ص) بوده است. گاهى مواقع یک نفر از نو مسلمان هاى یک منطقه که ممتاز بود جهت تبلیغ و ترویج دین اسلام مامور مى‏شد؛ مانند عبدالله بن‏سلام که از احبار یهودى بنى‏قینقاع بود و مسلمان شد و مردمش را به اسلام دعوت ‏کرد. همچنین بلال که مؤذن رسمى بود کارى تبلیغى انجام مى‏داد . اذان باعث‏شد اسلام از یهود و نصارا متمایز شود چون آنها از بوق و ناقوس استفاده مى‏کردند. .(24)
ب.آموزش همگانی
پس از تشکیل حکومت در مدینه، پیامبر اعظم(ص) آموزش همگانی را در اولویت امور قرار داده بود و نه تنها نسبت‏به آموزش معارف دین توجه ویژه داشت، بلکه به آموزش خواندن و نوشتن به صحابه امی در مدینه عنایتی خاص داشت. پیامبر (ص) شرط آزادی هر یک از اسیران بدر را، که خواندن و نوشتن می‏دانستند، تعلیم ده تن از صحابه و فرزندان آنان قرار داد. وی به زید بن ثابت دستور داد سرپرستی امور ترجمه و پاسخ نامه‏ها را به عهده‏بگیرد و در این راستا زبان سریانی و عبری را بیاموزد.
 پیامبر (ص) راجع به تعلیم حرفه و فن نیز، که در احتکار یهودیان بود، اهتمام می‏ورزید. در جای جای سنت‏شریف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تیراندازی فرزندان تشویق کرده است. .(25)
نتیجه آنکه پیامبر دارای سیاست آموزشی ویژه بوده و به آموزش همگانی اهتمام خاص داشته است.

نتیجه گیری:
حکومت اسلامی مبتنی بر مشروعیت‏سلطه حاکم از ناحیه حق تعالی است و پیامبر (ص) بعنوان قائد و حاکم از روز آغازین به قصد بنای اجتماع سیاسی و دولت، چهارچوب کلی مسؤولیت‏خود را بعنوان رهبر و حاکم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتی که داشت پی‏ریزی کرد. نتیجه این شد که آن حضرت پس از هجرت به مدینه، بلافاصله تشکیل دولت داده و خود شخصا به رتق و فتق امور پرداختند. تشکیل دستگاه های متعدد حکومتی از سوی پیامبر (ص) نشان دهنده این است که اسلام علاوه بر حکومت، سازمان هم دارد و این سازمان به حکم تاسی بر پیامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس هم بدین‏گونه است که معیارها و ارزش های برگرفته شده از این دستگاه ها و سازمان ها قابل پی‏گیری در هر حکومت اسلامی در هر عصر است.
مهم‏ترین دستاورد سازمان و دولت اسلامی پیامبر(ص) ارائه این اصل می‏باشد که تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن در صورت وجود شرایط و رفع موانع، از اهم واجبات الهی، بلکه مقدم‏ترین فریضه دینی است و این خود خط بطلانی است‏بر اندیشه جدایی دین از سیاست که در طول تاریخ وجود داشته است؛ و ما امروز مفتخریم که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تاسیس جمهوری اسلامی بر مبنای ولایت فقیه، طرح فرضی حکومت در اسلام را از مرحله اندیشه به عرصه عمل درآورده و توانسته است به این وسیله اهداف بلند مدت پیامبر اعظم(ص) برای امت خود را به ثمر برساند. البته این نکته قابل توجه است که بر انقلاب اسلامی ما فرض است که با بهره گیری از معیارها و ارزش های ساختار قدرت و نظام اداری مدینه در زمان پیامبر(ص) که قسمتی از آن در این مقاله بحث شد، در مسیر رسیدن به حکومت صالحه اسلامی گام بردارد......................

....................................................................................

منابع و مؤاخذ:
1- الموسوی الخمینی قدس سره ، روح الله‏ ، ولایت فقیه‏ ، تهران، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ پنجم، 1376، صفحه18
2- سازمان تحقیقات ومطالعات بسیج و پژوهشکده تحقیقات اسلامی ، ‌درسهایی از سیره محمد پیامبر اعظم(ص) ، انتشارات  سازمان تحقیقات ومطالعات بسیج ، تهران ، ‌چاپ اول ، ‌بهار 1385، صفحه 34
3- حسن ابراهیم حسن ، تاریخ سیاسی اسلام‏ ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، جلد6 ، صفحات‏100 و 101
4- سعیدی ، پرویز ، مقاله «سازمان اداری و مالی در زمان رسول خدا(ص) » ، پایگاه پیامبر اعظم(ص) ، سازمان ملی جوانان
5- قوامی ، سید صمصام الدین ، مقاله « ساختار حکومت پیامبر (ص) » ، فصلنامه حکومت اسلامی ،       شماره 23
6- دلشاد تهرانی ، مصطفی ، سیره نبوی(منطق عملی) دفتر سوم: سیره مدیریتی ، انتشارات دریا ، پاییز1383 ، صفحه 231
7- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،   صفحات 245-240
8- دلشاد تهرانی ، مصطفی ، سیره نبوی(منطق عملی) دفتر دوم: سیره اجتماعی ، انتشارات دریا ، پاییز1383 ، صفحات 425-427
9- دلشاد تهرانی ، مصطفی ، سیره نبوی(منطق عملی) دفتر سوم: سیره مدیریتی ، انتشارات دریا ، پاییز1383 ، صفحه 329
10- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،  صفحات 256-260
11- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سیره رسول الله ، ترجمه و تصحیح اصغر مهدوی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، جلد چهارم
12- احمد بن علی القلشندی ، صبحی الاعشی فی صناعه الانشاء ، شرح محمد حسین شمس الدین ، دارالکتب بیروت ، چاپ اول 1407ق
13- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سیره رسول الله ، ترجمه و تصحیح اصغر مهدوی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، جلد چهارم ، صفحه 271
14- جعفر هادی ، الشئون الاقتصادیه فی نصوص الکتاب و السنه ، کتابخانه امام امیرالمومنین علی(ع) اصفهان ، صفحه 502
15- شیخ محمد حسن نجفی ، جواهر الکلام ، جلد 16 ، صفحه 116
16- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سیره رسول الله ، ترجمه و تصحیح اصغر مهدوی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، جلد چهارم ، صفحه 279
17- محمد بن علی بن طولون الدمشقی ، اعلام السائلین عن کتب سید المرسلین ، موسسه الرساله بیروت ،‌چاپ دوم 1407ق ، صفحات 22-19
18- صابری همدانی، احمد ، محمد(ص) و زمامداران(پیرامون نامه های پیامبر اسلام به زمامداران) ، انتشارات شاکر ، چاپ چهارم ، قم 1379
19- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،  صفحات 316-314
20- آیتی ، محمد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام ، تجدید نظر و اضافات از ابوالقاسم گرجی ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول 1359 ، صفحات 226-221
21- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،  صفحه 317
22- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول
23- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،  صفحه 325
24- کتانی، عبدالحی ، التراتیب الاداریه (نظام الحکومه النبویه) ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، جلد اول ،  صفحات 42-44
25- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سیره رسول الله ، ترجمه و تصحیح اصغر مهدوی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، جلد چهارم ، صفحه 253


  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ارائه الگویی جامع برای شناخت مدیریت اسلامی

دانلود مقاله ارائه الگویی جامع برای شناخت مدیریت اسلامی

......................................................................................
مولف: روح الله تولّایی  
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: همایش ملی روش شناسی تحقیق در رهبری و مدیریت اسلامی؛ دانشگاه تهران؛  20 خرداد 1387
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: شیوه‌های مدیریت و رهبری تابعی از ارزش‌های حاکم بر بافت سازنده یک جامعه یا تمدن می‌باشد. از همین رو چگونگی ماهیت عناصر تشکیل دهنده در جامعه، خود شیوه خاصی از مدیریت را اقتضا می‌کند. با عنایت به لزوم حاکمیت ارزش‌های الهی در سازمان‌های اسلامی، لازم است تا شیوه خاص مدیریت اسلامی نیز در آنها اجرا گردد تا به موفقیت‌های منحصر به فرد خود، که همان تعالی انسانی می‌باشد، دست یابند. در راستای نیل به این هدف و یافتن الگویی برای مطالعات مدیریت اسلامی، دفتر مطالعات مدیریت اسلامی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) اقدام به برگزاری سلسله جلسات مقدمات مدیریت اسلامی نموده است که در این مقاله از ماحصل آن سلسله جلسات، و همچنین انجام یک تحقیق کتابخانه ای در مطالعات و پژوهش های انجام شده در حوزه مدیریت اسلامی، به پیشنهاد الگویی جامع برای شناخت مدیریت اسلامی و تدوین اصول و مبانی آن پرداخته شده است. این مقاله پس از بیان تعاریف مختلف صاحبنظران از مدیریت اسلامی و جمع بندی آنها، در پاسخ به سئوال چیستی مدیریت اسلامی به ارائه یک تعریف جامع از مدیریت اسلامی می پردازد؛ و سپس با بررسی روش شناسی مطالعات مدیریت اسلامی و تلفیق و جمع بندی دیدگاه های مختلف مطرح شده در سلسله جلسات مقدمات مدیریت اسلامی، یک الگوی جامع را برای شناخت مدیریت اسلامی ارائه می نماید.
کلید واژه ها:علم مدیریت، مدیریت اسلامی، روش شناسی مدیریت اسلامی، منابع اسلامی، فلسفه مدیریت، تئوری های مدیریت.

..............................................................................


مقدمه
ظهور سازمان‌های اجتماعی و گسترش روز افزون آنها یکی از خصیصه‌های بارز تمدن بشری است. به این ترتیب و باتوجه به عوامل گوناگون مکانی و زمانی و ویژگی‌ها و نیازهای خاص هر جامعه، هر روز برتکامل و توسعه این سازمان‌ها افزوده می‌شود. بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمند نوعی مدیریت است. نا گفته نماند که ظهور پدیده «اداره کردن» مربوط به روزگار اخیر نیست، بلکه از دیرباز، بشر متوجه شده است که برای رسیدن به یک «هدف» لازم است به بسیج امکانات و رهبری این امکانات به سوی آن هدف مشخص اقدام کند.
باید توجه داشت شیوه رهبری ومدیریت در هر تمدنی بستگی به ساخت فرهنگی آن تمدن دارد. از جمله خاطره تلخ دانشمندان اروپا از دادگاه‌های تفتیش عقاید  و بیم از تکرار مطالعات مدرسه‌ای  باعث شد تا تحلیل مبتنی بر تجربه صرف بشری پس از رنسانس بر روح تحقیق در غرب حاکم گردد و سرانجام انسان نیز به عنوان یکی از عامل تولید در ردیف ماشین و دیگر منابع به شمار آید؛ یعنی انسانی که خود خالق ماشین است، در نظام ارزشی غرب، هم سطح مخلوق و گاه در آثار بعضی از متفکران، حتی در سطحی پست‌تر از ماشین جای گرفت، و این بسیار شگفت آور است. (رضاییان، 1380، ص4)
امروزه اگر چه مطالعات انسان شناسی، بعضی از صاحبنظران غربی را متوجه این امر کرده است که در تحلیل‌های «مهندسی انسانی»، انسان را تنها به عنوان یک عامل صرف محسوب نکنند، اما متاسفانه همچنان صدای خرد شدن ارزش های فطری انسان در لابلای چرخ‌های ماشینیسم غربی و شرقی طنین انداز است. یکی از پیامدهای مهم درهم ریخته شدن نظام ارزشی غرب، حاکم شدن مکتب اصالت نفع بر روند فعالیت‌های اقتصادی و تولید است؛ معتقدین به این مکتب یک عمل را تا آنجا درست قلمداد می‌کنند که برای فرد یا افرادی، بیشترین خوشی و آسایش را به وجود آورد. به بیان دیگر، ملاک درستی یک عمل نتایج آن است نه شیوه انجام آن عمل؛ در واقع طرفداران این اندیشه، چهره اصلی هر عمل را که همانا انگیزه آن می‌باشد، بی بها جلوه داده‌اند. بدیهی است در این مکتب میزان درستی نتیجه بستگی به میزان سوددهی آن دارد. بدین سان این تمدن بعد از انقلاب صنعتی به یک تمدن سود انگار تبدیل شد و در نتیجه زندگی بشر در غرب، صحنه رقابت تمام عیار سود محوری شده است. (رضاییان، 1382، ص5) روشن است که اصول مدیریت حاکم بر چنین جوامعی را نمی‌توان مطلق پنداشت و یا کاربرد تمامی آن اصول را در جوامع مختلف مجاز دانست. اگر چه به کارگیری تئوری های غربی مدیریت که با آموزه‌های الهی تعارضی ندارند، و به جهت رفع حاجات علمی کشور می‌باشد، خالی از اشکال است، منتها اصل بر تدوین اصول مدیریت بر مبنای ارزش‌های الهی است که ما آن را علم مدیریت اسلامی می‌نامیم.
آنچه در بحث مدیریت اسلامی مطرح است حاکم بودن ارزش‌های اسلامی و معیارهای الهی بر مدیریت در کنار بهره‌مندی از چارچوب‌ها و ساختارهای علمی و مدیریتی می‌باشد، یعنی اگر علم مدیریت برای داده‌های خود از احکام، راهکارها و ارزش‌های اسلامی بهره‌مند گردد، به موفقیت حقیقی خود دست خواهد یافت. در واقع به نظر می‌رسد مدیریت اسلامی بر مبنای ارزش‌های الهی اسلام، زمینه‌های تعالی و شکوفایی انسان را فراهم می‌آورد. این امر چه در سطح جامعه (مدیریت و رهبری در جامعه اسلامی) و چه در سطح سازمان (مدیریت و رهبری سازمانی) مصداق دارد که نمونه آن در تغییر نوع نگاه به انسان ها در سازمان، از نگاه منابع به انسان در کنار دیگر منابع سازمانی، به نگاه سرمایه ارزشمندی که با پرورش آن مسببات خلاقیت و نوآوری در سازمان فراهم خواهد شد.
 در عین حال ذکر این نکته نیز ضروری است که این امر با به‌کارگیری اصولی که در علم مدیریت از نظر صاحب نظران غربی ارائه شده است، منافاتی ندارد. منتها اگر سازمان‌ها بخواهند اهداف و ماموریت خود را تنها در دستیابی به منافع کمی مادی تعریف کنند، به مرور زمان پس از دستیابی نسبی به آنها، دیگر برای ادامه فعالیت سازمان خود و فلسفه وجودی خود دچار تردید خواهند شد.
شاهد بر این مدعا هم تغییر رویکرد بسیار مهم در ادبیات امروزه مدیریت استراتژیک سازمان‌ها در دنیا می‌باشد. امروزه سازمان‌های بزرگ دنیا به جای آنکه اهدافی را برای خود تعیین کنند و به دنبال تدوین راهبردهایی برای رسیدن به آن باشند، ارزش‌هایی را برای سازمان خود تعریف می‌کنند و ماموریت سازمان را پیاده کردن آن ارزش‌ها در سازمان تعریف می‌کنند. برای مثال اگر سازمانی صرفاً به دنبال افزایش درآمد سهامداران و صاحبان خود باشد، ارزش خود را "بالا بردن نسبی قیمت هر سهم سازمان" تعریف می‌کند و تمام ارکان سازمان به دنبال پیاده‌سازی این ارزش در سازمان می‌باشند.
ما در مدیریت اسلامی مدعی هستیم که با نگاهی جامع به تمام ابعاد وجودی انسان و با مد نظر قرار دادن تمام نیازهای او (با درنظر گرفتن اولویت‌بندی نیازها)، می‌خواهیم ارزش‌هایی را برای سازمان تعریف کنیم که با توجه به فلسفه وجودی و رسالت هر سازمان، آن را به موفقیت‌های منحصر بفرد و متعالی برساند.
شناخت مدیریتی اسلامی و روش شناسی تحقیق در مدیریت اسلامی جهت کاربردی کردن مفاهیم و اصول آن برای سازمان های اسلامی، بحثی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است. تاکنون تلاش های زیادی جهت شناخت و معرفی مدیریت اسلامی صورت پذیرفته است، منتهی هنوز به الگویی جامع، اثبات شده و کاربردی که مورد قبول دانشمندان علم مدیریت و اساتید حوزه علمیه باشد دست پیدا نشده است. در همین راستا این مقاله به پیشنهاد الگویی برای شناخت مدیریت اسلامی می‌پردازد تا با اصلاح و اثبات آن در تحقیق های بعدی به مبنایی جهت کاربردی ساختن مدیریت اسلامی تبدیل گردد. (سلسله جلسات مقدمات مدیریت اسلامی، 1385)

اهمیت و ضرورت مدیریت اسلامی
ضرورت جایگزین کردن مبانی و اصول مدیریت اسلامی به جای مدیریت فعلی، از دو جنبه قابل بحث و بررسی می‌باشد.
...

تعاریف مدیریت اسلامی
نویسندگان و صاحب نظرانی که در قلمرو مدیریت اسلامی و دیدگاه‌‌های اسلام در مورد مدیریت قلم زده‌اند هر یک به فراخور برداشت‌های خود از اسلام، مبانی اخلاقی، و سیره پیامبر (ص) و معصومین (ع) به طور مستقیم و یا غیرمستقیم تعاریف و یا توضیحاتی را ارایه داده‌اند که نوعی مفهوم مدیریت اسلامی از آن مستفاد می‌شود. البته دامنه این برداشت‌ها و تعریف‌ها ( که بیشتر بر محور ارزش‌ها و مبانی اخلاقی مکتب اسلام و سیره پیشوایان دین قرار داشته‌اند) گسترده و از نظر نوع نگاه نیز (در عین نزدیک به هم بودن) متنوع است، در ادامه به تعدادی از تعریف‌های ارایه شده در مورد مدیریت اسلامی اشاره می‌شود:
افجه‌ای مدیریت اسلامی را مقوله‌ای مکتبی می‌‌داند و وظیفه مکتب نیز از نظر او ارایه راه‌حل‌هایی است که با مفهوم عدالت خواهی سازگار است (افجه ای، 1377، ص22). حمیدی‌زاده نیز معتقد است که نظام مدیریت در تفکر اسلامی از اصول اعتقادی آن سرچشمه می‌گیرد و بنابراین، مدیریت بر یک مجموعه‌ انسانی و در یک سازمان در راستای مدیریت جهان خلقت است، با این ویژگی‌، وی مدیریت را به عنوان یک بینش مطرح می‌کند که در آن مدیر نیز عضوی از اعضای آفرینش است که باید همراه و هماهنگ با ضوابط و قوانین کلی آن باشد زیرا تشکیلاتی که به وی سپرده شده، هدفش در جهت نظم کلی جهان و برای پیشبرد فعالیتهای بشری به منظور دستیابی به سطوح آرمانی است (حمیدی زاده، 1378، ص2). عسگریان مدیریت از دیدگاه اسلام را در مسیر نزدیکی به خداوند می‌داند. بدین معنی که در کلیه سطوح آن زهد و تقوی پیشه می‌شود، سعی در بخشش و ارشاد فزونی می‌یابد و جلب رضایت اکثریت بیشتر می‌شود (عسگریان، 1370، ص 52). مشرف جوادی معتقد است در مدیریت اسلام (اسلامی)، ابتدا محور رابطه با خدا و حرکت به سوی او همراه با قادر مطلق دانستن وی و شهادت به یگانگی، یعنی فقط یاری و کمک طلبیدن از او منظور است ( مشرف جوادی، 1378 ص11)، «مدیریت در اسلام» بدون در نظر گرفتن اعتقاد به معاد و یا دنیای دیگر ناقص است. در واقع مطلب و مسایل مدیریت در اسلام، جدا از دنیای دیگر همان مدیریت غربی است ( مشرف جوادی، 1378، ص ج)، هنگامی که صحبت از مدیریت در اسلام می‌شود، ابتدا منظور اداره امور و بهره‌برداری صحیح از نعمت‌های الهی بر اساس اعتقاد به جهان‌بینی توحیدی است، یعنی کلیه اعمال و رفتار انسان‌ها و یا مدیران باید بر مبنای جهان‌بینی توحیدی باشد و فلسفه توحیدی ایجاب می‌کند که اعمال یک مدیر، علاوه بر انطباق با جهان‌بینی توحیدی، با اصول و اهداف جامعه اسلامی نیز تطبیق داشته باشد (مشرف جوادی، 1378، ص 3). هاشمی رکاوندی نیز مدیریت در اسلام را در اصل بر مبنای کلامی و عقیدتی ملهم از قرآن و سنت‌نبی (ص) استوار می‌داند (هاشمی رکاوندی، 1379، ص 76). تقوی دامغانی بدون این که از مدیریت اسلامی تعریفی ارایه دهد در مورد چیستی مدیریت توضیحی داده و به امانت بودن، تکلیف بودن، خدمت بودن و مواردی از این قبیل اشاره کرده است و سپس به توضیح نقش مدیر در جوامع اسلامی پرداخته است(تقوی دامغانی، 1378). نبوی مدیریت اسلامی را این چنین تعریف کرده است، مدیریت هنر وعلم به کارگیری صحیح افراد و امکانات درجهت وصول اهداف سازمانی است، به نحوی که با موازین شرع مغایرت نداشته باشد (نبوی، 1380، ص 33). قبادی نیز مدیریت اسلامی را آن بخش از «مدیریت» و فرآیند آن می‌داند که مستند به وحی الهی و منابع اسلامی باشد و وجه تمایز آن با دیگر مدیریتها را در مبتنی بودن بر وحی، نبود نظام بهره‌کشی انسان از انسان، مبتنی بودن بر ارزشهای متعالی، مطلق و ثابت و استوار بودن برپایه تعالی، کرامت و شرافت انسانها می‌داند. (قبادی، 1378، ص 12)
روش شناسی تحقیق در مدیریت اسلامی



...

روش تحقیق در مدیریت اسلامی
یکی از روش های تحقیق در مدیریت اسلامی می تواند از طریق آنالیز واژگانی مدیریت اسلامی صورت پذیرد. در این روش ابتدائاً تمامی اجزاء مورد بحث در مدیریت اسلامی طبق الگویی جامع مشخص می گردد و سپس با تبیین جایگاه هر یک از اجزاء و تبیین روابط بین خود اجزاء؛ مدل کاملی از تدوین مدیریت اسلامی جهت ارائه چهارچوب مشخص برای تحقیق در این علم ارائه خواهد شد.
مدیریت اسلامی از ترکیب دو واژه "مدیریت " و "اسلامی " شکل گرفته است. اجزاء کاربردی علم مدیریت شامل 5 مراحله اصلی برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل به همراه یک نظام باززخورد می باشد که روابط بین این اجزاء در شکل 1 مشخص شده است.


