مقابله با بازارهای خاکستری +مبانی نفوذ پیام های تبلیغاتی
1- مقابله با بازارهای خاکستری
1- مقابله با بازارهای خاکستری
.............................................................
عنوان مقاله: مقابله با بازارهای خاکستری
مولف/مترجم: دکتر حبیب اله دعایی ، علیکاظم شیخیان، علی فتحی
موضوع: مدیریت بازرگانی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال هجدهم-شماره 190
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
چکیده: بازار
خاکستری وقتی شکل میگیرد که یک شرکت محصولی را علاوه بر شرکت مادر در چند
کشور دیگر نیز تولید کند. به عبارت دیگر این بازار به توزیع کالاهای مارک
دار توسط افراد غیر مجاز دلالت دارد. بازاریابهای خاکستری کالاها را به
قیمت کمتر از قیمت مجاز میفروشند، که از این عمل تحت عنوان واردات موازی
نیز نام برده میشود و معمولا زمانی پیش میآید که کمبود عرضه وجود داشته
باشد یا تولیدکننده بخواهد قیمت محصولات را افزایش دهد. با توجه به اهمیت
بازار خاکستری و مسائل مرتبط با آن، در این مقاله سعی بر این است که 1.
مفهوم بازار خاکستری مورد بحث قرار گیرد و متعاقب آن عواملی که باعث ایجاد و
شکلگیری بازار خاکستری میشوند، توضیح داده شوند. 2. تبعات ناشی از
شکلگیری بازار خاکستری مورد بررسی قرار گیرند و 3. به منظور مقابله هرچه
بهتر با بازار خاکستری دو دسته استراتژی (استراتژیهای انفعالی و فعال)
مورد بحث و تحلیل قرار گیرند. امید است مدیران با مطالعه این مقاله و با
توجه به شرایط حاکم بر بازار، استراتژیهای مناسب را به منظور کسب
شایستگیهای رقابتی لازم برای مقابله با این آفت انتخاب کنند.
مقدمه
یکی از پیچیدهترین مشکلاتی که شرکتهای
بینالمللی با آن مواجهاند، پدیده تفاوت قیمتها بین کشورهاست. وقتی که
اختلاف قیمتها زیاد میشود خریداران یا ریسکپذیران مستقل وارد بازار می
شوند و محصولات را در کشورهای ارزان قیمت میخرند و مجددا به کشورهای با
قیمت بالا صادر میکنند و در نتیجه از اختلاف قیمتها سود میبرند. این
رفتار آربیتراژی، واردات موازی (PARALLEL IMPORT) یا بازار خاکستری(GREY
MARKET) نامیده میشود؛ چرا که این واردات در کانالهای توزیعی اتفاق
میافتد که خارج از شعبات قانونی شرکت است. (جینت، 1998) از آنجا که برخی
از شرکتهای جهانی به طور همزمان محصولات استاندارد و یکسان خود را در چندین
بازار خارجی بازار یابی میکنند، این شرکتها و کالاهای کانالهای مجاز
آنها با پدیدهای ناخوشایند مواجه میشوند که به بازار خاکستری مشهور است.
بازارهای خاکستری معمولا توزیعکنندگان و دلالان غیر مجاز را شامل میشوند
که با خرید محصولات شرکت در بازارهای ارزان و فروش آنها در بازارهای
گرانتر، برنامههای کانالهای مجاز توزیع را مختل و بیاثر میکنند. اگر چه
این فعالیتها همیشه توسط دولت غیرقانونی تشخیص داده میشوند، اما شرکتهای
جهانی نگران بازارهای خاکستری هستند؛ چرا که این بازارها باعث کاهش فروش
اعضای کانالهای قانونی میشوند و استراتژیهای قیمتگذاری و توزیع را مختل
می کنند. (والترز1989) آمارها حاکی از این است که حجم بازارهای خاکستری
برای تکنولوژی اطلاعات در سال 2003 بیشتر از چهار میلیارد دلار بوده است.
(برمن، 2004) مطالعات مییر و گریفیت (1999) نشان میدهد که فعالیت
بازارهای خاکستری در کشورهای عضو نفتا بسیار رایج بوده است، به نحوی که در
بعضی از این کشورها(آلمان و ژاپن) 27 درصد از معاملات در بازارهای خاکستری
انجام شدهاند. در سالهای دهه 1980 در آمریکا ارزش معاملات کالاها در
بازارهای خاکستری تا مرز 10 میلیارد دلار تخمین زده میشود. در خصوص برخی
از محصولات مانند ساعت، سهم بازار کالاهای خاکستری تا 40 درصد بر آورد
میشود. تحقیقات مایرز در سال 1999 نشان داد که فعالیت بازار خاکستری منجر
به یک اپیدمی جهانی شده است و نه تنها در کشورهای کمتر توسعه یافته بلکه در
کشورهای صنعتی و توسعه یافته نیز رخ میدهد. به عبارت دیگر فعالیت بازار
خاکستری برای هر تولیدکنندهای ممکن است اتفاق بیفتد. بنابراین مدیران
بازاریابی باید با استفاده از استراتژیهایی که اتخاذ میکنند، چنین
فعالیتی را به حداقل برسانند. با توجه به اهمیت بحث بازارهای خاکستری و
تبعات ناشی از شکلگیری آن در این مقاله، سعی براین است که پس از تعریف
بازارهای خاکستری چگونگی شکلگیری و عواقب ناشی از این بازارها مورد بحث
قرار گیرد و در نهایت به منظور مقابله هر چه بهتر با این بازارها،
استراتژیهای انفعالی و فعال بیان شود تا اینکه مدیران بازاریابی بتوانند
با توجه به شرایط حاکم بر بازار، استراتژیهای متناسب با آن بازار را به
کار گیرند.
مفهوم بازار خاکستری
در ادبیات بازاریابی بین المللی
واژه بازار خاکستری دلالت بر واردات غیر قانونی کالاهای اصلی به یک کشور
توسط واسطههای غیر قانونی دارد. بازاریابان خاکستری عموما افرادی هستند که
کالاهای خارجی را از تولیدکننده یا واسطه مجاز با قیمت نسبتا پایین
میخرند و آن کالاها را به کشورهایی که قیمت رایج آن کالا ها در آنها
بالاست وارد میکنند. در فرهنگ بازرگانی آکسفورد (2002) از سه رویکرد بازار
خاکستری تعریف شده است. بدین معنی که میتوان گفت بازار خاکستری عبارت است
از:
1 - بازارهایی که در آن کمبود کالا وجود دارد.
2 - بازار خاکستری نوعی از بازار سهام است که هنوز در آن سهام صادر نشدهاند.
3
- بازار خاکستری بازاری است که در آن مصرفکنندگان سنشان بالاتر از70 سال
است و موهای خاکستری رنگ دارند که درآمد نسبتا خوبی دارند و خواهان مصرف
آن هستند.