 



واژه دوم در مدیریت اسلامی، اسلام می باشد. همانطور که علم مدیریت خود از اجزای متعددی تشکیل شده است که اگر هر کدام از آن اجزاء در مطالعات و تحقیقات مورد توجه قرار نگیرد نتیجه حاصل از آن تحقیق جامع علم مدیریت نخواهد بود؛ برای اسلامی بودن نتایج حاصله بایستی اجزای دین مبین اسلام و روابط بین آن اجزاء را شناخت تا نتیجه حاصل از تحقیق را بتوان حقیقتاً اسلامی نامید.
اسلام متشکل از 4 جزء اصلی می باشد که عبارتند از قرآن، روایت، سیره ائمه اطهار(ع) و بزرگان اسلامی، و عقل. برای تدوین الگوی مطالعاتی مدیریت اسلامی لازم است تا به طور جامع در تمام اجزای ذکر شده تحقیق صورت پذیرد و سپس با تعریف روابط بین آنها  به خروجی علم مدیریت اسلامی نائل آییم.
الگوی تدوین مدیریت اسلامی
مروری جامع در مطالعاتی که در حوزه مدیریت اسلامی انجام شده است نشان می‌دهد که هر کدام از آنها تنها از یک یا دو جنبه خاص به مدیریت اسلامی پرداخته‌اند، به همین دلیل هم غالباً به اصول و مبانی کاربردی دست پیدا نکرده‌اند و به جز مواردی که توصیه‌های اخلاقی در مورد شخص مدیر بیان شده است، برنامه‌ها و راهکارهای روشنی ارائه نشده است.
برای به نتیجه رسیدن این مطالعات و پژوهش‌ها نیاز به تدوین یک الگوی جامع با خروجی‌های مشخص می‌باشد. بدین منظور پس از برگزاری نشستهایی در حدود دو سال با عنوان «مدیریت اسلامی» توسط دفتر مدیریت اسلامی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) و دعوت از اساتید و صاحبنظران این حوزه، یک الگوی جامع برای شناخت مدیریت اسلامی تدوین گردید که در نمودار شماره 1 نشان داده شده است. بر اساس این الگو مطالعات علم مدیریت اسلامی به صورت کلی به دو حوزه مطالعات محتوایی و حوزه مطالعات ساختاری تقسیم می‌شود. در حوزه محتوایی به دنبال بررسی جامع تمام منابع مدیریت اسلامی می‌باشد.
در این حوزه تمام منابع موجود مدیریت اسلامی را به 4 گروه زیر تقسیم می‌کند:
1-    منابع قرآنی
2-    منابع روایی و حدیثی
3-    منابع فلسفی اسلامی
4-    منابع تاریخی و سیره
در حوزه مطالعات ساختاری هم جهت تدوین اصول و مبانی مدیریت اسلامی، می‌باید مطالعات و پژوهش‌های مورد نیاز در 3 گروه زیر انجام پذیرد.
1-    غرب شناسی
2-    فلسفه مدیریت غربی
3-    تئوریها و نظریه‌های مدیریت






نمودار 1: الگوی تدوین مدیریت اسلامی

الف) حوزه محتوایی مدیریت اسلامی
در این حوزه با یک رویکرد جامع و سیستمی، می‌توان منابع اطلاعاتی مورد استفاده در علم مدیریت اسلامی را به 4 گروه زیر تقسیم‌بندی نمود:
1-    منابع قرآنی
2-    منابع روایی و حدیثی
3-    منابع فلسفی
4-    منابع تاریخی و سیره
1- منابع قرآنی
هر موجودی در عالم طبیعت، موجودی زمانی- مکانی است، پس برای مطالعه وجه مادی هر پدیده باید به زمان و مکان آن پدیده عنایت نمود. لذا برای درک شان قرآن و سنت معصومین (ع) از حیث چگونگی صدور، ویژگی‌ها و چگونگی فهم و عمل به آنها باید به نقش زمان و مکان در آنها توجه نمود.
با این مقدمه، قرآن به طور عام، و قصص قرآن و موارد بحث از اعمال مدیریت الهی و کارگزاران عالم در قرآن به طور خاص، یکی از حوزه‌های مهم و ضروری تحقیق در مدیریت اسلامی می‌باشند. علاوه بر آن، توجه به کلید واژه‌های مدیریت و مشتقات آن در قرآن همچون تدبیر، تدبر، ملک، امر، ولایت، رشد، هدایت، رسالت، تربیت، و توجه به صفات خداوند و مدیریت‌های الهی در قرآن، راهنمای شناخت حوزه‌های خاص مدیریتی قرآن خواهند بود.
احادیث وارد شده در تفسیر آیات فوق و همچنین رجوع به تفاسیر تحلیلی معتبر قرآن، منابع غنی دیگری برای مدیریت اسلامی هستند که در این گروه قرار می‌گیرند.
در خصوص این بند از مقاله موارد زیر می‌تواند در فهم قرآن کریم و برداشتهای عملی مورد نیاز از آن کمک کند:
1-    مطالعه تاریخ صدور قرآن و کتابت و آموزش و کیفیت جمع‌آوری و تدوین آن، یکی از مقدمات ارزشمند در فهم پیام قرآن می‌باشد.
2-    توجه به ویژگی نظارت قرآن بر نهضت اسلامی پیامبر (ص)، در عین ابدی بودن آن، خود یکی از مظاهر اعجاز قرآن را برای ما آشکار می‌سازد و به فهم صحیح ما کمک می‌کند.
3-    توجه به امرمکی و مدنی بودن آیات، ما را به دو دوره بسیار مهم نهضت اسلامی پیامبر (ص)، واقف می‌گرداند:
الف) دوره قبل از حکومت اسلامی
ب) دوره بعد از حکومت اسلامی
دوره اول، دوره کادرسازی و تربیت نیروهای مکتبی کارآمد، و دوره دوم، دوره تشکیل حکومت و بکارگیری نیروها و چگونگی اداره نظام اسلامی، می‌باشد.
4-    توجه به ترتیب نزول آیات و سوره‌ها، شأن نزول و شأن جری و تطبیق در آیات، فضای اجتماعی زمان نزول آیات و جو بین‌المللی زمان نزول آیات، ما را با حقایق مکنون بسیاری در امر مدیریت و رهبری، و فهم و اجرای وحی الهی آشنا خواهد نمود.
5-    توجه به ویژگی تربیتی، اعتقادی و معنوی نیروها و مراحل آن در دوره اول، و نزول تدریجی حجم کثیری از آیات و احکام عبادی در دوره دوم، سیاستگذاری‌های خرد و کلان الهی و نحوه مرحله‌بندی اجتماعی در مسیر حرکت بر اساس ارزش‌های الهی را برای ما آشکار می‌نماید.
6-    توجه به زمان و مکان صدور آیات محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، جمل و مبین، ناسخ و منسوخ و غیره، ما را در نحوه تقنین قوانین و اجرای آن، توانا می‌گرداند. بخصوص پدیده «فسخ»، و پدیده تاخیر صدور بعضی از احکام عملی از زمان تشکیل حکومت اسلامی، ما را به ویژگی بعضی از معضلات اجتماعی، و نحوه حل و فصل آن، آگاه می‌گرداند.
7-    معاشرت با اقشار مختلف، و تجربه مستقیم موضوعات قرآنی در حوزه‌های مختلف فردی و اجتماعی، ما را با خصوصیات موضوعات واقف نموده، فهم صحیح احکام آنها را از قرآن، برای ما میسّر می‌نماید.
فقدان این معاشرت و تجربه، ما را به افراط و تفریط در فهم احکام کشانده، موجب عسر و حرج، و یا راحت طلبی خواهد شد. (نقی‌پور، 1381، ص 6)
2- منابع روایی و حدیثی
منظور از منابع روایی و حدیثی مجموعه سخنان، عملکردها و سکوت‌های معنی‌داری می‌باشد که به «قول و فعل و تقریر» نیز موسوم است.
همه ویژگی‌های مورد عنایت به قرآن، در سنت معصوم (ع) نیز باید مورد ملاحظه قرار گیرد؛ علاوه بر آن در فهم منابع روایی و حدیثی توجه به نکات زیر بسیار کمک می‌نماید:
1-    میزان فهم مخاطب حدیث، در کیفیت و سطح صدور سنت، بسیار قابل توجه است:
«نحن معاشر الانبیا نکلم الناس علی قدر عقولهم»
«ما جماعت انبیاء، با مردم به میزان عقلشان سخن می‌گوییم»
2-    قصد و غرض مخاطب معصوم (ع)، بخصوص مخاطبین اهل بیت (ع)، در اعتبار و عدم اعتبار حدیث بسیار دخالت دارد که در اصطلاح به ان «جهت صدور حدیث» گفته می‌شود، صدور احادیث تقیه ای از این قبیل می‌باشد که عمدتاً به دوره اهل بیت (ع) بعد از پیامبر (ص)، تعلق دارند.
3-    ضرورت اداره حکومت، و رهبری و هدایت مردم، گاه اقتضای فرامینی مقطعی شبیه به آیات نسخ را دارد که باید آنها را از سنت ابدی معصوم، تفکیک نمود. خلط این دو دسته سنت، نتایج بسیار غلطی را پدید خواهد آورد که گاه موجب برداشت تعارض در احادیث و در نتیجه به بن بست رسیدن در فهم آن خواهد شد.
4-    جواز پدیده «نقل به معنا» به علت طبیعت خطا و نسیان انسانی در سنت قولی معصوم (ع) که مهم ترین و گویاترین گزارش از سنت معصوم (ع) می‌باشد، و مشروعیت گزارش حدیثی تنها یک فرد راستگو، با وجود جائز الخطا بودن، و احتمال بروز خطا در سلسله نقل‌ها، واحتمال رعایت زمان و مکان خاص مخاطبین از جانب معصوم (ع) و احتمالات دیگر، همه و همه، محوریت قرآن و تبعیت حدیث از قرآن را تاکید می‌کند که باید در تفکر دینی و پژوهش‌ها، از قرآن شروع کرد، و حدیث را از دریچه تفکر قرآنی نگریست و از این راه به پذیرش یا رد حدیث اقدام نمود.
5-    پراکندگی صدور احادیث به علت دخالت زمان و مکان (محدودیت مخاطبین، شرایط خاص اجتماعی و ...) و انسجام و جامعیت دینی قرآن به علت حکومت وجه ابدی آن در بیان مسائل، و ارتباط مفهومی و نظام‌مند بیانات قرآنی همچون اجزاء یک پیکر واحد، و تنظیم الهی آیات و سور قرآنی در این راستا، همه و همه، ضرورت تمرکز و محوریت قرآن را بخصوص در سیاستگذاری‌های کلان و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و میان‌مدت، و طراحی ساختار اداری، اجتماعی، سیاسی نظامی حکومت، مطرح می‌نماید. در این جهت، توجه به نظام ترتیب آیات و سور، در کنار پژوهش موضوعی قرآن، ما را با حقایق مکنون بسیاری، آگاه خواهد ساخت.
6-    توجه به اندیشه‌های اعتقادی، اخلاقی و فقهی اهل سنت، و گروه‌های مخالف اهل بیت (ع) در عصر ائمه اطهار (ع)، ما را در فهم خصوصیات موضوعات، و خصوصیات احکام آنها در سنت معصوم (ع)، واقف می‌گرداند.
7-    هیچ منبعی از احادیث منتسب به اهل بیت (ع)، بی‌نیاز از ارزیابی سندی نیست، مگر احادیثی که در حد تواتر لفظی، معنوی و اجمالی باشند؛ که تواتر یقین‌آور آنها، ما را از تحقیق اسنادشان، بی‌نیاز می‌گرداند. با این توصیف، بطریق اولی، احادیث وارده از طریق اهل سنت، علاوه بر متن، اسنادشان نیز، نیازمند ارزیابی، می‌باشد. البته قوت محتوی و بلاغت کلام در بعضی از متون، همچون نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، ما را از تحقق سندی اکثر محتویات قریب به اتفاق آنها، بی‌نیاز می‌گرداند.
8-    استفاده از معجم‌های قرآنی و حدیثی در یافتن حوزه‌های بحث بسیار مفید می‌باشد. این معجم‌ها معمولاً بر اساس الفاظ قرآن و حدیث و یا بر اساس موضوعات تنظیم گشته‌اند.
3- منابع فلسفی اسلامی
برخی منابع که مربوط به چیستی و چرایی و فلسفه علم مدیریت اسلامی می‌باشد توسط اندیشمندان اسلامی در قرون متمادی تدوین گشته است. این منابع فلسفی می‌تواند ما را در رسیدن به الگوی اولیه و چارچوبی برای دسته‌بندی و طبقه‌بندی منابع حوزه‌های دیگر راهنمایی نماید. به همین جهت ضرورت آن در تدوین مدیریت اسلامی احساس می‌گردد.
4- منابع تاریخی و سیره
بخشی از منابع مدیریت اسلامی مربوط به منابع تاریخی و اندیشه‌های اندیشمندان بزرگ اسلامی می‌باشد. منابع موجود از سیره نظری و عملی معصومین (ع)، انبیاء و اوصیاء الهی نیز در این حوزه قرار می‌گیرند.
قسمتی از منابع این حوزه در کتب تاریخی شیعه و اهل سنت آمده است، قسمتی دیگر از آن در تفاسیر روایی و قسمتی از سیره‌های عملی به طور خاص، در کتبی حدیثی همچون «بحارالانوار» علامه مجلسی، و به طور عام مجموعه‌های حدیثی شیعه همچون «وسائل الشیعه»؛ و از مجموعه‌های حدیثی اهل سنت همچون «کنزالعمال» علاءالدین فاضل هندی می‌باشد. کتب موجود خاص سیره پیامبر اکرم (ص) و سیره اهل بیت (ع) همچون «سیره رسول الله» ابو محمد عبدالملک بن هشام و «سیره نبوی(منطق عملی)» مصطفی دلشاد تهرانی منابع غنی دیگری در این زمینه می‌باشد.

ب) حوزه ساختاری مدیریت اسلامی
1- غرب شناسی
تمدن کنونی غرب و پیشرفت‌های شگرف آن در حوزه‌های علمی و تکنولوژیکی، من‌جمله در علم مدیریت، حاصل یک حرکت پانصد ساله (از قرون وسطی تا کنون) می‌باشد. از طرفی فهم جریان‌شناسی یک علم به دلایل متعددی بر فهم خود آن علم تقدم و ضرورت دارد؛ زیرا اولا جایگاه تاریخی و سیر آن علم (تکاملی یا غیرتکاملی) بهتر فهم می‌شود؛ ثانیا با توجه به ریشه‌داربودن تمام علوم، فهم جریان‌شناسی یک علم باعث می‌گردد گام و مرحله بعدی آن به‌گونه‌ای بهتر پیش‌بینی، برنامه‌ریزی و محاسبه شود؛ ثالثا فهم نسبت تاریخی یک علم با علم محوری، درجه اصالت و اعتبار آن علم را معین می‌کند. این‌ نگاههای کلان به اندیشه‌های تاریخی، باعث می‌شوند حتی فهم تئوری‌های جزیی آن علم شفاف‌تر و بهتر صورت گیرد. لذا آشنایی با سیر زمانی این تمدن و تکامل علوم مقدمه فهم فلسفه علوم غربی و مقدمه‌ای برای بهره‌مندی از راه‌های رفته شده در حوزه‌های مختلف علم می‌باشد.
2- فلسفه مدیریت غربی
مدیریت اسلامی از دو جنبه نیاز به بهره مندی از علم مدیریت غربی دارد. اولا براى سرجمع کردن، مدوّن کردن، منظم کردن و نظام‏مند کردن منابع خام موجود در مدیریت اسلامی، به یک تفکر و تجربه‏ى علمى احتیاج است، ثانیا براى استفاده از مواد و پایه‏هایى که دانشمندان غربی در این علم جمع آورده‏اند، به یک نگاه علمى نیاز می‌باشد. البته گرفتن پایه‏هاى یک علم ، لزوما به معناى قبول تمام نتایج آن نیست. لذا برای دریافتن سیر پیشرفت علم مدیریت و چارچوبی که در غالب آن تئویهای جدید در حوزه‌های مختلف علم مدیریت مطرح می‌شود، لازم است تا با فلسفه به وجود آمدن علم مدیریت در غرب آشنایی پیدا شود. فلسفه مدیریت غربی در نهایت چارچوبی می‌دهد تا به وسیله آن بتوان منابع مدیریت اسلامی مدون و نظام‌مند شده و جنبه کاربردی پیدا کند.
3- تئوریهای مدیریت
برای درک بهتر و عملی چارچوب اصول ومبانی علم مدیریت غربی لازم است تا در ابتدا با تمام نظریه‌ها و تئوری‌هایی که در این چارچوب مطرح شده است آشنایی پیدا شود. همچنین مقدمه تولید علم و گسترش مرزهای دانش، فراگیری علوم تا سر حد مرزهای موجود می‌باشد. لذا برای تدوین علم مدیریت اسلامی آشنایی با تئوری‌های مدیریت امری ضروری به نظر می‌رسد.
تحقق دین در جامعه
...



نتیجه‌گیری
همانطور که در مقدمه اشاره شد، شیوه رهبری و مدیریت تابعی از ارزش‌های حاکم بر بافت سازنده یک جامعه (تمدن) است و بدیهی است چگونگی ماهیت عناصر تشکیل دهنده یک جامعه، خود نوع خاصی از نظام ارزشی و شیوه خاص مدیریت را اقتضا می‌کند.
در جوامع غربی، به علت بافت مادی صرف، غالباً ارزش گذاری‌ها بر پدیده‌های حیات انسانی، مبتنی بر یک سلسله مفاهیم ومعانی اومانیستی است و انسان شناسان اومانیست در نظریه‌های خود، به دلیل بی بهرگی از مکتب وحی تصویر گر انسانی هستند که هاله‌ای از توهمات بشری، پیرامون او را گرفته است؛ گاه او را موجودی بدذات و گاه او را موجودی خوش ذات و ... معرفی می‌نماید و چون در این تئوری‌های انسان شناسی، انسان همچنان موجودی است مجهول، بالطبع می‌بینیم که جوامع مغرب زمین گرفتار نسبیت در مفاهیم ارزشی گشته اند یعنی: تحلیلهای آنها در تعیین میزان و نوع ارزش «پدیده ها» تابعی از وضعیت زمان ومکان موجود است، و آشکار است که نقش اصلی را در این رابطه قدرت‌های غیر الهی مسلط بر این جوامع دارند.
ازطرف دیگر، جوامع کمونیستی اصالت را به جامعه داده و فرد را فدای طبقه خاصی می‌کنند (بدیهی است که اگر چه در شعارها این منافع را منافع طبقات زحمتکش قلمداد می‌نمایند ولی عملاً این شعارها در جهت خواسته‌های هیات حاکمه شده است).
درمکتب اسلام بر خلاف دیگر مکاتب، ارزش‌ها نسبی نیست و زمان و مکان در تبدیل مفاهیم ارزشی دخیل نیستند، این امر از اینجا ناشی می‌شود که واضع ارزش‌ها در مکتب اسلام، تعقل ناقص بشری نیست، بلکه واضع خداوندی است حکیم و علیم، پروردگاری که علم اوسرمدی است؛ بنابراین نظام ارزشی اسلام که تعیین کننده مقبولیت یا عدم مقبولیت یک فعل از دیدگاه خداوند است، در نزد مسلمانان (شیعه)، برمبنای منابع مشخص تدوین گشته است. در این نظام ارزشی، هم فرد، حقوقی دارد وهم جامعه (اصالت توامان فرد وجامعه) بنابراین نمی‌توان هیچ یک را فدای دیگری کرد.
با عنایت به تفاوت ماهوی نظام ارزشی در اسلام، لازم است تا شیوه رهبری و مدیریت خاص در دولت‌های اسلامی تدوین گردد. برای دستیابی به این مهم به نظر می‌رسد لازم است تا یک تغییر رویکردی در مطالعات و نظریه پردازی‌های این شاخه از علم صورت گیرد و اندیشمندان و صاحبنظران با نگاه جامع و سیستمی، تمام جنبه‌های مدیریت اسلامی را که در این مقاله از آنها به ابعاد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مدیریت اسلامی یاد شده است، در تعامل با یکدیگر مدنظر قرار دهند تا خروجی‌ها و تئوری‌های حاصل از آن به صورت کاربردی در دولت‌های اسلامی قابل اجرا باشد.
در نهایت خروجی های کاربردی مدیریت اسلامی بر اساس مدل ذکر شده در این مقاله به دسته تقسیم می شوند. دسته اول شامل حوزه های بومی سازی علوم روز دنیا در علم مدیریت می باشد که به آن مدیریت اسلامی نیز اطلاق می شود. دسته دوم حوزه های خاص مدیریت اسلامی می باشد. تولید علم از دل منابع اسلامی به وسیله چارچوب دادن به آنها و نظام مند کردن منابع اسلامی می باشد. به طور مثال حوزه هایی مدیریت عدالت در سازمان، مدیریت تغذیه در سازمان، و مدیریت جنسی در سازمان می توانند خروجی های این دسته از مطالعات مدیریت اسلامی باشند که متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی ما و قابل ارائه به تمامی مجامع علمی دنیا نیز خواهد بود.
..................................................................................................

منابع و ماخذ:
•    ابطحی، سید محمد تقی(1384)، "درآمدی بر روش شناسی مدیریت اسلامی" ، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال یازدهم، شماره 45.
•    حمیدی زاده، محمدرضا (1378)، " تبیین نقش پیش‌بینی و آینده‌نگری در نظام مدیریت اسلامی"، فصلنامه مطالعات مدیریت، شماره 20.
•    دفتر مطالعات مدیریت اسلامی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) (1385)، "سلسله جلسات مقدمات مدیریت اسلامی"، چاپ نشده.
•    افجه‌ای، سیدعلی‌اکبر (1377)، "مدیریت اسلامی"، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.
•    تقوی دامغانی، سیدرضا (1378)، "نگرشی بر مدیریت اسلامی"، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
•    رضاییان، علی (1382) ، " اصول مدیریت"، تهران، انتشارات سمت.
•    عسگریان،مصطفی (1370)، "مدیریت اسلامی"، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت معلم.
•    قبادی، اسماعیل (1378)، "اصول و مبانی مدیریت اسلامی"، قم، انتشارات فقه
•    قرآن کریم (1368)، تهران، خط عثمان طه، انتشارات اسوه.
•    مشرف جوادی، محمدحسین (1378)، "اصول و متون مدیریت در اسلام"، همدان، انتشارات نور علم.
•    نبوی، محمدحسن (1380)، "مدیریت اسلامی"، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
•    نقی پور، ولی الله (1381) ، " اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن" ، تهران ، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی.
•    هاشمی رکاوندی، سیدمجتبی (1379)، "رهبری و مدیریت روابط انسانی و سازمانی در ایران، اسلام و غرب" انتشارات باطن، چاپ اول.

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله استخراج شاخصه‌های سطح کلان رهبری امام خمینی(ره) با رویکرد تحلیل محتوا

دانلود مقاله استخراج شاخصه‌های سطح کلان رهبری امام خمینی(ره) با رویکرد تحلیل محتوا

................................................................................................................................
مولفین: روح اله تولّایی و امیر اعظمی
موضوع: رهبری / مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: نخستین همایش ملی بررسی ابعاد رهبری امام خمینی(ره)، دانشگاه پیام نور؛ 13 و 14 مهر 1388
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: در سیر مطالعه رهبری حضرت امام خمینی(ره) ابعاد گوناگونی وجود دارد که برای شناخت جامع از آن رهبر عظیم الشأن نباید از هیچ کدام از این ابعاد غفلت ورزید. یکی از ابعاد رهبری ایشان که کمتر مورد کاوش قرار گرفته است، بررسی سطوح گوناگون رهبری در سلوک سیاسی آن حضرت می باشد. در مطالعات اجتماعی سلسله مراتب گوناگونی برای مطالعه تعریف شده است که یکی از معتبرترین‌های آن تقسیم سطوح به سه سطح روانشناسی اجتماعی (Social-Psychological)، سطح سازمانی (Organizational) و سطح کلان یا بوم‌شناختی (Ecologic) می‌باشد. مطابق با چنین تقسیم بندی می‌توان سلسله مراتب رهبری حضرت امام خمینی(ره) را در سطوح خرد (رهبری خویشتن، نزدیکان، رهبری پیروان و رهبری گروهی)، سطح میانی (رهبری سازمانی و حوزه‌ها) و سطح کلان (رهبری ملی و بین المللی) تقسیم کرد. مقاله حاضر با بهره‌گیری از چنین رویکردی به سلسله مراتب رهبری، تلاش می‌کند تا رهبری حضرت امام(ره) را در سطح ملی بیشتر بشکافد و مطابق با شاخصه‌های مطرح شده برای رهبری در سطح کلان، شاخصه‌های رهبری آن حضرت را در سطح رهبری ملی استخراج نماید. مقاله حاضر با روش تحقیق کیفی تألیف شده و رویکرد تحلیل محتوا اساس کار را تشکیل داده است. برای این امر رویدادهای مهم دوران رهبری حضرت امام(ره) در دو برهه پیش از انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیان شده و عناصر ملی نهفته در آنها مورد تحلیل قرار گرفته است. در پایان درباره عناصر رهبری ملی امام(ره) جمع بندی و نتیجه گیری صورت گرفته است.
کلیدواژه‌ها: امام خمینی(ره)، رهبری، سلسله مراتب رهبری، رهبری ملی.



مقدمه
از مهم‏ترین و اساسی‏ترین عوامل شکل‏گیری و کامیابی یک جنبش اجتماعی، رهبری آن جنبش است. مقوله «رهبری» در جریان شکل‏گیری یک جنبش اجتماعی، هیچ گاه تعیینی و از پیش طراحی شده نیست، بلکه زمینه‏ها و عوامل گوناگونی در برجسته سازی یک گروه، حزب، سازمان و یا یک شخص برای پیشتازی و هدایت آن جنبش اجتماعی، تأثیرگذار هستند. از سوی دیگر، رفتار سیاسی رهبری و میزان ظرفیت و توانمندی آن در مواجهه با چالش‏های نو به نو و پیش‏بینی نشده فراروی جنبش، نقش اساسی در استمرار و استقرار رهبری یا جایه‏جایی و جایگزینی آن ایفا می‏کند. اگر این جنبش اجتماعی، به یک انقلاب تبدیل شود ـ آن هم انقلابی فراگیر، همه جانبه و بنیادین ـ حساسیت و اهمیت نفش رهبری و تعامل تدریجی و فزاینده میان آن و نیروی اصلی جنبش، بر روند حرکت و آینده آن انقلاب، به عنصری سرنوشت ساز تبدیل می‏شود و مرگ و حیات آن انقلاب به این عنصر پیوند می‏خورد. انقلاب اسلامی نیز که اعجاز گونه در سال 1357 در ایران به پیروزی رسید، مدیون تعالیم دین مبین اسلام، ایفای نقش مردم و رهبری حضرت امام خمینی (ره) بوده است. ازهمین رو رهبری امام خمینی(ره) در سطح کلان یکی از ارکان اصلی انقلاب اسلامی در ایران می باشد که شناخت ابعاد گوناگون آن برای ادامه حیات این انقلاب امری ضروری می باشد.
...


روش تحقیق
برای در پیش گرفتن روش تحقیق علمی دو گام پژوهشی را در این مقاله در پیش می‌گیریم: ابتدا با مطالعه کتابخانه‌ای بر ادبیات انجام شده در زمینه رهبری، مؤلفه‌های تشکیل دهنده رهبری در سطح کلان استخراج شده و سپس با استفاده از روش تحقیق کیفی تحلیل محتوا و با استفاده از تحلیل مستندات تاریخی و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی(ره) و استفاده از مطالعات پیشین انجام شده شاخصه‌های خاص رهبری امام(ره) استخراج می شود. سپس این شاخصه ها با ادبیات پیشین انطباق داده می شود تا ارزش‌افزایی علمی ناشی از شاخصه‌های مطرح نشده در ادبیات موضوع مشخص گردد.
روش تحلیل محتوا یکی از مستقیم ترین روش های تحلیل متون است که شامل شمارش پدیده‌های موجود در یک متن است. تحلیل محتوا اساسأ به عنوان یک روش کمی شناخته شده است، زیرا شامل شمارش و جمع بندی پدیده‌هاست. با این حال می‌تواند مطالعات کیفی را هم تحت پوشش قرار بدهد. در روش تحلیل محتوا، تفسیر نقش بزرگی دارد که نیازمند دانش مناسب از متن مورد تحلیلی است.
یکی از مزیت های تحلیل محتوا این است که ما را قادر می‌سازد که با مطالب تحقیق های اولیه ارتباط برقرار می‌کنیم و آن را به عنوان مستندی برای کار فعلی خود آماده می‌کنیم. این روش می‌تواند کمک کند که محتوا را از نقطه نظرهای گوناگونی بررسی کنیم و از نگاه‌های مختلف تغییرات تاریخی را در آن کشف کنیم. همچنین می‌توان تحلیل های بیشتری در زمینه متن مورد نظر انجام داد تا دلایل روی دادن واقعه‌ای بیشتر بررسی شود (استاکز، 2005).

سطح تحقیق
...

مطابق با چنین تقسیم معتبری سلسله مراتب رهبری حضرت امام(ره) را می‌توان در سطوح خرد (رهبری نزدیکان، رهبری پیروان و رهبری گروهی)، سطح میانی (رهبری سازمانی و حوزه‌ها) و سطح کلان (سطح ملی و بین المللی) تقسیم کرد. از این رو سطح تحقیق پژوهش جاری ما در سطح کلان قرار می‌گیرد که در طبقه‌بندی تطبیقی در سطح بوم‌شناختی جای گرفته می‌شود.
برای اجرای این تحقیق از طریق تحقیق کتابخانه‌ای وقایع مهم که در آنها رهبری امام(ره) بارز بوده است و واقعه نیز ارزش مهمی داشته است بیرون شده است. در یک بند واقعه شرح داده شده است و سپس در بند دیگر تحلیل آن واقعه از نقطه نظر رهبری ملی امام(ره) و مؤلفه‌های کلیدی که در آن دیده می‌شود بیان گردیده است. برای تحلیل رویدادها از مطالب منتشر شده در سایت رسمی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) استفاده شده‌اند.

بخش نخست: تحلیل محتوا در وقایع رهبری ملی امام خمینی(ره)
1. مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی
الف. شرح رویداد
«پس از رحلت آیت اله بروجردی، رژیم شاه شتاب بیشتری به اصلاحات مورد نظر آمریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل کند. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهائی در مصادر کشور انتخاب شده بود به تصویب کابینه اسداله علم رسید (16 مهر 1341). امام خمینی(ره) به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر دست به اعتراضات همه جانبه زدند که موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد ولی دامنه قیام رو به فزونی نهاد در برخی شهرها بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حرکت علما گرد آمدند. یکماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یک گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مکتوب شاه و نخست وزیر در صدد توجیه و دلجوئی از علما برآمد. اما امام خمینی(ره) سرسختانه مخالفت کرد ایشان معتقد بود که دولت می بایست رسماً لایحه را لغو کند و خبر آنرا انتشار دهد. سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیأت دولت مصوبه قبلی را لغو و خبر آنرا به علما اطلاع داد. امام خمینی(ره) لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و بر ادامه قیام تأکید ورزید فردای آنروز خبر لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در روزنامه های دولتی منعکس شد و مردم نخستین پیروزی خود را پس از ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.»

ب. تحلیل
در بررسی این واقعه عنصر هدایت راهبردی در نمودن اعتراض خاموش مردم به اعتراض پیدا و پویا دیده می‌شود. در تحلیل متن می‌بینیم که نقش مردم «حمایت از اعتراض مراجع» تبیین شده است. در حقیقت اعتراضی که از سوی امام(ره) و سایر مراجع مطرح شد در صورت عدم رهبری صحیح نمی‌توانست با استفاده از مردم به عنوان بدنه نهضت مخالفت به بار بنشیند و اثر بزرگی داتشه باشد. اما تمرکز امام(ره) بر مردم مختلف و نه فقط یک قشر خاص از مردم، مثلأ روحانیون، سبب گسترش اعتراضات به بازار گردید. بازار به عنوان نهاد جامعه مدنی یکی از نمادهای حضور ملی محسوب می‌شود که در آن تمام اقشار ملت مشارکت دارند. رهبری امام(ره) به شکلی که تمام بازار را به مشارکت واداشت و به تعطیلی بازار یعنی تعطیلی زندگی عادی جامعه منجر شد نماد بارز رهبری ملی است.
در ادامه این حرکت اصرار امام(ره) در انعکاس لغو مصوبه در روزنامه‌های دولتی، به عنوان نگاه به ملت به عنوان صاحب اصلی اعتراض و لزوم آگاهی یافتن آنان از نتیجه حرکت خود بود. تحلیل این حرکت بسیار درس آموز است زیرا با این حرکت امام(ره) خود را به عنوان ملجاء ملت در هنگام اعتراض به حکومت معرفی کردند و نشان دادند که نقش سنتی روحانیت که تکیه‌گاه مردم در برابر جور حاکمان بوده است در حضور شخص ایشان ادامه دارد. علاوه بر این لزوم اطلاع رسانی به مردم نشان دهنده نگاه ایشان به مردم به عنوان بدنه اصلی جامعه و لزوم حرکت مستمر و مشارکت آنان در امور جامعه است و با این کار از سکوت و خمودگی جامعه جلوگیری کردند.

2. مخالفت با انقلاب سفید و استفاده از ابزار ملی نوروز
الف. شرح رویداد
«...


ب. تحلیل
این واقعه یکی از ملی‌ترین ابعاد رهبری امام(ره) را به تصویر می‌کشد. وجوه قابل توجه این واقعه عبارتند از «انقلاب سفید»، «رفراندوم» و «تحریم نوروز» که هر سه گستره ملی را گوشزد می‌کنند.
آنچه شاه آن را انقلاب سفید خواند عبارت از اصلاحاتی بود که همگی بر مردم ایران در سطح ملی تأثیر می‌گذاشت. اعتراض به چنین طرحی نیز لاجرم بایستی از جانب ملت و نه از طرف گروهی خاص صورت می‌پذیرفت. از این رو امام(ره) اعتراض به این جنبش را به سطح صاحبان اصلی آن یعنی مردم منتقل کرد. اعلامیه ایشان به نتایجی اشاره کرد که تمامأ در سطح ملی به بار می‌آمد یعنی سقوط کشاورزی، سقوط استقلال کشور، ترویج فساد و فحشا که دامنگیر تمام آحاد ملت خواهد شد. نکته قابل توجه مستتر در این اعلامیه وابسته دانستن استقلال کشور با کشاورزی است. امام(ره) با دوراندیشی و باریک بینی بر اینکه بخش بزرگی از مردم کشور کشاورزند و سقوط کشاورزی که نتیجه این انقلاب است به درماندگی بخش بزرگی از مردم کشور و در نتیجه سقوط استقلال کشور می‌انجامد تأکید کردند و از این رو مردم را بر خطری که خودشان را تهدید می‌کند آگاه کردند.
گام بعدی این حرکت تحمیلی خواندن و رفراندوم و تحریم شرکت در آن بود. تحریم مشارکتی که هدف آن حضور تمام آحاد ملت است به معنی علنی کردن رهبری بر یک ملت است و گستره فرمان را تا عمق کشور نشان می‌دهد. امام(ره) در این حرکت هوشمندانه ژرفای قدرت و نفوذ کلام خود را به حکومت نشان داد و پای به گام بالاتری از رهبری گذارد و آن ابراز غیرعلنی رهبری خود بر ملت و تقابل با حکومت در صورت سرپیچی از خواست ملت است. این حرکت دقیقأ اعتلای سطح ملی قلمداد می‌شود و حکومت را نیز از اقتدار ایشان آگاه ساخت.
اما اقدام بعدی امام(ره) در تحریم نوروز به نشانه سوگواری را می‌توان نقطه عطف اقدامت امام(ره) در زمینه سلسله مراتب رهبری ملت دانست. استفاده از نوروز به عنوان جشن بی‌همتای ایرانیان و نماد اصلی هویت ایرانی، به میدان کشاندن تمام افراد کشور در برابر رویدادها بود. از آنجا که عمق جشن نوروز در تمام کشور ایران و حتی همسایگان پیش می‌رود و تمام افراد از پیر و جوان و از روستایی و شهری و طبقات مختلف جامعه با آن درگیرند و به آن دلبستگی دارند، تحریم چنین اتفاق بزرگی نشانه اهمیت موضوعی است که دچار چنین امری شده است و ناخودآگاه تمام توجهات را به خود جلب می‌کند. این اقدام حتی بر کودکان و نوجوانان هم اثر می‌گذارد و آنها به دنبال دانستن دلیل تحریم چنین رویدادی خواهند بود که در نتیجه دانستن سبب، رهبری امام(ره) به عنوان یک اصل بی‌گفت و گو برای آنان مشخص می‌گردد و بذر رهبری امام(ره) در دل آنان رشد می‌کند.
مطلب بعدی که در این متن قابل توجه و تحلیل است، به قیام فراخواندن مردم است. توجه به واژه قیام و گستردگی مفهوم آن نسبت به واژه‌هایی همچون اعتراض یا جنبش نشانه بعد مردمی است که امام(ره) برای چنین حرکتی قائل هستند. هنگامی که امام(ره) مردم را به قیام فرا می‌خوانند به معنی آن است که ملت را به عنوان لطمه‌خورده در برابر اقدامات حکومت به دادخواهی فرا می‌خوانند و به آنان خاطرنشان می‌کنند که این حرکت باید از بطن آنان شکل بگیرد تا بتوان در برابر حکومت جابر حقوق خود را استیفا کرد.

3. قیام پانزده خرداد
الف. شرح رویداد
...


ب. تحلیل
تقارن رویداد با واقعه عاشورا که خود نمادی ملی است که ریشه در دل و جان تمام مردم این سرزمین و حتی غیرشیعیان آن دارد، یکبار دیگر سطح رهبری را نشان داد. حضور صدهزار نفری مردم در پایتخت که نمادی از اعتراض همه‌جانبه و خواست عمومی مردم بود، سبب نمایان ساختن دوگانگی میان حکومت و ملت بود. سخنان امام(ره) متعاقب چنین حرکتی برای هرکسی ثابت می کرد که رهبری اصلی حرکتهای مردم ایران را کسی جز امام خمینی در دست ندارد و در حقیقت رهبر واقعی کشور ایران اوست. چنین امری به معنی عزل شاه و سقوط حکومت حاکم بود و در نتیجه حکومت چاره‌ای جز سرکوب برای بقای خود ندید. از این رو واقعه خونین پانزده خرداد در تاریخ کشور ثبت شد.
اما نظام غافل از آن بود که به خاک و خون کشاندن چنین قیامی تأییدی بر حقانیت حرکت مردم و تأیید رهبری امام(ره) حتی برای ناظران خارجی بود که چندان از داخل کشور اطلاعی نداشتند. گستردگی نفوذ امام(ره) در دل مردم هنگامی مشخص شد که نه فقط در تهران و قم، بلکه در سایر شهرها نیز مردم به خیابانها کشیده شدند. به پا خاستن شیراز و مشهد و سایر شهرهای بزرگ نشانه غیرقابل انکار کردن حرکت بود.
نکته بسیار قابل توجه در تحلیل این متن حضور مردم در خیابانهاست. اصولأ خیابان خود به عنوان مکان اجتماع و زندگی اجتماعی مردم اهمیت بسیاری دارد و حضور مردم در خیابان متفاوت از استفاده معترضین از مکانهای دیگر است. مثلد بست‌نشینی در اماکن متبرکه یا حتی در سفارتخانه‌های خارجی نوعی حرکت در سطح فردی یا گروهی محسوب می‌شد، یا صرف حرکت در یک شهر یا در یک سازمان و یا مقر، به گروهها و سازمانها یا منطقه جغرافیایی خاص نسبت داده می‌شود، اما حرکت در خیابانها به عنوان حضور ملی تلقی می‌شود و نمی‌توان از آن صرف نظر کرد.
اساسأ یکی از نکات بارز در رهبری ملی ایفای نقش رهبر به عنوان بینش دهنده و انگیزه‌بخش پیروان است. رهبر در چنین وضعیتی با ایجاد بینش، در پیروان مهارت لازم برای دستیابی به آن بینش را پدید می‌آورد، با ایجاد مهارت در افراد انگیزه در به کارگیری آن پدید می‌آید که با جمع آوری منابع لازم همره است و در پی آن اقدام به عمل صورت می‌گیرد. همانطور که در شکل 1 نشان داده شده است، وجود هر پنج عنصر شرح داده شده منجر به موفقیت یک رهبر ملی می‌شود و نقص در هر یک از این پنج مرحله سبب کاستی و عدم موفقیت می‌شود. عدم وجود بینش موجب ابهام در هدف، عدم وجود مهارت سبب اضطراب، عدم وجود انگیزه سبب تدریجی و بطئی یودن تغییرات، نبود منابع سبب عقیم ماندن برنامه و نبود برنامه اقدام سبب اشتباه در اجرا و شکست می‌شود (منینگ و کورتیس، 2003)


نقشی که این رویداد در شکل‌گیری حوادث بعدی سرزمین‌مان ایفا کرده نشانه عمق تأثیرگذاری آن است. حرکت پانزده خرداد 1342به مثابه سلف انقلاب عظیم بیست و دوم بهمن 1357 خوانده شده است و تأثیر اساسی بر انقلاب اسلامی گذاشت.

4. موضع گیری علیه استفاده از اختلاف ایشان با رژیم علیه منافع ملی
الف. شرح رویداد
...


ب. تحلیل
در شرایطی که امام(ره) تحت فشار شدید حکومت پهلوی قرار داشت، تبعید ایشان به عراق دستمایه مناسبی برای رژیم عراق مهیا می‌کرد تا به خیال خود با استفاده از نفوذ ایشان در مردم کشور ضربه‌ای کاری به حکومت شاه بزند. انکار امام(ره) از مصاحبه با ارگان رسانه ای این رژیم در حقیقت نشان دهنده انعطاف ناپذیری ایشان در مبارزه و اطمینان از درست بودن جهت حرکت خود بود. این امر نشان داد که ایشان یک رهبر ملی هستند که مصالح ملت خود را با هیچ چیز دیگر عوض نمی‌کنند و حاضر نیستند برای به دست آوردن منافع یا امتیازاتی نسبت به بیگانگان روی خوش نشان دهند.
حفظ ارتباط امام(ره) با مبارزین در داخل یک نمود دیگر بعد ملی رهبری امام(ره) است. تنها یک رهبر ملی است که در حالت اشغال کشور به دست بیگانه، یا به دست حکومت جور حتی اگر خارج از مرزهای کشور باشد نیز دست از رهبری مبارزان بر نمی دارد و آنها را با انواع وسایل ارتباطی هدایت می‌کند. سخنرانی‌های امام(ره) در حقیقت به نوعی رسانه ایشان بود که در کنار رساله‌های خود که نقش آگاهی بخشی دینی را داشتند، این سخنرانی‌ها نقش اطلاع‌رسانی ملی را ایفا می‌کردند و مردم را از جهت آینده مبارزه مطلع می‌کردند.
علاوه بر این نامه ایشان به هویدا جلوه دیگری از رهبری ملی امام(ره) را نشان می‌دهد. ایشان در قالب یک رهبر ملی که نه تنها نگران مسائل داخلی کشور، بلکه در فکر مصالح ملت در خارج از مرزها و نوع نگاه به ایران نیز هست، برای سران حکومت نامه می‌نویسند و نسبت به مضار رفتار آنان هشدار می‌دهد.
تحریم همه‌چانبه اسرائیل نیز ایشان را نه تنها یک رهبر ملی، بلکه یک رهبر دینی که امت اسلام را هم خطاب می‌کند نشان داد. در چنین رویدادی ایشان با گسترده کردن رهبری خویش، نه تنها هر نوع شک و تردید نسبت به نفوذ خود در ملت ایران را رفع کردند، بلکه گستردگی نفوذ خود به عنوان یک رهبر جهانی را هم نشان دادند. یکبار دیگر نیز هوشمندی امام(ره) را در جلوگیری از ارتباط با دولت عراق دیدیم و اینکه ایشان برای خود و نهضت خود چنان جایگاهی قائل هستند که هرگز حاضر نیستند جایگاه خود و پیروان را در حد کارگزار یک حکومت یا طرفدار یک نظام سیاسی تنزل دهند.
در این زمینه توجه به نکته بسیار مهم دیگری ضروری است. شکوه رهبری ملی امام(ره) را در شرایطی بیشتر در می‌یابیم که بدانیم در جامعه آن روز کشورمان بدنه روشنفکری کشور به نوعی سرسپرده یکی از دو جریان شرق یا غرب بود: «نخبگان ایرانی یا مروج تمدن غربی بودند و یا بخش عمده دیگری به قطب مخالف جهان سرمایه داری وابسته بودند یا دستکم گرایش داشتند. از این رو یا درصدد تسهیل دستیابی شوروی به امتیازهای اقتصادی بودند یا جانب آمریکا را داشتند. لذا در نگاه داشتن جانب استقلال چندان جدی نبودند. موضعگیری هر دو جریان را موضع مثبت و پذیرش در برابر تمدن جدید می‌توان دانست و به قول کاتوزیان در اقتصاد سیاسی هر دو گروه را شبه مدرنیستهای اروپازده می‌توان تلقی کرد» (حسنی، 1377). در چنین جامعه غرب‌زده و شرق‌زده‌ای صلابت رهبری امام(ره) در دفاع از منافع ملی و عدم سرسپردگی به هیچ بیگانه‌ای اوج رهبری ملی امام(ره) را می‌رساند که بعدها در قالب شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نمود بزرگتری یافت.

5. موضع‌گیری در برابر حزب رستاخیز
الف. شرح رویداد
...


ب. تحلیل
موضعگیری اما در برابر این دو واقعه یعنی تشکیل حزب رستاخیز و تغییر مبدأ تاریخ نیز جلوه دیگری از رهبری ملی ایشان بود که البته در این دو گام پیروزی ایشان به سادگی بیشتری به دست آمد. در واقع تحکیم رهبری امام(ره) در چنین زمانی به حدی رسیده بود که برای همگان آشکار گشته بود و سخن و فرمان ایشان به راحتی و بدون کمتری چون و چرا و شک و تردیدی از طرف ملت پذیرفته می‌شد و به مرحله اجرا در می‌آمد. مخالفت ایشان با تغییر تاریخ نیز به نوعی اقتدار رهبری ایشان را نشان می‌داد. و سبب می‌شد که هر شخصی با نگاه به تقویم خود به خود یاد فرمان امام(ره) بیفتد و ایشان را به نوعی حاضر و ناظر در تمامی شئون مردم کشور ببینند. چنین امری حکایت از تیزبینی و نکته سنجی امام(ره) در گسترش حضور معنوی خود به عنوان یک رهبر ملی در دل افراد کشور دارد.
یکی از نکات قابل توجه در رهبری ملی در چنین مبارزاتی تلاش در یکپارچه سازی و توجه به نقاط اشتراک مبارزین است. ایشان در طول مبارزه سیاسی خود همواره از طرح مسائل اختلاف برانگیز خودداری می‌کردند و می کوشیدند وحدت مخالفین مذهبی رژیم را حفظ کنند (نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، 1384). این تلاش برای یکپارچه سازی آحاد ملت راز موفقیت امام(ره) بود که همه دسته‌ها و گروه‌ها را حول یک محور گرد می‌آورد و آن را به درستی وحدت کلمه نامگذاری کردند که رمز پیروزی انقلاب اسلامی شد.

6. انقلاب اسلامی
الف. شرح رویداد
...


ب. تحلیل
اوج رهبری درس‌آموز امام(ره) را می‌توان در این واقعه دید. هر چند که شرح رویداد را بسیار مختصر خواندیم و جای پرداختن به ظرایف آن را نداریم، اما اشاره امام(ره) به پشتیبانی ملت و اینکه ایشان به یاری این ملت دولت تعیین می‌کنند نقطه اوج هنر رهبری ایشان را می‌رساند. در این جمله چند بحث اساسی وجود دارد. نخست اینکه «من به پشتیبانی این ملت ...» نشان دهنده ثبات، تأکید و اطمینان بخشی از رهبری ایشان بر مردم و حمایت مردم از ایشان است که برای هر ناظر داخلی و خارجی تردیدی در ملی بودن و مردمی بودن رهبری ایشان باقی نمی‌گذارد. در واقع این بخش از جمله ملی بودن را می‌رساند. بخش دیگر عبارت است از «من ... دولت تعیین می‌کنم» که بعد اقتدار را می‌رساند. این بخش هم به پیروان دلگرمی و اطمینان از قدرت پایدار رهبر را می‌دهد و هم به حکومت می‌رساند که نقش ایشان نه فقط برای اصلاحات جزئی و یا کنار بودن از حکومت است، بلکه تعیین کننده و مشخص کننده نوع نظام حاکم و افراد دست‌اندرکار حکومت است. این جمله ساده به تنهایی اوج رهبری امام(ره) را برای داخل و خارج از کشور روشن ساخت.
اصولأ این یگانه کردن و همگرایی دولت و ملت را می‌توان در بسیاری از فرازهای امام(ره) و حتی در وصیتنامه ایشان نیز مشاهده کرد: «در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید و دولت و مجلس را از خود بدانید و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید» (اسماعیلی جمکرانی، 1375).
پیوستن نیروهای نظامی و انتظامی به امام(ره) نیز تیر خلاص ایشان بر بدنه نظام پوسیده به شمار می‌رفت. در شرایطی که معمولأ در اکثر انقلابها پی از پیروزی انقلاب نیروهای نظامی و انتظامی به رهبر انقلاب تسلیم می‌شوند، رهبری آگاهانه امام(ره) چنان ایشان را مجذوب کرده بود که برای نخستین بار نیروها پیش از پیروزی خود را تسلیم و مطیع رهبری کردند.
پس از پیروزی انقلاب نیز امام(ره) همانطور که در برابر حکومتهای بیگانه تسلیم نشدند، در برابر گروهکها نیز تسلیم نشدند و با همه مشکلاتی که آنها برای امنیت کشور و انقلاب پدید آوردند باز هم با اقتدار و با پشتیبانی ملت به ادامه راه پرداختند.
در این زمینه یک نکته بسیار کلیدی اتکای ایشان به رأی مردم به عنوان پشتیبان انقلاب و در نتیجه اثبات پوچی گروهکها بود. در حالیکه بسیاری از مخالفان انقلاب با ادعای مردمی بودن و خلق بودن خود اقدام به عملیات می‌کردند، حضور مردم در عرصه‌های مختلف نشاندهنده این بود که تنها رهبر واقعی انقلاب اسلامی امام(ره) است و ادعاهای سایرین باطل است و آنان هیچ پایگاهی در دل مردم کشور ندارند. تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران با حضور مردم و با آرای قاطع و بی‌نظیر آنها نیز نشانه مردمی بودن نظام و در نتیجه آن، مردمی بودن رهبری آن برای تمام مردم و دولتهای دنیا بود. این استراتژی خردمندانه امام(ره) جلوی هر نوع ادعای پوچ نسبت به نداشتن پایگاه مردمی جمهوری اسلامی را گرفت.

بخش دوم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی
7. تسخیر لانه جاسوسی

الف. شرح رویداد
روز 13 آبان 1358 گروهی از دانشجویان به نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به نشانه اعتراض به ملاقات آقای بازرگان با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید در الجزایر، سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند. سندهای بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسی ها و دخالتهای بیشمار امریکا در ایران و دیگر کشورها برمی داشت. یک روز پس از این واقعه دولت موقت آقای بازرگان، به امید اینکه امام خمینی(ره) دانشجویان را برای تخلیه محل اشغال، تحت فشار بگذارد، استعفا داد. امام خمینی(ره) با پذیرفتن استعفا، فرصت را برای حاکمیت نیروهای انقلابی و کوتاه کردن دست محافظه کاران از دست نداد و این حرکت انقلابی دانشجویان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید. پس از این ماجرا، ایران اسلامی رسماً از سوی امریکا و اقمار آن تحریم و محاصره اقتصادی، سیاسی شد.

ب. تحلیل
تسخیر سفارتخانه کشوری که خود را یکی از دو ابرقدرت جهان می‌خواند اقدامی بود که شاید هیچ کشور و رهبری در دنیا جرأت اقدام به آن و تأیید آن را نداشت و از عواقب آن به شدن می‌ترسید، اما امام(ره) با شجاعت و با اطمینان از توان بالای انقلابیون این حرکت را تأیید کردند و حتی با خواندن آن به عنوان انقلابی بزرگتر از انقلاب اول، پشتیبانی خود را از این حرکت مردمی نشان دادند. این حرکت و پذیرش استعفای بازرگان نشانه تأکید ایشان بر این بود که رهبری از مردم جدا نیست و آنچه مردم می‌پسندند مورد تأیید رهبر است. پذیرش این حرکت دل مردن رو انقلابیون را شاد کرد و برخلاف نظر کسانی که باور داشتند آمریکا به ایران حمله می‌کند هیچ اتفاقی نیفتاد و کارکنان این سفارت بیش از یکسال اسیر باقی ماندند. این حرکت هم به آمریکا قدرت انقلاب را نشان داد تا بداند که در برابرش نظامی قرار دارد که هیچ ترسی از او ندارد و هم به ابرقدرت دیگر شوروی نشان داد که قطب سوم و جدیدی پدید آمده است که به هیچ ابرقدرتی باج نمی‌دهد. چنین نگاهی در شعار مکتبی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز هویدا بود.

8. جنگ تحمیلی و دفاع مقدس
الف. شرح رویداد
...


ب. تحلیل
جنگ تحمیلی در حقیقت تبر برداشتن دشمنان برای نابودی کامل نظام نوپای جمهوری اسلامی بود. آنان با توجه به قدرت و اقتداری که نظام در همین ابتدا از خود نشان داده بود دانستند که این نظام، قابل مصالحه و کنار آمدن نیست و با تثبیت خود تمام منطقه را از منافع آنان تهی خواهد کرد. آنان با درستی دانستند که رهبری امام(ره) که چنان حکومت به ظاهر استواری را که ژاندارم خلیج فارس نامیده می‌شد و همه گونه پشتیبانی را در پشت سر خود داشت، سرنگون کرد و به راحتی لانه جاسوسی ابرقدرت قرن را تسخیر کرد، قادر خواهد بود که تمام ابهت آنان را در جهان بشکند. اما رهبری امام(ره) باز هم کمک کرد که چنین جنگ نابرابری را ملت ایران با ایستادگی و شجاعت پشت سر بگذارند بدون اینکه یک وجب از سرزمین را به دشمن بعثی واگذار کنیم.
شکل‌گیری سپاه پاسداران یکی از مؤلفه‌های بسیار مؤثر در پایداری کشور بود که تشکیل آن به ابتکار امام، خود اقدام هوشمندانه دیگری است که عمق رهبری امام(ره) را می‌رساند و این نهاد در سرتاسر کشور با جذب نیرو و عملیات تهورآمیز در برابر دشمن تا دندان مسلح و گروهکهای گمراه، هم کشور را حفظ کرد و هم انقلاب را.
در حقیقت صلابت رهبری امام(ره) در اداره جنگ را می‌توان به کاریزمای ایشان نسبت داد. کاریزمایی که وبر شرح می‌دهد بیان کننده نفوذ رهبر کاریزما بر روی آحاد جامعه است. رهبری در سطح ملی جدی‌ترین و بارزترین نمود کاریزما است که به درست‌ترین معنی یادآور مفهوم مورد نظر وبر است(مارتورانو و گوسلینگ، 2008). نگاهی به اتفاقات جنگ به ما نشان می‌دهد که تا زمانیکه رهبری جنگ به بنی‌صدر تفویض شده بود، نه تنها هیچ پیشرفتی نداشتیم بلکه مرتبأ در حال تحمل شکستهای متعدد بودیم، اما زمانیکه خود امام(ره) فرماندهی کل قوا و رهبری جنگ را در دست گرفتند کاریزمای ایشان از همان ارتش، ارتشی پیروزمند ساخت که نه تنها تمام سرزمینهای اشغال شده را پس گرفت بلکه حتی به آزادسازی بخشهایی از سرزمین دشمن بعثی نیز موفق شد.