هویر و مک انیس(2001) بیان میکنند، بازار خاکستری بازاری است
که مصرفکنندگان آن سنی بالاتر از 65 سال دارند و این افراد را
مصرفکنندگان بالغ مینامند. مصرفکنندگان بالغ بیشتر نیازمند محصولات
بهداشتی و سلامتیاند. عدهای دیگر از محققان از رویکرد دیگری بازار
خاکستری(واردات موازی) را تعریف کردهاند. به عقیده عده ای، بازارهای
خاکستری بازارهایی هستند، دارای محصولاتی با نام تجاری واقعی که فقط از
طریق فروش آن محصولات در کانالهای غیرمجاز قابل تعریف و شناساییاند.
همچنین میتوان گفت بازار خاکستری بازاری است که ورود محصول به آن بازار
توسط تولیدکننده برنامهریزی نشده است.(هیل، 1993) بازار خاکستری به توزیع
کالاهای مارکدار توسط افراد غیرمجاز دلالت دارد.
دو نوع کالای خاکستری وجود دارد: (برمان، 1996) یعنی کالاهای داخلی و واردات.
از
طریق کالای بازار خاکستری داخلی، اعضای کانال تولیدکننده قانونی علامت
تجاری کالاها را به اعضای کانال غیرقانونی میفروشند، سپس این اعضا کالاها
را در داخل میفروشند. برعکس کالاهای بازار خاکستری داخلی، کالاهای بازار
خاکستری خارجی علامت معتبری دارند و بدون موافقت مالک علامت تجاری وارد
میشوند. کانالهای توزیع برای هر دو نوع کالای بازار خاکستری، کانالهای
موازی نامیده میشود که در آن کانالها حداقل یک تحویلدهنده در کانال
توزیع، توزیعکننده غیرقانونی است.
چگونگی شکلگیری بازارهای خاکستری
بازار
خاکستری(واردات موازی) وقتی شکل میگیرد که یک شرکت، محصولی را علاوه بر
شرکت مادر در چند کشور دیگر نیز تولید کند. در این حالت محصولات تولیدی
توسط شعبههای فرعی شرکت در خارج از کشور برای فروش در بازارهای خارجی ممکن
است توسط توزیعکنندگان خارجی در بازارهای خاکستری فروخته شوند. این
توزیعکنندگان، محصول را به بازار کشور تولیدکننده محصول، عرضه میکنند.
با اینکه محصولات بازار خاکستری دارای نشان تجاری مشابه محصولات داخلی همان
شرکت هستند، اما اغلب کیفیت اجزای تشکیل دهنده آنها ممکن است متفاوت
باشند.( کیگان، 1999) بازار خاکستری در سطح بینالمللی زمانی ایجاد میشود
که تفاوتهای زیادی در قیمتهای رایج محصولی یکسان بین دو بازار وجود داشته
باشد. هر چه تفاوتهای قیمتی بیشتر باشد، دلالان بازار خاکستری انتظار بازده
بیشتری خواهند داشت و این امر آنها را بر این میدارد که به ناهماهنگیهای
عرضه و تقاضا بین دو بازار پاسخ دهند. به طور کلی می توان گفت عوامل زیر
باعث ایجاد بازارهای خاکستری میشوند:
1 - اختلافات قیمتی؛
2 - معروف بودن محصول در چندین بازار؛
3 - پایین بودن تعرفه ها و هزینه حمل و نقل؛
4
- شبکه جهانی اینترنت؛ شبکه جهانی اینترنت به طور فزایندهای باعث ایجاد
بازار خاکستری برای محصولات داخلی و خارجی شده است. به نظر برمن (2004)
افزایش محبوبیت روز افزون وب به عنوان فناوری و یک مکانیزم انتقالی، باعث
تسهیل مبادلات بازار خاکستری(واردات موازی) شده است. وب به عنوان یک رسانه
اطلاعاتی باعث آگاهی بیشتر مشتریان می شود و از این طریق مشتریان از قیمت
پایین کالاها باخبر میشوند و اقدام به خرید کالاهای موجود در این بازار
میکنند. شبکه جهانی وب همچنین این توانایی را به بازاریابان خاکستری
میدهد که فقط بر اساس نام و علامت تجاری محصول تبلیغ کنند و کالا را به
فروش برسانند و با توجه به اینکه کالا را به طور مستقیم به مشتری
میفروشند، از پرداخت مالیات و تعرفه میگریزند، قدرت رقابتی قیمت خود را
افزایش می دهند و محصول را با قیمت پایینتری به فروش میرسانند؛
5 - نوسانات نرخ ارز؛
6 - مناطق آزاد تجاری: تحقیقات نشان داده است که مناطق آزاد تجاری نقش موثری را در شکلگیری بازارهای خاکستری ایفا کردهاند؛
7
- مازاد عرضه: عرضه و تقاضا میتواند با شرایط بازار تغییر کند. بنابراین
فروشنده یا دلال در یک کشور با داشتن مازاد عرضه پیشبینی نشده ممکن است
مایل باشد که مازاد عرضه را با حاشیه سود کمتر به فروش برساند و این کار در
نهایت باعث پیدایش بازار خاکستری میشود.
تبعات بازار خاکستری
مدیران
بازاریابی شرکتهای چندملیتی بر این باورند که بازارهای خاکستری برای آنها
خطر آفرین است. اگر چه بازارهای خاکستری در کوتاه مدت منجر به افزایش فروش
برای تولیدکننده میشوند، اما عموماً در بلندمدت مشکلاتی را در کانالهای
توزیع ایجاد میکنند. بررسیها نشان میدهد (برمن، 2004. هانس، 1990) که
مهمترین خطرات ناشی از بازارهای خاکستری عبارتاند از:
1 - کاهش تدریجی ارزش نام و نشان تجاری؛
2 - تیره شدن روابط تولید کننده_ واسطه- مشتری؛
3 - اختلال در استراتژیهای بازاریابی و کسب سود؛
4 - تضعیف استراتژی قیمتگذاری سنتی؛
-5 مشکل در ایجاد و نگهداری تصویر جهانی.
در ادامه بعضی از عوامل ذکر شده به طور مفصل مورد بحث قرار میگیرند.
کاهش
تدریجی ارزش علامت تجاری: تضعیف علامت تجاری در نتیجه فعالیت در بازار
خاکستری ممکن است به علت فروش متداول با قیمت پایین، وجود دستورالعمل به
زبان خارجی، فقدان قطعات یدکی برای کالاهای جایگزین، کیفیت پایین محصولات
به علت شیوههای انبارداری محصولات خارجی و عدم کنترل تولیدکننده در انتخاب
دوباره فروش، ایجاد شود. (برمن، 1996) از آنجا که فروش کالاها در بازار
خاکستری توسط اعضای کانال غیرمجاز صورت میگیرد و این کانالها تحت کنترل
تولیدکننده نیستند، اعضای کانال غیرمجاز ممکن است هر کار ناشایستی مانند
فروش کالاهای تعمیری انجام دهند و یا اینکه کالاهایی را در بازار بفروشند
که فاقد استانداردهای لازم آن بازار باشند.(برمن، 2004) تولیدکنندگانی که
محصولات آنها در بازارهای خاکستری بهفروش میرسد، زمانی که مشتریانشان
بفهمند که آن محصول در بازار دیگری با قیمت پایینتری مبادله میشود، با
این تهدید مواجه میشوند که ارزش علامت تجاریشان کاهش یابد. این قضیه
بویژه در مورد محصولات لوکس (مانند عطر و لوازم بهداشتی و ...) بیشتر صدق
میکند.(هانس، 1990) بنابراین میتوان گفت که بازاریابان خاکستری بر روی
تصویر نام و نشان تجاری که توسط تولیدکننده ایجاد شده است، مجانی سواری
میکنند.
تضعیف استراتژی قیمتگذاری سنتی: قیمت پایین کالاها در بازار
خاکستری باعث میشود که مشتریان، قیمت کالاهایی که توسط دوبارهفروشان
مجاز به فروش میرسانند را خیلی بالا تصور کنند. ولی علت قیمت بالای
دوبارهفروشان مجاز، یک سری عوامل از جمله تبلیغات است که بازاریابان
خاکستری چنین هزینههایی ندارند. (برمن، 2004) بنابراین ادامه فروش کالا با
قیمت پایین در بازار خاکستری باعث ارزشزدایی نام تجاری محصول میشود که
در نهایت این امر منجر به تضعیف استراتژی قیمتگذاری سنتی خواهد شد.
اختلال
در بازاریابی و سود: بازار خاکستری باعث میشود که شرکت کنترل کمتری بر
استراتژی بازاریابی خود داشته باشد. با توجه به اینکه بازاریابان خاکستری،
واسطههای غیرمجازند، تولید کنندگان نمیتوانند آنها را کنترل و نظارت
کنند. بازار خاکستری همچنین میتواند برنامههای بازاریابی از قبیل طرحهای
معرفی محصول جدید را تحت تاثیر قرار دهند.(برمن، 2004) سرانجام اینکه
استراتژی بازاریابی و عملکرد سود کلی شرکت ممکن است از طریق فعالیتهای
بازار خاکستری به طور ناسازگاری تحت تاثیر قرار گیرد(برمن،2004)، یعنی
اینکه صحت پیش بینی، استراتژی قیمتگذاری، طرحهای بازرگانی و دیگر
فعالیتهای بازاریابی میتواند از طریق گسترش غیرمنتظره واردات بازار
خاکستری تحت تاثیر قرار گیرند.
استراتژیهای مقابله با بازارهای خاکستری
از
آنجا که بازار خاکستری(واردات موازی)، انحرافی در زنجیره تامین قانونی به
حساب میآید، اکثر محققان و صاحبنظران، استراتژیهای مبارزه با آن را از
رویکرد عرضه بررسی کردهاند. ولی این استراتژیها از نظر اجرا مشکل به نظر
میرسند: (هانگ و لی،2004)
اولا با در نظر گرفتن پدیده جهانی شدن،
هرگونه اقدام فعال بازاریابی، مدیران نام و نشان را محدود می کند یا آثار
منفی بر جای خواهد گذاشت. مثلاً استراتژی «یک قیمت برای همه» حاشیه سود نام
تجاری را کاهش می دهد و نفوذ در بازار را محدود میکند. ثانیاً وقتی که
بازار خاکستری به وجود آمد، توزیعکننده و نماینده مجاز آسیب می بینند و
مشتریان قیمتهای مرجع جدیدی کسب میکنند. زمانی که که توزیعکنندگان مجاز
دیگر قادر نباشند ارزش اضافی به مشتریان ارائه کنند، مدیران نام و نشان
تجاری براحتی نمیتوانند از طریق استراتژیهای انفعالی به وضعیت قبلی خود
برسند.
اولین استراتژی مهم عمدهفروشی و تولیدکننده، راهبردی است که
بتواند شرکتهایی که کالاها را به دوبارهفروشان غیرمجاز میفروشند، شناسایی
کند. تولیدکننده یا عمدهفروش میتواند انتقال دهنده را از طریق شماره
سریال محصول و اطلاعات ضمانتنامه ردجویی کنند. تولیدکنندگان و عمدهفروشان
همچنین باید دوبارهفروشان را آگاه و آنها را کنترل کنند.
دومین
استراتژی برای تولیدکننده یا عمده فروش این است که بدقت، استراتژی قیمت در
نواحی بازار را ارزیابی کند. بعضی از تولیدکنندگان، اندازه بازار خاکستری
را از طریق طرحهای مالی ویژه، انتخابهای کاذب و برنامههای ضمانتی محدود
کردهاند .
سومین استراتژی این است که تولیدکنندگان با توجه به علایق
محلی، استفاده از زبان خاص یا استانداردهای مخصوص هر کشور، در کالاها
اختلاف ایجاد کنند و سپس کالاهای مختلفی را به کشورهای مختلف بفروشند. این
امر باعث خواهد شد که انتقال کالا به بازارهای خارجی خیلی مشکل شود، چرا که
هر کالایی مطابق با نیازهای کشور خاصی تولید میشود. (برمان، 1996)
به
طور کلی میتوان گفت دو دسته استراتژی برای مقابله با بازارهای خاکستری
وجود دارد که عبارتاند از: استراتژیهای فعال و استراتژیهای
انفعالی.(هانس، 1990ریال برمن،2004) در جدولهای 1و2 استراتژیهای فعال و
انفعالی که شرکتها میتوانند برای مقابله با بازارهای خاکستری بهکار
گیرند، به ترتیب ارائه شدهاند. همانطور که مشاهده میکنید، بسیاری از
بدهبستانهایی که در این استراتژیها صورت میگیرد، براساس هزینه های اجرا،
اثربخشی بلند مدت، ریسک قانونی و دیگر معیارهای مرتبط هستند.
استراتژیهای انفعالی
استراتژیهای انفعالی یک سری
اقدامات قانونی هستند که برای توقف بازارهای خاکستری انجام می شوند.
(برمن، 2004) اغلب، واردات بازار خاکستری بهطور غیرمنتظرهای در سطوحی
که نیازمند توجه فوری است رشد میکند. در چنین وضعیتی یک شرکت میتواند با
انتخاب استراتژیهای خلاقانه زیر، تأثیر معکوس فعالیتهای بازار خاکستری را
کاهش دهد . این استراتژیها عبارتاند از: تقابل، مشارکت، کاهش قیمت،
مداخله در عرضه، همکاری و خرید (هانس، 1990). جدول (1) شمای کلی این
استراتژیها را نشان می دهد.
تقابل استراتژیک: این استراتژی
نیازمند واسطههای مجازی است که با دلالهای بازار خاکستری روبه رو شوند.
نقش تولیدکننده در این استراتژی این است که واسطههای مجاز را حمایت کند.
درجه و نوع حمایت به قوتها و ضعفهای واسطه بستگی دارد.(گالینی و
هالیس،1999) تقابل استراتژیک میتواند به صورتهای آموزش واسطه، تجزیه و
تحلیل عوامل درونی انجام گیرد.