جمع بندی و نتیجه گیری
تحلیل کامل هر کدام از رویدادهای ذکر شده در رهبری امام خمینی(ره) به حدی وسیع است که در حوصله این مقاله نمی باشد. هدف این مقاله تنها اشاره به ابعاد جدیدی در رهبری امام(ره) بود و این نکته را بیان نمود که تحلیل محتوای رویدادها می‌تواند ابزار مناسبی در پژوهش افکار و اندیشه‌های حضرت امام(ره) باشد و شناسایی ابعاد کلیدی مستتر در آنها را امکان پذیر می نماید.
تحلیل رویدادهای ذکر شده در رهبری امام خمینی(ره) نشان داد که عناصر ملی که مستتر در رهبری حضرت امام(ره) بود سبب فراگیری حرکت عظیم مردمی شد و منجر به برپایی نهضت عمیقی شد که به در نهایت موجب وقوع انقلاب اسلامی گردید. در حالیکه دشمنان انقلاب اسلامی بارها تلاش کرده‌اند که خصلت مردمی بودن این انقلاب را نفی کنند، اما تحلیل سخنان و حرکت های امام(ره) نشان می‌دهد که عنصر مردمی بودن و جامعیت فراگیری رهبری ایشان، سبب حضور همه‌جانبه آحاد مردم در صحنه انقلاب گردید و نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را برافکند و نظام مردمی و برآمده از خواست ملت را به جای آن نشاند.
بدون حضور گسترده مردم و منحصر بودن این جنبش به قشر یا طبقه خاص، این انقلاب پیروز نمی شد، اما رهبری ملی امام(ره) که خود را در مقوله‌هایی همچون تحریم رفراندوم، تحریم نوروز، حضور گسترده مردم، تعطیلی بازار، عدم مصاحبه با رادیوهای عراقی که هدف سوءاستفاده از ایشان را داشتند، حمایت از تسخیر لانه جاسوسی و هدایت مردم به استقامت و پایداری در مقابل تهاجم ناجوانمردانه دشمنان به کشور در هشت سال دفاع مقدس، و نیز راه‌اندازی و تأسیس نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از بطن جامعه و با حضور خود مردم، صرفأ چند نشانه از ابعاد ملی رهبری ایشان می باشد.

نکته مهم دیگری که از نتایج فوق مشاهده می شود، سبک رهبری حضرت امام خمینی (ره) به صورت شفاف در سبک رهبری حضرت امام خامنه ای مدظله العالی قابل مشاهده و تطبیق می باشد که این موضوع در مقاله ای جداگانه بایستی بحث شود.

پیشنهادات
با توجه به تحقیق انجام شده، محققین روش تحلیل محتوا و در سطحی گسترده‌تر تحلیل گفتمان را به عنوان ابزاری برای شناسایی بهتر شاخص‌های رهبری امام(ره) پیشنهاد می‌کنند. در این تحقیق این ابزار صرفأ در گستره‌ای کوچک و برای چند رویداد تأثیر گذار و به طور اجمالی استفاده گردید. محقق گزاره‌های زیر را برای انجام تحقیقات بیشتر با استفاده از این ابزار و در طول دوران خاص زندگی امام(ره) پیشنهاد می‌کند و امیدوار است که تحقیقات آتی بتوانند زوایای بیشتری از ابعاد و سطوح رهبری حضرت امام خمینی(ره) را روشن نمایند:
• انجام تحلیل محتوا روی سخنان امام(ره) در هر یک از برهه‌های زمانی حساس پیش از انقلاب اسلامی، در پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی.
• انجام تحلیل گفتمان روی سخنان و خاطرات نزدیکان امام(ره) و کسانی که در کنار امام(ره) در آن حوادث سخت حضور داشته اند.
• انجام تحلیل گفتمان با سفرای خارجی و افرادی که در رویدادهای سیاسی و بین المللی، رهبری حضرت امام(ره) را درک کرده اند.
• انجام تحلیل محتوا روی روزنامه‌های چاپ شده در تمام دوران رهبری امام(ره)
• انجام تحلیل محتوا بر روی رهبری امام(ره) در دفاع مقدس و حوادث بزرگ این دوران.............

............................................................................................
منابع و مآخذ:
1. اسماعیلی جمکرانی، علیرضا، (1375)، وصیتنامه امام(ره) با توضیحات و 218 پرسش و پاسخ ویژه دانشجویان دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، چاپ و نشر عروج.
2. حسنی، محمد حسن، (1377)، نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی، چاپ و نشر عروج.
3. جمعی از نویسندگان، (1376)، آینه انقلاب اسلامی، برگزیده‌ای از اندیشه و آرای امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم.
4. روحانی (زیارتی)، سید حمید، (1372)، نهضت امام خمینی(ره) ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم.
5. سایت رسمی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، (1388)، رویدادهای رهبری امام خمینی(ره).
6. عمید زنجانی، عباسعلی، (1375)، گزیده کتاب انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، نشر طوبی.
7. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها (1384)، انقلاب اسلامی ایران، نشر معارف، چاپ چهارم.
8. Scott, W. Richard and Davis, Gerald, F, "Organizations and Organizing; Rational, Natural and Open System Perspectives", Perason Prentice Hall, 2007
9. Stokes, Jane, "how to do media & cultural studies", Sage Publications, 2005
10. Manning, George and Curtis,Kent, "The Art of leadership", Mc Graw hill, 2003
11. Marturano, Antonio and Gosling, Jonathan, "Leadership: The Key Concepts", Routledge, 2008

 


  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله ساختار تشکیلات جهادی بر مبنای الگوی سیستمی کمال‌گرا به عنوان سازمان مطلوب تدوین الگو اسلامی ایرانی پیشرفت

دانلود مقاله ساختار تشکیلات جهادی بر مبنای الگوی سیستمی کمال‌گرا به عنوان سازمان مطلوب تدوین الگو اسلامی ایرانی پیشرفت

.....................................................................................................................................

مولفین: دکتر علیرضا علی احمدی و حسین وحیدی منفرد (دانشکده صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران)
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2012
وضعیت: تمام متن
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: با توجه به جایگاه انکارناپذیر مدیریت در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، نیاز به ارایه مدل‌هایی که بیانگر شقوق مختلف مدیریت اسلامی باشند، اهمیت فراوانی می‌یابد. مدیریت جهادی به عنوان مهم‌ترین گونه‌ی مدیریت اسلامی مورد توجه ویژه محققان و مدیران جمهوری اسلامی ایران بوده است. اثبات کارایی چنین شیوه‌ای در جهاد سازندگی و جنگ تحمیلی عاملی دیگر بر اشتیاق دوست‌داران انقلاب اسلامی برای تدوین چارچوب و زوایای مختلف آن بوده است. اگرچه در دو دهه‌ی اخیر پژوهش‌های متعددی با این هدف انجام شده است اما نبود دیدی که در عین جامع‌نگری از کلی‌گویی خارج شده و به ارایه‌ی راه‌کاری عملی بپردازد، احساس می‌شود. در این پژوهش با دیدی سیستمی به این مسئله نگریسته شد و با شروع از مبانی اسلامی و اصول حاصله از تجارب جهادی به سمت ارایه مدلی عملی و جامع حرکت شد. با وجود این‌که مدل سیستم‌های زینده در ادبیات سیستمی مدیریت وجود داشت به دلیل تفاوت اساسی انسان‌شناسی غربی و اسلامی نیاز به ارایه مدلی سازگار با اصول اسلامی احساس شد. در انسان‌شناسی اسلامی و معرفی کمال و تعالی به عنوان هدف عالی فعالیت‌های انسان جهادی معرفی می‌شود. بر این اساس مدل سیستم کمال‌گرا با الهام از ساختار سیستم عصبی انسان جهادی تبیین گردید. از آن‌جا که این مدل سازگاری بالایی با کارکردهای مورد انتظار تشکیلات جهادی و اصول اجتماعی اسلام دارد، به عنوان الگوی ساختاری چنین تشکیلات معرفی شد.
واژه‌های کلیدی: تشکیلات جهادی، مدیریت اسلامی، سیستم عصبی انسان، تعالی، اختیار، رویکرد سیستمی، زیست‌وارگی، مدل سیستم کمال‌گرا.

1. مقدمه

«زمانی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، به عنوان یک آرزو بود که‌ ای‌کاش حزب جمهوری اسلامی از نظر تشکیلاتی مثل سازمان مجاهدین خلق می‌بود. زیرا آن تشکیلات به تعبیر خودشان هم تشکیلات آهنین بود. ... البته این نوع تشکیلات به وجود آوردنش هنر می‌خواهد ولی این آرمان شماها نیست. مهم این است که در داخل یک تشکیلات، آن آزادی‌های انسان‌ساز حفظ شود. ... ما از اول گفته بودیم که امتیاز بزرگ اسلام این است که می‌خواهد با حفظ آزادی‌های انسان، انسان‌ها را بسازد. تشکیلاتی اسلامی است که می‌کوشد تا انسان‌ها را هم‌سو کند نه این‌که انسان را قالبی بسازد. (بهشتی، 1358)»

نظام‌های اجتماعی غیرالهی حاکم بر جهان انسان‌ را به شکل ماشینی متحرک در می‌آورد که اعمال انسانی وی نیز نه با اختیار خود بلکه به واسطه جبر بیرونی صورت می‌گیرد. وجود ساختارها و قوانین سخت‌گیرانه و اجرای مصممانه آن‌ها سبب می‌گردد، انسان غربی ماشینی بی‌روح و اختیار باشد که هم‌چون سیالی بی‌اختیار در یک مجموعه از لوله‌های آزمایشگاهی حرکت و زندگی خود را به پیروی از الگویی که قوانین خودساخته‌ی بشری و سلطه‌ی رسانه‌ای برای وی می‌سازد، روز‌به‌روز، ماه‌به‌ماه و سال‌به‌سال سپری می‌کند. از تاثیرگذارترین این نظامات اجتماعی، سیستم مدیریتی غرب است که هم‌اکنون در تمام جهان و حتی کشورمان ایران نیز ریشه دوانده است. اگرچه به دلیل تفاوت‌های عمیق فرهنگی ایران با خواستگاه این تفکر، عملا کارآمدی ظاهری نظام اداری غرب در سیستم اداری ما دیده نمی‌شود، اما آیا این کارآمدی غیرانسانی اساسا با آرمان‌های انقلاب اسلامی که منبعث از آموزه‌های اسلام ناب محمدی (ص) است، سازگار است؟ آیا نیل به کارآمدی که در آن افراد تنها به واسطه‌ی اجبار قانونی و ساختاری ویا شرطی‌شدن وظایفشان را انجام می‌دهند، از دیدگاه اسلامی مطلوب است؟ آیا این الگو فضا را برای رشد و کمال الی‌الله انسان‌ها آماده می‌کند؟

با توجه به نیاز انقلاب اسلامی به الگوی‌های بومی، در این پژوهش بر اساس مبانی فعالیت جمعی و به ویژه تشکیلاتی اسلامی، کارکردهای اصلی تشکیلات جهادی شناسایی و سپس با استفاده از مدل‌های سیستمی سعی در ارایه ساختارهایی برای تحقق آن کارکردها خواهد شد.

2. مبانی تشکیلات اسلامی

2.1. اختیار و فرقان در فلسفه رشد و کمال

در معارف اسلام، اختیار به همراه فرقان (توان تشخیص درست از نادرست) نقطه افتراق انسان با ملائک و حیوانات دانسته می‌شود. حیوانات که تنها از غریزه برخوردارند و به میل طبیعی خود عمل می‌کنند، اختیاری در ترک آن‌ها ندارند و هدایت تکوینی آنان تنها راهبر در طول حیاتشان است. از طرف دیگر ملائک نیز مختارانه رفتار متعالی خود را بروز نمی‌دهند. بنابراین نه بر حیوانات حرجی است که چرا تنها به دنبال غریزه‌اند و نه مزیتی برای فرشتگان است که رفتار عابدانه و متعالی دارند. انسان با اختیار می‌تواند تنها به خواست‌های غریزی خود تن دهد و از حیوانات پست‌تر گردد. در مقابل انسانی که با اختیار مسیر تعبد الهی را در پیش گیرد، از ملائک متعالی‌تر می‌گردد. بنابراین اختیار مقدم بر کمال و رشد انسان است. انسانی که به جبر محیطی اختیار از وی سلب شده است نه در انتخاب درست شایسته‌ی ستایش است و نه در انتخاب نادرست سزاوار نکوهش.

در نظام تربیتی اسلام بر اختیار افراد بسیار تاکید شده است. این مفهوم از آیه‌ی شریفه‌ی «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (بقره، 256)» برداشت می‌شود و مصادیق عملی آن در رفتار پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در برخورد با مردم بروز دارد. البته اسلام در ادامه‌ی همین آیه به توان تشخیص درست از نادرست اشاره و در کنار اختیاردهی به افراد بر تربیت آنان تاکید می‌کند. به عبارت دیگر اختیار و توان تشخیص لازم و ملزوم یک‌دیگرند.

«در قوانین مدونه‌ی جهان، تنها هدف قانون‌گذاران [و دست‌اندرکاران قوه مقننه]، اجرای قانون و پیاده شدن آن است؛ چه این اجرا با اجبار و الزام صورت بگیرد ویا با علاقه و خواست قلبی و درونی. بعکس، در قوانین آسمانی و الهی و در نظامات انبیایی، هدف از اجرا و پیاده شدن قانون، بکارگیری قلبی و ایمانی است، نه بر اساس اجبار و الزام. ... بدیهی است که این‌گونه عمل و تحقق این هدف آسمانی، بدون رشد اندیشه‌ها و بیداری قلب‌ها و بازگشت انسان‌ها به اصالت انسانیشان محقق نخواهد شد (فاضل‌لنکرانی، 1366).»

 

...

4. ساختار تشکیلات جهادی

«هرکار دسته جمعی‌ای که انجام می‌دهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمان‌ها به انضباط مقدار کمی بها می‌دهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد (بهشتی، 1358)».

اگرچه ساختار و قالب هر تشکیلات جهادی به نسبت اهداف آن تعیین می‌گردد اما با توجه به کارکردها و ویژگی‌های کلان و مشترکی که ذکر گردید، چارچوبی عمومی می‌توان برای آن متصور شد که در ادامه می‌آید.

برخلاف سازمان‌های رایج امروزی که مجموعه‌ای از افراد برای نیل به یک هدف گردهم می‌آیند، تشکیلات جهادی مجموعه‌ای از افرادی است که دارای ارزش‌های مشترکی می‌باشند که اصطلاحا به این‌گونه مجموعه‌ها نهاد گفته می‌شود. بنابراین ساختار این تشکیلات، نهادی و بسیار کمتر و منعطف‌تر از ساختارهای سازمانی رایج است. تشکیلات جهادی سازمان‌هایی عریض و طویل نیستند و ساختاری شاخه‌ای دارند؛ شاخه‌های پویای عملیاتی. شاخه‌ای کار کردن علاوه بر نظم و زمین نماندن کارها، باعث پرداختن جزیی‌تری به مسایل و ایجاد خلاقیت در کار می‌شود. 

همان‌طور که اشاره شد، از ویژگی نیروهای جهادی به ویژه مدیران عدم سکون، تحرک، اشباع‌ناپذیری و جستجوکننده‌ی دائمی پیشرفت و تحول است. فرد جهادی به هیچ سطحی از کیفیت و موفقیت راضی نمی‌شود و همواره به فکر تحول و تعالی بیشتر است. این ویژگی سبب می‌گردد که تشکیلات جهادی تشکیلاتی چابک باشد. اگرچه لوازم این چابکی در ویژگی‌های تشکیلات جهادی مانند ساختارهای کم و منعطف، تمرکز بر افراد مختار و دارای توان تشخیص و رابطه‌ی ایمانی افراد با یکدیگر وجود دارد، بر اساس آن‌چه در منابع کتاب و سنت آمده است، بروز رابطه‌ی ایمانی افراد در جوامع ایمانی دارای نشانه‌هایی است. پیامبر اکرم (ص) در این مورد می‌فرمایند: «مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر و الحمی؛ یعنی مثل اهل ایمان مثل یک پیکر است. آن‌ها به منزله اجزاء یک پیکرند که اگر عضوی به درد آید سایر عضوها با تب و بیداری با او هم‌دردی می‌کنند».

تشکیلات جهادی به عنوان یکی از منسجم‌ترین نمودهای جوامع اسلامی باید بیش از سایرین، پیکری زنده را بروز دهد. بنابراین نیازمند ساختاری است که این ویژگی را ممکن سازد. در مباحث مدیریت، مدل‌هایی برای سازمان و تشکیلات برگرفته از موجودات زنده وجود دارد. این مدل‌ها به دنبال ایجاد سازمان‌ها و سیستم‌های مصنوعی همانند سیستم‌های طبیعی و زنده می‌باشند. دسته‌ای از این مدل‌ها سعی می‌کنند با بهره‌گیری از سازوکارها و ساختار سیستم‌های زنده، سیستم‌های مصنوعی ایجاد نمایند که همان کارکردهای سیستم زنده متناظر را داشته باشد. محققانی هم‌چون «فلتز» (Feltz, Crommelinck, & Goujon, 2006) معتقدند که دو ویژگی «خودسامانی » و «پیدایش  »، وجوه تمایز سیستم‌های زنده و غیرزنده می‌باشند. بنابراین پژوهش‌گرانی که در زمینه‌ی همانندسازی سیستم‌های مصنوعی با سیستم‌های طبیعی کار کرده‌اند عموما مدل‌هایی ارایه نموده‌اند که این دو ویژگی را جستجو می‌کنند.

یکی از عمومی‌ترین این مدل‌ها، سیستم‌های سایبرنتیک مدیریت و در راس آن‌ها «مدل سیستم زینده » است. این مدل که از ساختار عصبی و تصمیم‌گیری انسان الهام گرفته شده است، کارکردهایی متعددی از الزامات تشکیلات جهادی را هم‌چون چندنقشی بودن افراد، اولویت‌بندی تخصصی را در کنار خودسامانی و پیدایش پوشش می‌دهد.

 

4.1. مدل سیستم زینده (VSM)

«استفرد بیر » در کتاب «مغز بنگاه» به معرفی مدل «سیستم‌های زینده» می‌پردازد و مدل مد نظر خود را مبتنی بر قواعد بازگشتی بنا می‌کند. در VSM مفهوم یک‌ریختی  یا فراکتال  در قالب یک ساختار شبه‌سلسله‌مراتبی مطرح می‌گردد. وی در کتاب‌های «مغز بنگاه» (Beer, 1972) و «قلب تشکیلات» (Beer, 1979) علم سایبرنتیک  را علم سازمان کارا بیان می‌نماید. و مدل VSM را بر پایه‌ی مفهوم زیندگی بنا و زیندگی  را توانایی بقا  به عنوان موجودیت مستقل بیان می‌کند. در ادبیات سیستم‌ها، بقا به معنای حفظ ماهیت  است.

البته لازم به ذکر است که حفظ الگوی سازمانی به معنای عدم تحول ساختاری نیست؛ هر تغییر ساختاری لزوما به تغییر الگو و ماهیت سازمان منتج نمی‌شود. ولی لازمه‌ی هر تغییر ماهیت، تغییر ساختاری است. بر این اساس سیستم‌های خودسازنده  به وجود می‌آیند، که ماهیت خود را تعیین و حفاظت می‌نمایند. این سیستم‌ها در طول زمان خود را بازسازی می‌کنند. نکته‌ی مهم تعیین ماهیت سیستم توسط خود سیستم است نه از بیرون آن. سیستم‌های خودسازنده یا خودسامان در دیدگاه سایبرنتیک، زنده تلقی می‌شوند.

عکس‌العمل‌های بدن انسان به دو صورت خودآگاه و ناخودآگاه می‌باشند. در اعمال خودآگاه فرد در انجام و چگونگی آن‌ها تصمیم‌گیرنده است. در مقابل اعمالی که انسان در انجام آن‌ها تصمیم‌گیرنده نیست را اعمال ناخودآگاه انسان می‌گویند.

 

شکل 2  دسته‌بندی اعمال انسان

«بیر» فعالیت‌های انسان را به دو بخش اصلی و مدیریتی تقسیم نمود، که منطبق بر نظریه‌ی سایبرنتیک می‌باشد و ساختار زیر را تبیین می‌کند:

1. فعالیت‌های عملیاتی بدن انسان (مانند حرکت، گردش خون، تنفس و گوارش)

2. سیستم عصبی خودمختار: مدیریت رویدادهایی که ارسال اطلاعات آن‌ها به مغز صورت نمی‌گیرد، بلکه پالس‌های عصبی به نخاع فرستاده و پاسخ دریافت می‌گردد. بدن مستقل از مغز و به صورت خودکار آن‌ها را انجام می‌دهد. مانند تنظیم دمای بدن در هنگام فعالیت بدنی از طریق تعریق.

3. مخچه: کنترل مرکزی امور ناخودآگاهی که دستور آن‌ها از مغز ارسال می‌گردد. اگرچه این اعمال به صورت خودکار انجام می‌شوند، اما فرد توان کنترل آن‌ها را نیز دارد. این امور  برای پایداری و حفظ حیات در اوضاع حاضر می‌باشند. مانند تنفس.

4. مغز میانی: اعمال خودآگاهی که مغز دستور آن‌ها را صادر می‌کند. این تصمیمات بر مبنای داده‌های حواس اتخاذ می‌گردند. هدف همه این تصمیمات حفظ بقا برای آینده است. مانند حبس نفس در شنا. اما در بعضی مواقع بین تصمیمات مخچه و مغز میانی تعارض بوجود می‌آید.

5. تفکر: اختلافات کارکردی مخچه و مغز میانی را بر اساس اصول منطقی مرتفع می‌کند. اصولی که در این مجموعه برای هر فرد وجود دارند، در حقیقت خط مشی‌های فکری و شخصیتی هر  فرد در زندگی می‌باشند. برای نمونه فردی که خطرپذیرتر است، حاضر است مدت زمان بیشتری در شنا نفسش را حبس نماید.

 

4.2. مدل سیستم کمال‌گرا، الگوی تشکیلات جهادی

اگرچه مدل VSM تطابق بالایی از منظر زیندگی و الگوی فراکتالی (که برای ترویج ارزش‌ها در سازمان‌های ارزش‌گرا مدنظر است) دارد اما تفاوت اساسی سبب می‌گردد تا برای بکارگیری اصلاحاتی در آن صورت پذیرد. بر این اساس مدل سیستم کمال‌گرا به عنوان ساختاری پیش‌نهادی برای تشکیلات جهادی معرفی ‌می‌شود.

 

4.2.1. ناهم‌خوانی سیستم زینده با انسان‌شناسی اسلامی

تفکر غربی حفظ حیات را عالی‌ترین هدف انسان معرفی می‌کند. چنین دیدگاهی به وضوح در نظریه‌های مدیریتی مانند هرم نیازهای مازلو بروز می‌یابد. مازلو نیازهای بشر را در 5 سطح دسته‌بندی می‌کند (Maslow, 1943) که بیان‌گر مسیر انگیزشی انسان و به بیان دیگر نمایان‌گر اولویت انسان در پرداختن به هرکدام است. 

 

شکل 3  هرم نیازهای مازلو

آن‌چه از این هرم قابل برداشت است، فرض حفظ بقا به عنوان عالی‌ترین هدف انسان است زیرا طبق این نظریه انسان نیازهای سطح پایین خود را فدای نیازهای سطح بالاتر نمی‌کند. به عبارت دیگر در این تفکر انسان جسمش را فدای کمالش نمی‌کند.

با توجه به هرمی که برای نیازهای انسان تصور می‌شود در فلسفه وجودی VSM حفظ خود و بقا به عنوان عالی‌ترین هدف بشر در نظر گرفته شده است. این فرض در حالی است که در نگاه اسلامی به انسان تعبد، تعالی و کمال بالاترین اهداف خلقت انسان بیان می‌گردد. انسان جهادی پیرو مکتبی است که در آن شهادت جایگاه بسیار رفیع دارد و شهید جسم خود را فدا می‌کند تا به اوج کمال و تعبد نایل آید. چنین الگوی رفتاری متفاوت از هرم نیازهایی است که حفظ حیات را مهم‌ترین هدف انسان تلقی می‌کند.

 

4.2.2. اجزای مدل سیستم کمال‌گرا

بر مبنای دیدگاه کارکردی به سیستم عصبی انسان که در مدل VSM ارایه گردید و با توجه به تفاوت انسان‌شناسی اسلامی با انسان‌شناسی غربی می‌توان اجزای زیر را برای یک سیستم کمال‌گرا معرفی نمود:

سیستم 1: واحد‌ها یا فرآیند‌های عملیاتی می‌باشد. هر فرآیند اصلی دارای کارکردی  مدیریتی است. در سطح بازگشت صفر علاوه بر کارکرد‌های مدیریتی هر فرآیند اصلی، کل سیستم دارای یک کارکرد مدیریتی کلان شامل سیستم‌های 3 تا 5 است. در واقع هر فرآیند اصلی هدفی دارد که در راستای تحقق هدف کلی سیستم می‌باشد.

سیستم 2: این سیستم عملیات سیستم 1 را هماهنگ و نوسان عملیاتی آن را برطرف می‌کند. این سیستم در حقیقت کارکردهای مدیریتی مستقل واحد‌های عملیاتی را شامل‌شده و آن‌ها را هماهنگ می‌کند. این کارکرد در واقع متناظر با سیستم عصبی خودمختار بدن انسان است و نقش کنترل ناخودآگاه مستقل دارد.

سیستم 3: این سیستم مسئولیت نظارت بر سیستم 1 برای جلوگیری از تخطی از مرز سیستم را بر عهده دارد. این سیستم نقش فرمان‌دهی مرکزی اعمال جاری و روزمره را برعهده دارد. در واقع سیستم 3، سیستمی تاکتیکی است که تعادل درونی را حفظ می‌نماید تا کمال‌گرایی سیستم را در کوتاه مدت تضمین نماید.

سیستم *3: در ساختار سیستم کمال‌گرا از کارکرد‌های مدیریتی سیستم 1 تا سیستم 3 و4 و 5 یک کانال فرمان‌دهی (جریان نظارت و مدیریت) متصور است. در این کانال حرکت پایین به بالا از حال و درون (سیستم 3)  به سمت آینده و محیط (سیستم 4 و 5) است. در مقابلِ حرکت از بالا به پایین هم حرکت از سطوح بالاتر مسئولیت و دیدگاه‌های کلان و بلندمدت به سمت سطوح پایین مسئولیت و دیدگاه‌های خرد و کوتاه‌مدتاه است. سیستم *3 در خارج از کانال فرمان‌دهی قرار دارد و در حقیقت با فراهم کردن امکان بازرسی‌های پراکنده (در خلاف جهت جریان نظارت و فرمان‌دهی) را فراهم می‌کند.