آموزش واسطه: بسیاری از واسطه های
ضعیفتر یا غیر تهاجمی ممکن است مورد حمله بازار خاکستری قرار گیرند. زمانی
که این امر رخ دهد، اولین واکنش واسطهها این است که ممکن است، عصبانی شوند
و به سوی تولیدکننده حمله و از او انتقاد کنند که چرا بازار خاکستری وجود
دارد.(هانس،1990) بنابراین بایستی واسطهها را از فعل و انفعالات و مزایای
حاصل از شناسایی بازار خاکستری به طور وسیع از جمله اینکه چرا بازار
خاکستری وجود دارد، بازار خاکستری در کجا وجود دارد و آنها در مقابله با
بازار خاکستری چه چیزی باید انجام دهند، آگاه نمود. زمانی که واسطهها در
مورد بازار خاکستری آموزش دیده باشند، انتظار پدیدار شدن چنین بازاری را
دارند، بنابراین بیشتر انرژی خود را صرف این میکنند که از پدیدار شدن این
بازار جلوگیری کنند.
تجزیه و تحلیل عوامل درونی: تولید کنندگان همچنین
میتوانند به واسطهها کمک کنند تا ضعفها و قوتهایشان را شناسایی کنند.
استراتژیهایی که برای شناسایی قوتهای واسطهها تدوین میشوند، میتوانند
برای مقابله با دلالهای بازار خاکستری مناسب (بهترین) باشند.
مشارکت:
این استراتژی نیازمند واسطههایی است که از بازار خاکستری خرید میکنند .
استراتژی مذکور اغلب توسط واسطههای کوچکتری که از لحاظ مالی توان اجرای
تقابل را ندارند، مورد استفاده قرار میگیرد.(هویر،2001) از طریق مشارکت در
بازار خاکستری، واسطهها میتوانند با قیمتهای دلالها مقابله کنند و
بنابراین از کاهش سهم بازارشان جلوگیری کنند. واسطهها میتوانند قیمت
معاملات عادیشان با مشتریان را حفظ کنند، اما برای ایجاد رفتاری ترجیحی با
مصرفکنندگانی که در جامعهشان رهبران افکار عمومیاند، انعطافپذیری از
خودشان نشان دهند.(هانس،1990) استراتژی مشارکت فقط باید به عنوان یک
استراتژی کوتاه مدت برای ضربه زدن به دلالان بازار خاکستری، تا زمانی که
یک استراتژی جامعتر ایجاد شود، مورد استفاده قرار گیرد. اولین ریسک در
مشارکت بلند مدت این است که ادراکات مشتریان ممکن است، کیفیت محصولات بازار
خاکستری را مورد تائید قرار دهد. زمانی که این مورد پیش آید، تلاشهای
زیادی برای شکستن آن و ایجاد عدم اطمینان نسبت به محصولات بازار خاکستری
میطلبد.
کاهش قیمت: مقابله تهاجمی در بردارنده قیمتهاست و مانوری است
عمده برای کاهش سریع اقدامات بازار خاکستری محلی از طریق تعدیل قیمتها. این
رویکرد نسبت به تقابل استراتژیک پر ریسکتر است. رایجترین نوع مقابله
تهاجمی، کاهش موقتی قیمتهای انتخابی است.(مویل و همکاران،2003) واسطههای
مجازی که از لحاظ مالی قویاند، میتوانند الگوهای واسطه بازار خاکستری را
شناسایی و با آنها مقابله کنند و یا به بازار خاکستری ضربه وارد کنند. کلید
موفقیت استراتژی کاهش قیمت به توانایی واسطهها در تحمل کردن قیمت پایین
برای کاهش فعالیتهای بازار خاکستری به طور موثر وابسته است. این استراتژی
برای اولین بار در سال 1985توسط بعضی از تولید کنندگان آمریکایی به طور
موفقیت آمیزی مورد استفاده قرار گرفت.
مداخله در عرضه: دومین ساز و کار
تهاجمی، دخالت در عرضه است. در صورتی که واسطه استطاعت مالی بالایی داشته
باشد میتواند منبع واردات بازار خاکستری را شناسایی و قیمتی را برای آن
کالا پیشنهاد کند که باعث شود واسطه بازار خاکستری نتواند به فعالیتهایش
ادامه دهد. (هویر،2001) تولیدکنندگان همچنین میتوانند در عرضه محصول دخالت
نمایند.
همکاری: این استراتژی در این جمله خلاصه می شود که « اگر نمی
توانید آنها را شکست دهید به آنها ملحق شوید». فقط تعداد کمی از واسطههای
مجاز با دلال بازار خاکستری محلیشان مذاکره میکنند. توافق زمانی حاصل
میشود که واسطه حجم ثابتی از کالاهای بازار خاکستری را در عوض حق مسلم
برای فروش آن نام تجاری خاص در محدوده مشخص خریداری کند. همکاری اگر چه
موثر است، ولی ریسک قانونی نیز در بر دارد.
تملک: آخرین استراتژی
انفعالی برای مقابله با واردکننده بازار خاکستری، استراتژی خرید است. این
استراتژی زمانی به طور جدی مورد توجه قرار میگیرد که عملیات دلالی در
ناحیهای واقع شده باشد که فرصت زیادی در آن وجود دارد و عملیات واسطه مجاز
محدود باشد.
استراتژی فعال
استراتژیهای فعال قبل از شروع و شکلگیری بازار خاکستری باید به کار گرفته شوند.(برمن، 2004 )
قیمتگذاری
استراتژیک: در این استراتژی، تولید کننده میتواند قیمتهای کانال توزیع
مجاز خود را به حداقل برساند تا اینکه از این طریق، جریان بازار خاکستری را
از بین ببرد و یا اینکه تخفیف حجمهای بسیار بالا را به حداقل برساند تا
تاجران نتوانند مقادیر زیادی را با قیمت ارزان بخرند و سپس در بازار
خاکستری به فروش برسانند.(اسماعیل پور، 1383) کاهش تفاوت قیمت باید به قدری
باشد که بازار خاکستری نتواند به سوی آن برود.(برمن، 2004)
استراتژی
ایجاد واسطه: در صورتی که تولیدکنندگان بخواهند از طریق اختلاف قیمتی، سود
بالایی ببرند، باید از طریق توجه به ضرورت ایجاد بلند مدت واسطههایشان،
پیچیدگیهای بازار خاکستری را کاهش دهند.(گالینی و هالیس،1999)
نتیجه گیری
بازار
خاکستری(واردات موازی) باعث میشود که ارزش نام تجاری در اثر فروشهای مکرر
با قیمت پایین، وجود دستورالعملهایی با زبان خارجی، فقدان قطعات جایگزین
در کشورهایی که بازار خاکستری در آن شکل گرفته است و یا کیفیت پایین محصول،
کاهش یابد. با توجه به تبعات خطرناک بازار خاکستری، مدیران باید استراتژی
مناسب برای مقابله با این بازار را شناسایی کنند و با توجه به شرایط حاکم،
استراتژی مناسب را به کار گیرند. تولیدکنندگان چندملیتی به دلایل مختلفی
مخالف بازار خاکستری هستند. مثلاُ گسترش واردات موازی ، به تصویر علامت
تجاری شرکت لطمه وارد میسازد، روابط مصرفکنندگان و واسطهها را تیره می
کند، مشکلات قانونی را افزایش میدهد و به استراتژیهای بازاریابی صدمه
وارد میکند. بهترین راه حل برای مقابله با بازار خاکستری ، جلوگیری که به
وجود آمدن آن با استفاده از استراتژیهای فعال قوی است. با این وجود در
صورتیکه بازار خاکستری در سطح اساسی وجود داشته باشد، نمیتوانیم سریعا در
مقابل آن واکنش نشان دهیم.
میتوان گفت،فناوری اطلاعات ابزار جدیدی است
که تولیدکنندگان با استفاده از آن میتوانند تهدیدات بازار خاکستری را
کاهش دهند. با استفاده از فناوری اطلاعات و پایگاه دادهای که از طریق
اینترنت قابل دسترسی است، تولیدکنندگان میتوانند پتانسیلهای بازار
خاکستری را به طور موثری کنترل و پیش بینی کنند. با ترکیب استراتژیهای
گفته شده در این مقاله با فناوری اطلاعات و پایگاه دادهای، تولیدکنندگان و
توزیعکنندگان آنها شایستگیهای رقابتی لازم را برای مبارزه با این بازار
کسب خواهند کرد.....
............................................................................................
منابع
1. Berman, B., (1996) Marketing Channels. John Wiley & son, inc. pp: 398-403, 410, 565,566
2. Berman, B., (2004) Strategies to combat the sale of gray market goods. Business horizons, 47/4 July-August 51-60
3.
Eagle, L., Kitchen, P.J., Rose, L., Moyle, B., (2003) Brand equity and
brand vulnerability. European journal of marketing, Vol. 37 No. 10
4.
Gallini, N.T., Hollis, A., (1999) a Contractual approach to the gray
market. International review of law and economics 19: 1-21
5. Hoyer, W.D., McInnis, D.J., (2001) Consumer Behavior. 2nd Edition, Houghton Mifflin Publication,
6. Jeannet, J.P., Hennessey, H.D., (1998) Global Marketing Strategies. 4th Edition, Houghton Mifflin Publication, pp: 453-455
7. Keegan Warren J., (1999) Global Marketing Management. 6th Edition, Prentice-Hall
8. Myers, M.B., Griffith, D.A., (1999) Strategies for combating gray market activity. Business horizons, November-December, 2-8
9.
Toyn, B., Walters, P.G.P., (1989) Global Marketing Management: A
Strategic Perspective. Allyn and Bacon Publication, pp: 526-530
2- مبانی نفوذ پیام های تبلیغاتی
2- مبانی نفوذ پیام های تبلیغاتی
.......................................................
مولف/مترجم: مراد احمدی پور
موضوع: مدیریت بازرگانی
سال انتشار(میلادی): 2008
وضعیت: تمام متن
منبع: ماهنامه تدبیر-سال نوزدهم-شماره 191
پابگاه علمی مدیریت و حسابداری منبع: mba20.blog.ir
چکیده: شرکتها، برای حفظ ماندگاری و رشد، باید خود را با محیط وفق داده، با آن سازگار شوند. لازمه این کار، برقراری ارتباط مناسب با محیط: (دولت، رقبا ، تامین کنندگان مواد اولیه، افراد و گروههای ذینفع و مهمتر از همه مشتریان) است . آنچه در این مقاله با عنوان مبانی نفوذ پیامهای تبلیغاتی مورد بررسی قرار گرفته، ارتباط با مشتریان بویژه ارتباط بازاریابی است. در این پژوهش تلاش شده این نوع ارتباط بررسی شده، چگونگی بهینه کردن این ارتباط روشن شود. نکته کلیدی در این ارتباط و هر نوع ارتباط دیگر پیام است. تکیه گاه این پژوهش نیز چگونگی فراهم آوردن پیام مطلوب است.
سابقه به کارگیری تلویزیون به عنوان دستاویز معرفی کسب و کار
وسیله
اصلی برای بسیاری از جاذبههای اقناعی، رسانه های همگانی است. بنا بر
شواهد موجود، فراموشی و اندک شمردن تاثیرات رسانه ها در امور تجاری، در
نهایت باعث ضعف و نابودی سیستم شده و از کارایی، اثربخشی و بهره وری سیستم
می کاهد.
در این بین، تبلیغات، یکی از ابزارهای اساسی ارتباط واحد
تجاری، با دنیای پر تغییر و دگرگونی بیرونی است؛ چه از نظر جذب و اخذ
اطلاعات در زمینه ترجیهات محیط و چه از منظر نشر اطلاعاتی که گروههای ذینفع
آن را شرطی (آگاهانه و یا ناخود آگاه) برای ارتباط با واحد تجاری (و
سرازیر کردن منفعت به داخل واحد) قرار می دهند.
واژه تبلیغات یا
پروپاگاندا (PROPAGANDA) منشاء به نسبت متاخری دارد. نخستین استفاده ثبت
شده آن به سال 1622م. هنگامی که پاپ گرگوری پانزدهم مجمع مقدس تبلیغات
ایمان را تاسیس کرد، باز می گردد. معنای کلمه پروپاگاندا امروزه تلقین یا
نفوذ جمعی از راه دستکاری نمادها و روانشناسی فرد تکامل یافته است.
پروپاگاندا انتقال نظریه ای با هدف نهایی پذیرش داوطلبانه دریافت کننده
است، به گونهای که شخص آن را نظر خویش تلقی کند.(پراتکانیس و دیگران ،
ص18)
عصر نوی تبلیغات از1843 در فیلادلفیا، هنگامی که مرد جوانی به نام
ولنی پالمر نخستین مؤسسه تبلیغاتی را گشود، آغاز می شود. این بنگاه در
مقایسه با استانداردهای امروزی بسیار ابتدایی بود و فقط واسطة مشتری و ناشر
برای درج آگهی در روزنامه ها بود . نخستین آگهی تبلیغاتی، پیامی درباره
آپارتمانهایی در لانگ اسلند بود که در اواخر 1922 از رادیو پخش شد. آگهی
های تلویزیونی،کار خود را به گونة جدی بعد از پایان جنگ جهانی دوم آغاز
کردند.
برای اثر بخشی تبلیغات، امروز راههای گوناگونی پیشنهاد شده و هر
از گاهی برای این امر گامهایی برداشته می شود. همچنین بهره گیری بیشتر از
تئوریها و تکنیکهای روانشناسی نیز موردنظر بوده است. به عنوان نمونه: بر
اساس تئوری یادگیری، پیام هنگامی اقناع کننده است که توسط گیرنده آموخته و
پذیرفته شود.
تبلیغ باید در معرض دید قرار گیرد، درک شود، آموخته شود،
به یاد بماند و به عمل درآید. اصول اساسی تئوری یادگیری در طراحی ارتباطات
مؤثر مورد استفاده است (پراتکانیس و دیگران، ص23).