سیستم 4: امور مرتبط با آینده و محیط سیستم را مدیریت می‌کند. این سیستم، عمل‌کردی هوشمند است، که محیط سیستم را تحت نظر قرار می‌دهد. این سیستم اوضاع آینده‌ی محیطی را پیش‌بینی می‌کند و به سیستم کمک می‌کند تا برای آینده برنامه‌های لازم را اتخاذ و کمال‌گرایی سیستم را در بلند‌مدت تضمین نماید. بنابراین جنس تصمیمات این سیستم راهبردی و بلندمدت می‌باشد.

سیستم 5: سیاست‌گذاری و هدف‌گذاری‌های کلان را انجام می‌دهد. این سیستم بین تمایل سیستم 4 به تغییر در پاسخ به نواسانات مداوم محیط و تمایل سیستم 3 به قانون‌مند و باثبات کردن برای حفظ توان انجام عملیات اصلی توسط سیستم 1، تعادل برقرار می‌کند. این سیستم در حقیقت نقش کمال‌گرایی را به تعادل می‌رساند. باید توجه داشت، کنترل این سیستم نظارتی  و کنترل سیستم 4 تطبیقی  است.

 

شکل 4  اجزای مدل سیستم کمال‌گرا

 

4.3. نتیجه‌گیری

اگرچه کلیت ساختار مدل سیستم کمال‌گرا مانند سایر مدل‌های سیستمی سلسله‌مراتبی است، اما ساختار آن شامل درهم‌نشینی‌ ‌های تودرتو یا شبکه‌های به‌هم‌تنیده است. به عبارت دیگر هر سطح از جزییات یک سیستم کمال‌گرا در قالب شبکه‌هایی مرتبط تعریف می‌شود و اگر به جزییات هر شبکه توجه شود وجود سیستمی کمال‌گرا در داخل آن درک می‌شود. به این سطوح سیستم‌های کمال‌گرا «سطوح بازگشت » می‌گویند، که به معنای در ارتباط بودن سیستم‌های مدیریتی (سیستم‌های 2 تا 5) یک سیستم کمال‌گرا در سطوح مختلف است. برای درک بهتر این مفهوم می‌توان نقطه زینی در شکل 5 را تصور کرد که از یک بعد نقطه ماکزیمم محلی و از بعد دیگر مینیمم محلی است. مفهوم این نقطه در ساختار شبکه‌ای یک سیستم کمال‌گرا به این معناست که هر یک از اجزا می‌توانند، بیش از یک نقش را ایفا کنند. برای نمونه یک نفر هم‌زمان مدیر برنامه‌ریزی و مشاور مدیر عامل یک سازمان باشد. این امکان مدل سیستم کمال‌گرا سبب می‌شود که قابلیت چندنقشی تشکیلات جهادی فعال گردد. این قابلیت نقش بسزایی در تحقق سایر شاخصه‌های برتر تشکیلات جهادی مانند حس مسئولیت پیرامونی، نظارت همگانی دارد. 

 

شکل 5  نقطه زینی، نمونه ای از درهم‌نشینی تودرتو

با وجود تمام این سطوح درهم‌تنیده، ارزش‌گرایی یک سیستم کمال‌گرا به معنای ارزش‌مداری سیستم 1 است. به عبارت دیگر هر فرآیند عملیاتی خود یک سیستم ارزش‌گراست. از طرف دیگر ساختار شبکه‌ا‌ی چندبعدی و وجود سیستم *3 امکان نظارت همگانی را فراهم می‌سازد؛ زیرا نظارت همگانی به عنوان یکی از ویژگی‌های اساسی تشکیلات جهادی نیازمند شبکه‌ای از روابط بین واحد‌های عملیاتی خارج از سلسله‌مراتب کنترل مرکزی و ساختاری چندبعدی شبکه‌‌ای است.

در مدل سیستم کمال‌گرا الگو و ساختار فرآیند‌ها و سازمان‌ها، بیشتر از این‌که سلسله‌مراتبی باشد، مجموعه‌ای از درهم‌نشینی‌های تودرتو به صورت شبکه‌های درهم‌تنیده است. نکته‌ی مهم تکرار همین الگو در تمام سطوح سازمان است. اگرچه ساختار مذکور چندبعدی است اما برای ساده‌تر شدن می‌توان آن را به گونه‌ای مسطح طرح‌ریزی کرد. بنابراین ساختار فرآیند‌ها را نه به صورت سلسله‌مراتبی بلکه به شکل شبکه‌ای چندبعدی از موجودیت‌های به‌هم‌مرتبط است. دلیل این امر طرح الگوهای قابل تکرار سازمانی و شبکه‌های هم‌کاری و خودسامانی  به جای تقلیل‌گرایی  در دیدگاه سلسله‌مراتبی است. 

مدل سیستم کمال‌گرا قابلیت بالایی در تحقق کارکردهای مورد نظر تشکیلات جهادی و تطابقی بالایی با مبانی اسلامی آن دارد، لیکن می‌تواند به عنوان الگویی مناسب برای ساختار چنین تشکیلاتی استفاده گردد.

از آن‌جا که اساس مدل سیستم کمال‌گرا بر ساختاری شبکه‌ای و فراکتالی استوار است، ارایه مدل‌های ریاضی برای آن بسیار مفید خواهد بود. از آن‌جا مفهوم شبکه‌های چندبعدی به طور گسترده‌ای در شبکه‌های الکترونیکی و کامپیوتری بسط یافته و محاسبات ریاضیاتی برای آن طرح شده است، بهره‌گیری از چنین مدل‌هایی و روابط ریاضی آنان کمک شایانی به تکمیل مدل PSM خواهد نمود. به عنوان راه‌نمایی مختصر رایج‌ترین شبکه‌های چندبعدی حلقه ، چنبره (تر) ، شبکه‌ی سه بعدی  و ابرمکعب  بیان شده‌اند. ساختار چندبعدی و مسطح این شبکه‌ها در شکل 6 آورده شده است.

 .............................................................................................................

فهرست مراجع

آیتی، عبدالمحمد، (1376)، نهج‌البلاغه، انتشارات بنیاد نهج‌البلاغه، نامه 53.

بهشتی، محمدحسین، (1358)، سخن‌رانی برای اعضای انجمن‌های اسلامی به‌زیستی.

شاه‌آبادی، محمدعلی، (1380)، تصحیح و تحقیق بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش‌پژوهان، شذرات‌المعارف، تهران: ستاد بزرگ‌داشت عرفان و شهادت.

فاضل‌لنکرانی، محمد، (1366)، آیین کشورداری از دیدگاه امام علی (ع)، تقریر و تنظیم کریمی، حسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، صص71 و 72.

Beer, S. (1972). Brain of the Firm: A Development in Management Cybernetics. New York: Herder and Herder.

Beer, S. (1979). The Heart of Enterprise. London: John Wiley & Sons.

Beer, S. (1985). Diagnosing the System for Organizations. London: John Wiley & Sons Inc.

Feltz, B., Crommelinck, M., & Goujon, P. (Eds.). (2006). Self-Organization and Emergence in Life Sciences (Vol. 331). Dordrecht, Netherlands: Springer.

Maslow, Abraham H. (1943). A Theory of Human Motivation. Psychological Review, 50(4), 370. 

 

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مبانی وگستره اخلاق اجتماعی از منظر قرآن و عترت

دانلود مقاله مبانی وگستره اخلاق اجتماعی از منظر قرآن و عترت

........................................................................................

استاد راهنما: دکتر مسعود پورکیانی(عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان)    
مولف: بابک ابراهیم خانی (دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان)
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2012
وضعیت: تمام متن
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir 
چکیده: اخلاق اجتماعی عبارت است از کلیه رفتارهای اختیاری فرد در مقابل دیگران. چه دیگران همسر، پدر و مادر و فرزندان و یا فامیل ها و اقربائ شخص و یا غیر خویشان باشند. چه این رفتار به عنوان رفتار خاص شخص باشد و یا رفتار گروهی فرد (مانند رفتارهای اعضای یک حزب و یا گروه خاص در مقابل اشخاص و یا گروه ها و یا افراد دیگر) ، در نتیجه چون انسان موجودى است اجتماعى ، تنها در سایه اجتماع مى تواند به اهداف والاى خود دست یابد، مشکلات خود را آسانتر مرتفع کند و به سعادت مطلوب سریع تر برسد. دراین مقاله به مهمترین مباحث: اصول اخلاق اجتماعی ، خانواده ، جامعه ، عدالت وظلم ، اصلاح و افساد وآداب معاشرت اسلامی پرداخته می شود. 
واژگان کلیدی : اخلاق ،جامعه ،عدالت اجتماعی ،اخلاق اجتماعی.

 

مقدمه 

مساله مهم این است که: آیا مسائل اخلاقی در رابطه به انسانهای دیگر شکل می گیرد بطوری که اگر یک انسان تنهای تنها زندگی کند، اخلاق برای او مفهوم نخواهد داشت؟ یا این که پاره ای از مفاهیم اخلاقی درباره یک انسان تنهای تنها نیز صادق است، هر چند قسمت اعظم مسائل اخلاقی در رابطه انسانهای دیگر پیدا می شود، و از این نظر می توانیم اخلاق را به دو بخش تقسیم کنیم؟

بعضی معتقدند تمام اصول اخلاقی بازگشت به مناسبات خاص اجتماعی انسان با دیگران است، بطوری که اگر اجتماعی اصلا وجود نمی داشت و هر انسان کاملا جدا از دیگران می زیست، و هر فردی بی خبر از وجود دیگری زندگی می کرد، اخلاق اصلا مفهومی نداشت! زیرا غبطه، حسد، و تواضع، و تکبر، و حسن ظن، و عدالت، و جور، و عفت، و سخاوت، و امثال اینها همه از مسائلی است که فقط و فقط در اجتماع و برخورد انسان با دیگران، مفهوم دارد؛ بنابراین، انسان منهای اجتماع، با انسان منهای اخلاق، همراه خواهد بود.ولی در عین این که باید اعتراف کرد که بسیاری از فضائل و رذائل اخلاقی با زندگی اجتماعی انسان بستگی دارد، چنان نیست که این مساله عمومیت داشته باشد، زیرا بسیاری از مسائل اخلاقی هستند که فقط جنبه فردی دارند، و در مورد یک انسان تنها نیز کاملا صادق است؛ مثلا، صبر و جزع بر مسائل، شجاعت و ترس در برابر پیشامدها،استقامت و تنبلی در راه رسیدن یک فرد به هدف خود، غفلت و توجه نسبت به آفریدگار جهان، شکر و کفران در برابر نعمتهای بی پایان او و امثال این امور که علمای اخلاق در کتب اخلاقی از آن بحث نموده اند و جزء فضائل یا رذائل اخلاقی شمرده اندمی تواند جنبه فردی داشته باشد، و درباره یک فرد که زندگی کاملا جدا از اجتماع دارد نیز صدق کند، ولی پیدا است که اخلاق اجتماعی وزنه سنگینتری در علم اخلاق دارد و شخصیت انسان بیشتر بر محور آن دور می زند( ناصر مکارم شیرازی ، 1387 ، 77-76 ).

اخلاق، نه تنها در نجات جامعه ومسائل اجتماعی، نقش دارد بلکه در نجات فرد و مطالب فردی نیز سهم مؤثری ایفا می کند؛ زیرا اخلاق، تنها برای ایجاد یک مدینه فاضله، شهر و یا کشور متمدن و با فرهنگ نیست؛ انسان خواه در جامعه زندگی کند، خواه در زاویه ای به سر ببرد نیازمند به اخلاق است. البته اگر جامعه ای وجود داشته باشد و کسی بخواهد عمدا از جامعه جدا بشود، هرگز در آشنایی با فن اخلاق و عمل به قوانین اخلاقی، موفق نخواهد بود(عبدالله جوادی آملی ، 1378 ، 238 ).

اخلاق اجتماعی

مسائلى است که محور آن ها را روابط اجتماعى انسان با دیگران تشکیل مى دهد و معمولاً اخلاق، در بیش تر موارد به این دسته ازمسائل اخلاقى اطلاق مى شود. وقتى در محاورات عرفى گفته مى شود که کسى اخلاقش خوب است یا خوب نیست، منظور همین ملکاتى است که در روابط او با دیگران خودنمایى مى کند( محمدتقى مصباح یزدى ، 1380 ، 23) دربخش اخلاق اجتماعی، که در آن ارزش‏های اخلاقی در حوزه رابطه انسان با انسان‏های دیگر بررسی می ‏شود ، نخستین مسأله ارزیابی اخلاقی نفس اجتماعی زیستن در برابر گوشه گیری و مردم گریزی است. پرسش آن است که آیا اجتماعی زیستن از نظر اسلام دارای ارزش اخلاقی و امری پسندیده است؟ 

...

نقش عامل عقلانی در ارزش‏یابی 

در ارزیابی کارها، چه فردی و چه اجتماعی، بیش از هر چه باید روی عامل عقلانی تکیه کرد.میل‏ های طبیعی و عواطف، هر چند در تشکیل زندگی اجتماعی دخالت دارند، ولی ارزش اخلاقی بستگی به عامل عقلانی دارد. عامل عقلانی در این جا آن است که دستیابی انسان به مطلوب ‏های مادی و معنویش در گرو زندگی اجتماعی است.در زندگی فردی نه قادر به تأمین مصالح مادی انسان است و نه مصالح معنوی او از این رو، زندگی اجتماعی به حکم عقل مطلوب است( علی شیروانی ، 1382، 193 ). براى تعیین ارزش افعالى که به زندگىِ اجتماعى مربوط مى شود و ارزش ملکاتى که از این افعال به وجود مى آید، باید اصولى را در نظر بگیریم که براساس بینش عقلانى و توجه به واقعیاتى که در زندگىِ اجتماعى وجود دارد که عبارتند از:

الف) اصل عدل

نیاز به جامعه، براى تأمین نیازمندى هاى مادى و معنوى، یک نیاز عمومى است و اختصاصى به افراد خاصى ندارد. زندگىِ اجتماعى براى این شکل مى گیرد که همه افراد به مصالح مادى و معنوى و کمال نهایى خود نایل آیند. بنابراین، رفتار افراد در جامعه باید به گونه اى باشد که در تحقق این هدف کلى، یعنى دست یابىِ همه افراد به کمال نهایى خود، مؤثر باشد، نه آن که جمعى از افراد، فداى جمعى دیگر شوند. پس رفتار اجتماعىِ افراد در صورتى درست و ارزشمند است که به مصالح کلى جامعه بینجامد و هیچ گاه، نباید براى آن که فرد یا افرادى به منافع خود دست یابند، عده اى دیگر، از مواهب و مزایاى زندگى محروم و از هستى ساقط شوند.فرد در صورتى حاضر است در زندگىِ اجتماعى بارى را به دوش کشد و کارى انجام دهد که در منافع حاصل از آن، سهمی داشته باشد و مقتضاى حکم عقل، این است که هر فرد به اندازه اى که در زندگىِ اجتماعى و تحصیل مصالح آن مؤثر است، از نتایج زندگىِ اجتماعى نیز بهره مند شود؛ یعنى وقتى که عقل، فرد را مکلف مى کند به انجام کارهایى که نفعش به جامعه برمیگردد، در مقابل این تکلیف، حقى نیز براى فرد بر عهده اجتماع در نظر مى گیرد. از این جا است که موازنه حق و تکلیف مطرح مى شود: موازنه بین تکلیفى که به عهده فرد مى آید در برابر جامعه، با حقى که آن فرد بر عهده دیگران پیدا مى کند، و این همان عدل و قسط در مفهوم اجتماعى و اخلاق اسلامى است.

ب) اصل احسان

عدل، یک اصل مهم است؛ اما نمى تواند تنها معیار ارزش گذارى در روابط اجتماعى باشد؛ زیرا در هر جامعه، به طور طبیعى افرادى پیدا مى شوند داراى شرایط استثنایى که تنها با کار خود، قادر به تأمین نیازهاى زندگى خویش نیستند و محرومیت هاى بسیارى دارند؛ مثلا افرادى با نقص عضو متولد مى شوند که مثل دیگران قادر به تلاش و تأمین مصالح اجتماعى نیستند و گاهى درصد نقص عضو یک فرد به اندازه اى است که نفع او براى جامعه، قابل مقایسه با نیازهاى او به جامعه نیست؛ زیرا نیاز او به جامعه بسیار بیش از نفعى است که او به جامعه مى رساند.

اسلام در کنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح مى کند. اصل احسان براى جبران کمبودها و نیازهاى چنین افرادى است که در هر جامعه وجود دارند، افرادى که نقص عضو مادرزادى دارند و یا در اثر حوادثى نقص عضو پیدا کرده اند.

با توجه به این دو مطلب، موقعیت اصل عدل و اصل احسان در اخلاق اسلامى روشن مى شود. خداوند در یک آیه، به این،دو اصل اشاره کرده، مى فرماید: 

( إِنَّ اْللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ )قطعا خداوند به عدل و احسان فرمان می‏دهد( سوره نحل/90 ).

ج ) اصل تقدم مصالح معنوى برمنافع مادى

اصل سوم، تقدم مصالح معنوى بر منافع مادى است. گاهى تأمین نیازهاى مادى با رعایت مصالح معنوى تزاحم پیدا مى کند. اگر در جامعه اى همه نیروى مردم صرف کارهاى اقتصادى و پیشرفت هاى مادى شود، طبعاً این جامعه در بُعد اقتصادى و زندگىِ مادى پیشرفت چشمگیرى خواهد کرد؛ زیرا همه نیروهاى مردم، در این جهت بسیج شده است. حال اگر این جامعه در بخشى از اوقات خود به معنویات بپردازد، طبیعى است که به همان میزان، از پیشرفت هاى مادى آن کاسته خواهد شد و در این جا است که میان پیشرفت مادى و معنوىِ آن جامعه، تزاحم به وجود مى آید.اگر تزاحمى بین مادیات و معنویات پیدا شد، معنویات مقدم خواهند بود؛ زیرا انسانیت انسان و کمال حقیقىِ او در سایه معنویات به دست مى آید. معنویات، انسان را به خدا نزدیک مى سازد و زندگىِ مادى، مقدمه دست یابى به معنویات و وسیله تأمین آن خواهد بود. اگر وسیله، ما را به هدف نزدیک نکند و اصل یا هدف، فداى وسیله شود، چنین وسیله اى ارزش واقعىِ خود را از دست مى دهد.در بینش اسلامى، زندگىِ مادى، مقدمه آخرت است و منافع مادى وسیله اى است براى تحقق بخشیدن به مصالح معنوى، دارایى مادى، هدف نیست بلکه وسیله اى است تا انسان بتواند به کمک آن انسانیتش را کامل کند. بنابراین اگر تزاحمى بین این دو به وجود آید، باید امور معنوى را مقدم داشت.

د) اصل رعایت اولویت

اصل چهارم براى پاسخ گویى به نیازهاى ارزشىِ جامعه، اصل «درجه بندىِ روابط اجتماعى» است. ارتباط افراد جامعه با همدیگر و پیوند زندگىِ آنان در یک سطح نیست. کسانى هستند که زندگى شان در تمام شبانه روز، با یکدیگر پیوند خورده و در همه ابعاد و مسائل زندگى، با هم ارتباط دارند. کسانى نیز هستند که ارتباطشان در این حد نیست و مثلا هفته اى یا ماهى یک بار، بیش تر با هم ارتباط ندارند. بنابراین، با این که زندگى افراد یک جامعه، خواه و ناخواه، به هم مربوط است و مستقیم و غیر مستقیم، به هم پیوند خورده، ولى در این ارتباطات، خطوط پررنگ و کم رنگى وجود دارد که شدت و ضعف و تفاوت بسیارى با هم دارند. این تفاوت ارتباطات و دورى و نزدیکى افراد، زمینه دیگرى است براى شکل گرفتن حقوق و تکالیف اجتماعى که نوعى تقسیم وظیفه را ایجاب خواهد کرد و در کنار سه اصل گذشته، اصل چهارمى را مطرح مى سازد. سلسله مراتبى که در رابطه افراد وجود دارد و درجات قرب و بعدى که در زندگى شان هست، مقتضىِ حقوق و تکالیف مختلفى براى آنان خواهد بود. تکالیف فرد نسبت به یکایک افراد جامعه کاملا یکسان نیست، بلکه به تناسب دورى و نزدیکى و تماس و خویشاوندىِ مختلفى که دارند، تفاوت پیدا مى کند. هم چنین حقوقى هم که بر یکدیگر دارند تحت تأثیراین عامل، داراى درجات و کیفیت هاى متفاوتى خواهد بود.

خانواده

با توجه به انواع نیازهاى افراد به یکدیگر مى توان گفت که اصیل ترین نیازها در محیط خانواده تأمین مى شود. در محیط خانواده، فرزند نیاز تکوینى و مستقیم خود به پدر و مادر را تأمین مى کند و زن و شوهر نیاز جنسى و عاطفىِ خود را به وسیله یکدیگر برطرف مى کنند. بنابراین اعضاى خانواده، علاوه بر همکارى و مشارکت در تأمین نیازهاى خارجى و تعاون براى بهره مند شدن از نعمت ها و اشیاى خارجى، به هم نیاز مستقیم دارند. در محیط خانواده، روابط گوناگونى وجود دارد: روابط میان زن وشوهر، روابط پدر و مادر با فرزندان و فرزندان با پدر و مادر، و روابط بین فرزندان. قرآن کریم درباره حقوق والدین بر فرزندان و وظایف فرزندان نسبت به والدین، تعبیرات جالبى دارد که اهمیت آن را به خوبى روشن مى سازد. 

 

جامعه

از بین عواملى که موجب همبستگى و زندگىِ اجتماعى انسان مى شود، در تشکیل جامعه بزرگ عامل غریزى، تأثیر مستقیمى ندارد. طبیعى است که هر انسان، تنها مى تواند با یک و یا حداکثر چند نفر، چنین رابطه اى را برقرار کند. پس غریزه جنسى نمى تواند عامل مستقیم براى تشکیل جامعه بزرگ باشد. البته براى این عامل، از این جهت که در تشکیل خانواده نقش دارد و خانواده ها نیز هسته هاى اولیه جامعه هستند، مى توان نقش غیرمستقیمى را در تشکیل جامعه بزرگ، قائل شد عواطف نیز، در تشکیل زندگىِ اجتماعى و در تحقق جامعه بزرگ یا جامعه مدنى، نقش اساسى و احداثى ندارند بلکه نقش آن ها تنها در تقویت و استحکام روابط اجتماعى که بر اساس عوامل دیگرى که قبلا تحقّق یافته است و بقا و تداوم آن ها خلاصه مى شود. مهم ترین عامل در پیدایش جامعه و تأسیس زندگىِ جمعى و تشکیل جوامع مدنى، عامل عقلانى است. عقل موجودى حسابگر است و تشکیل جامعه را بر محور منافع اعضاى آن، اعم از منافع مادى یا معنوى، توصیه مى کند. هنگامى که منافع جامعه را محور تأسیس جامعه عقلانى قرار دادیم، به تناسب تنوع این منافع و تعارض آن ها ارتباطات اجتماعى اشکال و صور گوناگونى به خود مى گیرند.

 

عواطف اجتماعى در قرآن

جامعه جهانى، که اسلام به عنوان ایده آل مطرح مى کند، هنوز تحقق نیافته و در حال حاضر نیز تحقق یافتنى نیست؛ اما اگر مردمى طالب حق باشند مى توانند بر محور دین و براساس تعاون بر برّ و تقوا، جامعه اى نازل تر را تحقق بخشند. هنگامى که چنین جامعه الهى اى بر اساس حق، در اعتقاد و عمل، تأسیس شد و اعضاى آن در قالب دستورات و قوانین دینى با هم ارتباط برقرار کردند، میان اعضاى جامعه، عاطفه خاصى به وجود خواهد آمد. اعضاى این جامعه، درک مى کنند که تلاش همه اعضا براى یک هدف است و همه براى یکدیگر مفید هستند. این درک، عواطف و محبت را در میان ایشان برمى انگیزد و به همبستگىِ اجتماعى آن ها استحکام مى بخشد. این همان الفت و محبتى است که بین مؤمنان به وجود مى آید و خداوند به عنوان یکى از بزرگ ترین نعمت هاى خود از آن یاد کرده و اعطاى این نعمت را بر مؤمنان منت نهاده و همواره به آنان یادآورى و توصیه مى کند که قدر این نعمت را بدانند و براى دوام آن بکوشند. خداوند در این باره مى فرماید:

(وَاْذکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً)

نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید که دشمنان هم بودید، پس خداوند میان دل هاتان انس و الفت برقرار کرد و در سایه نعمت او برادران هم شدید( سوره آل عمران/103 ).

 

عدالت وظلم

از جمله عام ترین مفاهیم در زمینه اخلاق اجتماعى، از یک سو، و قطعى ترین ارزش هاى اخلاق اجتماعى، از سوى دیگر، مفهوم و ارزش «عدل» است که در مقابل آن، مفهوم و ارزش منفى «ظلم» قرار مى گیرد و مشابه این دو، مفاهیم«اصلاح» و «افساد» خواهد بود. عدالت به معناى دادن حق، به صاحب حق است و حق، چیزى است که باید به ذى حق داده شود. از ترکیب این دو جمله، نتیجه مى گیریم که جمله «عدالت واجب است» بدین معنا است که «آن چه را که باید داد، باید داد.» این یک قضیه بدیهى و تحلیلى است اما این، در هیچ نظام ارزشى، مشکلى را حل نمى کند زیرا همه مى گویند: رعایت عدالت واجب است و نباید به کسى ظلم کرد، و هیچ اختلاف یا ابهامى در اصل این قضیه وجود ندارد. آن چه ابهام دارد و مورد اختلاف است، تعیین مصادیق عدل و ظلم است؛ مانند این که ارث زن نصف ارث مرد است، آیا عدل است یا ظلم؟ کسانى که مى گویند: این کارعادلانه نیست، در واقع، حق پسر و دختر را در اموال پدر مساوى مى دانند و اگر حق پسر را بیش از حق دختر میدانستند، چنین حکمى نمى کردند. در برابر چنین کسانى باید معیار تعیین حقوق را تبیین کرد نه لزوم رعایت عدالت را آیه هاى فراوانى در قرآن به مصادیق مختلف عدل اجتماعى اشاره دارند خداوند در یک آیه مى فرماید:

(اِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّواْ اْلاَماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ الْنّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِاْلعَدْلِ)

خداوند به شما فرمان مى دهد که امانت را به صاحبش باز دهید و هرگاه میان مردم داورى کردید، به عدل و داد داورى کنید( سوره نساء/ 58 ).

در آیه دیگرى به پیغمبرش مى فرماید:

(وَ قُلْ امَنْتُ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتاب وَ اُمِرْتُ لاَِعدِلَ بَیْنَکُمْ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُم)

(اى پیغمبر! به ایشان) بگو: ایمان آوردم به هر کتابى که خدا نازل کرده و مأمورم که میان شما عدالت برقرار کنم. خدا پروردگار من و پروردگار شما است( سوره شورى/15 ).

 

اصلاح و افساد 

اصلاح و افساد از ریشه صلاح و فساد اشتقاق یافته اند و در مواردى به کار مى روند که موجودى، کمال مناسب با نوع خود و آن چه که از او انتظار مى رود را به دست آورد یا از دست بدهد.در قرآن کریم واژه اصلاح، در یک مورد، به معناى انجام دادن عمل صالح به کار رفته است و تقریباً مى توان گفت که مفهوم «عَمَلَ عَمَلا صالِحاً» را دارد. آیه اى که بیش تر به اصلاح اجتماعى نظر دارند:

(وَ قالَ مُوسى لاَِخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى وَ اَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)

موسى به برادرش هارون گفت: در میان این قوم، تو جانشین من باش و آنان را اصلاح کن و راه تبهکاران را دنبال مکن( سوره اعراف/142 ).

قرآن در بسیارى از آیات، از افساد در زمین با تعابیر گوناگون، نکوهش و یا نهى مى کند؛

مانند:(وَ لا تَعْثَوْا فِى اْلاَرْضِ مُفْسِدِینَ)و در زمین به فساد و افساد نپردازید( سوره بقره/60 ).

 

صلاح و فساد اجتماعى

هدف از تشکیل جامعه، تأمین مصالح مادى و معنوىِ افراد است که اگر این هدف تحقق یابد، جامعه اى صالح به وجود خواهد آمد و کسانى که به تحقق این هدف کمک کنند و در اصلاح جامعه همت گمارند، مصلح خواهند بود. برعکس، اگر جامعه اى در تحقق این اهداف اجتماعى ناموفق باشد، به تناسب ناموفقیتش، آن جامعه، دچار فساد است.

آداب معاشرت اسلامی 

الف) سلام کردن و انس گرفتن

یک مسلمان هنگامى که مى خواهد وارد خانه دیگران شود، این کار از نظر اسلام، آدابى دارد که باید آن ها را رعایت کند. نخستین مورد از آداب ورود به خانه دیگران و یا حتى برخورد و ملاقات با دیگران، سلام و استیناس است. سلام کردن به صاحب خانه و انس گرفتن با او، که طبعاً با نوعى احوال پرسى و تعارفات انجام مى گیرد، جزو نخستین و مهم ترین آداب اسلامى است که هنگام رفتن به منزل دیگران لازم است رعایت شود و نمى توان سرزده و بى سر و صدا وارد خانه مردم شد، بلکه در گام نخست و قبل از هر چیز باید با نرمى و آرامش، او را متوجه ورود خود کرد و با او ارتباط دوستانه و انس برقرار نمود تا وحشت زده، مضطرب و نگران نشود، به او گمان بد نبرد و عکس العمل نامطلوبى از خود نشان ندهد. سپس با سلام و درود و سپاس، محبت و همدلىِ خود را به وى منتقل کرد و او را از خود کاملا مطمئن ساخت. قرآن کریم در تعدادى از آیات به سلام کردن توصیه کرده، یا از سلام به شکلى ستایش آمیز یاد مى کند. در یک آیه مى فرماید:

(یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلى اَهْلِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)

اى کسانى که ایمان آورده اید، به هیچ خانه اى جز خانه خود وارد مشوید مگر پس از آن که قبلا انس بگیرید (تا ساکنان آن، متوجه آمدن و برخورد دوستانه شما شوند) و به اهل خانه سلام کنید که این براى شما بهتر است، باشد که متوجه (اهمیت این دستور) شوید( سوره نور/27 ).

 خداوند در آیه ای به طور عموم، بر همه انبیا سلام فرستاده است: (وَسَلامٌ عَلى الْمُرْسَلِینَ) سلام وتحیت الهی بر رسولان باد( سوره صافات/181 ). 

اهمیت سلام 

در اسلام به مؤمنان سفارش و تأکید شده است که به یکدیگر سلام کنند. پیغمبر اکرم(ص) به زنان و کودکان نیز سلام میکردند. سلام با سلامتى هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدى از سوى سلام کننده، متوجه مخاطب او نیست. این شعار اسلامى، که به عنوان تحیت و تعارف، به هنگام رو به رو شدن و ملاقات مسلمان ها با هم، از سوى هر یک به دیگرى، ادا مى شود، در قرآن کریم، انجام آن، با تأکید سفارش شده است.بنابراین، در اولین برخورد، بهترین چیزى که باید مسلمان ها رعایت کنند، دادن امنیت و آرامش به طرف مقابل و مخاطب خویش است تا مطمئن شود که از طرف مقابل ضررى متوجه او نیست. مسلمانان موظفند با سلام کردن به یکدیگر، در لحظه برخورد، این احساس را در روان یکدیگر ایجاد کنند که این، مسئله بسیار مهمى است و ما نمى توانیم درست آن را ارزیابى کنیم که چقدر براى زندگىِ انسان اهمیت دارد تا آن جا که مى توان گفت: پایه و اساس دیگر ابعاد زندگىِ انسان است.اهمیت و ارزش سلام تا آن جا است که بهشت، که سمبل نعمت، و آسایش و زندگىِ شیرین انسان است، "دار السلام"، نامیده شده و به نوبه خود، اهمیت سلامتى و امنیت را مى رساند.

 

ب) جواب سلام

یکى دیگر از آداب معاشرت در اسلام، جواب سلام است که مى توان گفت: از یک نظر، اهمیت بیش ترى نسبت به سلام کردن دارد و در قرآن کریم، مورد تأکید قرار گرفته است. خداوند در آیه اى مى فرماید:(وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّة فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْئ حَسِیبَاً). 

هنگامى که به شما سلام و دعا کردند، پس بر شما است که به شکلى بهتر از آن، او را سلام و دعا کنید یا (دست کم) همان سلام و دعا را به خود او برگردانید، که خداوند براى هر چیزى حساب باز مى کند و به طور کامل به حساب هر نیک و بدى مى رسد) سوره نساء/86.  ( 

در یک آیه مى خوانیم:(وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلاَماً)

آنجا (در بهشت) با تحیت و سلام یکدیگر را ملاقات کنند(سوره فرقان/75).

 

ج) اجازه خواستن

دومین مورد از آداب شرعىِ ورود به خانه دیگران، اجازه خواستن از صاحب خانه است. انسان متشرع و مسلمان، حق ندارد بدون گرفتن اجازه از صاحب خانه، وارد خانه او شود، بلکه باید نخست، رضایت او را به دست آورد و از او اجازه بگیرد. خداوند در قرآن کریم مى فرماید : 

(فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).این آیه به مؤمنان سفارش مى کند که بدون اجازه، به خانه دیگران وارد نشوند و اگر صاحب خانه اجازه ورود نداد و از او خواست که برگردد، باید برگردد.وارد شدن به خانه دیگران چند صورت دارد: نخست این که انسان مى داند که صاحب خانه از آمدن او به خانه اش راضى است. دوم این که مى داند که صاحب خانه از آمدن وى به خانه اش ناراضى و ناراحت است. سوم آن که شک دارد و نمى داند که صاحب خانه از رفتن او به خانه اش خشنود مى شود یا ناخشنود و ناراضى است؟ بدیهى است که اگر بداند صاحب خانه ناراضى است و یا پس از اجازه خواستن، پاسخ رد بشنود، به دستور صریح قرآن، نباید وارد آن خانه شود یا اگر به هر شکل بداند که صاحب خانه راضى به ورود او است، مى تواند وارد خانه او شود؛ اما باید بداند که ورود به خانه دیگران آدابى دارد که رعایت آن ها لازم است، یکى از آداب ورود به خانه دیگران این است که سر زده وارد نشود. اگر کسانى با هم روابط دوستانه دارند یا کسانى براى حاجتى که به شخص خاصى دارند، باید به منزل وى بروند، نباید سرزده و بدون اجازه به خانه او وارد شوند؛ چون ممکن است وى آمادگى براى پذیرش را نداشته باشد و یا در حالى باشد که مایل نیست کسى او را در آن حال ببیند. این است که در قرآن تأکید مى شود که پیش از ورود به منزل دیگران، توجه آنان را جلب کنید. قرآن در این باره، جمله (حَتّى تَسْتَأْنِسُوا) را به کار برده و از واژه "استیناس" بهره مى برد. استیناس، انجام کارى است که توجه صاحب خانه را جلب کند و او را به گونه اى متوجه حضور و ورود خود کند. بعضى روایات در توضیح استیناس مى گویند: منظور این است که صاحب خانه را صدا بزنید، یا با سرفه کردن و یا شکلى دیگر، مانند گفتن «یا الله» توجه وى را جلب کنید، تا آماده پذیرش شما شود و ورود سر زده شما باعث وحشت و نگرانى او نشود.

د) غذا خوردن در خانه دیگران

در مورد خوردن از غذاى دیگران در خانه آنان، اصل کلى بر ممنوع بودن این کار است؛ اما در بعضى موارد، که هر چند اجازه صریحى از طرف صاحب خانه نباشد، ولى معمولا انسان علم به رضایت صاحب خانه دارد، اصل بر رضایت او از این کار است و اگر کسى راضى نباشد، باید آن را آشکار کند. خداوند در قرآن کریم، این موارد را بر شمرده و مى فرماید:

(وَلاَ عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُم أَوْ بُیوُتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیُوْتِ اُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوَانِکُم اَوْ بُیُوتِ اَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمَامِکُم أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوَالِکُمْ اَو بُیُوتِ خَالاَتِکُمْ أَوْ مامَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعَاً أَوْ أَشْتَاتاً) بر شما باکى نیست که از خانه خود یا پدرانتان یا مادرانتان یا برادر و خواهرانتان یا عموها یا عمه هاتان یا دایى هاتان و یا خاله هاتان و یا از منزل هایى که کلید آن در دست شما است و یا از خانه دوستتان، چیزى بخورید. آرى بر شما باکى نیست که دسته جمعى یا پراکنده بخورید(سوره نور/28و61 ).

ه) جا دادن به تازه وارد در مجلس

یکى دیگر از آداب معاشرت، که در قرآن کریم به آن سفارش شده، این است که در محافل و مجالس، جمع و جور بنشینند تا جاى نشستن براى کسانى که وارد مجلس مى شوند، باشد و یا هنگامى که کسى وارد مجلس شد، برایش جا باز کنید تا بتواند در جاى مناسبى بنشیند.معمولا، مجالس و محافل، داراى ظرفیت محدودى هستند، به طورى که اگر همه افراد بخواهند آزاد بنشینند، جا براى دیگران تنگ مى شود و در نتیجه، همه نمى توانند در جاى مناسب بنشینند. از این نظر، قرآن توصیه مى کند که هنگامى در مجلسى نشسته اید، اگر گفته مى شود: جا باز کنید، تنگ تر بنشینید و جا به دیگران بدهید که خدا هم به کار شما وسعت دهد و یا اگر گفتند: برخیزید تا شخص محترمى بنشیند، برخیزید:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فى الَمجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)اى اهل ایمان! در مجالس، هر گاه به شما گفتند: جا براى دیگران باز کنید، جمع و جور بنشینید و به آن ها جا بدهید تا خدا به کار شما توسعه دهد و وقتى گفته مى شود: برخیزید، برخیزید. خداوند کسانى را که داراى ایمان و علم هستند، درجاتى از رفعت و بلندىِ مقام مى دهد و به آن چه که مى کنید آگاه است( سوره مجادله/11 ).

در واقع، این آیه شریفه، دو سفارش روشن دارد و یک سفارش ضمنى. سفارش نخست  که مى شود گفت: عمومیت دارد و رعایت آن بر همه لازم است این است که مسلمان ها در مجالس و محافل خود تا حد ممکن، جمع و جور بنشینند تا افراد بیش ترى بتوانند در آن مجلس شرکت کنند و از آن بهره ببرند.البته این سفارش تا آن جا عملى است که امکان تنگ تر نشستن وجود داشته باشد؛ اما اگر ظرفیت مجلس تکمیل شد، دیگر این سفارش، عملى نخواهد بود.سفارش دوم که خصوصى تر است و جنبه همگانى ندارد، بلکه در مورد بعضى افراد شاخص و ممتاز باید رعایت شود این است که در همان حال هم که مجلس پر است و جایى براى تازه وارد نیست، بر مسلمانان لازم است که در مورد افرادى که امتیاز علمى یا تقوایى و ایمانى دارند، ایثار کنند و به احترامشان جاى خود را به آنان بدهند.

و) شنیدن و تحمل سخن دیگران

یکى دیگر از آدابى که از سیره پیغمبر اکرم(ص) استفاده مى شود و در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است و براى کسانى که رهبرى و مدیریت عده اى را بر عهده دارند، اهمیت بسیار دارد، شنیدن و تحمل گفته ها و انتقادات دیگران است؛ زیرا دیگران با چنین کسانى که به گونه اى شاخص هستند، به طور طبیعى، بسیار سروکار دارند، به آنان مراجعه مى کنند و انتقادات و پیشنهادهایى دارند و مسائلى را درباره مصالح و مفاسد جامعه مطرح مى کنند که معمولا بسیارى از آن ها به جا و قابل قبول نیست.

ز) نجوا یا سخن درِ گوشى

یکى دیگر از آداب اسلامى در معاشرت، این است که در مجالس عمومى، که دیگران هم نشسته اند و ما را مى بینند، از سخن گفتن درِ گوشى و به اصطلاح  پچ پچ کردن، بپرهیزیم. در جمعى که افراد مختلف حضور دارند، اگر دو نفر با هم به طور خصوصى و درِ گوشى صحبت کنند، طبعاً این کار سبب رنجش دیگران مى شود و برایشان سؤال انگیز است که چرا مى خواهند مطالبى را از آنان پنهان دارند و چرا آنان را نامحرم و بیگانه مى دانند؟البته در بعضى موارد، ممکن است این کار ضرورت پیدا کند؛ مانند آن که باید یک مسئله اى خصوصى را به کسى بگوید و نمى خواهد دیگران بفهمند. در این صورت، اگر بتواند باید آن را در جایى که دیگران نباشند به او بگوید؛ اما گاهى وقت تنگ است و باید زودتر، مطلب را به او گفت، هر چند که در بین جمع باشد. در این صورت، سخن گفتن درِ گوشى، اشکالى ندارد؛. قرآن کریم درباره نجوا و سخن درِ گوشى، توصیه هایى دارد که آن ها را در آیات متعدد مطرح کرده است. در بعضى آیات، به طور کلى سفارش دارد که در سخنان درگوشى و نجواهایتان تقوا را رعایت کنید و توجه داشته باشید که خداوند سخنان محرمانه شما را مى شنود. در بعضى آیات، نجواهاى خلاف مصلحت را منع کرده، مردم را از ارتکاب آن بر حذرمى دارد. و سرانجام، در بعضى دیگر از آیات، نجوا را در حالت ضرورت و با انگیزه هاى صحیح مجاز دانسته است و برخى از موارد استثنایى را نام مى برد.

الف) بعضى آیات حاکى از آنند که خداوند از راز نجوا کنندگان آگاه است و به حساب آنان مى رسد. این آیات، بیش تر جنبه تهدید دارند؛ مانند:(نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ اِذْ هُمْ نَجْوَى اِذْیَقُولُ اْلظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً)

ما از خود آنان به سخنان رمزى و زیر گوشى، که به هنگام شنیدن گفتار تو مى گویند و مى شنوند، آگاه تریم آن گاه که ستمکاران مى گویند: جز از مردى سحرزده پیروى نمى کنید( سوره اسراء/47 ).

ب) برخى آیات ظهور در مذمت یا نهى از هر نجوایى به طور مطلق دارند؛ مانند:(لاَ خَیْرَ فى کَثِیر مِنْ نَجْوا هُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ اِصْلاَح بَیْنَ اْلنَّاسِ)

هیچ خیر و صلاح در نجواهایشان نیست مگر آن کس که در نجواهاى خود به دادن صدقه یا انجام کار خوب و یا اصلاح میان مردم فرمان دهد( سوره نساء/114 ).

این آیه، به ظاهر هر گونه و سخن زیر گوشى را مذمت کرده و تنها برخى از موارد نجوا را از این حکم استثنا کرده ( محمدتقی مصباح یزدی ، 1380 ، 269-265-264-261-259-256-249-159-153-103-97-96-94-54-48-40-36 )   

 ....................................................................................................

فهرست منابع

عبدالله جوادی آملی  ،  مبادی اخلاق در قرآن ( جلد دوم )  ، 1378

علی شیروانی  ،  اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن ( جلد سوم )  ، 1382 

محمدتقی مصباح یزدی  ،  اخلاق در قرآن ( جلد سوم  )  ،  1380

ناصر مکارم شیرازی  ،  اخلاق در قرآن ( جلداول: اصول مسائل اخلاقی  )  ،  1378   

 


  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه امام علی(ع)؛ استراتژی تئوری داده بنیاد متنی

دانلود مقاله تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه امام علی(ع)؛ استراتژی تئوری داده بنیاد متنی

...........................................................................................................................
مولفین: دکتر حسن دانایی‌فرد و نونا مؤمنی
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار (میلادی): 2014
وضعیت: تمام متن
منبع انتشار: مطالعات انقلاب اسلامی، پاییز 1387, دوره  4 , شماره  14 ; از صفحه 75  تا صفحه 110
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: یکی از محورهای اصلی مطالعه در حوزه مدیریت رفتار سازمانی، مقوله رهبری است. در ادبیات مدیریت غربی، تئوری‌های بسیاری درباره رهبری وجود دارد. اما آنچه در حوزه اسلامی درباره شرایط رهبری مورد توجه است، آن چیزی است که برگرفته از اعتقادات، یعنی مبتنی بر قرآن و کلام معصومان(ع) است. در این میان، نهج‌البلاغه، مأخذی دینی و اسلامی است که دارای پندها و حکمت‌های بسیاری در زمینه رهبری اثربخش از زبان امام علی(ع) به فرماندهان ایشان است. در این تحقیق، پژوهشگران کوشیده‌اند با بررسی کلام حضرت علی(ع)، به تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه ایشان دست یابند. ازاین‌رو، روش تحقیق این مقاله، استراتژی کیفی تئوری داده بنیاد متنی خواهد بود که نتیجه این شیوه پژوهش، خلق تئوری است. بنابراین، لازم است واژه تئوری برای عنوان آن انتخاب شود. می‌دانیم کلام امیرمؤمنان علی(ع) حقیقت است و آنچه حقیقت است، نیاز به آزمون ندارد. بنابراین، پژوهشگران تنها به طرح تئوری از کلام حضرت علی(ع) می‌پردازند.
واژگان کلیدی: تئوری رهبری، امام علی(ع)، نهج‌البلاغه.

 
مقدمه
نیاز جامعه به رهبر و اهمیت عملکرد او بر کسی پوشیده نیست. رهبری اثربخش در سازمان، عامل اصلی و اساسی در ایجاد همفکری و همدلی است و رهبران مؤثر کسانی هستند که بتوانند افراد متفاوت را در زیر یک چتر فکری و نظر واحد گرد آورند و این درک را ایجاد کنند که اختلافات، جزیی و کم‌اهمیت است و آنچه اعتبار و ارزش دارد، روح جمعی است که باید در یک مجموعه یا سازمان حاکم باشد. (ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384: 1)
تاریخچه رهبری
نخستین پژوهش درباره رهبری، در سال 1904م. منتشر شد و مهم‌ترین رویکردهای اولیه آن، در طول جنگ جهانی اول به‌وقوع پیوست. (همان) در فاصله میان جنگ‌های جهانی اول و دوم، بیشترین توجه، به صفات رهبری و شیوه‌های رفتاری رهبری بود، به گونه‌ای که افراد با استفاده از آن، به رهبری دست می‌یافتند. در ادامه این پژوهش‌ها نیز دانشمندان غربی و شرقی کوشیده‌اند تا پاسخی مناسب برای این پرسش بیابند که چه کسی می‌تواند رهبر اثربخش باشد یا به عبارت دیگر، چه عواملی سبب اثربخشی رهبر است؟ سیر تکاملی این نظریه‌پردازی‌ها شامل هفت رویکرد است.

1. رویکرد سنتی (صفات مشخصه رهبری)؛
2. رویکرد رفتار رهبری؛
3. رویکرد موقعیتی و اقتضایی؛
4. رویکرد جست‌وجوی جانشین برای رهبری؛
5. رویکرد برداشت یادگیری اجتماعی؛
6. رویکرد ویژگی‌های فردی؛
7. رویکرد رهبری اصیل.
بیان مسئله
در عصر کنونی، بسیاری از فیلسوفان علم بر این امر تکیه تأکید دارند که هر جامعه‌ای نیازمند به مجموعه دانشی است که متناسب با حافظه تاریخی، فرهنگی و به طور کلی، سازگار با محیط زندگی آن جامعه باشد. بر این اساس، جهان‌شمول بودن بسیاری از تئوری‌ها، نه تنها در حوزه علم الاجتماع و علوم انسانی، بلکه در حوزه علوم فیزیکی و مادی نیز زیر سؤال رفته است.
در این میان، کشورهای اسلامی با داشتن فلسفه زندگی خاص و فرهنگ متفاوت با دیگر کشورها، به تئوری‌های خاص خود نیاز دارند. به همین صورت، جوامع اسلامی نیز در حوزه مدیریت جامعه به‌طور اعم و مدیریت سازمان‌ها به طور اخص نیازمند تئوری‌های بومی ـ اسلامی متناسب با مبانی علوم دینی است. در حوزه رهبری به‌عنوان یکی از شاخصه‌های مهم اداره امور جامعه، تئوری‌های مختلفی ارائه شده است، ولی بسیاری از آنها با مبانی علوم دینی سنخیت چندانی ندارد. عدم کاربرد آنها در عمل، شکاف میان تئوری و عمل را در اذهان متبادر کرده است. ازاین‌رو، آنچه به نظر می‌رسد این است که مسئله اصلی، نبود یک تئوری رهبری اثربخش متناسب با فرهنگ و ارزش‌های بومی ـ اسلامی ایران است. پژوهشگران با اتکا به استراتژی تئوری داده بنیاد متنی، می‌کوشند نوعی تئوری رهبری اثربخش ارائه دهند که بر اساس متون اسلامی باشد.


پرسش پژوهش
از دیدگاه نهج‌البلاغه، تئوری رهبری اثربخش چیست؟


هدف پژوهش
تدوین تئوری رهبری اثربخش بر اساس متون اسلامی (نهج البلاغه).