تئوری روانکاوی
اقناع در اثر بسیار مشهور ونس پاکارد به نام اقناع کنندگان پنهانی در سال
1957 مورد توجه عموم قرار گرفت. به باور پاکارد، شرکتهای تبلیغاتی با
استفاده مخفیانه از اصول روانکاوی، آگهیهایی را خلق می کردند که به گونهای
حیرتآور قوی و مؤثر بود. بازاریان برای تهیه این آگهیها به شدت مشغول
یافتن معنای پنهانی اشیا بودند (پراتکانیس و دیگران، ص32).
الگوهای
ساخته شده در رسانه های همگانی، به دو دلیل اساسی مؤثرند: نخست اینکه
رفتارهای نو را می آموزند {دوم اینکه} آنان به عنوان نشانه ای از حقانیت و
درستی رفتارهای معین عمل می کنند (پراتکانیس و دیگران، ص128و129).
تبلیغات توقعی مثبت را ایجاد میکنند که سبب میشوند تا تجربه استفاده از یک محصول مثبت باشد.
بازاریان
میکوشند نیازهای مصرفکنندگان را برآورده سازند؛ ولی دلایلی که باعث
میشود یک محصول خریداری شود، بسیار متنوع است. تعیین و شناخت انگیزههای
مصرفکننده مرحله مهمی برای کسب اطمینان از این نکته است که با ارائه یک
محصول، انگیزههای مربوط ارضا خواهند شد. توصیف این انگیزه که به منظور
ارضای یکی از نیازها (برای مثال: نیازهایی که براساس نظریه مزلو طبقهبندی
شدهاند) ایجاد میشود، کاری بس دشوار است (ساعتچی ، محمود. ص 217).
کیت
رین هارد که یکی از آگهی سازان خلاق است، می گوید: “در خیلی از موارد،
محصولات رقیب هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ ولی آگهیها باعث آفرینش اختلاف
میشوند... وقتی مصرفکنندهای هویت و عملکرد محصول را جذاب ارزیابی
میکند، با خرید آن، هویت و عملکرد محصول را به خود انتقال می دهد”
(پراتکانیس و دیگران، ص52)
به منظور برخورد اثربخش با همه عواملی که
بر توانایی شرکت در رشد سودآور آن تاثیر دارند، مدیران فرایندهای مدیریت
استراتژیک را به گونهای طراحی میکنند که به نظرشان وضعیت بهینه مؤسسه را
در موقعیت رقابتیاش آسان میکند. چنین استقراری به این لحاظ امکان پذیر
است که فرایندهای استراتژیک، برآورد دقیقتری از تغییرات محیطی فراهم
میکنند و برای واکنش نسبت به فشارهای داخلی یا رقابتی، آمادگی بیشتری پدید
میآورند (پیرس و رابینسون ص17) . بدین ترتیب، با به کار بستن اصول
مدیریت استراتژیک در فعالیتهای سازمان، می توان مطمئن شد که در میانمدت و
حتی بلندمدت تلاشهای در پیش گرفتهشده ناکام نخواهند بود. به گونه طبیعی،
تبلیغات غیرشخصی به عنوان یکی از فعالیتهای کلیدی سازمان از این روش
بینیاز نیست .
مشتریان نیز مانند مدیران نیاز به اطلاعاتی دارند که
مبنای مناسبی برای تصمیمگیری آنها فراهم سازد. آنان معمولاً نیاز دارند
بدانند که محصول مورد نظر چه ویژگیها و فواید منحصر به فردی دارد و چگونه
می توان از آن به گونة بهینهای استفاده کرد؛ البته جذابیت روش آگاهی، بخشی
بسیار تعیین کننده است.
در نهایت بازتاب چگونگی سیر تفکر مشتری با
تصمیمسازان و تصمیمگیران که این زنجیره را تکمیل می کند .پژوهشهای
بازاریابی در ارائه اطلاعات برای برنامهریزی و کنترل ، نقش عمدهای ایفا
میکنند. بعلاوه فعالیتهای پژوهشی بسیاری میتواند درباره نیاز برنامهریزی
صورت گیرد. هدف از پژوهش فقط در دسترس داشتن چنین اطلاعاتی نیست، بلکه
باید اطلاعات را سازمان داده ، به گونهای ارائه دهیم که به فعالیتهای
برنامه ریزی و کنترل سازمان کمک کند ( ونوس ص19). دخالت و وزن دادن به
پژوهشهای بازاریابی محیط، برخلاف آنچه که در زمان صفر پیشبینی شده است،
به کمک سیستم آمده، این تغییرات را به تصمیمگیران بازتاب میدهد و تضمین
میکند که تصمیمات بهینهای در تخصیص منابع در جهت انجام فعالیتهای
بازاریابی، از جمله تبلیغات تجاری اتخاذ شود. با این وصف تمام عواملی که در
انتقال مفهوم در یک مدل ارتباطی وجود دارند، باید مورد بررسی قرار گیرند.
چگونگی به رمز در آوردن، انتخاب رسانه (کانال انتقال پیام) انتخاب محتوای
پیام و از بین بردن موانع ارتباطی، از جمله مواردی هستند که توجه ویژهای
را می طلبند. با توجه به این نکته که، اولاً: هزینه زیادی صرف تبلیغات
میشود، ثانیاً: کارآمدی دیگر بخشهای سازمان در نهایت به گونهای به
اثرگذار بودن تبلیغات وابسته است؛ هرگونه بیبرنامگی و نیز گسستگی
برنامهها با واقعیت، منجر به ناکارآیی خواهد شد.
بر اساس پژوهشهای کارل
هاولند و همکارانش تقسیم فرایند یادگیری به چهار مرحله، شاید مهمترین رکن و
مؤثرترین الگوی یادگیری در زمینه اقناع باشد. (,1979 Havland)
پیام زمانی اقناع کننده است که اولا” هر یک از مراحل روانی یادشده در زیر به ترتیب انجام شود و همچنین به گیرنده پیام، پاداش دهد:
1- پیام باید توجه گیرنده را جلب کند.
2- دلایل پیام باید فهم و درک شود.
3- گیرنده پیام باید استدلالهای پیام را قبول کند و آنها را به عنوان حقیقت بپذیرد.
-4 ما هنگامی می توانیم بر اساس این یادگیری و اعتقاد عمل کنیم که انگیزه ای برای انجام آن داشته باشیم (پراتکانیس، ص34 ).
نویسندگان
آگهی ها و طراحان صحنه که اصلی ترین خالقان آنها هستند، می دانند که آگهی
خوب چگونه باید باشد. آگهی خوب در بر گیرنده ایدهای هوشمندانه است. آگهی
خوب با مهارتی کامل نوشته و با تخیلی زیرکانه ساخته شده است (پراتکانیس،
ص35). ولی زمانی می توانیم به موفقیت یک آگهی اطمینان داشته باشیم که
قیدهای هوشمندانه خوب ،کامل و زیرکانه که به ترتیب برای ایده، آگهی، مهارت
وتخیل به کار گرفته شده اند، با توجه به بستری که آگهی در آن اجرا میشود،
بروز پیدا کنند. مسئولان بازاریابی تمام تلاش خود را به کار میبندند
تاآگهیای ساخته شود که در عین اینکه شامل تخیلی مرتبط با مفهوم مورد نظر
است، ایده قابل اتکایی نیز در آن نهفته باشد. البته شیوه پرداخت موضوع در
آن برای دستیابی به هدفها بسیار تعیین کننده است.