روش‌شناسی پژوهش: تئوری داده بنیاد (متنی)
استراتژی تئوری (مفهوم‌سازی) بنیادی، نوعی روش‌شناسی عمومی برای تدوین تئوری‌هایی است که در داده‌های گردآوری شده و تحلیل شده به صورت نظام‌مند ریشه دارد. هدف نهایی این استراتژی، ارائه تبیین‌های جامع تئوریک درباره یک پدیده خاص است که به صورت استقرایی از مطالعه آن پدیده حاصل می‌شود. به‌طور کلی، این استراتژی، داده‌های حاصل از منابع اطلاعاتی را به مجموعه‌ای از کدها، کدهای مشترک را به مقوله و آنگاه مقوله‌ها را به نوعی تئوری تبدیل می‌کند. پدیده مورد مطالعه می‌تواند مسئله‌ای (به‌طور مثال در سازمان) یا حتی یک متن باشد. در صورت نخست، پژوهشگر داده‌ها را از سخنان مصاحبه‌شوندگان استخراج می‌کند و سپس با طبقه‌بندی و کدگذاری آنها، در نهایت تئوری خود را درباره مسئله به دست می‌آورد. درباره متون نیز با طرح مسئله‌ای، خود پژوهشگر به مطالعه متن (کتاب، مجله و منابع مختلف متنی) می‌پردازد و داده‌های مرتبط با مسئله را از متن استخراج و آنها را کدگذاری و طبقه‌بندی می‌کند و در نهایت، تئوری خود را ارائه می‌دهد. روش‌شناسی این پژوهش بر مبنای استراتژی داده بنیاد متنی است که در ادامه در بخش روش تحقیق به تفصیل به آن می‌پردازیم.
شرح مبانی نظری درباره رهبری اثربخش
ااز انتشار نخستین پژوهش درباره رهبری، تاکنون پژوهشگران علوم مدیریت و علوم رفتاری همواره کوشیده‌اند تئوری ارائه دهند تا رهبران سازمانی بتوانند با تکیه بر آن به رهبری اثربخش تبدیل شوند. سیر تکاملی نظریه‌پردازی درباره رهبری شامل هفت رویکرد به قرار زیر است:
1. رویکرد سنتی (صفات مشخصه رهبری)
کهن‌ترین شیوه تفکر در زمینه میزان اثربخش بودن رهبری، رویکردهای صفات شخصی است. (استونر و همکاران، 1383؛ حقیقی و همکاران، 1382؛ رابینز، 1385؛ رضائیان، 1379؛ ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384؛ لوتانز، 1374؛ باس،  1999م.). دانشمندان این حوزه در پی یافتن صفات یا مشخصه‌هایی بودند که موجبات رهبری شخص را فراهم می‌کند، ولی این صفات یا مشخصه‌های رهبری در نهایت به حدی رسید که طبقه‌بندی آنها مشکل شد. همچنین در دنیای واقع نیز رهبران موفقی دیده شدند که تمام صفات پیشنهاد شده را نداشتند. در نتیجه، این امر با ناکامی روبه‌رو گشت. بنابراین، در دهه 1940م. تحقیقات درباره شناخت سبک و روش رهبری آغاز گردید.
2. رویکرد رفتار رهبری
در رویکرد رفتار رهبری، پرسش اساسی این بود که آیا سبک رهبری خاصی وجود دارد تا بتواند اثر بیشتری بر گروه‌ها و سازمان‌های تحت نظر خود داشته باشد یا به عبارت دیگر، رهبر اثربخش‌تری باشد؟ فلسفه اساسی این طرز تفکر آن است که رهبری و سرپرستی «ذاتی نیست، بلکه تا حد زیادی اکتسابی است» و به یقین آموزش، در افزایش توانایی سرپرستان و مدیران مؤثر خواهد بود (همان)
عمده‌ترین مطالعاتی که در این حوزه انجام گرفته است، عبارتند از: دانشگاه آیووا، مطالعات دانشگاه میشیگان، پیوستار رهبری، مطالعات دانشگاه ایالتی اوهایو و سبک سنج مدیریت. (همان)
3. رویکرد موقعیتی و اقتضایی
رویکرد اقتضایی، رویکردی است که اساس فکری آن، بر این محور استوار است که اصولاً جست‌وجوی بهترین راه برای رهبری که در همه موارد بتوان آن را به کار گرفت، امری محال و نشدنی است. (همان) ازاین‌رو، در این دوره محققان بر تلاش خود جهت شناخت رهبری افزودند که نتیجه کوشش آنها، نظریه‌های موقعیت و اقتضایی است. در این نظریه‌ها، متغیرهای دیگری نیز افزون بر ویژگی‌های شخصی رهبر اضافه می‌شود که بر سبک رهبر تأثیر می‌گذارد. این ویژگی‌ها عبارتند از: ویژگی‌های فردی کارکنان، ویژگی‌های گروه و ساختار گروه، بخش یا سازمان (رضائیان، 1379: 392) که همه با تعامل یکدیگر بر سبک رهبری اثر می‌گذارند.
مهم‌ترین نظریه‌های اقتضایی و موقعیتی به این قرار است: پیوستار رهبری، مدل نظریه رهبری وضعیتی، مدل اقتضایی (سبک ـ ساختار ـ توان)، نظریه سبک مدیریت سه بعدی رهبری اقتضایی فیدلر، نظریه منبع شناختی و نظریه رهبری مسیر ـ هدف. (البته برخی از اندیشمندان، نظریه مسیر ـ هدف را از مجموعه نظریه‌های رویکرد اقتضایی و موقعیتی جدا می‌کنند. (لوتانز، 1374). (استونر و همکاران، 1383؛ حقیقی و همکاران، 1382؛ رابینز، 1385؛ رضائیان، 1379؛ ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384؛ لوتانز، 1374؛ باس، 1999م.)
4. جست‌وجوی جانشین برای رهبری
نظریه‌های رهبری ارائه شده نتوانستند آن‌چنان‌که ادعا می‌شد، رضایت جوامع علمی و سازمانی را برآورده سازند (لوتانز، 1374)، ولی آنچه مشخص است این نظریه‌ها بر کل شخصیت یا تمامیت رفتار مدیریت تمرکز دارند و عدم توفیق آنها در دستیابی به این کلیت، اعتبار آنها را زیر سؤال برده است. (باس، 1999م.)
نظریه جانشین برای رهبری بیان می‌دارد که می‌توان سازمان را بدون نیاز به رهبر، به وسیله جانشین‌های رهبری هدایت کرد. این جانشین‌ها عبارتند از: ویژگی‌های زیردستان، شغل و ویژگی‌های سازمان. (لوتانز، 1374)
5. نظریه برداشت یادگیری اجتماعی
این نظریه به دنبال مدل مفهومیِ جامع رفتار سازمانی بود تا دید تک بعدی نظریه‌های دیگر را اصلاح کند. این مدل بر نقش رفتار رهبر و ارتباطات مداوم و متقابل میان کل متغیرها تمرکز دارد. (همان)
6. رویکرد ویژگی‌های فردی (باس، 1999م.)
توفیق نیافتن رویکردهای معرفی شده در ارائه راه حلی کامل در اثربخشی رهبری یا به عبارت دیگر، رهبری اثربخش، توجه اندیشمندان را بار دیگر به ویژگی‌های فردی رهبری جلب کرد. (باس، 1999م.) مجموعه نظریه‌های ویژگی فردی شامل نظریه‌های رهبری تحول‌آفرین، کاریزماتیک، معنوی و خدمتگزار است که اینک به شرح اجمالی هر کدام می‌پردازیم.
الف) نظریه رهبری تحول‌آفرین
نظریه رهبری تحول‌آفرین، نخستین بار در سال 1978م. به‌وسیله جیمز برنز مطرح شد. برنز «نظریه رهبری تحول‌آفرین» را به‌عنوان فرایندی اخلاقی مطرح ساخت که از آن طریق، رهروان و پیروان به سطوح عالی‌تر منزلت خواهند رسید. (ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384: 5) رهبران تحول‌آفرین، صاحب بینشی هستند که از طریق آن، دیگران را برای انجام کارهای استثنایی و روشن‌تر و آینده‌ای مطلوب به جنگ و جدال و تلاش وا می‌دارند. (ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384: 5؛ آوولیو،  2005: 330؛ لیدن  و همکاران، 2002: 188) ویژگی بارز رهبری تحول‌آفرین، ویژگی مراوده‌ای و کاریزماتیک است (ساعتچی و عزیزپور پوبی، 1384: 6؛ آوولیو، 2005: 329؛ تور  و اوفوری،  2007: 660)، به‌گونه‌ای که ذهن و احساسات افراد را با هم یکپارچه می‌سازد. (تور و اوفوری، 2007: 660)
ب) نظریه رهبری کاریزماتیک
رهبر کاریزماتیک، با اعتقادات و رفتار منحصر به فرد خود، تأثیرات اجتماعی عمیق و گسترده‌ای بر دیگران می‌گذارد. (سیرانیان  و بلای،  2008: 54؛ ساسیک،  2005: 221) کاریزماتیک، از ارزش‌ها، رفتار و ویژگی‌های فردی رهبر، ویژگی پیروان، بافت و برخی عوامل دیگر، نشئت می‌گیرد. (ساسیک، 2005: 222) از ویژگی‌های رهبری کاریزماتیک، اعتماد به نفس بالا، تسلط بر اوضاع، داشتن عقیده‌ای راسخ نسبت به اعتقادات و ارزش‌ها، پارسایی و عدالت است. (ساسیک، 2005: 222) تمایلات رفتار رهبر کاریزماتیک شامل ایجاد انگیزه برای عملکرد جمعی و تفسیر است (همان: 223؛ اسپیرز  و لارنس،  2002: 346) و رفتار او به گونه‌ای است که در نهایت به الگویی برای پیروان خود تبدیل می‌شود. (ساسیک، 2005: 223)

ج) نظریه رهبری معنوی
رهبری معنوی شامل ارزش‌ها، عقاید و رفتارهایی است که ذاتاً به خود فرد و دیگران انگیزه می‌دهد. (براون  و تروینو،  2006: 559) اساس این نظریه، هوش معنوی است و از اصلی‌ترین عناصر آن، عشق است. (براون و تروینو، 2006، گارسیا ـ مورالز  و همکاران، 2008) همچنین افراد با رهبری معنوی، به عضویت، تعهد و فرهنگی توفیق می‌یابند که نوعی بقای معنوی برای آنان به‌همراه می‌آورد. (براون و تروینو، 2006: 559؛ گارسیا ـ مورالز و همکاران، 2008: 89؛ تور و اوفوری، 2007: 665) در واقع، رهبری معنوی غایت ایمان، اخلاق و رویکردهای رهبری مبتنی بر ارزش‌ها است. (براون و تروینو، 2006: 559؛ تور و اوفوری، 2007: 665)

به بیان دیگر، می‌توان رهبری معنوی را این چنین توصیف کرد که رهبری معنوی زمانی رخ می‌دهد که فرد در موقعیت رهبر مظهر ارزش‌های معنوی همانند صداقت، راستگویی، قابلیت اعتماد و تحسین شده باشد. (براون و تروینو، 2006: 599؛ گارسیا ـ مورالز و همکاران، 2008: 88؛ تور و اوفوری، 2007: 657)
د) نظریه رهبری خدمتگزار
رهبری خدمتگزار نشان‌دهنده تأثیرگذاری ایده‌آل و انگیزش در رهبری تحول‌آفرین است و عینیت آن در محیط اجتماعی است. (اسپیرز و لارنس، 2002: 434) رهبران خدمتگزار الگویی نمونه برای پیروان خود و دیگر افراد هستند. آنان پیروان خود را مشتاقانه و تشویق می‌کنند تا برای تغییر موقعیت فعلی بکوشند. (ریو،  2005: 434) رهبران خدمتگزار، روابط بسیار عمیق و محکمی با کارکنان دارند و به‌خوبی آنها را یاری می‌رسانند تا استعدادهای بالقوه خود را کشف کنند. (ریو، 2005: 162؛ اسپیرز و لارنس، 2002: 436) این رهبران همانند حضرت مسیح(ع)، بودا و امثال آنان هستند، اگر مشکلی برای کارکنانشان پیش آید، همدرد و شنونده خوبی برای ایشان هستند و در نهایت، خود را متعهد به رشد افراد می‌دانند. (اسپیرز و لارنس، 2002: 434)
7. نظریه رهبری اصیل
نظریه رهبری اصیل برای نخستین بار در سال 2004م. از سوی مؤسسه رهبری گالوپ  از دانشگاه نبراسکا ـ لینکولن مطرح شد. تمایز اصلی این نظریه با دیگر نظریه‌های اخیر در زمینه رهبری این است که تئوری رهبری اصیل کلی‌تر است و بر سازة ریشه‌ای  تمرکز دارد. (آوولیو و همکاران، 2005: 328) منظور از سازة ریشه‌ای، پایه‌ای است که رهبری مثبت را شکل می‌دهد. (همان)
تئوری رهبری اصیل، بر خود کنترلی (خود نظمی) و خودآگاهی رهبر و پیروان، سرمایه مثبت روان‌شناسی و نقش تعدیلگر مثبت سازمانی تمرکز دارد. (آوولیو و همکاران، 2005: 329؛ فرای  و همکاران، 2008: 459؛ اسپارو،  2005: 421) رهبری اصیل الزاماً تحول‌آفرین نیست. برای مثال، به دنبال تبدیل پیروان به رهبر نیست. رهبری اصیل در بیشتر موارد منظور خود را با عمل، نه با حرف و در قالب اصول، ارزش‌ها و اخلاقیات به دیگران منتقل می‌کند، (فرای و همکاران، 2008: 460) درحالی‌که به‌طور مثال رهبری کاریزماتیک، با سخنوری و لفاظی به دنبال تأثیرگذاری و متقاعد کردن دیگران است. (آوولیو و همکاران، 2005: 329؛ براون و تروینو، 2006: 460) البته نظریه‌های رهبری معنوی و خدمتگزار نیز هرچند آشکارا یا به اشاره نقش خودکنترلی و خودآگاهی رهبری را همانند نظریه رهبری اصیل عنوان می‌کنند، ولی در سطح مباحث نظری باقی مانده‌اند و پشتوانه پژوهش‌های میدانی ندارند. همچنین نقش بافت سازمانی را نادیده می‌گیرند. (آوولیو و همکاران، 2005: 331)
ازاین‌رو، می‌توان گفت نتیجه تلاش‌های اندیشمندان غربی و شرقی تا به امروز، به تئوری رهبری اصیل انجامیده است؛ این تئوری همه تلاش خود را به کار گرفته تا نواقص نظریه‌های دوره‌های پیشین را برطرف سازد. بنابراین، تئوری رهبری را می‌توان جامع‌ترین و کامل‌ترین نظریه‌ای دانست که مطرح شده است. طرح تئوری‌های رویکرد ویژگی‌های فردی، توجه اندیشمندان را به ویژگی‌های روحی و معنوی رهبر معطوف داشت، به گونه‌ای که پس از آن، اندیشمندان در تئوری‌سازی خود، به معنویت و روحانیت توجه کردند. ازاین‌رو، تلاش‌های اندیشمندان برای بیان اهمیت معنویت و ویژگی‌های انسانی در رهبری، سبب خلق تئوری‌های رهبری همچون تئوری‌های رهبری معنوی، تحول‌آفرین و کاریزماتیک شد. اندیشمندان امید داشتند که با کوشش‌های خود بتوانند با توجه به ویژگی‌های الهی و معنوی رهبری، تئوری‌هایی را خلق کنند که مشکلات و نواقص تئوری‌های پیشین را برطرف سازد.
تئوری‌های قبلی دستورالعمل‌های خود را بدون توجه به ذات معنوی و الهی انسان ارائه کرده‌اند. این تلاش‌ها ارزشمند، اما ناکافی بود؛ زیرا تئوری‌های خلق شده، در طول سال‌ها مورد نقد قرار گرفتند و بعضاً نیز در حد یک نظریه باقی ماندند. در نهایت، هنوز تئوری رهبری جامع و کامل که رضایت علمی کاربران را برآورده سازد، خلق نشده است.
پس می‌توان گفت نقص تئوری‌های مطرح شده که مبتنی بر نظریات و ذهنیات بشر است و نیز درک نیاز به معنویت و حضور ویژگی‌های الهی و انسانی در تئوری‌های رهبری، آمادگی جامعه علمی و اندیشمندان را برای روی آوردن به مکتب‌های الهی نشان می‌دهد. ازاین‌رو، ارائه تئوری‌ها از جمله تئوری‌های رهبری از دیدگاه مکتب‌های الهی، ضروری به نظر می‌رسد. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا مبانی اسلامی می‌تواند مأخذ تولید تئوری رهبری اثربخش باشد؟
مبانی اسلامی و خلق تئوری رهبری اثربخش
دیدگاه اسلام درباره انسان و به‌طور خاص رهبری، می‌تواند در تقابل با دیدگاه‌های برخاسته از ذهنیات بشری قرار گیرد. اسلام نسبت به انسان و ماهیت او و راه سعادت و رهبری نظر خاصی دارد.
اسلام راه دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی را دوری از هوای نفسانی، تقوا و اطاعت از خداوند (کمپانی، 1380: خطبه‌های 85، 113، 156، 160، 184، 221، 233) و به عبارت دیگر، دستیابی به صفات متعالی انسانی می‌داند و معتقد است این خداوند است که راه حق را آشکار نموده و طرق رسیدن به آن را نیز مشخص کرده است. (کمپانی، 1380: خطبه 156، ص 358) بنابراین، ویژگی‌های انسان متعالی، از سوی پروردگار تعریف و تحدید می‌شود و انسان کافی است برای پیمودن راه سعادت، آن تعاریف و شرایط و دستورالعمل‌های دستیابی به آنها را با بهره‌گیری از قرآن و سنت (کمپانی، 1380: خطبه 85، 345) دریابد و در خود به کمال برساند؛ زیرا امر دین، واضح و روشن و جاده [سعادت]، هموار و راه راست، نمایان است. (کمپانی، 1380: خطبه 160، 463)
ازاین‌رو، از نظر اسلام صفاتی همچون کرامت، بزرگواری، عدالت و شجاعت، معنای خاصی دارند که اسلام آنها را تعریف و تحدید کرده است. این صفات با تعالیم اسلامی درک می‌شود و فرد مسلمان زمانی مطمئن می‌شود این صفات را در خود به کمال رسانده است که آنچه حاصل کرده است، با آنچه قرآن و سنت توصیف و تبیین کرده، برابر باشد. بنابراین، از دیدگاه اسلام، انسان کامل انسانی است که صفات و ویژگی‌های درونی خویش را با تعالیم و رهنمودهای قرآن و سنت به‌کمال برساند و اسلام به این انسان اجازه رهبری و ولایت می‌دهد. ازاین‌رو، رهبر، یک انسان بالغ، عاقل و پیشرو است (کمپانی، 1380: کلام 213، 401) که به ویژگی‌های خاصی نیاز دارد. مسلمانان با مراجعه به قرآن و سنت، می‌توانند رهبری را که مورد تأیید اسلام است، بشناسند. این امر تفاوت اسلام و رویکردهای غیر اسلامی را نشان می‌دهد؛ زیرا رویکردهای غیر اسلامی به دست بشر و با عقل، تخیل و تجربه عملی او به‌دست آمده است، درحالی‌که رویکرد اسلامی نسبت به رهبر، آنچه را که خداوند می‌گوید، ارائه می‌دهد. به گمان پژوهشگران، کشف صفات و مشخصه‌های رهبری اسلامی نیازمند پژوهشی اکتشافی است. ازاین‌رو، در این پژوهش سعی می‌شود با استفاده از استراتژی تئوری داده بنیاد، صفات و مشخصه‌های رهبر از دیدگاه نهج‌البلاغه به عنوان برترین کتاب از کامل‌ترین انسان پرورش یافته در اسلام، مشخص شود. لازم به یادآوری است که چون استراتژی پژوهش مقاله داده بنیاد، متنی است، ازاین‌رو، لذا لازم است پیش از ورود به بحث شکل‌گیری کدها و مفاهیم، ابتدا روش تحقیق در این مقاله را تعریف کنیم و سپس چگونگی دستیابی به این مسئله را شرح دهیم.


روش تحقیق
1. انتخاب کدها
مسئله پژوهش، دستیابی به تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه اسلام بر مبنای تئوری داده بنیاد (متنی) است. برای این منظور، منابع و کتاب‌های اسلامی متنوعی در دسترس است، ولی پژوهشگران با توجه به کمالات و مزایای کتاب نهج‌البلاغه، این کتاب را به‌عنوان منبع برای دستیابی به تئوری رهبری اثربخش انتخاب کردند تا به رهبری اثربخش از دیدگاه مولای متقیان، به‌عنوان الگوی اول امت اسلام بعد از پیغمبر، دست یابیم.

2. احصا داده‌ها و طبقه‌بندی آنها به صورت کد و مفاهیم
پژوهشگران با مطالعه این کتاب عالی‌قدر، در حد توان خود، داده‌های مرتبط با رهبری را فیش‌برداری و احصا کردند، سپس با بررسی آنها، به مفهوم اصلی «قرب الهی و شوق وصال» دست یافتند و با اتکا به آن، تئوری خود را تبیین و کدها و مفاهیم را در ارتباط با آن طبقه‌بندی کردند. آنان با مطالعه نهج‌البلاغه، ابتدا به صفات و ویژگی‌های فردی رهبر دست یافتند، سپس آنها را به کدهایی تقسیم نمودند که تقوا و پرهیزکاری، پرهیز از هوای نفس، معرفت و حکمت، حسن رفتار با انسان، با پروردگار و...، نمونه‌هایی از این کدها است. پس از آن، کدهای حاصل از ویژگی‌ها و حسن‌های فردی، رفتاری و اظهاری را با تأکید بر وجه قلبی و شهودی و اکتسابی بودن آنها، در کنار هم قرار دادند و بعد ایمانی متصف به وجه قلبی و شهودی را به دست آوردند. همچنین کمالات وجودی و ظاهری را با ارجاع و تأکید بر آن دسته از استعدادها و ویژگی‌های فردی که انسان با آنها به دنیا می‌آید و نیز با توجه به اهمیت آنها در این مفاهیم، در یک بعد به نام بعد معرفتی و ظاهری قرار دادند. برگزیدن نام بعد معرفتی و ظاهری به این دلیل است که استعدادهای فردی برای رشد و تعالی نیازمند معرفت و تعلیم است.
بافت نیز بعد دیگری است که در رسیدن انسان به قرب الهی نقش بسزایی دارد. دلیل اینکه این بخش را جداگانه بیان داشتیم، آن است که مفاهیم اجتماع و عشق، مفاهیمی پایه‌ای هستند که در تمام مفاهیم و ابعاد ایمانی و معرفتی تأثیرگذارند، به‌گونه‌ای که انسان برای کمال در ابعاد ایمانی و معرفتی نیازمند این دو مفهوم پایه‌ای است.

ابعاد ایمانی و معرفتی و ظاهری رهبر، در رفتار او متجلی می‌شود و در شیوه رهبری و رفتار او با زیردستان نمایان می‌گردد. این مرحله را استراتژی رهبری می‌نامند. از دیدگاه نهج‌البلاغه، رفتار و استراتژی‌های متنوعی برای رهبر وجود دارد که پژوهشگران از داده‌های احصاء شده، 33 کد به‌دست آوردند، از جمله شایسته‌سالاری، آموزش، علم سودمند و اسلامی، پرداخت و مزایای کافی، به‌موقع و متناسب.

با بررسی و طبقه‌بندی کدها، آنها به هشت مفهوم تبدیل و خلاصه شدند، به‌گونه‌ای که کدهای مربوط به انتخاب، در مفهوم «انتخاب مدیران» گردآوری شد و باقی مانده کدها نیز به همین صورت. در نهایت، مفاهیم بخش استراتژی به این شرح به‌دست آمد: انتخاب مدیران، آموزش، پرداخت و مزایا، نظارت و کنترل، تشویق و تنبیه، انگیزش و فرهنگ‌سازی، برنامه‌ریزی و ارتباطات.

از دیدگاه نهج‌البلاغه، نتیجه نهایی از عملکرد رهبری اسلامی و اثربخش، پرورش و تعالی انسان‌های وارسته‌ای همچون سلمان فارسی و مالک اشتر و سلامت و سعادت جامعه است.
شرح رهبری اثربخش از دیدگاه نهج‌البلاغه
تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه نهج‌البلاغه، بر پایه این جمله معروف قرار دارد که انسان برای پرواز نیازمند دو بال است: بال معرفت که به بعد فکری و عقلی مربوط می‌شود و بال ایمان که به بعد قلب و شهود مربوط است. انسان با هر دو بال می‌تواند پرواز کند و به وصال برسد. ازاین‌رو، این تئوری بر مبنای دو بخش اصلی که شرط واجب آن را تشکیل می‌دهند، قرار دارد: 1. بعد معرفتی و ظاهری؛ 2. بعد ایمانی.

نام «بعد معرفتی و ظاهری» از آن جهت بر این بعد نهاده شده است که هر انسانی با ویژگی‌ها و استعدادهایی متولد می‌شود و انسان‌ها به لحاظ این استعدادها و ویژگی‌های خدادادی است که از یکدیگر متمایز می‌شوند؛ فردی در حوزه هنری استعداد دارد و فردی دیگر در مباحث ریاضی. فردی با صورت زیبا آفریده می‌شود و فرد دیگر با قدرت بیان و کلام زیبا و نافذ و... . بعد معرفتی و ظاهری، به استعدادها و کمالات وجودی انسان که پروردگار به هنگام خلق انسان به هر کس آن‌گونه که خود بخواهد عنایت می‌فرماید، می‌پردازد. ازاین‌رو، شرط رشد و تعالی انسان، تفکر در این استعدادها و کسب معرفت درباره آنهاست. ما شیعیان معتقدیم که پروردگار همه ودیعه‌ها و استعدادها را تمام و کمال به ائمه اطهار(ع) ارزانی داشته است. بعد دیگر، «بعد ایمانی» است که به قلب و شهود مربوط می‌شود و با اسلام آوردن و ایمان به خدا، رشد و تعالی می‌یابد. از آنجا که کرامات اخلاقی نیز با اسلام آوردن و پیروی از دستورات قرآن و سنت و ائمه اطهار(ع) به کمال می‌رسند، ازاین‌رو، با مدد این دو بال، انسان به قرب الهی و وصال نائل می‌آید.
پایه و زیربنای تشیع، محبت و عشق است. محبت و عشق، عطیه‌ای الهی است (مطهری، 1386: 42 و 43) که در قلب مؤمن قرار دارد. عشق ابتدا پاک می‌کند، سپس بالا می‌برد و به تعبیر قرآن، «دس» است. (همان: 73 و 72) از‌این‌رو، در تمام تلاش‌های انسان چه در بعد معرفتی، چه در بعد ایمانی، حضور آن آشکار است. از نظر تشیع، انسان با رحمت و عشق الهی است که صعود می‌کند و به قرب الهی می‌رسد. بنابراین، در تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه نهج‌البلاغه از عشق به‌عنوان بافت نام برده می‌شود.
همچنین امر دیگری که به‌عنوان بافت تداعی می‌کند، اجتماع است. از پندها، خطبه‌ها و حکمت‌های امام علی(ع) بوض این نتیجه حاصل می‌شود که انسان موجودی است اجتماعی که در تعامل با دیگران و جهان هستی، رشد و تعالی ـ هم در بعد معرفتی و ظاهری و هم در بعد ایمانی ـ می‌یابد. ازاین‌رو، تلاش‌های رهبری زمانی به نتیجه خواهد رسید که اولاً تعاملات گروه‌ها و طبقات جامعه و فضای حاکم بر آنها را مدنظر قرار دهد و ثانیاً همواره بداند زمانی رهبری او اثربخش است که از سوی مردم پذیرفته شود؛ زیرا رهبری نه به اجبار است، نه بدون بصیرت.
با این نگرش، راهکارهای نهج‌البلاغه نیز راهکارهایی انسانی و اجتماعی است، همانند آموزش و تربیت، فرهنگ‌سازی، تشویق و تنبیه و... . در نهایت نیز نتیجه‌ای که این تئوری پیش‌بینی می‌کند، رشد و تعالی انسان‌ها و سعادت جامعه است.


مراحل کدگذاری
1. مرحله کدگذاری باز
در این مرحله، نکات کلیدی مآخذ منتخب، بر اساس فیش‌برداری به شکل جدول‌های زیر احصا شده است (مرحله تبدیل کدها به مفاهیم)
 
جدول شماره 1: ابعاد ایمانی و معرفتی و ظاهری
مقوله    مشخصه (مفاهیم)
بعد ایمانی    * منظور از محسنین، مؤمنینی هستند که اعمال خود را که در شرع آمده است، به نیکویی و حسنه انجام می‌دهند:
1. حسن فردی (یقین و تسلیم)؛
2. حسن رفتاری؛
3. حسن اظهاری.
بعد معرفتی    1. کمالات وجودی؛
2. حسن ظاهری.
پدیده محوری: قصد قربت و سیر در قوس صعودی الی الله.
قرب الهی    1. شوق وصال؛
2. پرهیز از غیر و سیر در قوس صعودی الی الله.