یکی از مسایل بسیار
مهم در قلمرو تبلیغات، ارزیابی اثربخشی تبلیغات است. به عبارت دیگر، مشخص
کردن اینکه تبلیغی که ما بودجه فراوانی برای آن صرف کرده ایم تا چه اندازه
ما را به هدفهایی که تعیین کرده بودیم، رسانده است (عالم تبریز، ص 29).
نکته ای که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد، جزییات شاکله پیام است.
اینکه چه جزییاتی باید در پیام قرار گیرد و شکل چینش این اجزا چگونه باید
باشد. همچنین پس زمینه مناسبی که پیام در آن قرار می گیرد، تاثیر گذاری و
جذابیت پیام را تعیین می کند که باید به دقت انتخاب شود.
مشتری و مخاطب
باید با بررسی و یا در معرض قرار گرفتن تولیدات و تبلیغات مرتبط با آنها،
احساس جدید بودن و متفاوت بودن را در محصولات بیابند. ولی مهمترین عاملی که
اثربخشی پیام وابسته به آن است ، یعنی همان چیزی که عامل نهایی کارا بودن
هر پیامی است (پاداش در نظر گرفته شده برای توجه و عمل بر اساس آن) میزان
اطلاعاتی است که به مخاطب پیام انتقال داده می شود، تا بر اساس آن تصمیم
رضایتآمیز و خشنودکننده را اتخاذ کند.
پیشبرد فروش و ارتباط با مشتریان
برنامه
کامل ارتباطی بازاریابی یک شرکت، ترکیب عناصر بازاریابی آن شرکت نام دارد.
این برنامه از ترکیب معینی از تبلیغات غیرشخصی ، تبلیغات پیشبردفروش،
روابطعمومی و فروشندگی شخصی تشکیل می شود (کاتلر و دیگران، ص587).
ارتباطات
نهتنها وظایف مدیر را آسان میکند، بلکه وسیلهای است که سازمان را با
محیط خارج مربوط میسازد. از راه تبادل اطلاعات، مدیران از نیازهای
مراجعهکنندهها یا مشتریان، در دسترس نبودن مواد اولیه، ادعاهای
سهامداران، مقررات دولتی و مسائل موردعلاقه جامعه آگاه میشوند به عبارت
دیگر، باید گفت که، از راه ارتباطات، هر سازمانی به صورت سیستمی باز در
میآید و با محیط خارج تعامل برقرار میکند. خلاصه اینکه بدون ارتباطات
مؤثر، انجام وظایف سازمان و ادامه حیات آن امکانپذیر نخواهدبود (پاریزی، ص
344 ).
یکی از مهمترین گروههایی که حیات سازمان بدان وابسته است،
مشتریان هستند. سازمان برای حفظ مشتریان قدیم و فراخواندن مشتریان جدید،
ناگزیر به ارتباط بازاریابی است و موظف است برنامه ارتباطی مناسبی را برای
تامین نیازهای اطلاعاتی مشتریان طرحریزی و اجرا کند.
برقرار کننده
ارتباط بازاریابی باید نکاتی را مورد نظر قرار دهد تا این ارتباط بتواند
نتیجه مطلوب وی را فراهم سازد. به همان دلایل یادشده، برقرار کننده ارتباط
باید در مورد اجزای زیر تصمیم گیری کند:
شناسایی مخاطبان هدف، تعیین پاسخ مورد انتظار، انتخاب پیام، انتخاب رسانه، انتخاب منبع پیام و جمع آوری پس خوراندها.
تبلیغات،
به نظر بسیاری از جامعه شناسان، بخشی از این زمینه (جامعه شناسی ارتباطات
جمعی) است. اما روشن است که تبلیغات، بدون حامل نمی تواند وجود داشته باشد.
بدین ترتیب مطالعه آن نمی تواند فصلی مستقل از وسایلی که برای انتقال پیام
هایش به کار گرفته میشود به حساب آید. چه در مورد روزنامه ، رادیو یا
تلویزیون، آگهی تبلیغاتی فقط صورت ویژهای از نشر پیام تبلیغاتی به حساب
میآید (کازنو، ص4).
تلویزیون جنبهای مهم در زندگی
تلویزیون در حال
حاضر به عنوان یکی ازمهمترین ابزارهای جهتدهنده وتعیینکننده در زندگی
مدرن ایفای نقش میکند. ابزاری که کارکردهای فراوان: (خبری، آموزشی،
اجتماعی، و... ) دارد. تلویزیون جایی ویژه را در کنار مبلمان خانه برای
خود ایجاد کرده است. تاثیر تلویزیون در رویدادهایی که در خانه رخ می دهد و
تصمیمهایی که ساخته و به کار بسته میشوند، انکار ناپذیر است.
معمولا
سهولت دسترسی به تلویزیون و آسان بودن تنسپردن به آن، مانع بررسی دقیق و
ریشهیابانه خروجیهای آن توسط افرادی که برای مدتی نهچندان کم، خود را به
آن سپردهاند، میشود. همین نکته بسیار مورد توجه سردمداران رسانهای قرار
گرفته و از این موقعیت به عنوان شرایطی که میتوان به راحتی با مخاطبان
ارتباط تاثیر گذار ایجاد کرد ، استفاده میکنند. این نکته مسلم است که
تلویزیون نقش جاروی جادوگران مدرن را بر عهده گرفته است.
در تلویزیون
رمزهای فنی و چگونگی انتخاب و چینش آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است.
اندازه نما، زاویه دوربین، نوع عدسی، ترکیببندی، روشنی، رمزهای نورپردازی و
رمزهای رنگ و حتی فیلم خام از این دستهاند که می توانند به کمک سازنده
پیام درجهت القای مفهوم موردنظر وی به کار گرفته شوند. چگونگی پردازش صحنه و
وسایلی که در صحنه وجود دارند، رمزهای ارتباط غیرکلامی و رمزهایی که
میتوان از چگونگی آرایش و لباس استخراج و استنباط کرد، بر مفهوم پیام
اثرگذار است. استفاده مطلوب از رسانه برای ارائه متن رسانه ای بدون بررسی و
انتخاب موارد یادشده بسیار دور از دسترس و حتی دست نیافتنی است.
سیاستها
و روشهای صاحبان رسانهها، یکی از عمدهترین عوامل تاثیرگذار بر پیام است،
به گونه ای که گاهی حتی می تواند مانع کامل در برابر ارسال پیام محسوب
شود. مسئله حکومت در کشورهایی که دولت در آنها متولی رسانه است، نیز بسیار
مهم است. در این مورد گذشته از خط مشی رسانه، دولت نیز می تواند مانع ارائه
پیام دلخواه شود. ملاحظات دیگری هم نظیر قومیتها، نژادها و مسایل فرهنگی و
دینی نیز می تواند در این دسته قرار گیرد.