جدول شماره 2: داده‌ها (ابعاد) برای مقوله‌های ایمانی و معرفتی و ظاهری
مشخصه    ابعاد (داده‌ها)
1.حسن فردی
(یقین و تسلیم)
(کلمات قصار 52، کمپانی، 444)    الف) تقوا و پرهیزکاری
فصل تقوی (کمپانی: خطبه‌های 113، 184، 221،233، ص 281 ـ 298)
ب) پرهیز از هوای نفس
«... اگر نفسش در آنچه خوشایند او نیست سرکشی کند خواهش نفس را در آنچه دوست دارد، بدو ندهد». (همان: خطبه 184، ص292)
* نمونه‌های هوای نفس (همان: خطبه 84، 292؛ خطبه 184، 292؛ خطبه 85، صص 348 ـ 346؛ کلمات قصار 4، ص428)
ج) معرفت و حکمت
سیلاب‌های علم و حکمت از دامن من (امام علی) سرازیر شده. (همان: خطبه 3)، «... پیروزی یافتن به احتیاط و دوراندیشی او...» (همان: کلمات قصار 25، ص 434)
* نمونه‌های معرفت و حکمت (همان: خطبه 184، 291؛ همان: خطبه 184، ص 293؛ همان: عهد مالک، ص 259؛ همان: کلام 213، ص 404)
د) عبرت‌آموزی
«دلت را با پند و اندرز زنده بدار... و به مصائب سختی‌های دنیا بینا گردان». (همان: نامه 31، ص 208)
هـ) نظم و انضباط
«... و به داشتن نظم و انضباط و ترتیب در کارها و سازش بین خودتان سفارش می‌کنم». (همان: وصیت حسنین، ص 233)
و) امیدواری و شور و نشاط (نسبت به فضل و کرم پروردگار)
«... و در هدایت و رستگاری بانشاط است و ...» (همان: خطبه 184، ص291)
* نمونه‌های دیگر: (همان: خطبه 184، ص 292؛ همان: کلمات قصار 3، ص 428؛ همان: خطبه 184، ص 294؛ همان: خطبه 184، ص 289)

جدول شماره 3: داده‌ها (ابعاد) برای مقوله‌های ایمانی و معرفتی و ظاهری
مشخصه    ابعاد (داده‌ها)
2. حسن رفتاری    الف) حسن رفتار با پروردگار
نماز:
«... قدشان را خم نموده و پیشانی‌ها و کف دست‌ها و زانوها و جوانب قدم‌هایشان را برای سجود به پیشگاه الهی، به خاک می‌نهند و ... ». (کمپانی: خطبه 184، ص 289)

...


نتیجه‌گیری
از زمان ظهور علم مدیریت، اندیشمندان این عرصه در پی ارائه تئوری رهبری بودند تا بتوانند به کمک آن، افراد و سازمان‌ها را هدایت کنند. از این رو، تئوری رهبری در طول این سال‌ها پی در پی خلق شده‌اند و در هر کدام سعی شده است تا نواقص مورد پیشین اصلاح شود؛ به این امید که در نهایت به فرضیه‌ای برسند که قادر باشد به شایستگی، رهبران سازمانی را برای هدایت و رهبری افراد یاری رساند، ولی متأسفانه تلاش‌های اندیشمندان تاکنون به تئوری جامع و کاملی منتهی نشده است.
از سوی دیگر، شکست مکتب‌های غیرالهی و عواقب نامطلوب پرهیز از معنویت، انسان امروزی را به این هوشیاری رسانده است که برای سعادت خود نیازمند معنویت و ایمان است. ازاین‌رو، دانشمندان و اندیشمندان حوزه‌های مختلف علمی نیز به معنویت و (بحث) ایمان روی آورده‌اند. اسلام به‌عنوان آخرین و کامل‌ترین مکتب الهی، بدون شک راه سلامت و سعادت انسان را نشان می‌دهد و انتظار می‌رود در علم و تئوری‌پردازی‌ها، به شایستگی و تمام و کمال بشر را یاری کند.
کتاب نهج‌البلاغه به‌عنوان برترین کتاب نگاشته شده به‌وسیله کامل‌ترین انسان تربیت یافته در اسلام، مباحث ارزشمندی را پیش روی انسان می‌گذارد. بنابراین، در این پژوهش، با بهره‌گیری از استراتژی تئوری داده بنیاد سعی شده است نوعی تئوری رهبری ارائه شود که از پندها، نصایح، حکمت‌ها و خطبه‌های نهج‌البلاغه حاصل شده باشد. نتیجه حاصل، بیان می‌کند که شرط لازم برای رهبری اثربخش، رشد و تعالی انسان است. رهبر نخست باید خود، انسانی کامل باشد تا لیاقت رهبری (جامعه اسلامی) را داشته باشد و توفیق در این امر با عطیه الهی که در نهاد انسان به ودیعه نهاده شده است، حاصل می‌شود. این عطیه الهی محبت و مودت الهی است که در قلب انسان قرار دارد و او را به وجد و شور و وصال می‌رساند. شرط بعدی برای هدایت انسان‌ها، همکاری و هماهنگی جامعه زیر نظر رهبر است. تلاش‌های رهبر زمانی به ثمر می‌نشیند که جامعه با او همراه باشد. در پایان، همان‌گونه‌که نتیجه تعالیم رسول‌خدا? و امام علی(ع)، ظهور انسان‌های تکامل‌یافته‌ای همچون مالک اشتر و سلمان فارسی بود، نتیجه مورد انتظار از این تئوری نیز رشد و تعالی افراد تحت رهبری و سلامت و سعادت کل جامعه، تحت نظر رهبر است........

................................................................................
فهرست منابع و مآخذ
1. استونر، جیمز ای.اف، فریمن آر. ادوارد و گیلبرد دانیل آر، مدیریت: سازماندهی ‌ـ‌ رهبری کنترل، ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی، جلد دوم، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1383.
2. حقیقی، محمدعلی، برهانی بهاءالدین، مشعوف، سحر، کرد رستمی مجید، مدیریت رفتار سازمانی، انتشارات ترمه، 1382.
3. رابینز، استیفن پی، رفتار سازمانی، ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1385.
4. رضائیان، علی، مدیریت رفتار سازمانی، سمت، 1379.
...

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری

دانلود مقاله مدیریت پیامبر اسلام (ص) در غزوه بدر

دانلود مقاله مدیریت پیامبر اسلام (ص) در غزوه بدر

...........................................................................
مولف: علی عفری (دانشجوی دکتری مدیریت دولتی پردیس دانشگاه تهران؛ afriali260@gmail.com)
موضوع: مدیریت اسلامی
سال انتشار (میلادی): 2015
وضعیت : تمام متن
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری  منبع: mba20.blog.ir
چکیده: در این مقاله سعی شده تا اقدامات مدیریتی پیامبر اسلام (ص) در جریان اولین ومهمترین جنگ صدر اسلام یعنی غزوه بدر مورد برسی قرار بگیرد . این مقاله به صورت مورد کاوی می باشد واطلاعات لازم جهت تحقیق از طریق مراجعه  به کتابهای تاریخی  وهمچنین سایتهای اینترنتی  گرداوری شده است. غزوه بدر در تاریخ دوم هجری در منطقه بنام بدر رخ داد . علت جنگ فشارهایی بود که کفار قریش به مسلمانان وارد می کردند، از طرفی کفار، اموال مهاجران را در مکه مصادره کرده بودند وبه طور کلی می خواستند مسلمانان را در مدینه در فشار اقتصادی قرار دهند. در این غزوه تعداد نیروههای اسلام 313نفر بودند که از این عده 77نفر مهاجر وبقیه انصار بودند . پیامبر در این غزوه از نظر نیرو وتجهیزات جنگی بسیار در مذیقه بود، همچنین هماهنگ کردن نیروهایی که تاکنون در هیچ جنگ بزرگی شرکت نکرده بودند به نظر سخت می آمد ولی پیامبر(ص) با تدبیر ومدیریتی که از خود نشان داد توانست سپاه اندک اسلام را بر نیروههای تا دندان مسلح کفر غالب نماید.
کلمات کلیدی: غزوه بدر، پیامبر اسلام(ص)،مدینه، مهاجرین، انصار.

مقدمه:
اهمیت جنگ بدر را نمی توان ارزشیابی کرد آن گونه که پروفسور گیب به اشتباه می گوید این جنگ تنها یک ارزش ضمنی
نداشت. در زنجیره حوادث مهم تاریخ جنگهای حضرت رسول در برابر ستم پیشگان مکه جنگ بدر حادثه ای بود که پس از آن
امت صدر اسلام آزادانه با آهنگی سریع به سوی پیشرفت شتافت .جنگ در اولین آزمون مهم این تشکیلات نوین ونوپا بود که
حضرت محمد(ص) در مدینه آن را بنیان نهاده بود. در حالی که تمام نیرویی که در اختیار پیامبر بود به313نفر می رسیدند. این
سوال مطرح است که چه مدیریتی از طرف پیامبر اعمال شد که توانست با وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را انجام دهد.
وبه مشرکان پیروز شود.

تصویر اجمالی از حادثه
غزوه بدر در سال دوم هجری رخ داد وموجب شکست مفتضحانه دشمن گردید. بدر منطقه ای وسیع است که دارای چاه های آب
بوده وهمواره کاروانها در آنجا توقف می کردند وازآنها بهره مند می شدند‍‍‍‌‍‍‍(1) .در آیات 45و46 سوره انفال شش دستور نظامی 
ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزی مسلمانها گردبده که اگر مسلمانان در سایر جنگها رعایت کنند موجب پیروزی آنها می
شود.علت جنگ بدر این بودکه در ماه جمادی الاول سال دوم هجرت به پیامبر(ص) خبر رسید که کرزبن جابر با گروهی از
قریش تا سه منزلی شهر مدینه آمده وشتران پیامبر را با چهارپایان افراد دیگر به غارت برده وبه محصولات مدینه آسیب زده اند
رسول اکرم بی درنگ پرچم جنگ را به علی (ع) سپردآن حضرت با جمعی از مهاجرین به تعقیب آنها رفتند تا به چاه بدر
رسیدند وسه روزهم در آنجا توقف کردند هر چه جستجو کردند کسی را نیافتند سپس به مدینه برگشتند(2) (این غزوه را غزوه
اولی یا بدر صغری گویند) از طرفی کفار اموال مهاجرین را در مکه مصادره کرده بودند وبه طور کلی می خواستند مسلمانان
را در مدینه در فشار محاصره اقتصادی قراردهند و روشن است که اگر این فشار ادامه می یافت دست کم جلو توسعه وگسترش
اسلام گرفته می شد.

موقعیت مسلمانان
حضرت رسول اکرم (ص) در 12 رمضان سال دوم هجری با سیصد وسیزده نفر از مسلمانان که اکثرآنها را انصار تشکیل می
دادند مدینه را ترک گفت کردند(3) آنچه این گروه ناهمگون را که مشکل بتوان نام سپاه بر آن نهاد به هم پیوند داده بود ایمان
مشترک وجان باختن در راه آن ایمان بود. هنگام ترک مدینه حضرت محمد(ص) حکومت مدینه واطراف آن را به ابولبابه وعاصم
بن عدی واگذار کرد.

وضعیت عمومی مدینه وروحیه مسلمین
در هر اقدامی اجتماعی،سیاسی و نظامی، علاوه بر رهبری، بایدبه دو رکن دیگر توجه شود:
1-وضعیت وشرایط عمومی مردم مدینه: مدینه بین مکه وشام قرارداشت ومردم مکه هیچ نوع حرفه وکاری نداشتند، مطاقاً
مصرف کننده بودند. وقتی مهاجران در مدینه مستقر شدند، الزاماً راه تجارت مکه-شام به خطر افتاد.قریش این را احساس کرد که
مسلمانان نمی توانند بیکار بنشینند، زیرا مدینه از هر طرف محاصره شده بود وساکنان مدینه در مضیقه بودند، اصلاً قریش
توصیه کرده بود که کسی چیزی به مدینه نفرستد، وهیچ کس به مدینه چیزی نمی فرستاد. این در حالی بود که قریشیان اموال
مهاجران را مصادره کرده بودند وبا آن تجارت می کردند. این وضع قابل تحمل نبود.(4)
پیامبر (ص) برای شکستن این محاصره، تدابیری اندیشید، بزرگترین تدبیرش این بود که عبور کاروانهای تجاری مشرکان مکه
را قدغن کند.
2- وضعیت نیروی انسانی: نیروی انسانی رکن اصلی در هر اقدام مدیریتی است. عواملی چون کمیت وآمار نیروهای در اختیار
شرایط روحی نیروها ارتباط درونی نیروهها نحوه وچگونگی تنظیم رابطه مدیران ستادی ونیروهای در صف عواملی هستند که
می توانند در زمینه سازی موفقیت یا عدم موفقیت یک اقدام اجتماعی یا نظامی تاثیرگذار باشد. درصورت تحقق شرایط مطلوب به
دو عامل فوق نقش رهبری ومدیریت به عنوان عامل هماهنگی وبهره برداری از شرایط اجتماعی مناسب ونیروی انسانی آماده
موضوعیت خواهد یافت.
جنگ بدر از دیدگاه قرآن تقابل کامل کفر وایمان وایستادگی وغلبع عدهای قلیل اما مومن وخداباور بر عده کثیری از کفار
ومنکران حق وحقیقت است. در این جنگ  نصرت اللهی در مورد یاری مومنان وخواری وشکست کفر تحقق یافت واهل ایمان با
همه وجود نصرت وامدادهای غیبی حق تعالی را در مورد اهل ایمان لمس کردند . خداوند در آیه 26 انفال می فرمایند:
واذکروا ذً انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاواکم وایدکم بنصره. بخاطر بیاورید هنگامی که شما
گروهی کوچک واندک وضعیف در روی زمین بودید آن چنان که می ترسید مردم شما را بربایند ولی خدا شما را پناه دادویاری
کرد.
پاسخ مثبت مهاجران وانصار وفداکاری آْنان در اطاعت امر:
وقتی خبر حرکت قریش به رسول خدا (ص) رسید، آن حضرت نظر انصار را خواستار شد، چرا که انصار با پیامبر بیعت کرده
بودند که فقط در داخل مدینه از ایشان محافظت نماید.
سعد بن معاذ به نمایندگی از انصار چنین گفت: ای رسول به هر طرفی که می خواهی حرکت کن وبا هر کسی می خواهی
ارتباط برقرار کن واز هر کس می خواهی قطع ارتباط کن، از اموال ما هر چه دوست داری بگیر وهر چه دوست داری به ما
بده، البته آنچه را از ما می ستانی به مراتب نزد ما محبوب تر از آن خواهد بود که برای ما می گذاری(عیون
الاثر،ج1،ص328)
مقداد که سخنگوی مهاجرین بود، عرض کرد: ما هر گز سخنی را که قوم موسی بدو گفتند(بروید شما وخدایتان بجنگید، ما اینجا
نشسته ایم)، به شما نخواهم گفت. ما قطعاً از جانب راست وچپ شما واز جلو وپشت سر به جنگ ودفاع خواهیم پرداخت(عیون
الاثر،ج1،ص328).
از مشکلاتی که پیامبر در مدینه ودر زمانی که  آماده مهیا کردن نیروهها برای جنگ بود بحث منافقین در مدینه بود. منافقین
صدر اسلام که قرآن به آنها نظر دارد اغلب از اشراف مدینه بودند. رئیس منافقین در زمان رسول اکرم (ص) مردی بود به نام
عبدالله بن ابی که متشخص ترین فرد مدینه قبل از آمدن رسول الله بود تا آنجا که مردم مدینه اتفاق کرده بودند که او را به
پادشاهی برگزینند تا بدین وسیله اختلافات ریشه دار بین دو قبیله اوس و خزرج برطرف گردد و در فکر تهیه تاج برای او بودند.
در چنین موقعیتی که او پادشاهی را برای خودش مسلم دیده بود؛ اسلام در مکه ظهور کرد و عده ای که از مدینه به مکه ارتباط
داشتند با رسول اکرم (ص) ملاقات نمودند و مسلمان شدند و از رسول اکرم (ص) تقاضای اعزام مبلغ به مدینه کردند و رسول
الله، مصعب بن عمیر را فرستاد و عده زیادی از مردم مدینه اسلام آوردند و بدین ترتیب زمینه هجرت رسول الله به مدینه فراهم
شد و قهرا تمام تشکیلات عبدالله بن ابی درهم کوبیده شد و لذا کینه اسلام را سخت در دل داشت.
وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم مدینه مسلمان شدند، این مرد چاره ای ندید جز اینکه تظاهر به اسلام کند ولی هیچگاه باطنش
تسلیم نگشته بود.ولی پیامبر اسلام توانستند با مدیریت وتدبیر خویش مانع از بروز نفاق در بین مسلمانان شدند.(5)
در مجموع می توان گفت با توجه به تعداد نیروها وتجهیزات جنگی بسیار کم مسلمانان در مقابل نیروها وتجهیزات فراوان
مشرکان رهبری پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر یکی از دشوارترین مدیریت ها در شرایط نامناسب بوده است.جهت شناسای
مدیریت پیامبر (ص) ضروری است ابعاد برنامه ریزی، تعین استراتژی،سازماندهی،مدیریت نیروی انسانی،کسب اطلاع وخبر
رسانی ونظارت وکنترل ،در مدیریت ورهبری رسول خدا مورد دقت وبررسی قرار گیرد.

1-    برنامه ریزی وتعیین استراتژی:
مجموعه اعمالی که بر ضد دشمن یا رقیب برای تحت تاثیر قراردادن او انجام می گیرد وهدف ازآن تضعیف اراده، تفکر وقدرت
مادی ومعنوی است جنگ روانی می باشد که به عنوان مهمترین حربه در طرح وبرنامه ریزی در غزوه بدر مورد توجه واقدام
پیامبر (ص) بود وحتی آن را محور اقدام نظامی خود علیه دشمنان قرارداده بود: زیرا آنان را در حالتی از وحشت گذاشته وبر
نفوس آنان تسلط می یافت ودر نتیجه توان مقابله ومقاومت را از آنها می گرفت آن حضرت خود در این مورد چنین فرموده است
:من با ایجاد ترس (دردل دشمن) یاری شده ام. یکی دیگر از استراتژیهای پیامبر در غزوه بدر این بود که سپاه اسلام را به
نزدیکترین آب به دشمن بردند و دستوردادند تا حوضی را ایجاد کنند وظرفها را در آن قرار دهند تا هنگام جنگ بتوانند از آب آن
بیاشامند ایشان همچنین دستور دادند تا سر دیگر چاه ها را ببندندتا دشمن درتنگنا قرار بگرد.(6)


2-سازماندهی
هدف از سازماندهی تضمین وتامین بهترین کاربرد ممکن از ابزارها وامکانات جنگی است(ایوبی1985-ج-ص275) در زمان
جنگ بدر تعدادکل نیروههای اسلام 313نفر بود که تنها 70شمشیر وچند کمان ونیزه وفقط یک اسب در اختیار داشتند واز نظر
پوشاک وتغذیه وسایر منابع مادی نیز در بدترین رایط بوده اند. پیامبر اسلام توانست با یک سازماندهی مناسب از این حداقل
موجود بهترین نتیجه ممکن را بدست آورد آن حضرت در میدان جنگ صفوف مردانش را منظم ساخت ومانند فرماندهی با کفایت
ومدبر اوامر صادر فرمودآن حضرت فرماندهی راست لشکر را به زبیر بن عوام وفرماندهی چپ لشکر را به مقداد به عمرو
وفرماندهی میانه لشکر را نیز به قیس بن صعصعه واگذارشد وفر ماندهی کل قوا را شخص پیامبر بر عهده گرفتند (خورشید
نبوت ،ترجمه الرحیق المختوم ،ص401)از آنجا که حضرت خود مایل نبود به کشتن افراد قریش دست یازد به سایبان خود
بازگشت و ضمن دعا برای پیروزی به درگاه پروردگار می گریست.(7) (8)

-3مدیریت نیروی انسانی
یکی از مهمترین اقدامات پیامبر در غزوه بدر استفاده بهینه از نیروهای اسلام با وجود کم بودن تعداد آنها درمقابل خیل
عظیم نیروهای دشمن بود باتوجه به نیاز به نیروی انسانی جهت جنگ حضرت خردسالان را برای شرکت در این جنگ
نپذیرفت وافرادی نیز از جنگ معف شدند که عبارت بودند از عبدالله بن عمر،رافع بن خدیج، براء بن عازب، ودیگران
.یکی دیگر از کارهای بسیار شایسته پیامبر در انتخاب درست افراد جهت جنگ تن به تن با دشمن بود به همین دلیل ایشان
حضرت حمزه عموی خود-حضرت علی و عبیده را جهت این نبرد اتنخاب کردند که با پیروزی مسلمانان این جنگ تن به
تن به پایان رسید.(9) بدین ترتیب در حمله اول مشرکان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند که این نشان از تدبیر درست
پیامبر در انتخاب درست افراد جهت نبرد بود.

4-تشویق وایجاد انگیزه برای نبرد:
 تشویق وایجاد انگیزه برای نبرد یکی از استراتژیهای پیامبر در غزوه بدر بود در این نبرد پیامبراسلام پیش مردم آمد وآنها را به
چهادبرانگیخت وفرمود سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست امروز اگرمردی بردبارانه وثابت قدم ودقیق نبرد کند
خوشبخت است واگر به دشمن پشت نکند جای او در بهشت خواهد بود.(10)

تشویق وتحرک به نبرد – عنصری اساسی در بالا بردن روحیه معنوی وتقویت روانی برای جنگجوان است. برانگیختن روح
حماسی در جمع وایجاد انگیزه جدی در مورد واقعیتی که برای آن می جنگند واین که تا حصول نتیجه نهایی باید بکوشند –همه
مومنان را در حالت بیداری انقلابی نگه می داشت وحرکت – انگیزه روانی وعلاقه دایم را برای رویارویی با دشمن در ایشان
برمی انگیخت. پس از جنگ تن به تن که به نفع سپاه اسلام خاتمه یافت یورش همگانی شروع شد که مسلمانان با شعار احد احد
که همین شعار یکنوع انگیزه مذاعف به مسلمانها می داد وبا کمک فرشتگان ،پیاپی خسارتهای سنگینی به دشمن وارد کردند.(11)


5-ارتباطات
پیامبر در غزوه بدر برای دستیابی به اطلاعات-بیش از سایرامور جنگی در تلاش بودند، زیرا دریافت اطلاعات ومعلومات کامل
از دشمن به معنای اتخاذ وصدور حکم وفرمان صحیح برای جنگ است- در غزوه بدر پیامبردو نفر را برای کسب اطلاعات از
کاروان تجاری قریش دو نفر را برای کسب اطلاعات از مقر تمرکز نیروها،دو نفر را برای برسی تعداد نیروی دشمن ویک نفر
را برای کسب اخبار جابجایی دشمن ومیزان افزایش نیروهای آن ماموریت دادند در این غزوه پیامبر از تعداد ذبایح برای پی
بردن به تعداد نیروها استفاده کردند.

6- نظارت وکنترل
یکی از مهمترین اقدامات مدیریتی پیامبر در غزوه بدر ،بعد از خاتمه جنگ انجام گرفت وآن نظارت وکنترل بر تقسیم درست
غنایم جنگی بود. مسلمانان در جنگ بدر اموال بسیاری از دشمن به غنیمت گرفتند ولی در تقسیم آن میان ایشان اختلاف شد
گروهی که مباشر جمع آوری آن بودند مدعی بودند که آنها از آن ماست، و گروهی که به تعقیب دشمن رفته بودند می گفتند: اگر
ما دشمن را تعقیب نمی کردیم شما نمی توانستید به آسودگی این اموال را غنیمت بگیرید.
رسول خدا(ص)دستور داد همه آن غنایم را در یک جا جمع کردند و آنها را به دست یکی از انصار به نام عبد الله بن کعب سپرد
تا دستوری از جانب خدای تعالی در این باره برسد و در راه که به سوی مدینه می آمدند در یکی از منزلها به نام «سیر»آیه
انفال نازل شد و کیفیت تقسیم آن روشن گردید، و رسول خدا(ص)طبق دستور الهی آنها را تقسیم کرد.
بنابراین، وجه بارز نظام نظارتی پیامبر اکرم(ص) طراحی نظامی بود که بر اساس آن نوعی نظارت همگانی وخودجوش در
میان نیروهای اسلامی ایجاد شده بود. این نظام نظارتی که بر مبنای اعتماد کامل میان رهبر ورهروان طراحی شده بود می
توانست موجب تقویت اعتماد به نفس وباروری شخصیت افراد شود.

با توجه به عوامل مدیریتی که در بالا ذکر شد پیامبر اسلام (ص) موفق شدند در جنگ بدر که کلید فتوحات پیامبر بود وآغازی
بود برای فتوحات دیگر از قبیل غزوه خندق،خیر وغیره پیروز گرداند در این نبرد مسلمانان آموختند در صورتی که مطیع
وتسلیم دستورات خدای متعال ورسول خوبیها باشند،فتوحات یکی پس از دیگری نصیب آنها می شوند، هرچند که تعداد
نیروهایشان نسبت به حریف اندک باشد، ولی در صورت عدم اطاعت،پیروزی دور از دسترس خواهد بود که مانند آن را در
جنگ احد تجربه کردند..............

..........................................................
منابع
-تاریخ سیاسی اسلام ، سیره رسول خدا (ص) ، ص 435
-تاریخ یعقوبی ج دوم ص 45و46
-طبقات ابن اسعد ج2 ص8
-طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک (بیروت، موسسه عزالدین 1414 ه ق)
-واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تحقیق الدکتور مارسدن جونس( بیروت ، بی نا ،1409) ج2
-عیون الاثر، ج1ص328                                                                                  
(1)-العلی، صالح احمد، دولت رسول خدا، ص212، جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه ومدینه، ص 393
(2)-ابن اسعد، الطبقات، ج2، ص 14-15 ، یعقوبی ، تاریخ طبری، ج2،ص45
(3)-سوره انفال، آیات 6-7
(4)-سوره بقره آیه217
(5)- مرتضی مطهری – آشنایی با قرآن1و2- صفحه 163
(6)- طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام ، ج2، ص 481
(7)- جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم 1403ج2،جزء 3ص 188-190
(8)- محمد ابراهیم عرجون، محمد رسول الله ، دمشق 1405،ج3، ص319
(9)- رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج5، ص48
(10)-  المغازی، ج1، سیره ابن هشام، ج، معجم البلدان ج1، تاریخ طبری، ج2
(11)- ابن هشام ج1، ص634

  • پایگاه علمی مدیریت و حسابداری