تصویر تلویزیونی به عنوان یک سازه
تصویر،
یک سازه است. منظور از سازه بودن متون تلویزیونی این است که تمام متون
رسانهای از جمله تلویزیونی از زبان ویژه رسانه استفاده میکنند. نمادها در
این بین نقش مهمی دارند، بدین صورت که پیام مورد نظر برای تبدیل شدن به
متن تلویزیونی باید به نماد ترجمه شود؛ نمادهایی که توسط مخاطب قابل
رمزگشایی هستند.
این نکته را نیز نباید از یادها پنهان داشت که واقعیت
پدید آمده در هر برنامه تلویزیونی، به خودی خود، حاصل فشارها و محدودیتهای
فرهنگی گوناگون است که ممکن است یکی از ایندو شکل را داشته باشد:
نخست
اینکه: محصول رسانه تا اندازه فراوانی تابع فشارهای خارجی است که در گزینش و
بازنمایی جامعه به وسیله رسانه به شدت تاثیر میگذارد. این محدودیتها شاید
جنبه اقتصادی داشته باشد. (رسانه بخشی از یک صنعت است و برای منفعت با
سایر پیشه ها رقابت دارد) . شاید هم جنبه اخلاقی داشته باشد که در آن صورت
با سانسور یا سلیقه مردم ارتباط مییابد (سلبی، ص 15).
دوم اینکه:
فشارهای دیگر و کمتر آشکاری وجود دارند که رسانه را در بازنمایی واقعیت
محدود میسازند و ذهن را به این پرسش مشغول میدارند که آیا محصول رسانه به
گونه عملی به واقعیت میماند یا نه؟ چنان که شاید کیفیت برنامه یا چگونگی
بازنمایی واقعیت در آن نقد شود (سلبی ، ص 15 و 16).
ژان بودریار، جهان
کنونی را جهان رسانهای نامگذاری کرده است که در آن رسانهها به بازنمایی
والبته برجسته سازی واقعیتها میپردازند و واقعیت رسانهای بدین ترتیب شکل
میگیرد. آنان اتفاقات را از دریچه چگونگی دریافت و فهم حوادث و مهمتر از
همه، منافع گروهی و شخص میبینند.
معاملات بازار از ضمائم مقید زندگی
اجتماعی است و به افزایش بهرهوری، انعطافپذیری و کارایی منجر میشود.
رسانههای مبتنی بر بازار همچنین در فرآیند تولید و انتشار عقاید بسان
نیروهای عمده مخالف ظاهر میشوند؛ این رسانهها تنها پدیدههایی اقتصادی
نیستند. عملکرد آنها اغلب در تقابل با دستگاههایی شکل میگیرد که در انحصار
کلیساها و دولتها هستند و به تولید و نشر عقاید میپردازند. ولی برخلاف
ادعاهای لیبرالهای طرفدار بازار، این سخنان به آن معنا نیست که جامعه
مدنی و رسانههای موجود در آن، میباید زیر سیطره نیروهای بازار قرار
بگیرند... بازار خود تنظیمگر یک تفکر اتوپیایی بیش نیست. چرا که چنین
بازاری خودویرانگر است ومدت زیادی دوام نخواهد آورد.چنین بازاری خیلی زود
پیششرطهای اجتماعی خود را از بین میبرد.بنابراین شکل واقعی یا بهینه
معادلات بازار، همیشه با چارچوب مقررات سیاسی و قانونی تعیین میشود( کین، ص
177 و 178).
خوانش متن رسانهای توسط مخاطب
گذشته از اینکه متن
رسانهای به زبان رسانهای بیان میشود، ولی باید توجه داشته باشیم، که این
متن چارچوب کاملا" بسته و محکمی نیست، بلکه با توجه به ویژگیهای شخصیتی،
روانی،رفتاری و اجتماعی مخاطب، مورد تعبیر و تفسیر قرار میگیرد. این امر
باعث میشود که مخاطب نتواند به مفهوم مورد نظر تولیدکننده پیام دست یابد؛
که این به طور مسلم یکی از ناکامیهای ارائه دهنده پیام خواهد بود.
ناکامیهای معمول در تبلیغات
بر
حسب ارزشهای موجود در فرهنگ هر جامعه ، افراد آن جامعه به محتوای تبلیغ،
احساسی خوب و یا بد دارند؛ پس به ارزشهای فرهنگی در ساخت تبلیغات باید توجه
کرد. همچنین توجه به دیدگاه بینندگان درباره مصرف، درآمد، صرفهجویی،
تجملگرایی، و یا ارزشهایی، مانند: رفتار با سالخوردگان، کودکان و نوجوانان
و چگونگی روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان و رابطه بین جوانان و
سالخوردگان، در تبلیغات بسیار مهم است.
گاهی تبلیغات ناموفق باعث رکود و
شکست در بازاریابی و در تولید می شود. مطالب و تجربههای بسیاری درباره
تبلیغات ناموفق وجود دارد که حائز اهمیت بسیار است.........................
.................................................................................................
منابع:
1- پراتکانیس، آنتونیو آرونسون ، الیوت.سیدامامی،کاووس، عباسی ،محمدصادق، سروش 1380.
2- ساعتچی، محمود: رفتار مصرفکننده و تبلیغات، فصلنامه پژوهش و سنجش، ویژه تبلیغات بازرگانی.ص 211.
3- پیرس و رابینسون: برنامهریزیمدیریتاستراتژیک، ترجمه دکتر سهراب خلیلی شورینی، انتشارات یادواره کتاب ،1380.
4 - ونوس، داور و ابراهیمی،عبدالحمید و روستا،احمد: تحقیقات بازاریابی،انتشارات سمت،.1375
5- کاتلر، فیلیپ و آرمسترانگ ، گری . بهمن فروزنده ، اصول بازار یابی ، نشر آتروپات ،چاپ چهارم، 1381.
6- موون ، جان سی و مینور، میشل اس . صالح اردستانی، عباس: رفتار مصرف کننده، چاپ آثار، تابستان 1381.
7- ابراهیمی، عبدالحمید: نقش آمیخته بازاریابی جهانگردی در جذب جهانگردان بیشتر، مطالعات مدیریت، ص 110.
8 - پاریزی و ساسان گهر : سازمان و مدیریت از تئوری تا عمل.
9- کازنو ، ژان . ساروخانی ، باقر و محسنی، منوچهر: جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، انتشارات اطلاعات 1373، چاپ پنجم.
10- اکبر عالمتبریز: جایگاه تبلیغات در تصمیمگیری خرید مشتریان، ماهنامه بازاریابی ، ش 17.
11- ارنبرگ، اندرو و باروایزر ،پاتریک. فرهاد رادپور: تلویزیون و مخاطبان آن، مرکز تحقیقات صدا و سیما 1378.
12- سلبی ،کیت و کاودری ، ران. علی عامری مهابادی: راهنمای بررسی تلویزیون، انتشارات سروش 1380.
13- کین، جان . نازنین شاهرکنی: رسانهها و دموکراسی، انتشارات طرح نو ، 1383.
14 - Havland , C.I., Lumsdaine , A.A & Shefield F.D. Experiments on mass communications, Princeton University Press, 1979